سیدامید آل یاسین؛ بهمن شمس اسفند اباد؛ حمید ترنجزر؛ عباس احمدی؛ شهرو مختاری
چکیده
تالابها یکی از سازنده ترین اکوسیستم ها در سراسر جهان هستند.آنها یک زیستگاه منحصر به فرد و غنی را برای موجودات فراهم می کنند و همچنین طیف گسترده ایی از کارکردهای اقتصادی و خدماتی مانند حفاظت از آب-تنظیم رواناب-تصفیه کیفیت اب و خدمات تفریحی را انجام می دهند. هدف پژوهش حاضر ارزیابی سلامتی تالاب میقان بر اساس روشهای مختلف بود.جهت ارزیابی ...
بیشتر
تالابها یکی از سازنده ترین اکوسیستم ها در سراسر جهان هستند.آنها یک زیستگاه منحصر به فرد و غنی را برای موجودات فراهم می کنند و همچنین طیف گسترده ایی از کارکردهای اقتصادی و خدماتی مانند حفاظت از آب-تنظیم رواناب-تصفیه کیفیت اب و خدمات تفریحی را انجام می دهند. هدف پژوهش حاضر ارزیابی سلامتی تالاب میقان بر اساس روشهای مختلف بود.جهت ارزیابی سلامت اکوسیستم های آبی و نیز جهت بررسی وضعیت موجودات کف زی و سایر پارامترها، نمونه برداری از رسوبات کف تالاب انجام شد. نمونه برداری در 10 نقطه از تالاب و در 5 تکرار در هر نقطه انجام شد. شاخص های متعددی جهت بررسی سلامت تالاب میقان به کار گرفته شد. که شامل شاخص زیستی (BI ) بوده است. علاوه بر موارد مذکور، چهار چوب اصلی شامل شاخص های زیستی، شاخص آلودگی فلزات سنگین و شاخص کیفیت آب می باشد که به نحوی در این تحقیق هم لحاظ گردیده است. سلامت اکوسیستم تالاب میقان بر اساس شاخص های مذکور مورد ارزیابی قرار گرفت و نقشه سلامت اکوسیستم آبی تالاب میقان تهیه شد. نتایج این مطالعه نشان داد که که به جز در مورد فلزات سنگین نیکل، روی و سرب و نیز PH، برای دیگر عناصر (EC، Na، Cl، Mg، Ca، HCO3، SO4 و TDS)، کمترین و بیشترین مقدار به ترتیب مربوط به ایستگاه های 3 و 6 است. بالا بودن مقدار این عناصر در ایستگاه 6 می تواند ناشی از فعالیت کارخانه سولفات سدیم در ناحیه شمال تالاب باشد که با برداشت رسوبات کف تالاب باعث تغییر در اکوسیستم تالاب می گردد. در مورد مس، روی و سرب، کمترین تمرکز در بخش شمال غربی تالاب و بیشترین تمرکز در دو بخش غرب و جنوب شرق تالاب دیده می شود. بالا بودن این عناصر در بخش جنوبی تالاب، می تواند ناشی از پسابهای شهری و خانگی باشد
محمدتقی حیدری؛ حسینعلی بهرامی؛ علیرضا علیاری
چکیده
رطوبت خاک یکی از پارامترهای بنیادی محیط زیست است که بر زندگی گیاهی، جانوری و فعالیت ریزجانداران مستقیماً تأثیرگذار بوده است. اندازهگیری مقدار دقیق رطوبت حجمی خاک در علوم کشاورزی، هیدرولوژی و خاکشناسی بسیار حائز اهمیت است. لذا استفاده از روشی که بتواند رطوبت خاک را در شرایط طبیعی و بدون دستخوردگی با سرعت و دقت بالا بهدست آورد، ...
بیشتر
رطوبت خاک یکی از پارامترهای بنیادی محیط زیست است که بر زندگی گیاهی، جانوری و فعالیت ریزجانداران مستقیماً تأثیرگذار بوده است. اندازهگیری مقدار دقیق رطوبت حجمی خاک در علوم کشاورزی، هیدرولوژی و خاکشناسی بسیار حائز اهمیت است. لذا استفاده از روشی که بتواند رطوبت خاک را در شرایط طبیعی و بدون دستخوردگی با سرعت و دقت بالا بهدست آورد، بسیار با اهمیت است. روش رادار نفوذی زمین (GPR) به عنوان یک روش غیر مخرب برای بررسی زیرسطحی چندی است که در حال تکامل است. مطالعات مختلفی در زمینه تعیین رطوبت خاک با استفاده از GPR انجام شده است، اما در ایران مطالعات محدودی در این زمینه انجام شده است. بنابراین هدف از انجام این پژوهش اندارهگیری رطوبت خاک با استفاده از روش GPR و مقایسه با روش های وزنی و TDR میباشد. این پژوهش طی دو مرحله در فصل مرطوب(اواخر زمستان) و خشک(اواخر بهار) از منطقه مطالعاتی با استفاده از سه روش GPR، روش وزنی و دستگاه TDR برداشت گردید. نتایج بیانگر این است که در منطقه مورد مطالعه، پراکنش رطوبت در هر مرحله از برداشت، تغییرات محدودی را نشان میدهد در صورتی که تغییرات زمانی رطوبت در فاصله زمانی بین فصل زمستان و بهار چیزی حدود 10-15 درصد اختلاف دارد. همچنین شاخص میانگین مربعات خطای روش GPR در مقایسه با روش TDR 13/2 می باشد همچنین این شاخص در مقایسه روش GPR و وزنی 81/3 می باشد و ضریب همبستگی دراین دو مقایسه به ترتیب برابر با 87/0 و 95/0 می باشد که بیانگر دقت بالای روش GPR برای برآورد رطوبت خاک می باشد.
