علی اکبر نوروزی؛ مرتضی میری؛ داود نیککامی؛ طیب رضیی؛ امیر سررشته داری؛ ضیاالدین شعاعی
چکیده
هدف این پژوهش، بررسی تاثیر مخاطرات اقلیمی بر خشکیدگی جنگلهای زاگرس در محدوده استانهای ایلام، کرمانشاه، لرستان و چهارمحال و بختیاری است. دادههای مورد استفاده شامل برداشتهای میدانی با استفاده از GPS، تصاویر 16 روزه سنجنده مودیس، دادههای رطوبت خاک GLDAS، دادههای گرد و غبار دوره 2017-2000، و بارش ایستگاههای هواشناسی استانهای مورد ...
بیشتر
هدف این پژوهش، بررسی تاثیر مخاطرات اقلیمی بر خشکیدگی جنگلهای زاگرس در محدوده استانهای ایلام، کرمانشاه، لرستان و چهارمحال و بختیاری است. دادههای مورد استفاده شامل برداشتهای میدانی با استفاده از GPS، تصاویر 16 روزه سنجنده مودیس، دادههای رطوبت خاک GLDAS، دادههای گرد و غبار دوره 2017-2000، و بارش ایستگاههای هواشناسی استانهای مورد مطالعه در دوره 2017-1980 بودند. نتایج بررسی مقادیر سبزینگی جنگلهای منطقه مورد مطالعه نشان داد که اولین کاهش محسوس در سبزینگی در سال 2005 و در ادامه، با شدت بیشتر در سال 2008 رخ داده است، بهطوریکه نمره Z استاندارد NDVI جنگلهای منطقه در این سال به 2.18- کاهش پیدا کرده است. نتایج بررسی میدانی و ویژگیهای مورفومتریک نشان داد که خشکیدگی در قسمتهای مختلف جنگلهای استانهای مورد مطالعه با شدت و ضعف متفاوت رخ داده است و این پدیده مربوط به جهت، ارتفاع و یا شیب خاصی نیست. بررسی ارتباط بین سبزینگی جنگلهای استانهای مورد مطالعه با رخداد خشکسالی، گرد و غبار و رطوبت خاک نشان داد که در حالت کلی تغییرات در مقدار بارش و کاهش آن، یکی از دلایل اصلی کاهش سبزینگی درختان جنگلهای منطقه مورد مطالعه بهویژه در مقیاسهای زمانی 12 و نه ماه است. در نتیجه کاهش بارش و افزایش دورههای خشکسالی، مقدار رطوبت خاک کاهش و رخداد گرد و غبار افزایش یافته است. در نتیجه، در بیشتر سالها، همراه با افزایش و یا کاهش رطوبت خاک و گرد و غبار، مقدار سبزینگی جنگلهای منطقه نیز کاهش و یا افزایش پیدا کرده است که بیانگر وجود ارتباط مستقیم بین رطوبت خاک و ارتباط معکوس بین گرد و غبار و سبزینگی جنگلها است.
حمزه نور؛ علی دسترنج؛ سعید صادقی
چکیده
مهار سیلابها، تغذیه مصنوعی سفرههای آب زیرزمینی و بهینهسازی بهرهوری از منابع آب و خاک از جمله مهمترین اهدافی هستند که در اجرای پروژههای پخش سیلاب مد نظر قرار میگیرند. هدف از این پژوهش، ارزیابی و تعیین میزان اثربخشی طرح پخش سیلاب جاجرم است. به این منظور، در این تحقیق، ارزیابی اثربخشی اقتصادی پروژه پخش سیلاب با استفاده ...
