مرتضی میری؛ مهران زند؛ محمدرضا کوثری؛ مجتبی رحیمی
چکیده
مقدمه
یکی از مهمترین اثرات تغییر اقلیم، تغییر در مقادیر میانگین متغیرهای هواشناسی بوده که تغییرات قابل توجهی در خصوصیات حدی متغیرهای هواشناسی را ایجاد کرده است. گرم شدن و ادامه روند افزایشی درجه حرارت کره زمین، عمدتاً از طریق رخداد بیشتر حدیهای اقلیمی تأثیرات عمیقی در سراسر جهان بر جوامع انسانی، اکوسیستمها و محیط زیست دارد. ...
بیشتر
مقدمه
یکی از مهمترین اثرات تغییر اقلیم، تغییر در مقادیر میانگین متغیرهای هواشناسی بوده که تغییرات قابل توجهی در خصوصیات حدی متغیرهای هواشناسی را ایجاد کرده است. گرم شدن و ادامه روند افزایشی درجه حرارت کره زمین، عمدتاً از طریق رخداد بیشتر حدیهای اقلیمی تأثیرات عمیقی در سراسر جهان بر جوامع انسانی، اکوسیستمها و محیط زیست دارد. رویدادهای حدی اقلیمی در مقایسه با متوسطهای اقلیمی تغییرات معنیدارتری در محیط طبیعی و انسانی ایجاد میکند و بهدلیل پیامدهای زیستمحیطی، اقتصادی- اجتماعی فاجعهبار مورد توجه عموم مردم یک جامعه، دولت و جوامع دانشگاهی است. بر اساس مطالعات انجام شده در دانشگاهها و سایر مراکز تحقیقاتی، مهمترین پیامد تغییر اقلیم در ایران افزایش رخدادهای حدی اقلیمی بهویژه حدیهای حدی دمایی گرم است. افزایش رخدادهای حدی بخشهای مختلف محیط زیست، اقتصادی-اجتماعی، کشاورزی و غیره را در سطوح ملی، منطقهای و محلی تحت تأثیر قرار میدهد. کاهش تعداد روزهای بارندگی و افزایش فصل خشک، افزایش رخدادهای حدی دمایی گرم و کاهش حدیهای دمایی سرد موجب کاهش آب موجود برای آبیاری و افزایش نیاز آبی محصولات کشاورزی، توسعه آفتها و بیماریها در محصولات کشاورزی، تأخیر در کشت و برداشت محصولات، رشد نامناسب گیاهان، کاهش راندمان کشت، تغییر الگوی کشت و نوع محصولات و در نهایت کاهش عملکرد محصولات کشاورزی میشود. از اینرو، بررسی رخدادهای حدی اقلیمی و بررسی تغییر مکانی و زمانی آنها در گذشته و آینده ایرانزمین بهمنظور اتخاذ تصمیمگیریهای لازم برای مقابله و کاهش پیامدهای آن از اهمیت بالایی برخوردار است که در این پژوهش به این مهم پرداخته شده است.
مواد و روشها
بهمنظور بررسی تغییرات مکانی-زمانی رخدادهای حدی دمایی ایران طی دوره مشاهداتی و همچنین دوره آینده از دادههای متوسط بیشینه و کمینه روزانه 123 ایستگاه سینوپتیک در سطح کشور و دادههای مدل CNRM-CM6-1 برای دوره 2060-2020 تحت دو سناریو خوشبینانه SSP126 و بدبینانه SSP585 استفاده شد. کنترل کمی و کیفی دادههای دریافت شده با نرمافزار Climpact2 بررسی شد. بهمنظور محاسبه شاخصهای حدی دمایی سرد و گرم طی دورههای مختلف، از 14 شاخص دمای توصیه شده از سوی گروه کارشناسی CCL/CLIVAR استفاده شد. محاسبه شاخصها و خروجیهای نهایی آنها در محیط نرمافزار Matlab انجام شده است.
نتایج و بحث
در حالت کلی، محاسبه شاخصهای حدی دمایی گرم طی دوره مشاهداتی نشان داد که برای بیشتر ایستگاهها فراوانی و روند شاخصهای گرم مانند شبهای گرم، روزهای گرم، تعداد روزهای تابستانی، تعداد شبهای حارهای روند صعودی و افزایشی داشته است. در مقابل تغییرات زمانی رخداد شاخصهای سرد نشان داد که برای بیشتر ایستگاهها در حالت کلی روند شاخصهای سرد مانند روزهای سرد، شبهای سرد و تعداد روزهای یخبندان، نزولی و کاهشی بوده است. بررسی فراوانی رخداد شاخص SU25 بهعنوان یکی شایعترین شاخصهای حدی گرم نشان داد که بیشترین فراوانی رخداد این شاخص برای ایستگاه کنارک (فرودگاه) با 363 روز و کمترین مقدار رخ داده مربوط به ایستگاه اردبیل 21 روز است. بیشینه شاخص روزهای یخبندان (FD) که یکی از شایعترین شاخص حدی سرد در کشور است برای ایستگاه سراب با 179 روز و حد پایینی آن با عدم رخداد یخبندان برای برخی از ایستگاههای جنوب غربی کشور هست. بررسی شاخصهای دمایی آینده طی دوره 2060-2020 نشان عدم تابعیت رفتار شاخصهای حدی دمایی سرد و گرم از موقعیت جغرافیایی و شرایط توپوگرافی مناطق مختلف کشور است. چرا که بر اساس خروجیهای مدل CNRM-CM6-1 برای دو سناریو ssp126 و ssp585 طی دوره 2060-2020، روند شاخصهای حدی گرم در مناطق با ارتفاعات زیاد و عرض جغرافیایی بالاتر در مقایسه با مناطق با ارتفاع و عرض جغرافیایی کمتر تفاوتی زیادی ندارد و رفتار روند در مناطق مختلف با ویژگیهای جغرافیایی متفاوت با اختلاف کمی مشابه همدیگر است.