مهری رئوفی؛ محمود حبیب نژاد روشن؛ کاکا شاهدی؛ فاطمه کاردل
چکیده
رودخانهها به عنوان شریانهای اصلی حوزههای آبخیز به شمار میروند که نقش مهمی در تأمین آب مورد نیاز کشاورزی، شرب و صنعت فراهم میآورند. از طرفی کاهش کیفیت آب رودخانهها از بزرگترین نگرانیهای انسان در قرن اخیر بوده است. به منظور بررسی کیفیت آبهای جاری میتوان از شاخصهای زیستی و بررسی بیمهرگان کفزی استفاده کرد. هدف این مطالعه ...
بیشتر
رودخانهها به عنوان شریانهای اصلی حوزههای آبخیز به شمار میروند که نقش مهمی در تأمین آب مورد نیاز کشاورزی، شرب و صنعت فراهم میآورند. از طرفی کاهش کیفیت آب رودخانهها از بزرگترین نگرانیهای انسان در قرن اخیر بوده است. به منظور بررسی کیفیت آبهای جاری میتوان از شاخصهای زیستی و بررسی بیمهرگان کفزی استفاده کرد. هدف این مطالعه بررسی کیفیت آب رودخانههای اصلی حوزه آبخیز بابلرود با استفاده از شاخص زیستی هیلسنهوف (HFBI) میباشد. به این منظور نمونهبرداری از بیمهرگان کفزی در 5 ایستگاه رودخانههای اصلی با استفاده از قاب توری (سوربر) با سطح پوششی 40 سانتیمتر مربع انجام و به منظور شناسایی به آزمایشگاه انتقال داده شدند. سپس با بهرهگیری از کلیدهای شناسایی Pennak (1953) و Mellenby (1963) نمونهها تا حد خانواده و جنس شناسایی و مورد شمارش و وزن قرار گرفتند. همچنین همزمان با نمونهبرداری از موجودات کفزی به منظور مطالعه خصوصیات فیزیکوشیمیایی آب، از آب رودخانه نمونه برداشت گردید. جهت بررسی ارتباط بین نمونههای زیستی با خصوصیات فیزیکوشیمیایی آب از ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید. نتایج نشان داد که ایستگاه بابلک با کمترین مقدار FBI و ایستگاه بابلرود-بابل دارای بیشترین مقدار FBI در به ترتیب در ردهبندی بدون آلودگی آلی و مقداری آلودگی آلی قرار گرفتند. نتایج همبستگی نمونههای زیستی با پارامترهای فیزیکوشیمیایی در اغلب موارد به صورت عدم معنیداری در سطح اطمینان 95 درصد بوده است. بیشترین ضریب همبستگی بین گونههای Oligochaeta با تنوع زیستی Diversity بوده است.واژههای کلیدی: بیمهرگان کفزی، کیفیت آب، HFBI، حوزه آبخیز بابلرود، استان مازندران
یحیی پرویزی؛ زهرا گرامی
چکیده
برآوردهای انجام شده در کشور نشان از هدر رفت سالانه حدود یک میلیارد مترمکعب خاک از عرصه منابع اراضی کشور است. اگرچه ارزشگزاری اقتصادی این حجم از اتلاف منابع خاک از این رهگذر کار دشواری است، ولی با توجه به تعادل شکننده اکوسیستمهای موجود در منابع اراضی کشور میتوان پیشبینی نمود که این حجم اتلاف منابع چه زیان جبرانناپذیر و برگشتناپذیری ...
بیشتر
برآوردهای انجام شده در کشور نشان از هدر رفت سالانه حدود یک میلیارد مترمکعب خاک از عرصه منابع اراضی کشور است. اگرچه ارزشگزاری اقتصادی این حجم از اتلاف منابع خاک از این رهگذر کار دشواری است، ولی با توجه به تعادل شکننده اکوسیستمهای موجود در منابع اراضی کشور میتوان پیشبینی نمود که این حجم اتلاف منابع چه زیان جبرانناپذیر و برگشتناپذیری را به ظرفیت تولید و کارکرد این منابع وارد مینماید. بخشی از این اتلاف خاک توسط فرایندهای خاکسازی جبران و جایگزین میشود و تا زمانی که میزان فرسایش از نرخ خاکسازی پیشینگرفته است، به نوعی فرآیند ذی طبیعی و اجتنابناپذیری تلقی میشود. داشتن اطلاع از نرخ جایگزینی طبیعی برای رصد تغییرات کیفیت و کمیت این منبع طبیعی و دانستن روند زوال یا بهبودی آن ضروری است. از سوی دیگر، سالانه ارقام کلانی از منابع مالی کشور صرف اقدامات آبخیزداری میشود. این در حالی است که یک استاندارد منطقهای کمی برای طراحی این اقدامات و همچنین یک شیوهنامه کاربردی، برای ارزیابی میزان اثرگزاری این اقدامات در دست نیست. این استاندارد و نیز کمیت نرخ باززایی و تجدیدپذیری خاک، در جهان تحت عنوان فرسایش قابل تحمل خاک شناخته شده است. در این مقاله خلاصهای از نحوه شکلگیری این مفهوم در علوم خاک، فاکتورهای موثر بر مقدار T، و همچنین روشهای محاسبه آن معرفی و ارزیابی میشود. همچنین، خلاصه تحقیقات صورت گرفته و نتایج آنها در ارتباط با فرسایش قابل تحمل و آشنایی با روشهای مختلف در این زمینه ارائه و پیشنهادات و نیازهای تحقیقاتی و راهکارهای بهینه برآورد فرسایش قابل تحمل برای شرایط کشور معرفی شده است.