بیشتر
مهار سیلابها، تغذیه مصنوعی سفرههای آب زیرزمینی و بهینهسازی بهرهوری از منابع آب و خاک از جمله مهمترین اهدافی هستند که در اجرای پروژههای پخش سیلاب مد نظر قرار میگیرند. هدف از این پژوهش، ارزیابی و تعیین میزان اثربخشی طرح پخش سیلاب جاجرم است. به این منظور، در این تحقیق، ارزیابی اثربخشی اقتصادی پروژه پخش سیلاب با استفاده از ارزش خالص فعلی و نسبت فایده به هزینه از طریق بررسی درآمد حاصل از ذخیره منابع آب و افزایش تولید علوفه و تعیین هزینههای احداث و نگهداری پروژه پخش سیلاب در ایستگاه جاجرم مورد مطالعه قرار گرفت. همچنین، از طریق پرسشنامه مردمی اقدام به ارزیابی اثرات طرح پخش سیلاب جاجرم شد. نتایج نشان داد که ارزش خالص فعلی طرح پخش سیلاب مورد بررسی با لحاظ نرخ بهره اعلامی از سوی بانک مرکزی برابر با 262258 میلیون ریال بهدست آمد. این امر نشان میدهد که پروژه پخش سیلاب جاجرم بر اساس ارزیابی دارای توجیه اقتصادی بوده و سرمایهگذاری در آن توجیهپذیر است. همچنین، ارزیابی اثرات پروژه پخش سیلاب از دیدگاه بهرهبرداران حاشیه طرح، بیانگر آن است که مردم منطقه از اجرای این طرح رضایت نسبی دارند. بهویژه اینکه از دیدگاه مردم، پروژه پخش سیلاب جاجرم از نظر رسیدن به اهداف اولیه (کاهش خسارتهای سیل و ذخیره آب در دورههای خشک) و اهداف ثانویه (بهبود مراتع منطقه و تولید علوفه) موفق بوده است.
علیرضا واعظی؛ اولدوز بخشی راد
چکیده
رواناب، یکی از اجزا چرخه هیدرولوژی است که وقوع آن منجر به هدررفت خاک از دامنههای شیبدار و تولید رسوب در حوزههای آبخیز میشود. بررسی عوامل موثر در ضریب رواناب در مدیریت حوزههای آبخیز حائز اهمیت است. این پژوهش، با هدف بررسی اثر ویژگیهای خاک بر ضریب رواناب در زیرحوضههای آلانق، لیوار و شکرعلیچای در استان آذربایجانشرقی ...
بیشتر
رواناب، یکی از اجزا چرخه هیدرولوژی است که وقوع آن منجر به هدررفت خاک از دامنههای شیبدار و تولید رسوب در حوزههای آبخیز میشود. بررسی عوامل موثر در ضریب رواناب در مدیریت حوزههای آبخیز حائز اهمیت است. این پژوهش، با هدف بررسی اثر ویژگیهای خاک بر ضریب رواناب در زیرحوضههای آلانق، لیوار و شکرعلیچای در استان آذربایجانشرقی انجام شد. برای انجام این پژوهش، پس از نمونهبرداری، برخی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک شامل توزیع اندازه ذرات، سنگریزه، جرم مخصوص ظاهری، ساختمان، ماده آلی، کربنات کلسیم و هدایت هیدرولیکی اندازهگیری و دادههای رواناب از ایستگاههای هیدرومتری موجود در خروجی حوضه اخذ شد. بر اساس نتایج، ضریب رواناب تحت تاثیر منفی درصد شن و سنگریزه، ماده آلی، آهک، اندازه و پایداری خاکدانه و هدایت هیدرولیکی اشباع است و همبستگی آن با درصد سیلت و رس مثبت بود. با افزایش درصد شن و سنگریزه و کاهش درصد رس و سیلت، نفوذپذیری خاک افزایش و ضریب رواناب کاهش مییابد. ماده آلی و آهک، دو عامل مهم در تشکیل و پایداری خاکدانهها و بهبود هدایت هیدرولیکی اشباع خاک هستند و افزایش مقدار آنها نقش اساسی در کاهش تولید رواناب دارد. نتایج تجزیه رگرسیون خطی چندگانه نشان داد که تولید رواناب در زیرحوضه آلانق رابطهای معنیدار با مقدار ماده آلی (r=-0.95, p<0.01) و جرم مخصوص ظاهری خاک (r=-0.9, P<0.01) دارد. ماده آلی، مؤلفه اصلی در تولید رواناب در زیرحوضه لیوار (r=-0.94, P<0.01) و زیرحوضه شکرعلیچای (r=-0.95, P<0.01) بود. بررسی رابطه کلی بین ضریب رواناب و ویژگیهای زیرحوضهها (شیب، ضریب شکل، تراکم آبراهه و خاک) نشان داد که ضریب رواناب تحت تاثیر ماده آلی، اندازه خاکدانه و تراکم آبراهه است (R2=-0.93, P<0.01). این مطالعه نشان داد که حفظ و افزایش ماده آلی خاک میتواند با بهبود ساختمان و نفوذپذیری خاک، در حفظ آب باران و کاهش تولید رواناب موثر باشد.