نتیجهگیری
در مجموع، بر اساس نتایج بهدست آمده در این پژوهش و پژوهشهای مشابه میتوان مطرح کرد که حدیهای دمایی گرم ایران طی دوره گذشته و آینده با افزایش و بیشتر حدیهای سرد ایران با کاهش همراه هستند که نرخ تغییرات آنها در مناطق مختلف کشور با شدت و ضعف متفاوتی همراه است. این شرایط بهویژه با مقایسه شاخصهای کمترینهای دمای کمینه و بیشینه و بیشترینهای دمای کمینه و بیشینه مشخص میشود. این شرایط بیانکننده گرمتر شدن اقلیم ایران و تغییر نوع اقلیم مناطق مختلف ایران و گرایش به سمت خشکی بیشتر است. یکی از دلایل اصلی این شرایط علاوهبر ویژگیهای محلی، تغییر در توازن انرژی زمین و نرخ بیشتر گرم شدن قطب نسبت به استوا است که موازنه انرژی زمین و در نهایت تغییر در شرایط جوی و تغییر در الگوی های آب و هوایی شده است. بنابراین لازم است که در سطح مختلف مدیریتی تصمیمگیریهای لازم بهمنظور مقابله یا کاهش پیامدهای احتمالی افزایش دما و رخدادهای حدی گرم دمایی برای مناطق مختلف ایران اتخاذ شود.
سید احمد حسینی؛ محمودرضا طباطبایی
چکیده
مقدمه
شبیهسازی رسوب معلق در سیستمهای هیدرولوژیکی بهدلیل پیچیدگیها و عدم قطعیتهای ذاتی، همواره چالشبرانگیز بوده است. این مسأله موجب شده تا استفاده از مدلهای هوشمند مانند شبکههای عصبی مصنوعی بهعنوان راهکاری مناسب برای پیشبینی بار رسوب معلق مطرح شود. به همین دلیل، استفاده از مدلهای هوشمند نظیر شبکههای عصبی مصنوعی ...
بیشتر
مقدمه
شبیهسازی رسوب معلق در سیستمهای هیدرولوژیکی بهدلیل پیچیدگیها و عدم قطعیتهای ذاتی، همواره چالشبرانگیز بوده است. این مسأله موجب شده تا استفاده از مدلهای هوشمند مانند شبکههای عصبی مصنوعی بهعنوان راهکاری مناسب برای پیشبینی بار رسوب معلق مطرح شود. به همین دلیل، استفاده از مدلهای هوشمند نظیر شبکههای عصبی مصنوعی (ANN) در این زمینه گسترش یافته است. با این حال، تعیین ساختار بهینه شبکه (شامل تعداد نورونها، لایهها، وزنها و بایاسها) معمولاً به روش آزمون و خطا انجام میشود که هم زمانبر و هم ناکارآمد است. در این پژوهش، بهمنظور شبیهسازی بار رسوب معلق روزانه در حوزه آبخیز سراب قرهسو (رودخانههای قوریچای و هیرچای) واقع در استان اردبیل، از شبکه عصبی پرسپترون چندلایه بهره گرفته شد.
مواد و روشها
در این پژوهش، بهمنظور شبیهسازی بار رسوب معلق روزانه در حوزه آبخیز سراب قرهسو (رودخانههای قوریچای و هیرچای) در استان اردبیل، از شبکه عصبی مصنوعی پرسپترون چندلایه بهره گرفته شد. آموزش مدلهای شبکه عصبی علاوه بر روش متداول پسانتشار خطا، با استفاده از الگوریتم بهینهسازی ازدحام ذرات (PSO) برای بهینهسازی وزنها و بایاسهای نورونها انجام شد. همچنین بهمنظور افزایش قدرت تعمیمدهی مدلها، از خوشهبندی نگاشت خودسازمانده (SOM) استفاده شد. برای بهینهسازی وزنها و بایاسهای شبکه، علاوه بر روش پسانتشار خطا، الگوریتم بهینهسازی ازدحام ذرات (PSO) نیز به کار رفت. همچنین جهت افزایش قدرت تعمیم مدلها، از خوشهبندی نگاشت خودسازمانده (SOM) استفاده شد. استفاده از الگوریتمهای تکاملی نظیر PSO در آموزش شبکههای عصبی، راهکاری مؤثر برای بهبود دقت مدلهای هوشمند و بهخصوص در شبیهسازی رسوب معلق رودخانهها و کاربردهای منابع آبی و سازههای آبخیزداری است.
نتایج و بحث
با استفاده از خوشهبندی SOM و شاخص دیویس-بولدین، تعداد بهینه خوشهها برای ایستگاه کوزه توپراقی 12 و برای ایستگاه هیرچای 15 تعیین شد. تحلیل آماری و آزمون KS نشان داد دادهها در مجموعههای آموزش، اعتبارسنجی و آزمون، از توزیع مشابهی برخوردارند که باعث افزایش قدرت تعمیمدهی مدلها میشود.آموزش مدلهای شبکه عصبی با الگوریتم PSO نسبت به پسانتشار خطا، عملکرد بهتری داشت و خطاهای پیشبینی کاهش یافت. مدلهای ANN-PSO-Sig و ANN-PSO-Tan بهترین عملکرد را در ایستگاههای کوزه توپراقی و هیرچای بهترتیب داشتند. بررسی بایاس مدلها نیز نشان داد مدلهای آموزش دیده با PSO خطای کمتری در برآورد کل رسوب دارند. بهطورکلی نتایج نشان داد، آموزش شبکههای عصبی با الگوریتم PSO عملکرد بهتری نسبت به روش آموزش صرف با پسانتشار خطا دارد. در ایستگاه کوزه توپراقی، مدل هیبرید شبکه عصبی و PSO با تابع فعالسازی سیگموئیدی (ANN-PSO-Sig) و در ایستگاه هیر-هیرچای توپراقی مدل مشابه با تابع فعالسازی تانژانت هیپربولیک (ANN-PSO-Tan) بهترتیب با بایاسهای 25.5 و 2.19- درصد و شاخص RMSE برابر با 86.28 و 89.2 تن در روز بهعنوان مدلهای بهینه انتخاب شدند. این نتایج، نشاندهنده بهبود دقت پیشبینی بار رسوب معلق با استفاده از الگوریتم PSO در آموزش شبکه عصبی است.