مریم صبوری؛ هایده آرا؛ محمد کیا کیانیان؛ امین صالح پور جم
چکیده
طی دهههای اخیر بهرهبرداری مفرط و غیراصولی از منابع حوزههای آبخیز (خاک، آب و پوشش گیاهی) باعث کاهش سلامت آنها شده است. یکی از این پاسخها، که میتواند نقش پیشگیرانه داشته باشد، توجه به معیشت جایگزین و بخصوص صنعت بومگردی و گردشگری است. از این رو، شناخت ژئوسایتها و ژئومورفوسایتهای مناطق مختلف ضرورت مییابد. هدف از پژوهش حاضر، ...
بیشتر
طی دهههای اخیر بهرهبرداری مفرط و غیراصولی از منابع حوزههای آبخیز (خاک، آب و پوشش گیاهی) باعث کاهش سلامت آنها شده است. یکی از این پاسخها، که میتواند نقش پیشگیرانه داشته باشد، توجه به معیشت جایگزین و بخصوص صنعت بومگردی و گردشگری است. از این رو، شناخت ژئوسایتها و ژئومورفوسایتهای مناطق مختلف ضرورت مییابد. هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی ارزش گردشگری چشماندازهای ژئومورفوتوریستی (مطالعه موردی: حوضه حبلهرود) با استفاده از مدل پرالونگ میباشد. از بین مکانهای ژئومورفیک منطقه حبله رود، 3 مکان انتخاب شد و برای هر یک از مکانهای ژئومورفیک یک شناسنامه تهیه گردید. مکانها شامل روستای رودافشان در غرب شهر دماوند، چشمه خُمده و تنگه واشی میباشند. در این تحقیق، بنا بر مدل پرالونگ، نظرسنجی از تعدادی کارشناسان آگاه نسبت به منطقه مورد مطالعه و گردشگران بازدیدکننده (30 نفر) با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده به عمل آمد. در این مدل، ارزش گردشگری یک مکان با میانگین ارزشهای زیبایی، علمی، فرهنگی و اقتصادی مورد سنجش قرار گرفت. پس از سنجش دادهها مشخص شد، که از بین سه نمونه انتخاب شده، ژئوسایت تنگه واشی با عیار گردشگری 54/0 و میانگین ارزش بهرهوری 68/0، دارای بالاترین ارزش ژئومورفوتوریسمی میباشد. آن چه باعث بالا بردن ارزش و اهمیت تنگه واشی شده است، منحصر به فرد بودن آن در سطح کشور، اقلیم مساعد و خنک، اشکال ژئومورفولوژی و حکاکیهای کمنظیر بر روی دیواره سنگی تنگه و همچنین منظره آبشار و وجود چمنزار بسیار زیبا در اطراف این تنگه میباشد. ژئوسایتهای غار رودافشان با عیار گردشگری (41/0) در رتبه دوم قرار گرفت. دلایل کسب این رتبه را می توان تجمع پدیدههای ژئومورفولوژیکی به صورت فشرده در محدوده کوچک (داخل غار)، واقع شدن در کنار روستای رودافشان و جاذبههای طبیعی (رودخانه دلیچای، طبیعت بکر روستا با درختان سرسبز و بلند)، آن دانست. چشمه آب معدنی خُمده با عیار (31/0)، رتبه سوم را به خود اختصاص داد. ارزیابیها نشاندهنده آن است، که ارزشهای گردشگری لندفرمهای ژئومورفولوژیکی منطقه تنگه واشی عمدتاً به دلیل بالابودن ارزش زیبایی ظاهری و ارزش فرهنگی و ارزش علمی این لندفرم است. عواملی مانند دشواری دسترسی، نبود امکانات و تسهیلات رفاهی و خدماتی مناسب و عدم توجه به ژئوتوریسم در کاهش مجموع عیارهای محاسبه شده مؤثر بوده است.
امین صالح پور جم؛ جمال مصفایی
چکیده
در این مطالعه، اقدام به ساختاربندی مساله و شناسایی و اولویتبندی راهحلهای بهبود سلامت آبخیز کالآجی مبتنی بر چارچوب DPSIR و آزمونهای ناپارامتریک آماری شد. در مرحله نخست، شناسایی پیشرانها و فشارهای منتج به وضعیت سلامت آبخیز کالآجی و اثرات مربوطه از طریق مرور منابع و تحقیقات پیشین، بازدید از حوضه، مصاحبه با کارشناسان آگاه به ...