بابک همایون پور؛ مسعود گودرزی؛ غلامرضا زهتابیان؛ بهارک معتمدوزیری؛ حسن احمدی
چکیده
این پژوهش، با استفاده از گزارش هیات بینالدول تغییر اقلیم سازمان ملل، به بررسی تاثیر پدیده تغییر اقلیم بر روی نوسانات آب سطحی و زیرزمینی دشت برخوار میمه اصفهان، پرداخته است. بهمنظور، مدلسازی هدایت هیدرولیکی در حالت ماندگار و آبدهی ویژه در حالت غیرماندگار واسنجی شد. برآورد بارندگی و دما در منطقه نیز با استفاده از خروجی مدل HadCm3 ...
بیشتر
این پژوهش، با استفاده از گزارش هیات بینالدول تغییر اقلیم سازمان ملل، به بررسی تاثیر پدیده تغییر اقلیم بر روی نوسانات آب سطحی و زیرزمینی دشت برخوار میمه اصفهان، پرداخته است. بهمنظور، مدلسازی هدایت هیدرولیکی در حالت ماندگار و آبدهی ویژه در حالت غیرماندگار واسنجی شد. برآورد بارندگی و دما در منطقه نیز با استفاده از خروجی مدل HadCm3 از طریق مدل ریزمقیاسنمایی Lars-WG برای موقعیت ایستگاه میمه، تحت دو سناریوی A2 و A1B شبیهسازی شد. از دو آزمون تحلیل روند ناپارامتریک تخمینگر شیب سن و منکندال، برای آشکارسازی روند سطح ایستابی آبهای زیرزمینی دشت برخوار میمه اصفهان طی دوره آماری 1398-1370 بر اساس آمار سطح ایستابی 19 چاه مشاهداتی استفاده شد. با استفاده از ماتریس همبستگی پیرسون، همبستگی بین عناصر اقلیمی (ایستگاه میمه) دما، بارش و تبخیر و تعرق پتانسیل (تورنت وایت) با سطح ایستابی دشت برخوار محاسبه شد و بر اساس آن یک مدل رگرسیونی چندمتغیره برای مدل کردن سری زمانی سالانه سطح ایستابی، در سطح اطمینان 0.95 توسعه داده شد. سطح ایستابی آب دشت برخوار بهوسیله فاکتورهای اقلیمی دوره 2099-2080 و بر اساس مدل رگرسیون توسعه داده شده، شبیهسازی شد. نتایج بیانگر آن بود که نسبت به دوره پایه، سطح ایستابی آب منطقه با شیب سالانه نزدیک به نیممتر در سال، روند کاهشی داشته است. آنالیز همبستگی بیانگر آن بود که سه عنصر اقلیمی بارش، دما و تبخیر و تعرق در یک ترکیب خطی 0.75 از تغییرات سالانه آب زیرزمینی دشت را مدلسازی کردهاند. نتایج مدل ریزمقیاسنمایی اجراشده روی دادههای مدلهای گردش عمومی جو، بیانگر آن بود که در دوره 2080-2099 تحت هر دو سناریو، سطح آب زیرزمینی منطقه، بین 15 تا 17 متر نسبت به دوره پایه افت خواهد داشت که ناشی از افزایش تبخیر و تعرق و به تبع آن کاهش بارش موثر خواهد بود.
میرحسن میریعقوب زاده؛ سیدامین خسروی
چکیده
امروزه سنجش از دور، بهعنوان منبع تولید اطلاعات مکانی در جهت مطالعه پوشش زمین و کاربریهای اراضی شناخته شده است. حوضه باراندوزچای از لحاظ وسعت و فراوانی بالای اراضی زراعی و باغی در بین حوضههای دریاچه ارومیه از اهمیت بالایی برخوردار است. بهمنظور مطالعه تغییرات کاربری اراضی حوضه مذکور تصاویر ماهوارهای Landsat و ...