نتیجهگیری
استفاده از الگوریتم فراابتکاری PSO در آموزش مدلهای شبکه عصبی، عملکرد آنها را در شبیهسازی بار رسوب معلق بهبود بخشیده است. این روش نسبت به الگوریتمهای مبتنی بر گرادیان خطا برتری دارد و میتواند بهینهسازی وزنها را با دقت بالاتری انجام دهد. نتایج نشان داد که دقت برآورد شاخص بایاس در مدلهای آموزشدیده با PSOبهتر است که این امر در طراحی سازههای آبی و مدیریت منابع آب اهمیت زیادی دارد. همچنین خوشهبندی دادهها با الگوریتمSOM باعث انتخاب مجموعه دادههای همگن و نماینده برای آموزش مدلها شده است که به افزایش قابلیت تعمیم مدلها کمک کرده است. بهطور کلی، با توجه به پیچیدگیهای سیستمهای هیدرولوژیکی و عدم قطعیتهای موجود، به کارگیری مدلهای هوشمند همراه با الگوریتمهای بهینهسازی تکاملی مانند PSO راهکاری مؤثر در شبیهسازی و پایش بار رسوب معلق است. نتایج حاصل میتواند در برنامهریزی و اجرای اقدامات سازهای آبخیزداری و مدیریت منابع آبی کاربرد داشته باشد.
مجید کاظم زاده؛ َعلی شهبازی؛ زهرا نوری؛ اصغر بیات
چکیده
مقدمه
در چند دهه اخیر، روند افزایشی مخاطرات طبیعی و تخریب منابع طبیعی تحت تأثیر عوامل طبیعی و انسانی شدت فزایندهای یافته است. یکی از روشهای مهم در کنترل و کاهش رواناب سطحی برای تعدیل سیلاب و دبی اوج، اقدامات آبخیزداری اعم از اقدامات مدیریتی و حفاظتی، زیستی و یا مکانیکی است. هرچند طی سنوات گذشته اقدامات آبخیزداری ارزشمندی در ...
بیشتر
مقدمه
در چند دهه اخیر، روند افزایشی مخاطرات طبیعی و تخریب منابع طبیعی تحت تأثیر عوامل طبیعی و انسانی شدت فزایندهای یافته است. یکی از روشهای مهم در کنترل و کاهش رواناب سطحی برای تعدیل سیلاب و دبی اوج، اقدامات آبخیزداری اعم از اقدامات مدیریتی و حفاظتی، زیستی و یا مکانیکی است. هرچند طی سنوات گذشته اقدامات آبخیزداری ارزشمندی در سطح کشور اجرا شده است، اما متاسفانه مستندسازی علمی و مطالعات در خصوص عملکرد، نقاط ضعف و قوت و اثربخشی آنها بسیار کم است. با مطالعه و ارزیابی تأثیر اقدامات آبخیزداری بر عوامل مهم یک حوزه آبخیز ازجمله دبی و جریان آب میتوان در راستای تقویت نقاط قوت و کاهش نقاط ضعف گام برداشت. بنابراین، مطالعه حاضر به دنبال ارزیابی عملکرد و تأثیر اقدامات آبخیزداری زیستی و مکانیکی بر دبی اوج خروجی حوزههای آبخیز نمونه و شاهد زیدشت طالقان استان البرز است.
مواد و روشها
حوزه آبخیز زوجی زیدشت طالقان شامل حوزه آبخیز نمونه و شاهد که بهترتیب دارای مساحت 104 هکتار و 92 هکتار بوده، در داخل حوضه معرف با مساحت 2750 هکتار قرار گرفته است. در حوضه نمونه به همراه حفاظت و قرق کل حوضه، در سطح حدود 12.5 هکتار بانکتبندی به همراه بذرکاری (بانکتبندی منقطع به همراه چاله فلسی) اجرا شده است. در بخش اقدامات مکانیکی در حوضه نمونه بهترتیب 943 و 72.5 مترمکعب سازه گابیونی و سازه خشکهچین اجرا شده است. مجموع مخزن ایجادی سازههای گابیونی و خشکهچین بهترتیب 13550 و 125 مترمکعب بوده است. در پژوهش حاضر با توجه به اهمیت تأثیر پوشش گیاهی در رواناب و دبی اوج از طریق شماره منحنی در مدلسازی، مطالعه و اندازهگیری میدانی تغییرات پوشش گیاهی طی پنج سال اخیر (1398 تا 1402) در دو حوزه آبخیز نمونه و شاهد ارائه میشود. بهمنظور بررسی تأثیر اقدامات آبخیز بر دبی اوج حوضههای شاهد و نمونه از دادههای هواشناسی از ایستگاه حوضه زوجی و دادههای جریان آب و دبی از فلومهای خروجی حوزههای آبخیز مذکور استفاده شد. در کنار مقایسه دادههای مشاهداتی دبی اوج در خروجی هر دو حوضه شاهد و نمونه از مدلسازی بارش-رواناب با مدل HEC-HMS استفاده شد.
نتایج و بحث
ارزیابی نتایج تغییرات پوشش گیاهی تحت تأثیر اقدامات آبخیزداری نشان داد که مقدار درصد پوشش گیاهی و تولید گیاهی بهطور متوسط حدود هشت درصد و 265 کیلوگرم در حوضه نمونه (51 درصد متوسط پوشش گیاهی و 777 کیلو گرم در هکتار متوسط تولید) بیشتر از حوضه شاهد (43 متوسط درصد پوشش گیاهی و 512 کیلو گرم در هکتار متوسط تولید) بوده است. در بحث کاهش دبی اوج حوزه آبخیز نمونه و شاهد، نتایج ارزیابی دادههای مشاهداتی نشان داد که دبی اوج حوضه نمونه تحت تأثیر اقدامات آبخیزداری 65 درصد کمتر از حوضه شاهد (بدون اجرای اقدامات آبخیزداری) بوده است. نتایج مدلسازی سیلاب نیز تحت تأثیر اقدامات آبخیزداری در حوزه آبخیز مورد مطالعه در حوزههای آبخیز شاهد و نمونه نشان داد که در زیرحوضه نمونه دبی اوج سیلاب با اجرای اقدامات زیستی 40 درصد و با اجرای اقدامات زیستی و مکانیکی 66 درصد نسبت به حوزه آبخیز شاهد کاهش داشته است. حجم سیلاب نیز تحت تأثیر اقدامات آبخیزداری زیستی و مکانیکی حوضه نمونه نسبت به حوضه شاهد بهطور متوسط 30 درصد کاهش یافته است.