بیشتر
در این مطالعه، اقدام به ساختاربندی مساله و شناسایی و اولویتبندی راهحلهای بهبود سلامت آبخیز کالآجی مبتنی بر چارچوب DPSIR و آزمونهای ناپارامتریک آماری شد. در مرحله نخست، شناسایی پیشرانها و فشارهای منتج به وضعیت سلامت آبخیز کالآجی و اثرات مربوطه از طریق مرور منابع و تحقیقات پیشین، بازدید از حوضه، مصاحبه با کارشناسان آگاه به مساله متشکل از کارشناسان ادارات منابع طبیعی، محیط زیست، آب منطقهای، جهاد کشاورزی، سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان گلستان، اعضای هیئت علمی مراکز دانشگاهی و پژوهشی و نیز مصاحبه با جوامع محلی انجام شد. سپس، اقدام به تعیین راهکارهای بهبود وضعیت سلامت آبخیز کالآجی و حذف یا تعدیل اثرات نامطلوب مربوطه توسط کارگروه خبرگان شامل 26 نفر از دستاندرکاران و افراد مطلع محلی و کارشناسان آگاه به مسایل و مشکلات حوضه شد. در آخرین مرحله، بعد از تشکیل جدول DPSIR و شناسایی مولفههای مختلف این چارچوب در حوزه آبخیز کال آجی، اقدام به اولویتبندی و تعیین اهمیت هر یک از متغیرهای دستهبندی شده در ذیل مولفههای پنجگانه DPSIR شد. بدین منظور از پرسشنامه با طیف لیکرت به عنوان ابزار اندازهگیری استفاده شد. در این تحقیق، هر یک از متغیرها به عنوان یک گویه در نظر گرفته شد و روایی پرسش نامه بر اساس نظرات خبرگان به تایید نهایی رسید. همچنین، از روش آلفای کرونباخ به منظور محاسبه میزان پایایی ابزار اندازهگیری استفاده شد. در این مطالعه، متغیرهای پرسش نامه بر اساس روش کدگذاری چندپاسخی، از نوع متغیرهای ترتیبی کیفی و منطبق با طیف لیکرت (خیلی کم (1)، کم (2)، متوسط (3)، زیاد (4) و خیلی زیاد (5)) بود، به طوری که اقدام به نظرسنجی از اعضای کارگروه خبره و تعیین اولویت گویهها مبتنی بر آزمون ناپارامتریک فریدمن شد. نتایج آزمون فریدمن نشاندهنده حضور تفاوت معنیدار میان اهمیت انواع متغیرهای شناسایی شده در ذیل مولفههای چارچوب DPSIR بود. بر این اساس، D5، P1، S2 و I3 به ترتیب به عنوان مهمترین پیشران، فشار، وضعیت و اثر اولویتبندی شدند.
کورش شیرانی؛ مهرداد پسندی
چکیده
فرونشست زمین یکی از مخاطرات زمینشناسی، تأثیرات گستردهای بر زیرساختها، کشاورزی و محیطزیست دارد. این مطالعه با هدف ارزیابی و پهنهبندی خطر فرونشست زمین در برخی از مهمترین حوضههای آبریز استان اصفهان، شامل اصفهان-برخوار، نجفآباد، مهیار شمالی، مهیار جنوبی و کوهپایه-سجزی، با استفاده از دادههای صعودی، نزولی و ترکیبی (صعودی-نزولی) ...
بیشتر
فرونشست زمین یکی از مخاطرات زمینشناسی، تأثیرات گستردهای بر زیرساختها، کشاورزی و محیطزیست دارد. این مطالعه با هدف ارزیابی و پهنهبندی خطر فرونشست زمین در برخی از مهمترین حوضههای آبریز استان اصفهان، شامل اصفهان-برخوار، نجفآباد، مهیار شمالی، مهیار جنوبی و کوهپایه-سجزی، با استفاده از دادههای صعودی، نزولی و ترکیبی (صعودی-نزولی) ماهواره Sentinel-1 و تکنیک PSInSAR انجام شده است. در این مطالعه، دادههای Sentinel-1 مربوط به دوره زمانی 1393 (2014) تا 1402 (2023) مورد استفاده قرار گرفته است. این دادهها شامل تصاویر صعودی و نزولی این ماهواره میباشد که ترکیب آنها به حذف ابهامات ناشی از جهت جابجایی کمک مینماید.در ابتدا، پردازش اولیه دادهها انجام گردیده که شامل همثبتسازی تصاویر بهمنظور تطابق دقیق پیکسلها و تولید تداخلنگارها برای استخراج تغییرات فاز میباشد. سپس شناسایی پراکندهسازهای ماندگار (PS) صورت گرفته است که در این مرحله، نقاطی با بازتاب پایدار رادار با استفاده از شاخص پراکندگی دامنه (ADI) و تحلیل پایداری فاز شناسایی شدهاند. در گام بعد، تصحیح خطاهای جوی و مداری با استفاده از مدلهای آماری و روشهای وارونسازی انجام شده تا اثرات جوی و خطاهای مداری حذف گردند. سپس به توسط تحلیل سری زمانی تغییرات زمین، جابجایی در طول زمان محاسبه گردیده و دادهها به مختصات جغرافیایی تبدیل شدهاند. در ادامه، دادههای بهدستآمده با دادههای زمینی و سایر منابع مستقل مقایسه شده تا دقت و قابلیت اعتماد نتایج اعتبارسنجی شود. نهایتاً نقشههای پهنهبندی شامل نقشههای فرونشست تجمعی، نرخ سالیانه فرونشست و پهنههای خطر وقوع این پدیده تهیه شدهاند. نتایج نشان میدهد که فرونشست زمین در منطقه مورد مطالعه از مقدار ناچیز تا 55 سانتیمتر در بازه 9 ساله مورد بررسی متغیر میباشد. نرخ سالیانه فرونشست در مناطقی از حوضههای اصفهان-برخوار و مهیار جنوبی به 6 سانتیمتر در سال رسیده است. ترکیب دادههای صعودی و نزولی علاوه بر کمک به کاهش خطاها، امکان تفکیک جابجاییهای عمودی و افقی زمین را نیز فراهم ساخته است. بیشترین فرونشست تجمعی در مناطق شهری و کشاورزی حوضه اصفهان-برخوار و همچنین در محدوده رسوبات رسی در حوضه مهیار جنوبی مشاهده میشود. پهنهبندی خطر نشان میدهد که حوضههای اصفهان-برخوار و مهیار جنوبی دارای بیشترین مساحت پهنههای با خطر بسیار زیاد هستند. در سایر حوضهها، مناطق با خطر متوسط و کم غالب میباشند. نقشههای پهنهبندی، ارتباط مستقیمی را بین بیشترین میزان فرونشست و کاربری اراضی (مانند مناطق شهری و کشاورزی) و همچنین ویژگیهای زمینشناسی (رسوبات رسی و کلوتها) نشان میدهند. پژوهشهای آینده باید بر پایش مداوم و توسعه مدلهای پیشبینی فرونشست برای مقابله مؤثر با این پدیده متمرکز شوند.