بیشتر
امروزه سنجش از دور، بهعنوان منبع تولید اطلاعات مکانی در جهت مطالعه پوشش زمین و کاربریهای اراضی شناخته شده است. حوضه باراندوزچای از لحاظ وسعت و فراوانی بالای اراضی زراعی و باغی در بین حوضههای دریاچه ارومیه از اهمیت بالایی برخوردار است. بهمنظور مطالعه تغییرات کاربری اراضی حوضه مذکور تصاویر ماهوارهای Landsat و Sentinel سنجنده TM و 2A مربوط به سالهای 2005، 2010 و 2016 مورد ارزیابی قرار گرفت. از الگوریتم بیشینه شدت احتمال، بهمنظور تهیه نقشه کاربری اراضی استفاده شد. نتایج حاصل از ارزیابی صحت و دقت و همچنین، بررسی ضرایب توافق کاپا نشان از دقت بالای نقشههای مستخرج از الگوریتم داشته است. بهمنظور آشکارسازی تغییرات از روش تفاضل تصویر استفاده شد. نتایج نشان میدهد که مساحت اراضی درختزار و درختان غیرمثمر طی سالهای 2010 تا 2016 در حوضه باراندوزچای با افزایش روبرو بوده است. اراضی دیم و اراضی آیش نیز جز طبقاتی بودهاند که در طی سالهای 2010 تا 2016 با رشد مواجه بودهاند. طبق نتایج بهدست آمده، مشاهده شد که در بازه زمانی 2010 -2005 و 2016-2010 بهترتیب بیشترین تغییر مساحت صورت گرفته در این حوضه، مربوط به سطوح نفوذناپذیر و اراضی آیش و کمترین آن، مربوط به اراضی دیم و درختزار بوده است.
محمد علی زنگنه اسدی؛ مهناز ناعمی تبار؛ مختار کرمی
چکیده
در حال حاضر بیابانزایی بهعنوان یک معضل، گریبان بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران را گرفته است. این مشکل، نه تنها در نواحی خشک و نیمهخشک، بلکه در بخشهایی از مناطق نیمهمرطوب نیز دیده میشود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی و پهنهبندی شدت بیابانزایی با استفاده از مدل مدالوس اصلاح شده و روش خوشهبندی سلسله مراتبی ...
بیشتر
در حال حاضر بیابانزایی بهعنوان یک معضل، گریبان بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران را گرفته است. این مشکل، نه تنها در نواحی خشک و نیمهخشک، بلکه در بخشهایی از مناطق نیمهمرطوب نیز دیده میشود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی و پهنهبندی شدت بیابانزایی با استفاده از مدل مدالوس اصلاح شده و روش خوشهبندی سلسله مراتبی در دشت باقوس سبزوار است. بدینمنظور، معیارهای موثر در بیابانزایی شامل اقلیم، پوشش گیاهی، خاک، فرسایش و نحوه مدیریت انتخاب و میانگین هندسی شاخصها محاسبه شدند. لایههای اطلاعاتی شاخصهای مربوط به هر یک از معیارها با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی تهیه شد. این اطلاعات بر اساس روش مدالوس امتیازدهی شده و از میانگین هندسی شاخصهای هر یک از معیارها، نقشه نهایی وضعیت هر معیار تهیه و از میانگین هندسی معیارها، نقشه وضعیت فعلی بیابانزایی منطقه تهیه شد. نتایج نشان داد، معیارهای پوشش گیاهی، اقلیم و فرسایش بیشتر از سایر عوامل در بیابانزایی منطقه موثر بودند و تیپ حساسیت زیاد و بحرانی، با فقر پوشش گیاهی و خشکی اقلیم مطابقت داشته و واحدهای کاری 1 و 2 بیشترین مساحت تیپهای بیابانزایی با شدت زیاد را به خود اختصاص دادهاند. همچنین، نتایج نشان داد که 21 درصد از منطقه مورد مطالعه، در پهنه حساسیت زیاد، 28 درصد در پهنه حساسیت زیاد و بحرانی، 17 درصد در پهنه حساسیت کم، 28 درصد در پهنه حساسیت کم و بحرانی و شش درصد در پهنه حساسیت ناچیز به فرسایش قرار دارد. 55.6 درصد از نتایج مدل مدالوس اصلاح شده بهوسیله روشهای خوشهبندی معنیدار بهدست آمد. با توجه به نقشه توزیع مکانی شدت بیابانزایی مستخرج از مدل مذکور میتوان بهعنوان ابزاری کمکی در مقابله با بیابانزایی استفاده کرد و از تخریب بیش از حد منطقه در آینده جلوگیری به عمل آورد.
زهرا خان محمدی؛ عماد محجوبی؛ سعید قره چلو؛ اشکان بنی خدمت
چکیده
تخمین بارش در محاسبات بیلان انرژی، مطالعات هیدرولوژیکی، هواشناسی و اهداف کشاورزی، صنعتی، خانگی و آشامیدنی از اهمیت والایی برخوردار است. با توجه به اهمیت دادههای بارش در علوم مختلف و فقدان شبکه بارانسنجی گسترده و مناسب بهویژه در حوزههای آبخیز کوهستانی، لازم است دادههای بارش بهنحوی برآورد و دقت آنها ارزیابی شود. هدف ...
