لیلا غلامی؛ عطاله کاویان؛ عبدالواحد خالدی درویشان
چکیده
در مناطق به شدت فرسایشیافته خصوصا در دامنههای شیبدار امکان استقرار پوشش گیاهی نیست. بنابراین، کاربرد افزودنیهای آلی و یا غیرآلی میتواند از طریق مهار رواناب شرایط را برای استقرار پوشش گیاهی در این مناطق بهبود بخشد. بر همین اساس، در پژوهش حاضر، تراشههای چوب بهعنوان یک افزودنی آلی خاک برای مهار متغیرهای رواناب ...
بیشتر
در مناطق به شدت فرسایشیافته خصوصا در دامنههای شیبدار امکان استقرار پوشش گیاهی نیست. بنابراین، کاربرد افزودنیهای آلی و یا غیرآلی میتواند از طریق مهار رواناب شرایط را برای استقرار پوشش گیاهی در این مناطق بهبود بخشد. بر همین اساس، در پژوهش حاضر، تراشههای چوب بهعنوان یک افزودنی آلی خاک برای مهار متغیرهای رواناب شامل زمان شروع، مقدار و ضریب رواناب استفاده شد. برای این منظور، از سه سطح تیمار تراشههای چوب با مقادیر 0.5، 1 و 1.5 کیلوگرم بر مترمربع در سه تکرار در مقیاس کرت یک مترمربعی، شیب 30 درصد در شرایط صحرایی تحت باران شبیهسازی شده 60 میلیمتر بر ساعت به مدت 15 دقیقه استفاده شد. نتایج نشان داد که بعد از کاربرد تراشههای چوب با مقادیر 0.5، 1 و 1.5 کیلوگرم بر مترمربع، زمان شروع رواناب بهترتیب 97.50، 192.38 و 203.31 درصد افزایش یافت. همچنین، حجم رواناب بعد از کاربرد سه سطح تیمار تراشه چوب بهترتیب 35.23، 55.11 و 60.43 و ضریب رواناب نیز بهترتیب 42.43، 67.40 و 72.14 کاهش یافتند. نتایج آزمون GLM نشان داد که تیمار تراشه چوب تاثیر معنیداری در افزایش زمان شروع رواناب (0.01≥p) و کاهش حجم رواناب و ضریب رواناب (0.05≥p) داشت. کاربرد تراشههای چوب بهعنوان یک تیمار حفاظتی در سطح خاک نشان داد که این اصلاح کننده میتواند در امر مهار رواناب بهویژه در مناطقی که مقادیر تراشه چوب زیادی در دسترس باشد، مورد استفاده واقع شود.
سجاد میرزایی؛ مجید رئوف
چکیده
پارامترهای زمانی از جمله پارامترهایی هستند که در اکثر مدلهای هیدرولوژیکی و هیدرولیکی استفاده میشوند و متداولترین آن زمان تمرکز است. هدف از این پژوهش، انتخاب بهترین روش از میان روشهای برآورد زمان تمرکز در حوزه آبخیز آتشگاه در استان اردبیل است. در این پژوهش، مقادیر زمان تمرکز حوضه با استفاده از 14 معادله تجربی و روش ...
بیشتر
پارامترهای زمانی از جمله پارامترهایی هستند که در اکثر مدلهای هیدرولوژیکی و هیدرولیکی استفاده میشوند و متداولترین آن زمان تمرکز است. هدف از این پژوهش، انتخاب بهترین روش از میان روشهای برآورد زمان تمرکز در حوزه آبخیز آتشگاه در استان اردبیل است. در این پژوهش، مقادیر زمان تمرکز حوضه با استفاده از 14 معادله تجربی و روش SCS در نرمافزارهای WMS و HEC-Geo-HMS صورت گرفته است. متوسط وزنی شیب آبراهه اصلی و پارامتر ضریب زبری منینگ با عملیات صحرایی تهیه شد. بهمنظور ارزیابی کارایی روشها با استفاده از آمار هیدرومتری و بارندگی، تعداد سه واقعه سیلاب که از نظر زمانی برابر با بارشها بودند، انتخاب و از روش گرافیکی، زمان تمرکز برای این سه واقعه محاسبه شد. زمان تمرکز محاسبه شده و مشاهداتی (2.28 ساعت) بهوسیله شاخص درصد خطای نسبی و خطای میانگین باقیمانده مورد ارزیابی قرار گرفتند. بررسی بیشتر روابط بهکار گرفته در این تحقیق نشان میدهد که مساحت نقش بسزایی را در برآورد مناسب زمان تمرکز ایفا میکند، چنانچه بررسی روابط هات-وی، هیدروگراف استدلالی و ین–چاو، کرپیچ و کالیفرنیا نشان میدهد که این روشها جهت محاسبه زمان تمرکز، پارامتر مساحت را بهکار نمیگیرند. بههمین دلیل مقدار برآورد آنها با مقدار مشاهداتی تفاوت قابل ملاحظهای دارد، اما در مقابل روابط پاسینی و کربای با لحاظ کردن تاثیر پارامتر مساحت، برآورد نزدیکتری را به مقدار مشاهداتی ارائه داده است. نتایج نشان داد که بهکارگیری تعداد پارامترهای بیشتر، نتایج مطلوبتری را به همراه دارد. چنانچه در رابطه SCS جهت محاسبه زمان تمرکز حوضه، علاوه بر پارامترهای طول و شیب آبراهه اصلی، پارامتر تلفات کل، نوع کاربری اراضی، عملیات اصلاحی، وضعیت هیدرولوژیکی و همچنین، گروه هیدرولوژیکی خاک مورد استفاده قرار میگیرد. در محاسبه مقدار زمان تمرکز با استفاده از روش SCS از مدلهای WMS و همچنین، ابزار HEC-Geo-HMS، با توجه به اینکه مدلهای مذکور از دادههای رستری استفاده میکنند، دارای دقت بیشتر از روشهای سنتی چون روش دستی میباشد. در حوضه آتشگاه، روش SCS برای برآورد زمان تمرکز با استفاده از نرمافزار WMS با مقدار حداقل آمارههای خطای میانگین باقیمانده و درصد خطای نسبی بهترتیب برابر با 0.05 ساعت و 2.1 درصد برای حوضه مناسب میباشد.
رضا لگزیان؛ امیر سعدالدین؛ مجید اونق؛ اکبر علیپور
چکیده
یکی از مشکلات عمده در جوامع و مراکز صنعتی و شهری، رواناب ناشی از بارندگی در این مناطق و به تبع آن ایجاد آب گرفتگی میباشد. این تحقیق، بهمنظور حل مشکل آب گرفتگی معابر شهری و کمبود منابع آب در شهر نیشابور صورت گرفته است. پس از مشخص شدن اقدامات قابل اجرا و تدوین 32 سناریوی مدیریتی برای این شهر، اثرات حاصل از اجرای سناریوهای تدوین شده ...
بیشتر
یکی از مشکلات عمده در جوامع و مراکز صنعتی و شهری، رواناب ناشی از بارندگی در این مناطق و به تبع آن ایجاد آب گرفتگی میباشد. این تحقیق، بهمنظور حل مشکل آب گرفتگی معابر شهری و کمبود منابع آب در شهر نیشابور صورت گرفته است. پس از مشخص شدن اقدامات قابل اجرا و تدوین 32 سناریوی مدیریتی برای این شهر، اثرات حاصل از اجرای سناریوهای تدوین شده با توجه به معیارهای فنی، محیط زیستی، هیدرولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی پیشبینی شده و با استفاده از روش تصمیمگیری چند معیاره، اولویتبندی سناریوها صورت گرفت. با وزندهی بر اساس نتایج استخراج شده به روش دلفی در بین شرکت کنندگان دارای تحصیلات دانشگاهی شهر نیشابور، سناریوی 24 (ترکیب بایوریتنشن، حوضچه نفوذ و مخزن زیرزمینی) و در بین شرکت کنندگان بدون تحصیلات دانشگاهی، سناریوی 28 (ترکیب بایوریتنشن، ترانشه، چاهک، پیادهرو، حوضچه نفوذ و مخزن زیرزمینی) در اولویت اول اجرایی قرار میگیرند. یافتههای تحقیق اخیر، بهطور خاص راهنمای مدیران و برنامهریزان شهر نیشابور در مدیریت موثرتر رواناب شهری است. همچنین، این نتایج بهطور عمومی میتواند الگوی تحقیقاتی مناسبی برای سایر آبخیزهای شهری در اختیار محققان و کارشناسان قرار دهد.
حسین امامی؛ علی سلاجقه؛ علیرضا مقدم نیا؛ شهرام خلیقی سیگارودی؛ ابوالحسن فتح آبادی
چکیده
بارش یکی از مهمترین ورودیها در مدلسازی رواناب است. وجود دادههای بارش با دقت زمانی و مکانی مناسب، برای حوزههای آبخیز با ایستگاههای بارانسنجی اندک و پراکنده، بسیار مهم و ضروری است. در حال حاضر ماهوارههای اقلیمی از منابع مهم در برآورد بارش هستند. در این پژوهش، ابتدا کارایی دادههای بارش ماهواره TRMM در سری ...