احسان فتحی؛ محمدرضا اختصاصی؛ علی طالبی؛ جمال مصفایی
چکیده
مقدمه و هدف: شناخت آسیبها و دلایل آنها در حوزههای آبخیز، گام اصولی و اساسی در مدیریت آبخیز است که زمینهساز شناسایی راهکارهای مناسب و اجرای اقدامات هدفمند در این حوضهها میباشد. هدف از این مطالعه، پاسخهای مدیریتی بهبود سلامت آبخیز سد ایلام با استفاده از رویکردDPSIR است.مواد و روش: بدین منظور ابتدا از طریق مطالعات کتابخانهای ...
بیشتر
مقدمه و هدف: شناخت آسیبها و دلایل آنها در حوزههای آبخیز، گام اصولی و اساسی در مدیریت آبخیز است که زمینهساز شناسایی راهکارهای مناسب و اجرای اقدامات هدفمند در این حوضهها میباشد. هدف از این مطالعه، پاسخهای مدیریتی بهبود سلامت آبخیز سد ایلام با استفاده از رویکردDPSIR است.مواد و روش: بدین منظور ابتدا از طریق مطالعات کتابخانهای و بررسی منابع و بازدید از حوزه آبخیز، عوامل هریک از مولفههای چارچوب DPSIR شناسایی شدند. نظرسنجی از 20 کارشناس و 20 آبخیزنشین براساس مقیاس لیکرت صورت گرفت، سپس از آزمون فریدمن به منظور اولویتبندی گویهها از دیدگاه خبرگان و آبخیزنشینان استفاده شد.یافته ها: طبق نتایج، در حوزه آبخیز سد ایلام پنج نیرو محرکه باعث ایجادشدن 34 فشار بر منابع آبخیز و فشارها نیز به نوبه خود باعث بوجودآمدن 11 وضعیت نابسامان در حوزه آبخیز شده است. وضعیتهای موجود نیز 20 اثر ناخواسته را بهدنبال داشته است. همچنین برای بهبود وضعیت موجود 32 پاسخ مدیریتی ارائه شد. در ادامه ماتریس روابط میان عوامل هر یک از مولفههای اصلی چارچوب DPSIR و اولویتبندی آنها از دیدگاه دو گروه کارشناسان و خبرگان انجام گرفت. طبق نتایج میزان تطابق اولویتهای مشترک در میان 40 درصد از مهمترین اولویتها به صورت 50 درصد برای نیرو محرک، 69 درصد برای مولفه فشار، 80 درصد برای مولفه وضعیت، 75 درصد برای مولفه اثر و 84 درصد برای مولفه پاسخ بوده است.بحث و نتیجه گیری: نتایج این مطالعه حاکی از آن است که رویکرد DPSIR بهعنوان یک چارچوب مناسب برای تحلیل علت و معلول مسائل زیستمحیطی و منابع آبخیز ضمن شناسایی علل ریشهای مشکلات، پاسخهای مدیریتی مناسب را برای توسعه برنامههای مدیریت جامع حوزه آبخیز در اختیار تصمیمگیران و برنامهریزان قرار میدهد.
اسما بادامه؛ محمود آذری؛ علی گلکاریان
چکیده
فرآیندهای هیدرولوژیکی به عنوان جزئی از خدمات بومسازگان خشکیدر مدیریت و اتخاذ تصمیمات مؤثر جهت حفظ بومسازگان ها حائز اهمیت میباشند. ارزیابی کمی خدمات بومسازگان برای تعریف راهبردهای مختلف مدیریتی ضروری است. از این رو هدف این مطالعه ارزیابی تحلیل مکانی خدمات بومسازگان هیدرولوژیکی حوزه آبخیز نیشابور میباشد. بدین منظور ...