بیشتر
تخمین بارش در محاسبات بیلان انرژی، مطالعات هیدرولوژیکی، هواشناسی و اهداف کشاورزی، صنعتی، خانگی و آشامیدنی از اهمیت والایی برخوردار است. با توجه به اهمیت دادههای بارش در علوم مختلف و فقدان شبکه بارانسنجی گسترده و مناسب بهویژه در حوزههای آبخیز کوهستانی، لازم است دادههای بارش بهنحوی برآورد و دقت آنها ارزیابی شود. هدف از این تحقیق، ارزیابی دادههای بارش سه محصول ماهوارهای IMERG از نوع Near Real Time، 3B42RT-7 از نوع Real Time و PERSIANN-CDR از نوع Final Run در بازه زمانی 2000.06.01 تا 2018.09.31 در 41 ایستگاه بارانسنجی و سه ایستگاه سینوپتیک در داخل و اطراف حوزه آبخیز نیشابور در مقیاس زمانی روزانه و ماهانه است. بررسی شاخصهای آماری مختلف نشان داد که هیچیک از سه محصول ماهوارهای نماینده مناسبی برای دادههای زمینی در وسعت منطقهای در مقیاس روزانه نیستند. لذا، استفاده از این محصولات در مقیاس روزانه در این حوضه در مدلهای هیدرولوژیکی توصیه نمیشود. از سوی دیگر، مقیاس ماهانه بهواسطه تعدیل خطای برآورد بارشهای روزانه، هر سه محصول بارش ماهوارهای عملکرد بهمراتب بهتری را نشان دادند. بهطوریکه میانگین همبستگی و ضریب نشساتکلیف PERSIANN-CDR با دادههای بارش ماهانه در سطح حوضه بهترتیب در حدود 90 درصد و 0.75 و ارزیابی این محصول بهمراتب بهتر از دو محصول 3B42RT-7 و IMERG است. بر این اساس، استفاده از محصولات بارش ماهوارهای مقیاس ماهانه از نوع Final Run در مطالعات بیلان آب بهویژه در حوضههای فاقد آمار، میتوانند مورد توجه قرار گیرند.
خسرو شهبازی؛ یحیی پرویزی؛ مهین کله هوئی
چکیده
فرسایش خندقی سهم زیادی در تخریب سرزمین دارد. بنابراین، شناسایی عوامل تشدیدکننده و پیشبینی مناطق حساس به آن امری ضروری است. تحقیق حاضر، با هدف تعیین توزیع مکانی و اقلیمی عرصههای خندقی در استان کرمانشاه و شناخت ویژگیهای مورفولوژیک و عوامل اصلی گسترش آنها انجام شده است. ابتدا، با استفاده از عکسهای هوایی 1:20000 و 1:50000، مناطق عمدتاً ...
بیشتر
فرسایش خندقی سهم زیادی در تخریب سرزمین دارد. بنابراین، شناسایی عوامل تشدیدکننده و پیشبینی مناطق حساس به آن امری ضروری است. تحقیق حاضر، با هدف تعیین توزیع مکانی و اقلیمی عرصههای خندقی در استان کرمانشاه و شناخت ویژگیهای مورفولوژیک و عوامل اصلی گسترش آنها انجام شده است. ابتدا، با استفاده از عکسهای هوایی 1:20000 و 1:50000، مناطق عمدتاً خندقی استان مشخص و سپس، این اطلاعات با استفاده از عملیات میدانی تصحیح شد. محدودههای اقلیمی مناطق خندقی، با استفاده از نقشههای موجود و بهروش دومارتن اصلاحشده مشخص شد. در هر اقلیم یک تا سه منطقه خندقی بهعنوان هدف تعیین و در هر یک از آنها یک خندق معرف و دو تکرار شناسایی و با عملیات میدانی و بازدید میدانی شناسنامه خندقها تکمیل شد. این مشخصات شامل موقعیت، تیپ اراضی، ابعاد در سر بالاکند در فواصل 25، 50 و 75 درصد از بالاکند، طول، نیمرخ و پلان عمومی خندق بوده است. نتایج نشان داد که حدود 17 درصد استان تحت تاثیر فرسایش خندقی قرار دارد. خندقها در هشت اقلیم استان و عمدتاً در تیپ اراضی تپه و دشتهای دامنهای و عمدتاً با مقطع ذوزنقهای و پلان عمومی پنجهای و نیمرخ پیشانی عمودی و در سازندهای تبخیری گروه فارس پراکنش دارند. پهنههای خندقی سرفیروزآباد، سومار و جبارآباد بیشترین میانگین عرض بالا، پایین و عمق خندق را در میان سایر پهنههای خندقی دارند. در بین عوامل موثر در ایجاد و گسترش خندق، میتوان به شدت بارندگی، شیب، فرسایشپذیری خاک بهعنوان عوامل طبیعی و تخریب پوشش گیاهی بالادست حوضه، تغییر کاربری و بهرهبرداری نامناسب بهعنوان عوامل انسانی در گسترش فرسایش خندقی اشاره داشت.