بیشتر
بارش یکی از مهمترین ورودیها در مدلسازی رواناب است. وجود دادههای بارش با دقت زمانی و مکانی مناسب، برای حوزههای آبخیز با ایستگاههای بارانسنجی اندک و پراکنده، بسیار مهم و ضروری است. در حال حاضر ماهوارههای اقلیمی از منابع مهم در برآورد بارش هستند. در این پژوهش، ابتدا کارایی دادههای بارش ماهواره TRMM در سری زمانی ماهانه حوزه آبخیز چهلچای با استفاده از شاخصهای آماری R2، RMSE، NSE و Bias از طریق مقایسه با دادههای بارش ایستگاههای بارانسنجی (مشاهده شده) مورد ارزیابی قرار گرفت که مقدار این شاخصهای آماری بهترتیب 0.54، 22.70، 0.44 و 14.86- بهدست آمد. با توجه به مقدار ضریب تبیین (R2)، میتوان نتیجه گرفت که ماهواره TRMM توانسته 0.54 بارش مشاهده شده را برآورد کند. در گام بعدی بهمنظور برآورد رواناب ماهانه از سه مدل داده مبنا شامل MLP، ANFIS و SVR استفاده شد. دو نوع ترکیب ورودی به مدلهای داده مبنا شامل: 1) دادههای بارش مشاهده شده در گامهای زمانی t و 1-t و رواناب در گام زمانی 1-t و 2) دادههای بارش ماهوارهای در گامهای زمانی t و 1-t و رواناب در گام زمانی 1-t انتخاب شد. برای مقایسه میزان دقت و خطای مدلها از R2 و RMSE مرحله صحتسنجی استفاده شد که مدل ANFIS با مقدار R2 و RMSE بهترتیب برای ترکیب ورودی نوع اول 0.80 و 0.97 و همچنین، برای ترکیب ورودی نوع دوم 0.78 و 1.02 بهعنوان مدل منفرد مناسب در منطقه مورد مطالعه برای برآورد رواناب انتخاب شد. از روش میانگینگیری وزنی در رویکرد ترکیب دادهها بهمنظور مدلسازی و ارائه یک مدل ترکیبی داده مبنا استفاده شد که این مدل ترکیبی داده مبنا باعث بهبود مقادیر0.81= R2 و 4.85- =Bias برای ترکیب ورودی نوع اول و همچنین، بهبود مقدار 0.79=R2 برای ترکیب ورودی نوع دوم شد و این روش ضعف مدلهای منفرد را پوشش داده است.
جهانگیر پرهمت؛ هادی نظریپویا
چکیده
نفوذ یکی از مؤلفههای اصلی چرخه هیدرولوژی و مورد نیاز در مدیریت و بهرهبرداری منابع آب است. این پدیده در طبیعت به عوامل متعددی وابسته و اندازهگیری آن مشکل است. بنابراین، مدلهای مختلفی برای شبیهسازی آن ارائه شده است. ارزیابی مدلهای نفوذ با دادههای مشاهدهای حلقه مضاعف نشان میدهد که هر کدام از این ...
بیشتر
نفوذ یکی از مؤلفههای اصلی چرخه هیدرولوژی و مورد نیاز در مدیریت و بهرهبرداری منابع آب است. این پدیده در طبیعت به عوامل متعددی وابسته و اندازهگیری آن مشکل است. بنابراین، مدلهای مختلفی برای شبیهسازی آن ارائه شده است. ارزیابی مدلهای نفوذ با دادههای مشاهدهای حلقه مضاعف نشان میدهد که هر کدام از این مدلها در شرایطی بر بقیه برتری داشتهاند. براین اساس، در پژوهش حاضر مدلهای فیلیپ، هورتن، گرین-آمپ، SCS، کاستیاکف و لوئیس-کاستیاکف به همراه پارامترهای آنها، مورد ارزیابی قرار گرفت. بدین منظور، حوضه گنبد در استان همدان انتخاب و به چهار واحد هیدرولوژیکی همگن تقسیم شد. سپس، میزان نفوذ در فصل خشک برای ارزیابی این مدلها، در هر واحد با حلقه مضاعف اندازهگیری شد. نتایج پژوهش نشان داد مدل فیلیپ نفوذ را با دقت بیشتری برآورد نموده و در مرتبه بعد مدل کاستیاکف قرار دارد. برای روابط مدل فیلیپ ضریب همبستگی بین 0.975 تا یک، خطای میانگین بین 0.017- تا 0.017+ و میانگین جذر مربعات خطا حداکثر 0.22 بهدست آمده است. برای مدل کاستیاکف ضریب همبستگی بین 0.956 تا 0.998، خطای میانگین بین 9.3- تا 0.003+ و میانگین جذر مربعات خطا حداکثر 14.25 است. علاوه بر این، رابطه همبستگی بین پارامترهای این مدلها با دو شاخص بافت خاک شامل درصدهای رس و شن مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد به استثناء مدل SCS کلیه پارامترهای سایر مدلها در سطح معنیدار پنج درصد به این دو شاخص وابسته بوده و نیز حداقل یک پارامتر هر مدل دارای همبستگی بالا و معنیدار است. مقدار ضریب همبستگی بهترتیب برای پارامتر تابع هدایت هیدرولیکی خاک (A) در مدل فیلیپ 0.99، برای پارامتر ثابت مدل گرین-آمپ B) 0.95)، برای تابع کاهنده نفوذ در مدل هورتن k) 0.99)، برای ضریب تابع نمایی مدل کاستیاکف b) 0.999) و برای ضریب تابع نمایی مدل لوئیس-کاستیاکف (b) در 0.96 بهدست آمد. رابطه همبستگی سایر پارامترها با درصد رس و شن کمتر از 0.5 بهدست آمده و در سطح پایینی معنیدار میباشند.
سعید عرب؛ یاسمین سگر؛ مهدی نادری خوراسگانی؛ محمد اسدی؛ پروین کیا
چکیده
در حوزه آبخیز میتوان روابط بین عوامل ژئومورفومتریک و شاخص رسوب را مورد بررسی قرار داد. مدل رقومی زمین (DTM) مشتق از DEM، در دریافت، پردازش، ذخیره، مدیریت و پایش اطلاعات برای سطح حوزه آبخیز توانایی بالایی دارد. به کمک DTM در یک حوزه آبخیز میتوان شاخص رسوب (قدرت رود، انتقال رسوب و رطوبت زمین) و برخی از عوامل ژئومورفومتریک همچون ...
بیشتر
در حوزه آبخیز میتوان روابط بین عوامل ژئومورفومتریک و شاخص رسوب را مورد بررسی قرار داد. مدل رقومی زمین (DTM) مشتق از DEM، در دریافت، پردازش، ذخیره، مدیریت و پایش اطلاعات برای سطح حوزه آبخیز توانایی بالایی دارد. به کمک DTM در یک حوزه آبخیز میتوان شاخص رسوب (قدرت رود، انتقال رسوب و رطوبت زمین) و برخی از عوامل ژئومورفومتریک همچون طول و شیب کلی آبراهه، طول و شیب آبراهه مستقیم، ضریب افت، پیچ و خم و ارتفاع پاییندست آبراهه را محاسبه و بهعنوان نقشه ترسیم کند. حوزه آبخیز بهادربیگ با وسعت 216.692 کیلومترمربع در دامنه شمالی الوند استان همدان برای این مطالعه انتخاب شد. ابتدا رتبهبندی آبراهه در DTM مدیریت شد و نقشه شاخص رسوب به همراه نقشه برخی عوامل ژئومورفومتریک (روش درونیابی) برای چهار رتبه با 30 نقطه تمرکز ترسیم شد. از ترکیب شاخص رسوب با میانگین دبی رواناب و رسوب ایستگاه هیدرومتری، دو عامل دبی رواناب و رسوب جزیی تحت عنوان تخمینگر نقطهای پیشنهاد شد. در مدل رگرسیون کامل بین شاخص رسوب (متغیر وابسته) و برخی عوامل ژئومورفومتریک به همراه دبی رواناب و رسوب جزیی (متغیر مستقل)، روابط آماری معنیداری در سطح یک و 2.5 درصد آمد. نتایج نشان داد که بهترتیب دبی رواناب و رسوب جزیی، شیب آبراهه (کل و مستقیم)، طول آبراهه مستقیم، ارتفاع پاییندست و پیچ و خم آبراهه از مهمترین عوامل مؤثر بر شاخص رسوب میباشد. در خاتمه، بر اساس نتایج یک تابع سری زمانی (23 و 24 ساله)، روند تغییرات دبی رواناب در حوضه سیر نزولی داشت و با دبی رسوب مطابقت نمیکرد.
وفا همایونفر؛ عبدالواحد خالدی درویشان
چکیده
یکی از روشهای بررسی فرسایش، انجام مطالعات در کرتهای آزمایشگاهی است، اما انتقال و آمادهسازی خاک که منجر به تخریب ساختمان خاک میشود، هنوز از جمله معایب انجام مطالعات آزمایشگاهی فرسایش است. دستخوردگی خاک در اثر انتقال و آمادهسازی در آزمایشگاه از جمله مواردی است که میتواند نتایج اندازهگیریهای فرسایش ...