بیشتر
فرآیندهای هیدرولوژیکی به عنوان جزئی از خدمات بومسازگان خشکیدر مدیریت و اتخاذ تصمیمات مؤثر جهت حفظ بومسازگان ها حائز اهمیت میباشند. ارزیابی کمی خدمات بومسازگان برای تعریف راهبردهای مختلف مدیریتی ضروری است. از این رو هدف این مطالعه ارزیابی تحلیل مکانی خدمات بومسازگان هیدرولوژیکی حوزه آبخیز نیشابور میباشد. بدین منظور مدل InVEST جهت تعیین میزان رواناب سریع، آبدهی، فرسایش و نگهداشت خاک حوزه آبخیز نیشابور مورد استفاده قرار گرفت. مدل با استفاده از دادههای بارش، دما بیشینه و کمینه برای دوره 1989-1982 و 1993-1990 مورد واسنجی و اعتبارسنجی قرار گرفت. سپس نقشههای بارش، دمای حداقل و دمای حداکثر ماهانه به مدل وارد و اجرا شد. نتایج نشان داد، مقدار متوسط رواناب و آبدهی سالانه به ترتیب 3/34 و 3/43 میلیمتر است. بالاترین مقدار رواناب سریع و آبدهی در زیرحوضه 1 و کمترین مقدار به ترتیب در زیرحوضه 4 و 5 مشاهده شده است. در زمینه آبدهی این تفاوتها عمدتاً به تأثیرات شرایط اقلیمی و نوع کاربری اراضی مربوط میشوند. نگهداشت خاک در تمامی زیرحوضهها بیشتر از میزان فرسایش است. زیرحوضه 3 با بیشترین نگهداشت خاک، پتانسیل بالاتری در جلوگیری از فرسایش را دارد، در حالی که زیرحوضه 4 پتانسیل کمتری دارد. کاربریهای جنگل و کاربری بیشهزار و درختچه بیشترین توانایی را در نگهداشت خاک ایفا میکنند. یافتهها نشان میدهد که زیرحوضه 1 نیاز به مدیریت دقیقتر برای جلوگیری از سیلابها و ذخیرهسازی آب دارد، و حفاظت از پوششهای جنگلی برای حفظ خدمات نگهداشت خاک ضروری است.
مریم آریا صدر؛ داریوش رحیمی؛ مهران زند؛ هادی امیری
چکیده
کیفیت آب، به ویژگی های شیمیایی، فیزیکی و بیولوژیکی آب اشاره دارد. درک آن برای سلامت و ایمنی انسان، حفاظت از محیط زیست، توسعه اقتصادی و مدیریت پایدار منابع ضروری است. کیفیت آب یک شاخص کلیدی توسعه انسانی و سلامت جامعه است. پیچیدگی سیستم های آبی، تغییرات آن در طول زمان و مکان، افزایش هزینه و زمان بر بودن آزمایش کیفیت آب و نیاز به پایش مداوم ...
بیشتر
کیفیت آب، به ویژگی های شیمیایی، فیزیکی و بیولوژیکی آب اشاره دارد. درک آن برای سلامت و ایمنی انسان، حفاظت از محیط زیست، توسعه اقتصادی و مدیریت پایدار منابع ضروری است. کیفیت آب یک شاخص کلیدی توسعه انسانی و سلامت جامعه است. پیچیدگی سیستم های آبی، تغییرات آن در طول زمان و مکان، افزایش هزینه و زمان بر بودن آزمایش کیفیت آب و نیاز به پایش مداوم بر دشواری پایش و ارزیابی کیفیت آب اثرگذار است. از این رو هوش مصنوعی، یادگیری ماشین و یادگیری عمیق، برای پیشبینی کیفیت آب به دلیل پارامترهای متنوع، مفید بوده و در مقایسه با روش های آزمایش سنتی، مقرون به صرفه است. هیچ الگوریتم یکنواختی برای پیشبینی کیفیت آب وجود ندارد.در دهه های اخیر کیفیت رودخانه های رشته کوه زاگرس به دلیل فرسایش سازندهای کارستیک، عبور از مناطق سکونتگاهی، تغییرات کاربری اراضی، خشکسالی و تغییر اقلیم کاهش یافته است. برخی از این رودخانه ها مانند کرخه، کارون و دز منبع تامین آب شرب جمعیتی بیش از 10 میلیون نفر هستند. بنابراین تغییر در کیفیت آب منجر به افزایش خطر و تهدید آب شرب این سکونتگاهها میشود. بنابراین بررسی کیفیت منابع آب و ارائه مدل مناسب آن نقش موثری در مدیریت تامین آب مورد نیاز خواهد داشت. پژوهش حاضر، بر آنست ضمن پایش کیفیت آب حوضه آبخیز چم انجیر، بهترین الگوریتم یادگیری ماشین در تخمین آن را ارزیابی کند.داده ها: برای انتخاب مدل مناسب هوش مصنوعی و بررسی کیفیت منابع آب سطحی حوزه آبخیز چم انجیر، از 321 نمونه از عناصر دبی چم انجیر در دوره 2021-1969 استفاده شد. این نمونهها، از شاخصهای فیزیکی و شیمیاییTDS, TH, SAR, na, mg, Ca,Cl ایستگاه هیدرومتریک چم انجیر انتخاب شدهاند.الگوریتمهای یادگیری ماشین برای مدلسازی کیفیت آب مؤثر هستند. نتایج نشان داد در حوزه آبخیز چم انجیر، روند روبهرشد در غلظتهای TDS و TH از سال 1985 وجود دارد. SVM در پیشبینی TDS و TH از CART بهتر عمل کرد. یافتهها نشان داد کاهش دبی رودخانه، افزایش مصرف آب و زمین شناسی کارست در میزان غلظت TH و TDS تأثیر دارند. پایش کیفیت آب برای مدیریت منابع آب ضروری است. برای تخمین های آینده کیفیت آب در این مطالعه، الگوریتم SVM توصیه میشود.
محمودرضا طباطبایی؛ امین صالح پور جم؛ جمال مصفایی
چکیده
در حوزه های آبخیز، پایش و ارزیابی فرآیندهای فرسایش و رسوبگذاری از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا این فرایندها تأثیر مستقیم بر کیفیت و کمیت منابع آبی دارند. در این راستا، طراحی و ساخت سامانههای پیشرفته نظیر سامانه اطلاعات مکانی تخصصی ایستگاههای هیدرومتری کشور میتواند تغییرات چشمگیری در پژوهشهای مربوط به آبخیزداری ایجاد ...