نتیجه گیری
در اثر اجرای اقدامات زیستی و مکانیکی علاوهبر کاهش دبی اوج، زمان رسیدن به دبی اوج در حوضه نمونه نیز افزایش یافته است (بحث افزایش زمان تمرکز) و دبی اوج سیل با تأخیر زمانی بیشتری نسبت به هیدروگراف سیل در حالت بدون اقدامات آبخیزداری حوضه شاهد رخ داده است. در نتیجه میتوان گفت که تحت تأثیر اقدامات آبخیزداری علاوهبر کاهش خسارتهای سیل با کاهش دبی اوج، با تأخیر در زمان ایجاد رواناب و سیلاب مقدار آب بیشتری در حوضه نفوذ و ذخیره میشود. بیشترین مقدار دبی اوج در این حوضهها در حالت بدون اجرای اقدامات آبخیزداری (بدون سازه) رخ داده است. همچنین با توجه به اینکه دبی پایه در حوضه نمونه در بیشتر مواقع سال بیشتر از حوضه شاهد بوده (برعکس دبی اوج سیلاب)، میتوان غنی بودن پوشش گیاهی در حوضه نمونه را عامل مهمی در بیشتر بودن جریان آب پایه در نظر گرفت.
پارسا حقیقی؛ سید مسعود سلیمان پور؛ سهراب صادقی
چکیده
مقدمهمطالعات صورت گرفته در زمینه تغییر اقلیم در جهان حاکی از این واقعیت است که تغییر هرچند کم در دما موجب تغییر در وقوع پدیدههای حدی نظیر خشکسالی، بارشهای سنگین و توفان میشود. تغییرات شدید رفتار سنجههای جوی بهویژه طی قرن 21ام بیانگر نشانههایی از رخداد تغییر اقلیم است. بنابراین تغییرات اقلیمی و گرم شدن آب و هوا میتواند ...
بیشتر
مقدمهمطالعات صورت گرفته در زمینه تغییر اقلیم در جهان حاکی از این واقعیت است که تغییر هرچند کم در دما موجب تغییر در وقوع پدیدههای حدی نظیر خشکسالی، بارشهای سنگین و توفان میشود. تغییرات شدید رفتار سنجههای جوی بهویژه طی قرن 21ام بیانگر نشانههایی از رخداد تغییر اقلیم است. بنابراین تغییرات اقلیمی و گرم شدن آب و هوا میتواند بهطور مستقیم بر مقادیر فرین اقلیمی و تغییرات زمانی و مکانی این رخدادها تأثیر گذارد؛ بنابراین در این پژوهش به تحلیل وقوع رخدادهای فرین اقلیمی آینده نزدیک استان فارس پرداختهشده است. مواد و روشهادر این پژوهش بهمنظور تحلیل روند وقوع رخدادهای فرین اقلیمی آینده نزدیک استان فارس از برونداد مدل ACCESS-ESM1-5 مربوط به گزارش ششم IPCC و آخرین سری انتشار سناریوهای اقلیمی (SSP) پس از ریزمقیاس نمایی با استفاده از مدل آماری LARS–WG در سطح ایستگاه استفاده شده است. از اطلاعات روزانه بارش، دمای بیشینه و کمینه سه ایستگاه همدید آباده، شیراز و لار مربوط به استان فارس استفاده شده است. پس از ریزمقیاس نمایی برونداد مدل ACCESS-ESM1-5 پیشبینی بارش، دمای کمینه و بیشینه برای دوره آینده نزدیک (2055-2026) انجام گرفت. سپس با استفاده از بسته RClimdex در نرمافزار R، 14 شاخص فرین اقلیمی (هفت شاخص دمایی و هفت شاخص بارشی) برای دوره پایه و آینده نزدیک استخراج شد. پس از محاسبه 14 شاخص فرین اقلیمی برای بازه 30 ساله دوره آینده نزدیک (2055-2026) و دوره پایه (2020-1991) بهصورت سالانه، تعیین روند برای هر شاخص با استفاده از آزمون من-کندال و شیبخط سن انجام گرفت. سپس شاخصهای فرین اقلیمی در دو گروه دوره آینده نزدیک و دوره پایه قرار گرفتند و نوع توزیع دادهها مشخص شد. بهمنظور آشکارسازی وجود اختلاف در میانگینهای دو گروه (گروه اول: مقادیر شاخصهای فرین دوره پایه، گروه دوم: مقادیر شاخصهای فرین دوره آینده نزدیک) از آزمون T مستقل استفاده شد. نتایج و بحثنتایج مربوط به ریزمقیاس نمایی برونداد مدل ACCESS-ESM1-5 نشان از افزایش دمای کمینه و بیشینه دوره آینده نزدیک (2055-2026) نسبت به دوره پایه (2020-1991) در هر سه ایستگاه و هر سه سناریو میدهد. مقادیر متوسط بارش نیز در ایستگاه شیراز نزولی و در دو ایستگاه آباده و لار صعودی پیشبینیشده است. نتایج مربوط به تعیین روند در شاخصهای اقلیمی نشان داد که وجود روند در شاخصهای فرین دمایی به نسبت شاخصهای فرین بارشی محسوستر است. تعداد روزهای یخبندان (FD) دارای روند معنیدار نزولی و تعداد روزهای تابستانی (SU25)، بیشینه ماهانه دمای بیشینه روزانه (TXx) و بیشینه ماهانه دمای کمینه روزانه (TNx) در هر سه ایستگاه و سه سناریو نسبت به دوره پایه روندی صعودی و اختلاف معنیداری در سطح اطمینان 95 درصد داشته است. شاخص بیشینه بارش یکروزه (RX1day) نیز در هر سه ایستگاه و سه سناریو معنیدار و دارای روند صعودی است که بهطور متوسط 16.59 میلیمتر بیشینه بارش یکروزه استان نسبت به دوره پایه افزایش خواهد داشت. شاخص شدت روزانه بارش (SDII) نیز در هر سه ایستگاه و سه سناریو روندی معنیدار صعودی است که بهطور متوسط برای استان 3.83 میلیمتر بر روز، آینده نزدیک نسبت به دوره پایه افزایش خواهد داشت. نتیجهگیریتغییرات شدید آب و هوایی و گرمایش جهانی در سالهای اخیر به تغییر الگوهای جوی و پدید آمدن ناهنجاریهای اقلیمی در اغلب نقاط جهان منجر شده است. پژوهش حاظر نشان از افزایش معنیداری در رخدادهایی فرین اقلیمی استان فارس دارد. وجود روند در شاخصهای فرین دمایی به نسبت شاخصهای فرین بارشی