بیشتر
یکی از روشهای بررسی فرسایش، انجام مطالعات در کرتهای آزمایشگاهی است، اما انتقال و آمادهسازی خاک که منجر به تخریب ساختمان خاک میشود، هنوز از جمله معایب انجام مطالعات آزمایشگاهی فرسایش است. دستخوردگی خاک در اثر انتقال و آمادهسازی در آزمایشگاه از جمله مواردی است که میتواند نتایج اندازهگیریهای فرسایش را با آنچه که در طبیعت است، مغایر سازد. از سوی دیگر اندازهگیری پاشمان که بهعنوان اولین عامل مسبب جدایش و سپس حرکت ذرات خاک، از اهمیت زیادی برخوردار است. بنابراین آگاهی از انحراف نتایج پاشمان در اثر اقدامات آمادهسازی خاک برای ارتقای دقت نتایج آزمایشگاهی ضرورتی انکارناپذیر است. در همین راستا پژوهش حاضر برای مقایسه تغییرات میزان پاشمان خاک در یک خاک شنی-رسی-لومی در هر دو حالت دستنخورده و دستخورده و در شدتهای بارندگی 40، 60 و 80 میلیمتر بر ساعت انجام شد. بر طبق نتایج پژوهش حاضر دستخوردگی خاک در مطالعات آزمایشگاهی فرسایش متغیرهای پاشمان در جهت بالادست و پاییندست و پاشمان ناخالص را در سطح 99 درصد و پاشمان خالص را در سطح 95 درصد بهطور معنیدار افزایش داد، در حالی که نسبت پاشمان بالادست به پاییندست در اثر دستخوردگی خاک تغییر معنیداری نداشت. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، متغیرهای مختلف پاشمان شامل پاشمان در جهتهای بالادست و پاییندست، پاشمان ناخالص و پاشمان خالص در خاک دستخورده برای پژوهشهای آزمایشگاهی فرسایش نسبت به خاک طبیعی بهترتیب 216، 241، 234 و 257 درصد افزایش یافتند.
رضا طلائی؛ صمد شادفر
چکیده
مقدمه
زمینلغزشها، یکی از مخاطرات طبیعی در مناطق کوهستانی هستند که ایمنی ساکنان و محیط زیست را تهدید میکنند. در چند دهه گذشته، زمینلغزشها در حوضه سقزچی در جنوب استان اردبیل، باعث وارد شدن خسارتهایی به منابع طبیعی و انسانی شدهاند. زمینلغزشها، در بیش از 9.2 درصد (2600 هکتار) از مساحت این حوضه وجود دارند. ...
بیشتر
مقدمه
زمینلغزشها، یکی از مخاطرات طبیعی در مناطق کوهستانی هستند که ایمنی ساکنان و محیط زیست را تهدید میکنند. در چند دهه گذشته، زمینلغزشها در حوضه سقزچی در جنوب استان اردبیل، باعث وارد شدن خسارتهایی به منابع طبیعی و انسانی شدهاند. زمینلغزشها، در بیش از 9.2 درصد (2600 هکتار) از مساحت این حوضه وجود دارند. در این حوضه نیز مانند سایر مناطق زمینلغزشی، برای برنامهریزی و مدیریت اراضی نیاز به تحلیل کل منطقه است، تا بر اساس آن احتمال وقوع زمینلغزش در آینده برآورد شود. حل این موضوع با تحلیل توام ویژگیهای ژئومورفولوژی، توپوگرافی، زمینشناسی، کاربری اراضی، هیدرولوژی و آب و هوایی حوضه در قالب لایههای اطلاعاتی در محیط سامانههای اطلاعات جغرافیایی در یک مقیاس منطقهای، امکانپذیر است. ارزیابی حساسیت به زمینلغزش در حوضه سقزچای تا به حال با روشهای نوین و با دقت بالا انجام نگرفته است. دقت و اعتبار هر مدل، با استفاده از روش منحنی ROC و بر مبنای سطح زیر آن (AUC) تعیین شد. نتایج به دست آمده از این پژوهش، میتواند در پیشبینی وقوع احتمالی زمینلغزش و کاهش خسارت در حوضه سقزچای مورد استفاده قرار گیرد.
مواد و روشها
حوضه مورد پژوهش، با مساحت 27918 هکتار در جنوب استان اردبیل و در جنوب غرب شهرستان خلخال واقع شده است. در این حوضه، نقشه پراکنش 113 زمینلغزش تهیه شد که در آن بهترتیب 70 و30 درصد از زمینلغزشها به دادههای آموزشی و ارزیابی اختصاص داده شدند. ده عامل موثر، در وقوع زمینلغزشها شامل درصد شیب، جهات شیب، فاصله از گسلها، فاصله از رودخانهها، فاصله از راهها، فاصله از مناطق مسکونی، واحدهای سنگشناسی، بیشینه شتاب افقی زمین، کاربری اراضی و مجموع بارندگی سالانه، در تحلیل مدلها مورد استفاده قرار گرفتند. بهمنظور پیشبینی حساسیت به وقوع زمینلغزش، از دو روش غیرخطی شبکه عصبی به نام پرسپترون چند لایه با ساختار رو به جلو و رگرسیون لجستیک، استفاده شد. بر اساس هر دو مدل، احتمال وقوع زمینلغزش در هر پیکسل محاسبه شد. دقت پیشبینی دو مدل با استفاده از منحنی ROC، مورد ارزیابی قرار گرفت.
نتایج و بحث
در مدل شبکههای عصبی، عوامل تشدید کننده شامل میانگین بارندگی سالانه (0.136) و بیشینه شتاب افقی زمین (0.134)، بیشترین تاثیر را در پیشبینی احتمال وقوع زمینلغزشها داشتهاند. عوامل فاصله از گسلها (0.110)، واحدهای سنگشناسی (0.109)، فاصله از راهها (0.109)، فاصله از رودخانهها (0.101)، فاصله از مناطق مسکونی (0.096)، جهات جغرافیایی دامنهها (0.069)، کاربری اراضی (0.068) و درصد شیب دامنهها (0.067) بهترتیب در مدلسازی حساسیت به زمینلغزش به روش شبکههای عصبی مصنوعی اهمیت دارند. بنابراین، تمامی ده عامل در مدلسازی به روش شبکههای عصبی مصنوعی، بهکار گرفته شدند. نتایج به دست آمده نشان داد که احتمال وقوع زمینلغزش در فاصله 0.00 تا 0.961، تغییر مینماید. در طبقهبندی حوضه به درجات حساسیت به زمینلغزش، به روش شکست طبیعی بر مبنای احتمال برآوردی روش شبکههای عصبی، 85.7 درصد از منطقه در پهنههای با حساسیت کم و بسیار کم، قرار میگیرد. در 6.6 درصد از منطقه، احتمال حساسیت به زمینلغزش متوسط و در 7.7 درصد از حوضه حساسیت بالا و بسیار بالا برای وقوع زمینلغزش وجود دارد. تحلیل حساسیت به زمینلغزش به روش رگرسیون لجستیک، با روش بدون متغیر مستقل شروع شد و با اضافه کردن متغیرها در قدم دهم، خاتمه یافت. نتایج نشان میدهد که تنها سه سطح از عامل جهات جغرافیایی، در مدل رگرسیون لجستیک بیاثر هستند. با تخمین ثابت و ضرایب مربوط به متغیرهای مستقل در تحلیل رگرسیون لجستیک، مقادیر احتمال بین صفر تا یک، برای تمام پیکسلهای منطقه محاسبه شد. با درجهبندی حساسیت به زمینلغزش به روش شکست طبیعی در مدل رگرسیون لجستیک، بهترتیب 79.9، 10.1 و 10 درصد از مساحت منطقه در گروه با درجات حساسیت پایین و بسیار پایین، متوسط و بالا و بسیار بالا قرار میگیرد. دقت و اعتبار مدلهای رگرسیون لجستیک و شبکه عصبی مصنوعی، بر اساس منحنی ROC و سطح زیر آن (AUC) بهترتیب برابر 0.848 و 0.929 است. نتایج هر دو مدل، خوب بوده است و دقت بالاتر از 84 درصد داشتهاند. نتایج به دست آمده از دو روش فوق، در اکثر مطالعات در دنیا و ایران حکایت از توانمندی آنها در برآورد دقیق حساسیت احتمالی به زمینلغزشها دارد، اما روش شبکههای عصبی مصنوعی، با وجود پیچیدگیهای خاص دارای دقت بیشتری است.
نتیجهگیری
زمینلغزش، یک محدودیت مهم برای توسعه در مناطق لغزشخیز جنوب استان اردبیل است. شرایط محیطی، در حوضه سقزچی برای وقوع زمینلغزشهای جدید و یا فعالیت زمینلغزشهای قدیمی مستعد است. احتمال وقوع زمینلغزش در منطقه با استفاده از عوامل موثر و به روش رگرسیون لجستیک و شبکه عصبی مصنوعی، شبیهسازی شد. نتایج حاصل از مدل شبکه عصبی مصنوعی، دقیقتر بوده و بهتر از مدل رگرسیون لجستیک است. در مدل شبکههای عصبی مصنوعی، عوامل تشدید کننده زمینلغزشها شامل میانگین بارندگی سالانه و بیشینه شتاب افقی زمین، بیشترین تاثیر را بر چگونگی پیشبینی احتمال وقوع زمینلغزشها دارند. روش شبکه عصبی مصنوعی، در تبیین رابطه وقوع زمینلغزش با عوامل موثر، برتری نشان داد. نقشه حساسیت خروجی از این مدل، به پنج طبقه حساسیت بسیار کم (71.4 درصد)، کم (14.3 درصد)، متوسط (6.6 درصد)، زیاد (4.3 درصد) و بسیار زیاد (3.4)، تقسیم شد. استفاده از مدلهای شبکه عصبی مصنوعی، در ارزیابی حساسیت به زمینلغزش در حوضه و مناطق مشابه، بهمنظور کمک به تصمیمگیران، برنامهریزان، مدیران کاربری اراضی و سازمانهای دولتی در کاهش خطرات و آسیبها، توصیه میشود.