بیشتر
در حوزه های آبخیز، پایش و ارزیابی فرآیندهای فرسایش و رسوبگذاری از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا این فرایندها تأثیر مستقیم بر کیفیت و کمیت منابع آبی دارند. در این راستا، طراحی و ساخت سامانههای پیشرفته نظیر سامانه اطلاعات مکانی تخصصی ایستگاههای هیدرومتری کشور میتواند تغییرات چشمگیری در پژوهشهای مربوط به آبخیزداری ایجاد کند. در این پژوهش، یک سامانه مکانی تخصصی برای مدیریت و تحلیل دادههای هیدرولوژیکی با استفاده از زبان برنامهنویسی (#C) و کتابخانههای مکانی متن باز توسعه داده شده است. این سامانه از پایگاه داده SQLite به عنوان بستر ذخیرهسازی دادهها استفاده میکند و از تکنولوژی Entity Framework 6 (EF6) و زبان LINQ برای تسهیل استخراج و مدیریت دادهها بهره میبرد. سامانه قادر است پرسوجوها و تحلیلهای مکانی و توصیفی متنوعی را بر روی این دادهها انجام دهد. همچنین، امکان انجام تحلیلهای آماری و استخراج خلاصههای آماری از دادههای رسوبسنجی فراهم شده است. نتایج این پژوهش را میتوان در دو بخش طراحی و ساخت سامانه و تحلیل آماری دادههای رسوبسنجی حوضه ارس خلاصه نمود. در بخش نخست که در زمینه طراحی و ساخت سامانه مکانی میباشد، با کمک تکنیکهای مدرن و روشهای پیشرفته، رابطهای گرافیکی مناسبی برای ذخیرهسازی و ارتباط کاربر با پایگاه داده و همچنین مدیریت دادهها طراحی و کدنویسی گردید. در بخش دوم، نتایج آماری بدست آمده از تحلیل آماری دادههای رسوبسنجی حوضه ارس (نتایج گرفته شده تا سال 1396 به تعداد 26156 داده ثبت شده) نشان میدهد که در مقیاس حوضه، میانگین دبی رسوب معلق روزانه 11814/95 تن در روز، میانگین غلظت رسوب معلق 4185/68 میلی گرم در لیتر و میانگین دبی لحظهای جریان 16/13 متر مکعب در ثانیه میباشد. درمقیاس واحدهای مطالعاتی، میانگین بیشترین و کمترین دبی رسوب معلق به ترتیب مربوط به واحدهای مطالعاتی جلفا-دوزال (کد 1105) با مقدار 10312/33 تن در روز و قره ضیالدین (کد 1108) با مقدار991/96 تن در روز است. همچنین در مقیاس ایستگاه هیدرومتری، میانگین بیشترین و کمترین دبی رسوب معلق روزانه به ترتیب مربوط به ایستگاههای هیدرومتری جلفا (با کد 807-19) با مقدار 571697/82 تن در روز و ناور-خروجی نئور (با کد 0195-19) مقدار2/82 تن در روز میباشد. در مجموع، این پژوهش با هدف توسعه یک زیرساخت نرمافزاری در مقیاس ملی برای مدیریت دادههای رسوبسنجی و دبی جریان ایستگاههای هیدرومتری کشور انجام شده است. با توجه به اهمیت شناخت دقیق فرآیندهای فرسایش و رسوبگذاری در حوزههای آبخیز کشور، این سامانه میتواند بهعنوان ابزاری کارآمد برای دستیابی به اطلاعات دقیق و قابل اعتماد مورد استفاده قرار گیرد.
محمد رستمی
چکیده
به منظور ارزیابی میزان عمق فرسایش پیرامون شمعهای استوانهای سازههای حفاظت سواحل در برابر فشار ضربهای ناشی از شکست موج در ساحل یک مطالعه آزمایشگاهی طراحی و در نظر گرفته شده است تا بر اساس تغییر در مشخصههای موج شامل ارتفاع و پریود موج به اهداف تحقیق دست یافت. لازم به توضیح است که تحقیق حاضر متمرکز بر موج در حال شکست است که در حین ...