محسوستر است. روند افزایشی شاخصهای حدی گرم و روند کاهشی شاخصهای حدی سرد در دوره آینده نزدیک (2055-2026) در استان فارس اتفاق خواهد افتاد؛ بنابراین ضروری است که در سطوح مختلف مدیریتی بهمنظور مقابله با پیامدهای احتمالی افزایش دما و رخدادهای حدی گرم تصمیمات و برنامههای پیشگیرانه اتخاذ و عملیاتی شود. بر اساس نتایج بهدستآمده از بررسی فراوانی رخدادهای فرین بارش نیز نشان از افزایش شاخص شدت روزانه بارش، افزایش حداکثر بارش یکروزه در سه ایستگاه آباده، شیراز و لار و افزایش تعداد روزهای با بارش سنگین و خیلی سنگین در دو ایستگاه آباده و لار میدهد. این شرایط میتواند بیانگر افزایش بارشهای شدید و کوتاه مدت و در مقابل کوتاهتر شدن فصل بارش منطقه باشد. درنتیجه با توجه به پیامدهای خسارتبار ناشی از رخدادهایی فرین بارشی همچون خشکسالی و سیل میبایست بهمنظور کاهش حداکثری خسارات ناشی از این بلایای جوی رصد و پایش آنها بیش از گذشته موردتوجه قرار گیرد تا بتوان با اعمال مدیریت فعال و هوشمند با سرعت بیشتری بهطرف مدیریت ریسک و کاهش خطر حرکت کرد
مسیب حشمتی؛ محمد قیطوری؛ یحیی پرویزی
چکیده
مقدمه خاکورزی مهمترین فعالیت کشاورزی در سراسر جهان است که نقش بهسزایی بر کیفیت خاک، محیطزیست و عملکرد محصول دارد. در غالب دیمزارهای ایران شخم با گاوآهن برگرداندار و در جهت شیب دامنه انجام میگیرد که بهدلیل نقش آن در انتشار کربن آلی، فرسایش خاک و کاهش عملکرد محصول زیانبارترین نوع خاکورزی است. بر اساس تحقیقات متعدد ...
بیشتر
مقدمه خاکورزی مهمترین فعالیت کشاورزی در سراسر جهان است که نقش بهسزایی بر کیفیت خاک، محیطزیست و عملکرد محصول دارد. در غالب دیمزارهای ایران شخم با گاوآهن برگرداندار و در جهت شیب دامنه انجام میگیرد که بهدلیل نقش آن در انتشار کربن آلی، فرسایش خاک و کاهش عملکرد محصول زیانبارترین نوع خاکورزی است. بر اساس تحقیقات متعدد در نقاط مختلف جهان، شخم متداول با گاوآهن برگرداندار موجب آسیب جدی به ویژگیهای مهم خاک، کاهش ذخیره رطوبت، افزایش هزینه، هدررفت عناصر غذایی، کاهش عملکرد محصول و نیز تبعات خارج حوضهای متعدد ازجمله رسوب، سیل، آلودگی منابع آب، انتشار کربن آلی میشود که در شرایط تغییرات اقلیمی شدیدتر است. بهطوریکه بهعنوان مبحثی جداگانه و مهم در فرسایش خاک تحت عنوان فرسایش شخم قلمداد شده است. هدف پژوهش نیز تعیین اثرات روشهای شخم بر جرم مخصوص ظاهری، پایداری خاکدانهها و فرسایشپذیری خاک بود که در معاونت تحقیقات دیم سرارود به مدت پنج سال (1401-1396) انجام یافت. مواد و روشهااین پژوهش در ایستگاه تحقیقاتی موصوف به سرارود (معاونت موسسه تحقیقات دیم کشور) انجام یافت. این ایستگاه در 15 کیلومتری شرق شهر کرمانشاه و سه کیلومتری راه اصلی کرمانشاه-تهران قررار دارد. این پژوهش در قالب طرح آزمایشهای کرتهای دوبار خرد شده بر پایه بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد که متشکل از چهار تیمار اصلی (شخم متداول، خاکورزی مرکب، چیزل و کشت مستقیم) و سه تیمار فرعی (بدون بقایای گیاهی، 33 درصد بقایای گیاهی و 66 درصد بقایای گیاهی) بود. بهمنظور برررسی نتیجه تأثیر تیمارها در طول سالهای اجرای طرح، محل تیمارهای اصلی و فرعی ثابت ماند و فقط تناوب کشت تغییر کرد. نمونههای خاک از لایه صفر تا 20 سانتیمتری برداشت شد و مورد آزمایشات جرم مخصوص ظاهری، کربن آلی و پایداری خاکدانهها (به روش الک تر) قرار گرفت. عامل فرسایش از طریق محاسبه عامل فرسایشپذیری (K) در فرمول جهانی فرسایش خاک و بر اساس پنج عامل درصد مواد آلی، درصد سیلت + شن خیلی ریز (0.05 تا یک میلیمتر)، درصد شن درشت (یک تا دو میلیمتر)، ساختمان خاک و نفوذپذیری محاسبه شد. تجزیه آماری دادهها نیز با نرمافزار SAS انجام شد.نتایج و بحثمتوسط جرم مخصوص ظاهری در تیمارهای اصلی شامل شاهد (شخم متداول)، خاکورزی مرکب، چیزل و کشت مستقیم بهترتیب 1.62، 1.45، 1.40 و 1.37 گرم بر سانتیمترمکعب بود که بهطور معنیداری در تیمار کشت مستقیم (0.05p<) کمتر بود. تیمارهای فرعی (نسبت بقایای گیاهی) نیز تأثیر معنیداری بر جرم مخصوص ظاهری داشتند، بهطوریکه تأثیر هر دو نسبت 33 و 66 درصد کاه (بقایای محصول) در کاهش آن معنیدار بود. تأثیر تیمارها بر جرم مخصوص ظاهری از سال سوم به بعد معنیدار بود. همچنین نتایج تجزیه آماری تأثیر تیمارهای نوع شخم و نسبت بقایای گیاهی بر کربن آلی خاک در تیمارهای اصلی شامل شاهد (شخم متداول)، خاکورزی مرکب، چیزل و کشت مستقیم بهترتیب 1/20، 1/50، 1/40 و 1/70 درصد بهدست آمد که با هم تفاوت معنیداری داشتند (0.05p<)، اما تأثیر کشت مستقیم بر افزایش کربن آلی خاک بیشتر بود. تیمارهای فرعی (نسبت بقایای گیاهی) نیز تأثیر معنیداری بر کربن آلی خاک داشتند، بهطوریکه تأثیر هر دو نسبت 33 و 66 درصد کاه (بقایای محصول) در کاهش آن معنیدار بود. نسبت خاکدانههای خیلی ریز در تیمار کشت مستقیم و با