حاجی کریمی؛ عابد زیدعلی؛ رضا امیدیپور
چکیده
شناخت عوامل اقلیمی و اثر آنها بر روی گیاهان زارعی یکی از مهمترین عوامل موثر در افزایش یا کاهش عملکرد و تولید میباشد و این موضوع در شرایط کشاورزی دیم، بهویژه برای گندم بهعنوان یک محصول استراتژیک از اهمیت بیشتری برخوردار است. یکی از پیامدهای اقلیمی مهم برای زارعت، خشکسالیهای پیاپی است که هر چند سال یکبار اتفاق میافتند ...
بیشتر
شناخت عوامل اقلیمی و اثر آنها بر روی گیاهان زارعی یکی از مهمترین عوامل موثر در افزایش یا کاهش عملکرد و تولید میباشد و این موضوع در شرایط کشاورزی دیم، بهویژه برای گندم بهعنوان یک محصول استراتژیک از اهمیت بیشتری برخوردار است. یکی از پیامدهای اقلیمی مهم برای زارعت، خشکسالیهای پیاپی است که هر چند سال یکبار اتفاق میافتند و باعث تاثیر بر محصولات کشاورزی میشوند. این مطالعه با هدف ارزیابی عملکرد تولید گندم در اراضی دیم استان ایلام تحت تاثیر پدیده خشکسالی انجام شد. در این راستا برای بررسی تاثیر خشکسالی از آزمونهای آماری رگرسیون و همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج تحلیل رگرسیونی تاثیر وقوع پدیده خشکسالی بر عملکرد گندم دیم نشان داد که وقوع خشکسالی در شهرستانهای دهلران، ایلام، درهشهر بهترتیب موجب کاهش 45، 67 و 45 درصدی عملکرد گندم اراضی دیم شده است. همچنین، ضریب همبستگی بیانگر این موضوع بود که در شهرستان مهران رابطه بین خشکسالی و تولید گندم در اراضی دیم این شهرستان 58 درصد، در شهرستان دهلران 61 درصد، ایلام 46 درصد، ایوان 74 درصد، درهشهر 63 درصد، آبدانان 61 درصد و شیروان چرداول 85 درصد بود.
علی محمد قائمی نیا
چکیده
یکی از مناظر طبیعی که در حوزههای آبخیز مناطق خشک و بیابانی مشاهده میشود، تجمع ماسههای روان در داخل و اطراف گیاهان است که بهمرور زمان باعث شکلگیری تودههایی از ماسه میشود. در زبان عربی به این شکل از اراضی، «النَّبکَة» گفته میشود که بهمعنای تپه کوچک و پشته است. این واژه از زبان عربی وارد زبان انگلیسی ...
بیشتر
یکی از مناظر طبیعی که در حوزههای آبخیز مناطق خشک و بیابانی مشاهده میشود، تجمع ماسههای روان در داخل و اطراف گیاهان است که بهمرور زمان باعث شکلگیری تودههایی از ماسه میشود. در زبان عربی به این شکل از اراضی، «النَّبکَة» گفته میشود که بهمعنای تپه کوچک و پشته است. این واژه از زبان عربی وارد زبان انگلیسی و نیز زبان فارسی شده و در غالب متون علمی در این دو زبان، برای بیان این شکل از اراضی، بهترتیب از واژه nebkha و نبکا استفاده میشود. با بررسی متون علمی مشخص شد که شیوههای نوشتاری دیگری مانند nabkha، nebka، nabka و nabkhah نیز برای این واژه وجود دارد که این امر با تصاویر استفاده شده برای نشان دادن این پدیده، حاکی از آن است که منظور همه نویسندگان بیان نبکا بوده است. این تفاوتها در شیوه نوشتاری، باعث عدم دستیابی پژوهشگران به بیشترین تحقیقات صورت گرفته در مورد این پدیده میشود. علاوهبر این، عبارتهایی مانند coppice dune و phytogenic hillock نیز معادل با نبکا در متون یافت میشود. در این مقاله، استفاده از واژه نبکا در متون بهعنوان یکی از شکلهای اراضی بیابانی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد، بهمنظور دستیابی به اطلاعات جامعتر در هنگام بررسی این پدیده از جنبههای مختلف مانند ژئومورفولوژی و اکولوژی، لازم است شیوههای مختلف نوشتاری و واژههای معادل آن جستجو شود.
یاسر مهری؛ جابر سلطانی؛ مجتبی صانعی؛ محمد رستمی
چکیده
سرریز جانبی سازهای است که در بدنه جانبی کانال قرار میگیرد و برای تخلیه جریان اضافی و انحراف جریان، تنظیم سطح آب در رودخانهها و شبکههای آبیاری و زهکشی مورد استفاده قرار میگیرد. بنابر مشکلاتی که در تعبیه سرریزهای معمول در مناطق کوهستانی وجود دارد، میتوان از سرریزهای کلیدپیانویی بهعنوان سرریز جانبی ...
بیشتر
سرریز جانبی سازهای است که در بدنه جانبی کانال قرار میگیرد و برای تخلیه جریان اضافی و انحراف جریان، تنظیم سطح آب در رودخانهها و شبکههای آبیاری و زهکشی مورد استفاده قرار میگیرد. بنابر مشکلاتی که در تعبیه سرریزهای معمول در مناطق کوهستانی وجود دارد، میتوان از سرریزهای کلیدپیانویی بهعنوان سرریز جانبی استفاده کرد. همچنین، کانالهای منحنی شکل که معمولا در مناطق کوهستانی وجود دارند، مکانهایی هستند که میتوان سرریزهای جانبی کلیدپیانویی را در این مکانها جانمایی کرد. در این پژوهش، با بررسی آزمایشگاهی بر روی سرریزهای کلیدپیانویی تیپ B، تیپ C و سرریز لبه تیز مستطیلی، عملکرد این سرریزها در زاویه 30 درجه از قوس مورد بررسی قرار گرفت. از نتایج این تحقیق میتوان به یکسان بودن انرژی مخصوص در دو انتهای سرریز کلیدپیانویی با اختلاف اندک برای تیپ C برابر با 0.272 درصد و برای سرریز تیپ B برابر با 1.98 درصد در شرایط قوس اشاره کرد. با بررسی و اندازهگیری ضریب تخلیه در این سرریزها، این نتیجه بهدست آمد که سرریزهای کلیدپیانویی دارای ضریب تخلیه بیشتری نسبت به سرریزهای معمولی مستطیلی در قوس هستند. همچنین، در بین دو تیپ سرریز مورد مطالعه در این تحقیق، سرریز تیپ B عملکرد بهتری نسبت به سرریز تیپ C دارد.
حمیدرضا معصومی؛ علیرضا حبیبی؛ محمد رضا غریبرضا
چکیده
در سالهای اخیر سیلاب در رودخانههای مناطق ساحلی، موجب تحمیل متناوب خسارات میلیاردی شده است. عوامل مورفومتریک رودخانه و محیطهای پیرامون آن و پیشبینی شرایط آینده میتواند در برنامهریزی و آمایش دشتهای ساحلی موثر و ضروری واقع شود. دشت ساحلی دشتیاری در منتهیالیه جنوب شرقی ایران قرار گرفته است. وقوع سیلابهای ...
بیشتر
در سالهای اخیر سیلاب در رودخانههای مناطق ساحلی، موجب تحمیل متناوب خسارات میلیاردی شده است. عوامل مورفومتریک رودخانه و محیطهای پیرامون آن و پیشبینی شرایط آینده میتواند در برنامهریزی و آمایش دشتهای ساحلی موثر و ضروری واقع شود. دشت ساحلی دشتیاری در منتهیالیه جنوب شرقی ایران قرار گرفته است. وقوع سیلابهای شدید و مخرب، در سالهای اخیر منجر به خسارات گسترده به اراضی کشاورزی و تاسیسات، ابنیه و ساکنان این منطقه شده است. در این پژوهش، تصاویر ماهوارهای لندست 5، 7 و 8 سالهای 1987، 2001 و 2019، تصویر ماهوارهای سنتینل-2 سال 2020، بررسیهای میدانی و نرمافزارهای Envi 5.3 ،ArcGIS 10.4.1 و Idrisi TerrSet بهعنوان ابزار تحقیق بهره گرفته شد. ابتدا، مقادیر احتمال تغییرات کاربری اراضی در سال 2019 بر مبنای زنجیرههای مارکوف بهدست آمد. بر این اساس بیشترین احتمال وقوع تغییرات بین واحدهای رودخانه و دشت به میزان 24.87 درصد و مزارع و رودخانه به میزان 23.5 درصد حاصل شد. سپس، نقشه بیشبینی سلول اتومات سال 2019 و ضریب کاپای کلی 95 درصد بهدست آمد. باتوجه به دقت و صحت خروجی مدل سلول اتومات مارکف، نقشه پیشبینی کاربری اراضی و مورفولوژی رودخانه برای سال 2030 تهیه شد. با برازش دو نقشه سال 2019 و پیشبینی 2030 تغییرات محتمل در محیط رودخانه بهدست آمد و شش نقطه بحرانی در کانال رودخانههای کاجو، دشتیاری و باهو مشخص شد. در نهایت، بهمنظور تطابق نتایج با رویدادهای طبیعی، رویداد سیلاب ژانویه 2020 منطقه دشتیاری مورد بررسی قرار گرفت.