بیشتر
به منظور ارزیابی میزان عمق فرسایش پیرامون شمعهای استوانهای سازههای حفاظت سواحل در برابر فشار ضربهای ناشی از شکست موج در ساحل یک مطالعه آزمایشگاهی طراحی و در نظر گرفته شده است تا بر اساس تغییر در مشخصههای موج شامل ارتفاع و پریود موج به اهداف تحقیق دست یافت. لازم به توضیح است که تحقیق حاضر متمرکز بر موج در حال شکست است که در حین شکست به سازه برخورد میکند. در این مطالعه از کانال دو بعدی موج آزمایشگاه بخش مهندسی سواحل پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری استفاده شد. به منظور ایجاد شرایط آب کم عمق و رخداد شکست در محل شمع و همچنین ارزیابی میزان عمق فرسایش ناشی از آن، یک سطح شیبدار و مخزن رسوب در بخش میانی کانال اصلی ساخته شد. مخزن رسوب به عمق 35/0 متر در بالادست سطح شیبدار فلزی نصب و با رسوبات ماسه پر شد. یک شمع استوانهای پلی کربناتی در وسط مخزن رسوب قرارداده شد. کانال آزمایشگاهی تا عمق 4/0 تا 5/0 متر آبگیری شد و امواجی با ارتفاع و دوره تناوب متفاوت توسط دستگاه مولد موج تولید گردید. سپس با سعی و خطا محل دقیق شکست موج و موقعیت شمع نسبت به آن مشخص شد. پس از آن 34 آزمایش در کانال موج در شرایط عمق آب اولیه 4/0 تا 5/0 متر انجام گردید. با استفاده از دستگاه مولد موج، امواجی با ارتفاع 05/0 تا 14/0 متر و دوره تناوب ( پریود) 2 تا 7 ثانیه تولید گردید. پس از پایان هر آزمایش، میزان عمق فرسایش در محل شمع تصویربرداری و اندازهگیری شد.نتایج مطالعه حاضر نشان داد که شکست موج موجب افزایش 37/2 برابری میزان عمق فرسایش و آبشستگی نسبت به عبور یک شرایط عبور موج عادی دریایی از کناره یک سازه شمع استوانه ای می شود. بنابراین طراحان سازههای دریایی میبایست به این مسئله توجه نمایند که برآورد ناصحیح میزان عمق آبشستگی بستر ساحل در محدوده پایه استوانه ای سازه های حفاظت ساحل بر اساس تئوری عبور موج عادی، منجر به تعیین نادرست عمق پی و شالوده سازه خواهد شد. در صورت عدم توجه به نتایج این تحقیق، شرایط ناپایداری برای سازه دریایی در مواجه با امواج شکسته شد در نزدیکی سازه بوجود خواهد آمد.
روح انگیز اختری؛ حمیدرضا حاجی پور؛ مجتبی صانعی؛ محمدرضا غریب رضا
چکیده
پژوهش حاضر با استفاده از مدلسازی فیزیکی مستقیم مسیل سیجان شامل سه بندهای اصلاحی منفرد به بررسی تأثیر این سازهها بر کاهش دبی اوج سیلاب و افزایش زمان تأخیر در رسیدن به پیک جریان پرداخته است. مدل فیزیکی با رعایت اصول تشابه هندسی و دینامیکی و با مقیاس 1:10 در پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری کشور ساخته شد. آزمایشها بر اساس دو گروه اصلی ...
بیشتر
پژوهش حاضر با استفاده از مدلسازی فیزیکی مستقیم مسیل سیجان شامل سه بندهای اصلاحی منفرد به بررسی تأثیر این سازهها بر کاهش دبی اوج سیلاب و افزایش زمان تأخیر در رسیدن به پیک جریان پرداخته است. مدل فیزیکی با رعایت اصول تشابه هندسی و دینامیکی و با مقیاس 1:10 در پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری کشور ساخته شد. آزمایشها بر اساس دو گروه اصلی از شرایط طراحی شدند: ویژگیهای آبراهه (شامل تعداد بندهای اصلاحی و وضعیت رسوب در بندها) و ویژگیهای جریان ورودی (شامل دبی اوج و پایه زمانی هیدروگراف). زمان پایه هیدروگراف در سه حالت کمتر، برابر و بیشتر از زمان تمرکز در نظر گرفته شد و دبی اوج نیز کمتر از مقدار متناظر با دوره بازگشت دهساله (با توجه به محدودیتهای آزمایشگاهی) انتخاب گردید. در مجموع، 90 آزمایش انجام شد و هیدروگراف خروجی از طریق یک سرریز فشرده مستطیلی در انتهای مدل ثبت گردید. مطالعه حاضر نشان میدهد که اثربخشی اقدامات آبخیزداری در کنترل سیلاب به شدت تحت تأثیر دو پارامتر کلیدی دوره بازگشت سیلاب و زمان پایه هیدروگراف قرار دارد. یافتهها حاکی از آن است که با افزایش دوره بازگشت از 2 به 10 سال، درصد کاهش دبی اوج خروجی در تمامی سناریوها (بدون اقدامات، بندهای خالی از رسوب و بندهای پر از رسوب) به ترتیب از 16% به 5% کاهش مییابد. این روند کاهشی ناشی از غلبه انرژی جنبشی جریان بر مقاومت سازهها در سیلابهای بزرگتر است. در مقابل، تأخیر زمانی رسیدن به دبی اوج رفتار متفاوتی نشان میدهد و در تمام سناریوها بین 17% تا 21% افزایش مییابد که عمدتاً ناشی از ویژگیهای ذاتی حوضه مانند زبری بستر و هندسه مسیل است. نتایج به وضوح نشان میدهد که زمان پایه هیدروگراف تأثیر تعیینکنندهای بر عملکرد سازههای کنترل سیلاب دارد. به طوری که با افزایش زمان پایه از کمتر از زمان تمرکز به بیشتر از آن، درصد تسکین دبی اوج از 17% به 5% و تأخیر زمانی از 35% به 8% کاهش مییابد. این پدیده به دلیل اشباع ظرفیت کنترل سازهها و غلبه جریان ماندگار در سیلابهای با زمان پایه بلند است.مطالعه حاضر با استخراج سه رابطه تجربی مبتنی بر تحلیل ابعادی، موفق به کمّیسازی تأثیر بندهای اصلاحی بر ویژگیهای هیدروگراف سیلاب شده است. روابط تجربی ارائهشده با ضرایب تعیین بالا (۰.۸۱ تا ۰.۹۲) امکان پیشبینی تغییرات هیدروگراف را فراهم میکنند، اما به دلیل وابستگی به شرایط مسیل سیجان، نیاز به واسنجی برای کاربرد در سایر مناطق دارند.