بیشترین بقایای گیاهی بهطور معنیداری کمتر بود. مقدار خاکدانههای متوسط در سطح تیمارها با هم تفاوت معنیداری نداشتند. خاکدانههای خیلی درشت کشت متداول و تیمار فرعی بدون بقایای محصول بهطور معنیداری کمتر بود. اندازه خاکدانههای خاک در سال سوم و عمدتاً در چهارم معنیدار بود. بهعبارتی افزایش خاکدانههای درشت و خیلیدرشت و به همان نسبت کاهش خاکدانههای ریز و خیلیریز از سوم به بعد نمایان شده است. نتایج بیانگر نقش مؤثر روشهای مختلف خاکورزی حفاظتی در کاهش فرسایشپذیری خاک در مقایسه با خاکورزی متداول است. نتایج این پژوهش نشان داد که سه روش خاکورزی حفاظتی نقش مؤثری در بهبود ویژگیهای مورد ارزیابی خاک داشتند. البته که نقش کشت مستقیم (بدون شخم) در این روند برجستهتر بود. بهطوریکه در نتایج اشاره شد، با گذشت زمان از اجرای پژوهش، بهتدریج کربن آلی و نسبت خاکدانههای درشت (یک تا دو میلیمتر) و خیلی درشت (دو تا 4.6 میلیمتر) در تیمارهای خاکورزی حفاظتی افزایش یافت. نتیجهگیریخاکورزی حفاظتی بههمراه باقی گذاشتن بقایای گیاهی در خاک بهطور معنیداری موجب بهبود مهمترین ویژگیهای کیفیت خاک مورد اندازهگیری شدند که شامل کربن آلی، جرم مخصوص ظاهری و نسبت خاکدانههای درشت خاک بود. بیخاکورزی (کشت مستقیم) با یکسوم بقایای گیاهی (33 درصد) بهعنوان مناسبترین روش شخم در شرایط دیم و تناوب گندم و نخود که در غالب مناطق نیمهخشک کشور مرسوم است بهعنوان تیمارهای مناسب این پژوهش ارائه میشود.
صدف پیری؛ محمد انصاری قوجقار
چکیده
مقدمه
خشکسالی بهعنوان یک پدیده ناهنجار و خطرناک بهطور قابل توجهی به منابع آبی، کشاورزی، بخشهای اقتصادی و محیطزیست آسیب وارد میکند. در چارچوب مدیریت جامع حوزه آبخیز، پیشبینی درست و بهموقع خشکسالی اهمیت بسیار زیادی دارد. این موضوع بهویژه در مناطق حساس و آسیبپذیر مثل استان خوزستان، برای استفاده بهینه از منابع آب، مدیریت ...
بیشتر
مقدمه
خشکسالی بهعنوان یک پدیده ناهنجار و خطرناک بهطور قابل توجهی به منابع آبی، کشاورزی، بخشهای اقتصادی و محیطزیست آسیب وارد میکند. در چارچوب مدیریت جامع حوزه آبخیز، پیشبینی درست و بهموقع خشکسالی اهمیت بسیار زیادی دارد. این موضوع بهویژه در مناطق حساس و آسیبپذیر مثل استان خوزستان، برای استفاده بهینه از منابع آب، مدیریت مصرف و افزایش تابآوری اکوسیستمهای طبیعی و انسانی، یک ضرورت است. چنانچه دوره خشکسالی با دوره رشد پوشش گیاهی همزمان شود، تعادل اکولوژیکی را بههم میزند که منجر به تغییراتی مانند کاهش رطوبت خاک، تغییر دمای سطح زمین و حتی تأثیر بر فرایندهای تبخیر و تعرق میشود. الگوریتمهای فرا ابتکاری هوش مصنوعی قادر به پیش بینی تقاضای آب با بررسی دادههای تاریخی و عوامل محیطی هستند. این پیشبینیها به مدیران این امکان را میدهد که برنامهریزیهای بهتری برای تأمین آب و جلوگیری از هدررفتن منابع داشته باشند. با توجه به منحصربهفرد بودن استان خوزستان ازنظر موقعیت جغرافیایی و مناقشات آبی در سالهای اخیر، بررسی قدرت و کارایی الگوریتمهای هوش مصنوعی در پیشبینی و شناسایی تغییرات اقلیمی میتواند خلأ پژوهشی در این زمینه را پر کند و با نوآوریهای علمی، تأثیر بهسزایی در حفظ محیطزیست و تعادل منابع آبی در مواجهه با شرایط خشکسالی داشته باشد.
مواد و روشها
در این پژوهش بهمنظور پایش خشکسالی ایستگاههای استان خوزستان، دادههای بارش طی دوره آماری 2020-1989 و با استفاده از مقادیر شاخص استاندارد شده بارش (SPI) به تفکیک سالهای خشک و تر محاسبه شد. در ادامه از روش وزنی معکوس فاصله (IDW) برای درونیابی دادههای به دست آمده از شاخص SPI استفاده شد. برای پیشبینی خشکسالی هواشناسی از مدل FCMR استفاده شد. مدل رگرسیون فازی FCMR یک روش ترکیبی است که از رگرسیون خطی و خوشهبندی فازی برای مدلسازی دادهها بهره میگیرد. برای بهکارگیری مدل هیبریدی نیز از الگوریتمهای GOW و ACOR استفاده شد.
نتایج و بحث
با توجه به نتایج بهدست آمده از معیارهای ارزیابی نیکویی برازش در هشت ایستگاه مورد مطالعه، بهصورت نسبی، SPI 12 ماهه و شش ماهه نتایج بهتر و دقیقتری را نسبت به SPI سه و یک ماهه نشان دادند. در مقایسه SPI 12 ماهه و 6شش ماهه نیز SPI 12 ماهه عملکرد بهتری از خود نشان داد. مقادیر RMSE، R، NS و MAE پس از ترکیب مدل فراابتکاری GOW و مدل FCMR نسبت به مدل انفرادی FCMR بهترتیب با کاهش، افزایش، افزایش و کاهش روبهرو شده است. ترکیب کاتالیزور ACOR و مدل FCMR نیز بهترتیب با افزایش، کاهش، کاهش و افزایش در مقادیر RMSE، R، NS و MAE نسبت به مدل انفرادی FCMR مواجه شد. بر همین اساس میتوان نتیجه گرفت که تلفیق مدل فراابتکاری گرگ خاکستری با مدل FCMR، بهبود عملکرد را نسبت به استفاده از مدل انفرادی FCMR در پی داشته است. تلفیق مدل فراابتکاری کلونی مورچگان با مدل FCMR نیز با کاهش دقت و پایین آمدن عملکرد نسبت به استفاده از مدل انفرادی FCMR مواجه شده است.