مهسا تشکری؛ مهدی حیات زاده؛ علی فتح زاده؛ جواد چزگی؛ اکرم بمانی خرانق
چکیده
مقدمهمهمترین مشکل در توسعه و ایجاد سدهای زیرزمینی، پیچیدگی تعیین مناطق مناسب احداث سد است. این مشکل از آنجا ناشی میشود که معیارها و عوامل زیادی شامل معیارهای اجتماعی، اقتصادی، زمینشناسی و هیدرولوژیکی در مکانیابی مناسب آن دخیل هستند. لذا، استفاده از روشهایی که بتوانند مکانهای مناسب برای احداث سدهای زیرزمینی را با دقت ...
بیشتر
مقدمهمهمترین مشکل در توسعه و ایجاد سدهای زیرزمینی، پیچیدگی تعیین مناطق مناسب احداث سد است. این مشکل از آنجا ناشی میشود که معیارها و عوامل زیادی شامل معیارهای اجتماعی، اقتصادی، زمینشناسی و هیدرولوژیکی در مکانیابی مناسب آن دخیل هستند. لذا، استفاده از روشهایی که بتوانند مکانهای مناسب برای احداث سدهای زیرزمینی را با دقت بالا و با صرف کمترین میزان وقت و هزینه تعیین نمایند، حائز اهمیت است. احداث سد زیرزمینی، بهعنوان یکی از راهحلهای تامین آب در مناطق خشک که امکان دسترسی به منابع معمول، نظیر چاه و رودخانه دایمی وجود ندارد یا دارای منابع آبی اندکی هستند، توصیه شده است. به همین منظور، در پژوهش حاضر مکانیابی مناطق مستعد برای احداث اینگونه سدها مورد بررسی قرار گرفته است. محدوده مورد مطالعه، حوزه آبخیز رودان در استان هرمزگان است که بهدلیل دارا بودن شرایط اقلیمی خشک و شرایط خاص زمینشناسی، میتواند از پتانسیل مناسبی برای ساخت سد زیرزمینی برخوردار باشد.مواد و روشهادر پژوهش حاضر، از طریق تلفیق مدل رقومی ارتفاع، خصوصیات توپوگرافی، زمینشناسی و هیدرولوژیکی در محیط GIS، تعداد هشت مکان اولیه بهعنوان نقاط مستعد احداث سد زیرزمینی مشخص شد. در ادامه، پس از تشکیل ماتریس تصمیم با استفاده از مدل ویکور، رتبهبندی، تعیین شاخص و انتخاب کوچکترین شاخص بهعنوان بهترین گزینه صورت پذیرفت. در نهایت، اقدام به مرتبسازی گزینهها بر اساس مقادیر شاخص مطلوبیت، شاخص نارضایتی و شاخص ویکور شد. سپس، بهترین گزینه که کوچکترین شاخص ویکور را داشته باشد، انتخاب شد.نتایج و بحثطبق نتایج بهدست آمده، مقدار شاخص ویکور (Q) برای سایت 5، عدد 0.0158 و برای سایت 2، عدد 0.097 بهدست آمد که بدین ترتیب بر مبنای شاخص ویکور، رتبه اول متعلق به سایت 5 و رتبه دوم به سایت 2 تعلق گرفت. لذا، از بین هشت مکان اولیه تنها دو نقطه مناسب و سایر سایتهای مستعد بهعلت فاصله از مراکز تمرکز جمعیتی و کشاورزی رد شدند. رتبه یک، واقع در شرق شهر زیارتعلی با توجه به شرایط هیدرولوژیکی و توپوگرافی از جمله اینکه شیب در این سایت کمتر از پنج درصد است، بهعنوان یکی از بهترین مکانها برای احداث سد زیرزمینی است. اولویت دوم، واقع در شمال بخش برنطین، بهدلیل قرارگیری در مجاورت روستای کم جمعیتی که آب آشامیدنی از طریق چاه تامین میشود، بهعنوان گزینه مناسب برای احداث سد زیرزمینی در نظر گرفته شد. در سایتهایی که اولویت اول و دوم را به خود اختصاص دادهاند، از بین معیارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر، معیارهای نیاز آبی، فاصله از روستا، پارامترهای pH و EC و کمیت آب، بیشترین اهمیت را داشتهاند.نتیجهگیریبررسی نتایج عامل سطح مخزن در این پژوهش نشان داد که هر چه سطح مخزن بزرگتر باشد، در مکانیابی این سازه دارای اولویت بیشتری خواهد بود. در سدهای زیرزمینی، بر خلاف سدهای سطحی که بزرگ بودن سطح مخزن بهدلیل تلفات ناشی از تبخیر یک عیب محسوب میشود، بدون در نظر گرفتن سایر عوامل، بهترین مکان برای احداث سد زیرزمینی در یک رودخانه، تنگههایی هستند که دارای بیشترین سطح مخزن در مناطق بالادست جریان باشند. با نگاهی به محورهای انتخاب شده در پژوهش حاضر، مشاهده میشود که بالاترین اولویتها و با ارزشترین محورهای انتخابی در سازندهای کواترنر قرار گرفتهاند که این نکته میتواند بیان کننده صحت مکاننمایی سازه باشد. از آنجا که اوج مصرف آب منطقه در فصول بهار و تابستان است، لذا، با احداث سد زیرزمینی در سایتهای پیشنهادی میتوان بخشی از کمبود و بحران آب در فصول گرم را جبران کرد.
سعید سرکمریان؛ مهدی قمشی
چکیده
از جمله روشهای کاهش ابعاد و یا حذف سازه مستهلککننده انرژی پاییندست تند آبها، استفاده از موانعی است که بر روی تندآبها قرار میگیرند. در این تحقیق، با استفاده از مدل آزمایشگاهی به قابلیت استهلاک انرژی تندآب با استفاده از موانع مستغرق مکعب مستطیلی پرداخته شد. برای این منظور، آزمایشهای مختلفی در تندآب با چهار شیب ...
بیشتر
از جمله روشهای کاهش ابعاد و یا حذف سازه مستهلککننده انرژی پاییندست تند آبها، استفاده از موانعی است که بر روی تندآبها قرار میگیرند. در این تحقیق، با استفاده از مدل آزمایشگاهی به قابلیت استهلاک انرژی تندآب با استفاده از موانع مستغرق مکعب مستطیلی پرداخته شد. برای این منظور، آزمایشهای مختلفی در تندآب با چهار شیب مختلف با و بدون وجود موانع در یک فلوم آزمایشگاهی در آزمایشگاه هیدرولیک دانشگاه شهید چمران اهواز انجام شد. نتایج حاصل از مدلهای بدون مانع نشان داد که میزان استهلاک انرژی نسبت به انرژی بالادست در محدوده دبیهای این تحقیق بین 10 درصد برای مدل با شیب یک به چهار تا 63 درصد برای مدل با شیب یک به پنج متغیر است. با مقایسه افت انرژی در شیبهای مختلف، میتوان به نتیجه رسید که با کاهش شیب بستر تندآب، افت انرژی نسبی افزایش مییابد. همچنین، این نتیجه را نیز میتوان عنوان کرد که با کاهش شیب بستر تندآب، روند کاهش افت انرژی با شیب کمتری اتفاق میافتد. با بررسی نتایج مدلهای با مانع و مقایسه آنها نسبت به مدلهای بدون مانع، میزان استهلاک انرژی، افزایش 17 تا 44 درصدی را نشان داد. در مدلهای با مانع نیز با مقایسه افت انرژی در شیبهای مختلف، میتوان به این نتیجه رسید که با کاهش شیب بستر تندآب، میزان افت انرژی نسبی افزایش و روند کاهش افت انرژی با شیب کمتری اتفاق میافتد. در بخش نهایی با استفاده از رگرسیون چند متغیره روابطی برای پیشبینی استهلاک انرژی در این نوع تندآب در حالت بستر بدون مانع و با وجود موانع استخراج شد.
برات مجردی؛ جواد میرمیری؛ حسین علیزاده
چکیده
مدیریت خشکسالی به منظور بهره برداری از منابع آب بسیار ضروری است. در این مطالعه، برای پایش خشکسالی، از آمار بارندگی ماهانه مربوط به 35 ایستگاه سینوپتیک استان قزوین طی دوره های آماری30 ساله استفاده شد. در این تحقیق، دو شاخص خشکسالی شامل شاخص بارش استاندارد اصلاح شده (MSPI) و شاخص بارش استاندارد (SPI) محاسبه و با چهار شاخص دیگر محاسبه شده در ...
بیشتر
مدیریت خشکسالی به منظور بهره برداری از منابع آب بسیار ضروری است. در این مطالعه، برای پایش خشکسالی، از آمار بارندگی ماهانه مربوط به 35 ایستگاه سینوپتیک استان قزوین طی دوره های آماری30 ساله استفاده شد. در این تحقیق، دو شاخص خشکسالی شامل شاخص بارش استاندارد اصلاح شده (MSPI) و شاخص بارش استاندارد (SPI) محاسبه و با چهار شاخص دیگر محاسبه شده در تحقیق های قبل در این منطقه، مقایسه شد. نتایج برای پایش خشکسالی نشان داد که دقت شاخص بارش استاندارد اصلاح شده (MSPI) از شاخص بارش استاندارد (SPI) و دیگر شاخص ها بیش تر است. بعد از محاسبه وضعیت خشکسالی در ایستگاه ها، با استفاده از روش های درونیابی نظیر IDW ، Kriging ,GPI ,RBF وضعیت خشکسالی منطقه پهنه بندی گردید. نتایج نشان داد که روش IDW با توان یک برحسب مقدار میانگین خطا، از عملکرد بهتری برخوردار است. علاوه براین، برای پهنه بندی خشکسالی از رویکرد دیگری استفاده شد. در این رویکرد، ابتدا مقدار بارش ماهانه درون حوضه را با روش Kriging درونیابی، سپس مقدار MSPI بارش ماهانه برای هر سلول محاسبه می شود. نتایج نشان می دهد که اگر ابتدا مقدار بارش ماهانه را پهنه بندی و سپس مقدار MSPI برای هر سلول محاسبه شود نسبت به روشی که ابتدا شاخص خشکسالی ایستگاه ها محاسبه و سپس پهنه بندی شود، از دقت بیش تری برخوردار است. به منظور ارزیابی دقیق تر خشکسالی، شاخص وضعیت پوشش گیاهی(VCI) با استفاده از محصول ماهانه شاخص پوشش گیاهی تفاضلی نرمال شده (NDVI) سنجنده MODIS محاسبه گردید. همبستگی بین MSPI و VCI نشان می دهد، شاخص MSPI تا حدود زیادی نتایج شاخص VCI را تایید می کند .پس می توان نتیجه گرفت، در صورت فقدان یا کمبود ایستگاه باران سنجی از شاخص VCI مبتنی بر سنجش از دور ماهواره ای با صحت قابل قبولی می توان استفاده کرد.
افشین پرتوی؛ حمیدرضا پیروان؛ صمد شادفر؛ فاضل ایرانمنش
چکیده
پوشش سطح زمین و تغییرات آن از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر تغییرات زیستمحیطی به حساب میآید. از اینرو، درک و پیشبینی علل، فرایندها و نتایج تغییرات پوشش زمین به یک چالش عمده بر روی سطح کره زمین تبدیل شده است. امروزه سنجش از دور و دادههای ماهوارهای بهطور مؤثر برای شناسایی و تعیین مقدار تغییرات پوشش زمین و اثرات ...
بیشتر
پوشش سطح زمین و تغییرات آن از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر تغییرات زیستمحیطی به حساب میآید. از اینرو، درک و پیشبینی علل، فرایندها و نتایج تغییرات پوشش زمین به یک چالش عمده بر روی سطح کره زمین تبدیل شده است. امروزه سنجش از دور و دادههای ماهوارهای بهطور مؤثر برای شناسایی و تعیین مقدار تغییرات پوشش زمین و اثرات آن بر محیط زیست استفاده میشوند. در این تحقیق، با استفاده از محصول اطلاعاتی MCD12Q1 تغییرات زمانی-مکانی پوشش سطح زمین در سطح کشور با دقت مکانی 500 متر در بازههای زمانی پنج ساله از سال 2001 تا 2015 میلادی مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت. این بررسی نشان داد، در دوره زمانی مورد مطالعه، اراضی بدون پوشش و خاک لخت بالغ بر 60 درصد از سطح کشور را در بر دارند. سطح اراضی جنگلی، زراعی و پوشش علفی بهترتیب از 0.8، 4.8 و 421.4 درصد در سال 2001 به 0.6، 4.5 و 20.9 درصد در سال 2015 تقلیل یافته است. همچنین، ماتریس ارزیابی تغییرات نشان داد که در بازههای زمانی 2005-2001، 2010-2005 و 2015-2010 پوشش سطح زمین با روندی صعودی بهترتیب در 2.13، 3.25 و 3.30 درصد از سطح کل کشور تغییر یافته است و در مجموع از سال 2001 تا 2015 میلادی مجموع اراضی تغییر یافته معادل 6.08 درصد از سطح کشور برآورد شده است.
علیرضا انتظاری؛ رحمان زندی؛ مریم خسرویان
چکیده
آگاهی از خصوصیات کمی و کیفی تغییرات زمین در برنامهریزیهای محیطی، آمایش سرزمین و توسعه پایدار بسیار حائز اهمیت است. در حال حاضر، استفاده از نقشههای پوشش گیاهی یکی از ارکان مهم در تولید اطلاعات جهت برنامهریزیهای کلان و خرد میباشد. در این پژوهش، برای نمایش تغییرات زمانی و مکانی پوشش گیاهی استان فارس از اطلاعات ماهواره لندست ...
بیشتر
آگاهی از خصوصیات کمی و کیفی تغییرات زمین در برنامهریزیهای محیطی، آمایش سرزمین و توسعه پایدار بسیار حائز اهمیت است. در حال حاضر، استفاده از نقشههای پوشش گیاهی یکی از ارکان مهم در تولید اطلاعات جهت برنامهریزیهای کلان و خرد میباشد. در این پژوهش، برای نمایش تغییرات زمانی و مکانی پوشش گیاهی استان فارس از اطلاعات ماهواره لندست سنجندههای OLI و ETM در طی دوره 30 ساله (2017-1986) استفاده و مقدار شاخص NDVI محاسبه شد. همچنین، بهمنظور بررسی تغییرات کیفی پوشش گیاهی، مقادیر عددی این شاخص به سه طبقه غنی، ضعیف و فاقد پوشش گیاهی طبقهبندی شد و تغییرات دمایی سطح زمین در دوره مطالعاتی با استفاده از تصاویر MODIS محاسبه شد. نتایج نشان داد، تغییرات کمی و کیفی پوشش گیاهی در طی 30 سال برای منطقه مورد مطالعه گسترده بوده است، بهطوری که مناطق فاقد پوشش گیاهی به میزان 107.49 هکتار افزایش و مناطق با پوشش گیاهی ضعیف به میزان 366.56 هکتار کاهش و همچنین، پوشش گیاهی غنی به میزان 455.55 کاهش یافته است. بیشترین کاهش مساحت در اراضی با پوشش گیاهی غنی صورت گرفته است. از بررسی دمای سطح زمین در استان با تصاویر MODIS این نتیجه حاصل شد که دمای سطح افزایش یافته است. دامنه اختلاف دمایی بیش از سه درجه (از 2.85- تا 0.96 درجه سانتیگراد) متفاوت بوده و بیشترین میزان کاهش دما در مناطق شرقی و منتهی به مرکز استان مشاهده میشود. در نهایت، برای بررسی ارتباط پوشش گیاهی و دمای سطح زمین (LST) خطوط همدمای اختلاف دمای سالانه ترسیم و با اختلاف میزان NDVI در دوره مورد مطالعه تلفیق شد. نتایج نشان داد، در اکثر مناطقی که دمای کمتری دارند، پوشش گیاهی انبوهتر بهوجود آمده است. میزان همبستگی پوشش گیاهی مقدار 0.77- را نشان میدهد که بیانگر رابطه مستقیم و معکوس بین پوشش گیاهی و دما میباشد.
منصور جهان تیغ
چکیده
فرسایش خاک چالش مهم مناطق خشک و نیمهخشک است که باعث کاهش محصول و هدر رفت خاک میشود. عدم بهرهبرداری مناسب از عرصههای طبیعی سبب ایجاد فرسایش شده است. این پژوهش در شمال سیستان انجام گرفت و هدف از اجرای آن شناسایی تاثیر ماسه بادی بر افزایش رطوبت در منطقه ریشه بوده است. برای اجرای پژوهش، سه نمونه خاک از عمق صفر تا 50 سانتیمتری ...