نتیجهگیری
در پژوهش حاضر، دقت و عملکرد مدل انفرادی FCMR با مدلهای هیبریدی دوگانه FCMR-GOW و FCMR-ACOR در هشت ایستگاه سینوپتیک استان خوزستان مقایسه و تحلیل شد. طبق نتایج مدلها، کاتالیزور GOW باعث بهبود مدل FCMR و کاتالیزور ACOR موجب کاهش دقت مدل FCMR شدند. در هر هشت ایستگاه، مدل هیبریدی دوگانه FCMR-GOW با بیشترین دقت در پیشبینی شاخص SPI در رتبه اول قرار گرفت. همچنین پنجرههای زمانی بلندمدت SPI از دقت بالاتری نسبت به پنجرههای زمانی کوتاه مدت برخوردار بودند. افزون بر این، فاصله معنیداری از لحاظ دقت میان مدل انفرادی FCMR و مدل هیبریدی دوگانه FCMR-GOW وجود ندارد. از این رو میتوان نتیجه گرفت که با توجه به افزایش هزینههای مدلهای هیبریدی دوگانه مذکور، استفاده از مدل انفرادی FCMR منطقیتر بهنظر میرسد. بهطور کلی میتوان گفت که تلفیق مدلهای انفرادی با الگوریتمهای فراابتکاری لزوماً به معنی افزایش دقت در مدلسازی شاخص SPI نیست.
محمد قیطوری؛ مسیب حشمتی
چکیده
مقدمه
تغییرات اقلیمی و پیامدهای آن یکی از مهمترین دغدغههای سازمانهای مرتبط با کشاورزی و محیط زیست در سطح جهان است. کمبود آب و کاهش رطوبت خاک مهمترین پیامد این روند در مناطق خشک و نیمهخشک محسوب میشود. که یکی از پیامدهای تغیییر اقلیم پدیده خشکیدگی جنگلهای بلوط غرب (.Quercus sp) است. این موضوع میتواند موجب برهمزدن ...
بیشتر
مقدمه
تغییرات اقلیمی و پیامدهای آن یکی از مهمترین دغدغههای سازمانهای مرتبط با کشاورزی و محیط زیست در سطح جهان است. کمبود آب و کاهش رطوبت خاک مهمترین پیامد این روند در مناطق خشک و نیمهخشک محسوب میشود. که یکی از پیامدهای تغیییر اقلیم پدیده خشکیدگی جنگلهای بلوط غرب (.Quercus sp) است. این موضوع میتواند موجب برهمزدن توازن منابع سرزمین در منطقه زاگرس شود که پیامد آن تخریب منابع سرزمین، افزایش ریزگردها، فرسایش خاک، سیلاب، تغییرات اقلیمی و فقر جوامع محلی است.
مواد و روش
یکی از راهکارهای اساسی در این زمینه حفظ رطوبت خاک در دامنه با استفاده از سامانههای سطوح آبگیر باران از قبیل بانکتهای منقطع و هلالی شکل است. هدف مهم این پژوهش تعیین نقش سامانه بانکت هلالی در جمعآوری رواناب سطحی برای کنترل پدیده خشکیدگی جنگلهای بلوط غرب است. برای دستیابی به این هدف، ابتدا سایت جنگلی حوزه آبخیز مرک استان کرمانشاه که پدیده خشکیدگی گونههای جنگلی در آن مشاهده شد، انتخاب شد. سپس سامانههای سطوح آبگیر باران شامل بانکتها هلالی در این عرصه جنگلی احداث شد و در کنار آن محدودهای با شرایط مشابه بهعنوان سایت شاهد تعیین شد. بعد از احداث بانکتها بهوسیله اداره کل منابع طبیعی استان، زمان دادهبرداری از سایت جنگلی به مدت سه سال (1403-1400) بود که شامل دادهبرداری متوالی ماهانه از تغییرات اندازه خاکدانهها، ماده آلی، کربن آلی و اسیدیته خاک همراه با اندازهگیری درصد رطوبت خاک انجام شد.
نتایج و بحث
نتایج این پژوهش نشان داد که در میان چهار نقطه اندازهگیری رطوبت خاک که شامل کف بانکت، پایاب بانکت، بین بانکت و شاهد (بدون بانکت) میزان ذخیره رطوبت لایه زیرین (15 تا 30 سانتیمتری) بهترتیب حدود 20، 17، 14 و 13 درصد بود که بهطور معنیداری در تیمار بانکت بیشتر از شاهد بود. نتایج این پژوهش همچنین نشان داد که میزان ذخیره کربن آلی خاک در سال سوم در تیمار بانکت و شاهد بهترتیب 4.01 و 6.1 درصد بود که بهطور معنیداری با هم تفاوت داشتند. علاوهبر این، بانکتها موجب افزایش معنیدار خاکدانههای درشت و خیلی درشت خاک شدند. مجموعه شرایط فوق موجب شد که ظرفیت تبادل کاتیونی، عناصر غذایی اصلی و برخی عناصر ریزمغذی نیز در محدوده اجرای بانکتها بهبود یابد. در نهایت، افزایش ماده آلی خاک تجمع رواناب در بانکتها موجب کاهش فرسایشپذیری خاک و تثبیت آن در مقابل عوامل فرسایندگی شد، بهطوریکه شاخص فرسایشپذیری در تیمارهای بانکت و شاهد بهترتیب حدود 0.19 و 0.32 بود.
نتیجهگیری
با توجه به نتایج این پژوهش، احداث اصولی و دقیق این بانکتها بدون استفاده از ماشینآلات سنگین، روشی ساده، ارزان و مؤثر در استحصال آب باران است که علاوهبر ذخیره رطوبت و تقویت شاخصهای بیولوژیکی گیاهان، موجب بهبود ویژگیهای کلیدی خاک ازجمله آلی، افزایش نسبت خاکدانههای درشت، جرم مخصوص ظاهری و عناصر غذایی شود که در نهایت منجر به پایداری خاک، ترسیب کربن آلی، کاهش سیلخیزی در دامنه و تقویت جریان زیر قشری خواهد شد.