بیشتر
فرسایش خاک چالش مهم مناطق خشک و نیمهخشک است که باعث کاهش محصول و هدر رفت خاک میشود. عدم بهرهبرداری مناسب از عرصههای طبیعی سبب ایجاد فرسایش شده است. این پژوهش در شمال سیستان انجام گرفت و هدف از اجرای آن شناسایی تاثیر ماسه بادی بر افزایش رطوبت در منطقه ریشه بوده است. برای اجرای پژوهش، سه نمونه خاک از عمق صفر تا 50 سانتیمتری برداشته شد و ویژگیهای اسیدیته، شوری، کربن، مجموع کلسیم و منیزیم، پتاسیم قابل جذب، سدیم قابل جذب، سدیم محلول، فسفر قابل جذب، مجموع کاتیونها و بافت خاک آزمایش شدند. این پژوهش دارای هشت تیمار شامل نهال، خاک و آبیاری بود که بهصورت اسپلیت اسپلیت-پلات در سه تکرار به مدت دو سال انجام شد. در تیمار ماسه بادی بعد از کاشت نهال در هر چاله، یک لایه 20 سانتیمتری ماسه بادی روی خاک ریخته شد. در این آزمایش رطوبت خاک بهطور ماهانه و رشد گیاه در فصول رشد اندازهگیری شد. تجزیه و تحلیل آماری دادهها با استفاده از نرمافزار MSTAT صورت گرفت. یافتهها نشان دادند که مقدار رطوبت در تیمارهای همراه ماسه بادی نسبت به سایر تیمارها 28 درصد بیشتر و از لحاظ آماری در سطح 0.01 تفاوت معنیدار بین میانگین آنها وجود دارد. تجزیه و تحلیل آماری روی اهمیت روشهای بهکار گرفته برای رطوبت نشان داد که ماسه بادی به همراه آبیاری زیرسطحی نهال توت در طبقه A و سایر تیمارها در طبقه B قرار داشتند. همچنین اندازهگیری ارتفاع، تاج پوشش، قطر و تعداد شاخه نشان داد که نهالهای تیمار همراه با لایه شنی توت با روش آبیاری زیرسطحی رشد مناسبتری نسبت به دیگر تیمارها داشت و از لحاظ آماری نیز در سطح 0.01 اختلاف معنیداری بین آنها مشاهده شد. نتیجهگیری میشود، ماسه بادی باعث قطع صعود کاپیلاریته، تقلیل تبخیر خاک، افزایش رطوبت در منطقه ریشه و باعث حفاظت از آب و خاک میشود.
سیدجعفر سیداخلاقی؛ مصطفی طالشی
چکیده
تابآوری یکی از راهبردهای کاهش آسیبپذیری جوامع در مواجهه با مخاطرات طبیعی است، در میان مخاطرات محیطی ،خشکسالی، پرهزینهترین مخاطره طبیعی به لحاظ کاهش تولیدات و شدت رنج برای روستائیان به شمار میآید ارزیابی اثرات خشکسالیهای اخیر در کشور ، نشانگر تابآوری پایین جوامع در برابر این مخاطره طبیعی میباشد پژوهش پیشرو کاربردی ...
بیشتر
تابآوری یکی از راهبردهای کاهش آسیبپذیری جوامع در مواجهه با مخاطرات طبیعی است، در میان مخاطرات محیطی ،خشکسالی، پرهزینهترین مخاطره طبیعی به لحاظ کاهش تولیدات و شدت رنج برای روستائیان به شمار میآید ارزیابی اثرات خشکسالیهای اخیر در کشور ، نشانگر تابآوری پایین جوامع در برابر این مخاطره طبیعی میباشد پژوهش پیشرو کاربردی است و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با هدف سنجش میزان تابآوری روستایی در شرایط خشکسالی انجام گرفته است. برای انجام پژوهش، ابتدا با استفاده از منابع کتابخانهای، شاخصها و عوامل مؤثر بر تابآوری روستایی شناسایی و تعریف عملیاتی شد و سپس با استفاده از روش میدانی و پرسشنامه، اطلاعات مورد نیاز جمعآوری و اطلاعات جمعآوری شده بااسنفاده از نرم افزار SPSS مورد پردازش قرار گرفت. جامعه آماری کشاورزان روستایی حوزه حبله رود میباشند. بدین منظور9 روستا از مناطق مختلف حوزه با سطوح مختلفی از خشکسالی و توسعه، انتخاب و بر اساس فرمول کوکران271 نفر به عنوان حجم نمونه تعیین شدند. آزمونهای مورد استفاده در این پژوهش، تیتکنمونهای، آزمون فریدمن و ضریب همبستگی پیرسون میباشد. در این پژوهش وضعیت تاب آوری جوامع روستایی حوزه حبله رود در ابعاد مختلف محیطی، اقتصادی، اجتماعی،روانشناختی ، نهادی و فیزیکی کالبدی ارزیابی شد. نتایج نشان داد که میزان شاخص تاب آوری کل در پیوستار صفر تا 10 به میزان4.34 و در حد متوسط است . چنانچه وجه دیگر تاب آوری را آسیب پذیری در نظر بگیریم ، گرایش متوسط جامعه آماری مورد مطالعه به آسیب پذیری متمایل بوده و از حیث تاب آوری دروضعیت مناسبی قرار ندارد.
الهام رضایی؛ بابک شاهینژاد؛ حجت ا.. یونسی
چکیده
یکی از موضوعات مهم در بحث کیفی رودخانهها پیشبینی میزان مواد جامد محلول در آب میباشد. در این پژوهش، عملکرد مدلهای هوشمند ماشین بردار پشتیبان با توابع هسته مختلف، برنامهریزی بیان ژن و شبکه بیزین برای پیشبینی میزان مواد جامد محلول در آب رودخانه کشکان مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، از دادههای کیفی ...
بیشتر
یکی از موضوعات مهم در بحث کیفی رودخانهها پیشبینی میزان مواد جامد محلول در آب میباشد. در این پژوهش، عملکرد مدلهای هوشمند ماشین بردار پشتیبان با توابع هسته مختلف، برنامهریزی بیان ژن و شبکه بیزین برای پیشبینی میزان مواد جامد محلول در آب رودخانه کشکان مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، از دادههای کیفی ایستگاه پلدختر واقع در استان لرستان، شامل هیدروژن کربنات، کلرید، سولفات، منیزیم، کلسیم، سدیم، هدایت الکتریکی، دبی جریان و pH برای پیشبینی میزان مواد جامد محلول در آب طی دوره آماری 1395-1370 در مقیاس زمانی ماهانه استفاده شد. برای صحتسنجی مدلها از معیارهای ضریب تبیین، ضریب نش-ساتکلیف، ریشه میانگین مربعات خطا و اریب استفاده شد. نتایج بهدست آمده نشان داد که در هر سه مدل مذکور، ساختارهای ترکیبی از دقت قابل قبولی برخوردار هستند. همچنین، بر اساس معیارهای ارزیابی مشخص شد که مدل ماشین بردار پشتیبان با هسته توابع پایه شعاعی بیشترین دقت 0.982، کمترین میزان ریشه مربعات خطا (mglit-1) 0.032، کمترین اریب 0.001 و بیشترین ضریب نش-ساتکلیف 0.963 را نسبت به سایر مدلها داشته است.
سید سجاد مهدی زاده محلی؛ میلاد غرقی؛ امین شادی میاندوآب
چکیده
در رودخانههایی با قابلیت رسوبگذاری فراوان، برداشت مصالح بدون در نظر گرفتن موقعیت مناسب آن، ممکن است به جابهجایی سریع رودخانه، تخریب کنارهها و زمینهای زراعی، تخریب سازههای آبی و در نتیجه مشکلات اجتماعی و اقتصادی منجر شود. پژوهش حاضر با هدف اصلی شناخت و ارزیابی کلیه شاخصهای تاثیرگذار در برداشت و در ...
بیشتر
در رودخانههایی با قابلیت رسوبگذاری فراوان، برداشت مصالح بدون در نظر گرفتن موقعیت مناسب آن، ممکن است به جابهجایی سریع رودخانه، تخریب کنارهها و زمینهای زراعی، تخریب سازههای آبی و در نتیجه مشکلات اجتماعی و اقتصادی منجر شود. پژوهش حاضر با هدف اصلی شناخت و ارزیابی کلیه شاخصهای تاثیرگذار در برداشت و در ادامه تعیین نقاط بهینه برداشت شکل گرفته است. در این پژوهش، شاخصهای تاثیرگذار در بهرهبرداری از مصالح برای رودخانه تالوار استان کردستان با شاخصهایی مانند ژئوتکنیک، زیستمحیطی، وضعیت فرسایش و رسوبگذاری بستر و سیلابدشتها، مشخصات هیدرولوژی منطقه، دانهبندی مصالح، شرایط اجتماعی و اقتصادی مورد ارزیابی قرار گرفته است. بدینمنظور، اولویت شاخصهای وارد شده به مدل با استفاده از پرسشنامههایی از طریق کارشناسان مرتبط با مهندسی آب و رودخانه بهدست آمده و سپس، با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبیAHP، مقایسه دودویی شاخصها و وزندهی آنها انجام شده است. در ادامه، با استفاده از تکنیک سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) تلفیق لایههای اطلاعاتی و همپوشانی آنها تهیه و نهایتا نقشه نقاط بهینه و مناسب برای برداشت مصالح رودخانهای بهدست آمده است. نتایج بررسی ریختشناسی رودخانه نشان داده که بازههای مستقیم نسبت به تغییرات تراز بستر از بخش مئاندر رودخانه حساستر بوده، لازم است، برداشت مصالح در این نوع بازهها تا حد امکان با عمق و پهنای یکسانی انجام گیرد. بر طبق یافتههای این پژوهش، مطالعات هیدرولیک رسوب بهمنظور آگاهی از مکانهای مستعد فرسایش یا نشست بیشترین وزن را بهخود اختصاص داده و همچنین، اولویت اول برداشت مصالح رودخانهای به مکانهایی تعلق گرفت که شیب کم داشته، در قوسها قرار گرفته و به راههای دسترسی نزدیک هستند.
سمیه شریعتی؛ ابوالفضل عزیزیان؛ نجمه یرمی؛ عباس پایدار اردکانی
چکیده
استحصال آب باران با سامانههای کوچک یکی از گزینههای توسعه منابع آب در مناطق خشک است که میتواند بخشی از آب مورد نیاز بخش کشاورزی دیم را تأمین کند. برای افزایش پتانسیل استحصال آب در سامانه کوچک میتوان اقداماتی برای افزایش تولید رواناب انجام داد. در این پژوهش، استفاده از تیمارهای ساده ایجاد جوی و پشته، پوشش خاک رس ...
بیشتر
استحصال آب باران با سامانههای کوچک یکی از گزینههای توسعه منابع آب در مناطق خشک است که میتواند بخشی از آب مورد نیاز بخش کشاورزی دیم را تأمین کند. برای افزایش پتانسیل استحصال آب در سامانه کوچک میتوان اقداماتی برای افزایش تولید رواناب انجام داد. در این پژوهش، استفاده از تیمارهای ساده ایجاد جوی و پشته، پوشش خاک رس و ترکیب این دو در کنار تیمار شاهد بهمنظور بررسی رواناب تولیدی در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار و طی دو سال (1393 و 1394) در منطقه زریندشت استان فارس ارزیابی شد. نتایج نشان داد که منطقه پتانسیل استحصال آب باران را دارد. بیشترین مقدار ضریب رواناب در تیمار شاهد و به مقدار 6.5 و 9.3 درصد بهترتیب در سال اول و دوم مشاهده شد. دستخوردگی خاک سطحی (در تیمارهای غیر از شاهد) بهطور متوسط 11 و 14 درصد رواناب و ضریب رواناب (بهترتیب) را نسبت به شاهد کاهش داد. آستانه بارش برای ایجاد رواناب طی دو سال آزمایش در تیمار شاهد حدود یک میلیمتر بود. در سایر تیمارها آستانه بارش در ایجاد رواناب در سال دوم کاهش یافت. از نظر مقدار و ضریب رواناب و نیز آستانه بارش در ایجاد رواناب، تیمار شاهد در سامانه کوچک قابل پیشنهاد است. مساحت سامانه کوچک بین حدود 15 تا 150 متر مربع برای تأمین بهترتیب 300 و 600 میلیمتر نیاز آبی با احتمال وقوع 50 و 67 درصد بارندگی و راندمان ذخیره 25 و 50 درصد متغیر بود. البته در واقع مساحت سامانه کوچک با توجه به نوع محصول میتواند بهصورت اقتصادی تعیین شود.
سید مصطفی طباطبائی؛ حسین خزیمهنژاد؛ ابوالفضل اکبرپور؛ پیمان ورجاوند
چکیده
رسوبگذاری جریانهای چگال از تهدیدهای اصلی مخازن سدها و حوزههای آبخیز آن محسوب میشود. در این پژوهش تاثیر شش نوع چیدمان پوشش گیاهی همگراهای مشابه، واگراهای مشابه، موازی، زد شکل، زیگزاگ و شطرنجی بر کنترل پیشروی جریان چگال مورد بررسی قرار گرفته است. آزمایشها در کانالی بهطول 10 متر انجام گرفت. جنس پوشش از پلاستیک و ...
بیشتر
رسوبگذاری جریانهای چگال از تهدیدهای اصلی مخازن سدها و حوزههای آبخیز آن محسوب میشود. در این پژوهش تاثیر شش نوع چیدمان پوشش گیاهی همگراهای مشابه، واگراهای مشابه، موازی، زد شکل، زیگزاگ و شطرنجی بر کنترل پیشروی جریان چگال مورد بررسی قرار گرفته است. آزمایشها در کانالی بهطول 10 متر انجام گرفت. جنس پوشش از پلاستیک و طول پوشش سه متر بود. سرعت پیشانی جریان چگال در شش مقطع نیممتری بین پوششها و چهار مقطع پس از پوششها اندازهگیری شد. آزمایشها در سه شیب بستر صفر، یک و دو در صد و با دو غلظت 40 و 80 گرم بر لیتر جریان چگال نمکی تکرار شد. نتایج نشان داد که بسته به شیب بستر، وجود پوشش گیاهی بر کنترل پیشروی جریان چگال بهطور متوسط 59-21 درصد موثر واقع شده است. پس از عبور جریان چگال از پوشش گیاهی سرعت جریان در یک مقطع افزایش مییابد که این افزایش سرعت چشمگیر نیست و همواره جریان چگال در بستر صاف نیز تحت تاثیر پوشش گیاهی قرار دارد.
پرویز عبدینژاد؛ محمد روغنی
چکیده
تحقیق حاضر در ایستگاه تحقیقاتی قرهچریان، واقع در شمال غرب شهر زنجان اجرا شده است. سطوح آبگیر باران مورد آزمایش، به ابعاد 5×8 متر با تیمارهای شاهد (A)، بدون پوشش گیاهی و سنگریزه و با فیلتر سنگریزهای (B) و بدون فیلتر سنگریزهای (C)، عایق بودن بخشی از سامانه و با فیلتر سنگریزهای (D) و بدون فیلتر سنگریزهای (E) در قالب طرح آزمایشات بلوکهای ...
بیشتر
تحقیق حاضر در ایستگاه تحقیقاتی قرهچریان، واقع در شمال غرب شهر زنجان اجرا شده است. سطوح آبگیر باران مورد آزمایش، به ابعاد 5×8 متر با تیمارهای شاهد (A)، بدون پوشش گیاهی و سنگریزه و با فیلتر سنگریزهای (B) و بدون فیلتر سنگریزهای (C)، عایق بودن بخشی از سامانه و با فیلتر سنگریزهای (D) و بدون فیلتر سنگریزهای (E) در قالب طرح آزمایشات بلوکهای کاملاً تصادفی با سه تکرار میباشند. دادهبرداری از اول اردیبهشت لغایت اواخر شهریور سال 1392 به تعداد نه واقعه بارندگی روزانه، دو بار آبیاری با فاصله 60 روز برای هر نهال 45 لیتر و 33 بار اندازهگیری رطوبت در عمقهای 20 و 50 سانتیمتر صورت گرفت. نتایج نشان داد که در تیمار شاهد بارندگیهای فصل بهار نتوانسته تولید رواناب کند و تأثیری بر افزایش مقدار رطوبت خاک نداشته است. در دو تیمار B و C نسبت به حالت شاهد تأثیرپذیری رطوبت خاک از بارش روزانه بیشتر شده و افزایش نشان میدهد. در تیمارهای D و E تأثیرپذیری رطوبت خاک از بارش روزانه خیلی بیشتر شده، حتی تا 30 درصد افزایش حجمی را نشان میدهد که بهدلیل وجود سامانه دارای سطح عایق و غیر قابل نفوذ بودن سطح سطوح آبگیر بوده که به بارشهای کم هم واکنش نشان داده است. روند زمانی متوسط رطوبت در عمقهای 20 و 50 سانتیمتری در همه تیمارها تقریباً بر هم منطبق هستند. بهطوری که توزیع رطوبت در حد فاصل عمق 20 الی 50 سانتیمتر دارای تفاوت قابل توجه با هم نیستند. ولی بعضاً رطوبت عمق 20 سانتیمتر بیشتر از عمق 50 سانتیمتر است.
احمد احمدی؛ فرهنگ قصریانی؛ انور سنایی؛ مینا بیات
چکیده
هدف از این مطالعه، بررسی شدتهای مختلف برداشت بر ویژگیهای زایشی و رویشی دو گونه Teucriumpolium و Helichrysum globiferum در منطقه قرهباغ میباشد. در این تحقیق ابتدا اقدام به انتخاب یک منطقه مناسب و کلیدی به مساحت 0.5 هکتار در منطقه مورد مطالعه شد و در سال اول حصارکشی و قرق شد. 40 پایه متوسط و هم اندازه انتخاب و برداشتهای 25، 50 و 75 درصد و تیمار ...
بیشتر
هدف از این مطالعه، بررسی شدتهای مختلف برداشت بر ویژگیهای زایشی و رویشی دو گونه Teucriumpolium و Helichrysum globiferum در منطقه قرهباغ میباشد. در این تحقیق ابتدا اقدام به انتخاب یک منطقه مناسب و کلیدی به مساحت 0.5 هکتار در منطقه مورد مطالعه شد و در سال اول حصارکشی و قرق شد. 40 پایه متوسط و هم اندازه انتخاب و برداشتهای 25، 50 و 75 درصد و تیمار شاهد بر روی آنها اعمال شد (هر 10 پایه یک تیمار). برداشت بهصورت ماهیانه بهوسیله قیچی باغبانی و در فصل چرای منطقه صورت گرفت. تاثیر برداشت با بررسی تغییرات ایجاد شده در خصوصیات فنولوژیکی، تولید علوفه، ساقههای زایشی، بنیه و شادابی، مرگ و میر و ارتفاع دو گونه گیاهی مطالعه شد. دادههای مربوط به تولید و بنیه و شادابی با طرح آماری اسپیلیت پلات در زمان در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی با پنج تکرار و مدت چهار سال در نرمافزار SAS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج مطالعات آماری اثرات سال و درصد برداشت بر تولید علوفه گونههای مورد مطالعه نشان داد که اثر سطوح مختلف برداشت، سالهای مختلف و اثر متقابل آنها بر تولید علوفه و بنیه و شادابی در سطح یک درصد معنیدار میباشد. با توجه به یافتههای پژوهش شدت برداشت 50 درصد برای گونه T.polium و 25 درصد برای گونه H.globiferum مناسب میباشد.