فاطمه حیدری؛ فروغ گل کار
چکیده
مقدمه
ابرها نقش حیاتی در تعادل انرژی زمین ایفا میکنند و تغییر در ویژگیها، فراوانی و توزیع آنها میتواند بازخوردهای مثبت یا منفی بر گرمایش جهانی داشته باشد. تشکیل ابر و تأثیر آن بر آبوهوای کره زمین پیوسته از مباحث مورد توجه در علوم زیستمحیطی است که با تأثیر بر بیلان انرژی کره زمین و در نتیجه تغییر در الگوهای همرفت و تشکیل و توزیع ...
بیشتر
مقدمه
ابرها نقش حیاتی در تعادل انرژی زمین ایفا میکنند و تغییر در ویژگیها، فراوانی و توزیع آنها میتواند بازخوردهای مثبت یا منفی بر گرمایش جهانی داشته باشد. تشکیل ابر و تأثیر آن بر آبوهوای کره زمین پیوسته از مباحث مورد توجه در علوم زیستمحیطی است که با تأثیر بر بیلان انرژی کره زمین و در نتیجه تغییر در الگوهای همرفت و تشکیل و توزیع ابر میتواند اثرات مهمی بر چرخه آب جهانی نیز داشته باشد. ابرناکی کل بهمیزان پوشش هر نوع ابر در آسمان اشاره دارد و این مفهوم برای توصیف مقدار آسمانی که توسط ابرها پوشیده شده است، استفاده میشود. پوشش ابر بر حسب اکتا یا هشتم آسمان بیان میشود و دامنهای بین صفر تا نه دارد. هدف این پژوهش، مقایسه مکانی و زمانی تغییرات معنیدار پوشش ابر کل در مقیاس فصلی و طی شش دهه در گستره ایران است که این مهم بر پایه تحلیل آماری و مشاهدهای نتایج طی دوره آماری برگزیده انجام پذیرفته است. با توجه به ویژگیهای اقلیمی ایران، فصل تابستان که عموماً با پایداری جو، کمبارشی و پوشش ابری بسیار اندک همراه است، از دامنه بررسی حذف شد تا تمرکز پژوهش بر فصولی قرار گیرد که بیشترین فعالیت جوی و تغییرات پوشش ابری را تجربه میکنند.
مواد و روشها
دادههای باز تحلیل ماهانه پوشش ابری کل استخراج شده از مرکز اروپایی ECMWF، نسخه ERA5 و با تفکیک مکانی 0.25 درجه منبع داده مورد استفاده در این پژوهش است. بازه زمانی مورد مطالعه دوره 60 ساله بین سالهای 1961 تا 2021 است. با میانگینگیری از دادههای ماهانه (سه ماه در هر فصل)، سری زمانی ابرناکی کل بهصورت فصلی طی 60 سال تهیه شد. برای هر فصل طی شش دهه مورد پژوهش توزیع ابرناکی کل با دیگر دههها برای هر شبکه مورد مقایسه قرار گرفت. تعیین معنیداری تفاوت ابرناکی هر دهه از دهههای مورد مقایسه برای هر شبکه با شبکه متناظر بر اساس آزمون من-ویتنی و با تکرار و حذف رخدادهای تصادفی بهروش مونتکارلو با 10000 تکرار و در سطح معنیداری 95 درصد انجام گرفت و مقادیر تفاوت معنیدار بهصورت درصد نمایش داده شد.
نتایج و بحث
بررسی میانگین اقلیمی 60 ساله ابرناکی در گستره ایران نشان دهنده الگوی کاهشی شیب تغییرات ابرناکی کل از شمال غرب به جنوب شرق کشور در فصول بهار، پاییز و زمستان است. مقایسه توزیع فصلی ابرناکی کل در ایران نشان داد که تغییرات ابرناکی بهاره بهطور معنیداری در مناطق جنوب و جنوب غرب کشور افزایش یافته است، درحالیکه در شمال شرق، شرق و جنوب شرق کاهش قابل توجهی مشاهده میشود. در پاییز، تغییرات معنیدار محدود به مناطقی کوچک از شمال کشور بوده و بیشتر مناطق تغییرات قابل ملاحظهای نشان نمیدهند. اما در زمستان، کاهش ابرناکی بهصورت گستردهای در سراسر کشور، بهویژه در مناطق زاگرس و جنوب غرب، نمایان است. این کاهش در دهه ششم (2021-2011) نسبت به دهههای قبلی شدت بیشتری داشته و شامل مناطقی با ابرناکی متوسط تا زیاد است.
نتیجهگیری
بررسی تغییرات معنیدار ابرناکی کل نشان داد که در فصل بهار چرخههای کاهشی و افزایشی معنیدار در مقایسه دهههای مختلف قابلمشاهده است که این تغییرات بیشتر در مناطق خشک و نیمهخشک شرق و جنوب شرق کشور قابل مشاهده بود. لذا، در پژوهشهای آتی، مطالعه تغییرات احتمالی در تشکیل و ورود سامانههای بارشی مؤثر بر منطقه میتواند مورد توجه قرار گیرد. در فصل پاییز، تغییرات معنیدار ابرناکی بهندرت مشاهده شد که ضرورت بررسی تغییرات ماهانه ابرناکی برای تشخیص نوسانات احتمالی ابرناکی پاییزه را برجسته میکند. برای فصل زمستان، کاهش گسترده و معنیدار ابرناکی بهویژه در دهه ششم نسبت به پنج دهه پیشین از اهمیت ویژهای برخوردار است. بهطوریکه در مقایسه دهه پنجم و ششم کل گستره کشور با کاهش معنیدار ابرناکی مواجه بوده است. این مهم در بحث بیلان انرژی و همچنین بررسی تغییرات احتمالی در ریزشهای جوی زمستانه میتواند مورد توجه پژوهشهای آتی باشد. تغییرات دورهای ابرناکی مشاهده شده در این پژوهش، پیامدهایی برای مدیریت منابع آب، کشت دیم و تبخیر و تعرق میتواند داشته باشد و نیازمند پژوهشهای عمیقتر است.