علی خدائی؛ رحمان زندی
چکیده
وقوع سیلابهای متعدد در مناطق مختلف کشور، همواره خسارات فراوانی را در زمینههای مختلف بههمراه داشته است. ازاینرو، تهیه و تدوین یک طرح جامع و کامل در زمینه کنترل سیلاب امری ضروری به نظر میرسد. منطقه مورد مطالعه، تحت تاثیر اقلیم مدیترانهای و در شعاع اثر اقلیمهای خزری و قفقازی قرار دارد و بهدلیل وجود اختلاف ارتفاع ...
بیشتر
وقوع سیلابهای متعدد در مناطق مختلف کشور، همواره خسارات فراوانی را در زمینههای مختلف بههمراه داشته است. ازاینرو، تهیه و تدوین یک طرح جامع و کامل در زمینه کنترل سیلاب امری ضروری به نظر میرسد. منطقه مورد مطالعه، تحت تاثیر اقلیم مدیترانهای و در شعاع اثر اقلیمهای خزری و قفقازی قرار دارد و بهدلیل وجود اختلاف ارتفاع زیاد، از آب و هوا و اقلیمهای متنوعی برخوردار است. در نتیجه تغییرپذیری بالای بارش، از جمله مناطقی است که در معرض سیلابهای مخرب قرار دارد. هدف از تحقیق حاضر، شناسایی و پهنهبندی خطر وقوع سیل بر اساس تصمیمگیری چند معیاره و مدل شبکه عصبی در حوزه آبخیز شهرستان خداآفرین است. برای این منظور، با توجه به عوامل موثر در وقوع سیل، لایههای اطلاعاتی منطقه شامل شماره منحنی (CN)، ضریب گراویلیوس، ارتفاع رواناب، بارش، فاصله از آبراهه، نگهداشت خاک، آبراههها، شیب، تراکم زهکشی، زمینشناسی و پوشش گیاهی موجود با توجه به بررسی نقشهها، گزارشها، تصاویر ماهوارهای و بررسیهای میدانی تهیه شد. بهمنظور وزندهی معیارها در تحقیق حاضر، از روش تحلیل شبکهای (ANP) و نرمافزار Super Decisions استفاده شد که عامل ارتفاع رواناب با میزان 0.241، شیب با مقدار 0.207 و بارش با وزن 0.169، در رابطه با رخداد سیلاب، از بیشترین میزان اهمیت برخوردار است. در نهایت، با تلفیق این لایهها با توجه به وزن آنها در محیط ArcGIS، نقشه پهنهبندی خطر وقوع سیل در پنج کلاس استخراج شد. همچنین، نتایج نشان داد که 43 کیلومتر مربع (سه درصد مساحت) در طبقه خیلی زیاد، و 288 کیلومتر مربع (18 درصد مساحت) در طبقه زیاد، از نظر وقوع سیلاب قرار دارد. بهطوریکه بیش از 21 درصد از مساحت منطقه، جز مناطق با پتانسیل سیلخیزی از نوع زیاد و خیلی زیاد است. بنابراین، لزوم مدیریت آبهای سطحی در منطقه، بهمنظور جلوگیری از وقوع سیل و همچنین، بهرهبرداری مناسب از آبهای منطقه ضروری به نظر میرسد.
علی محمد قائمی نیا
چکیده
یکی از مناظر طبیعی که در حوزههای آبخیز مناطق خشک و بیابانی مشاهده میشود، تجمع ماسههای روان در داخل و اطراف گیاهان است که بهمرور زمان باعث شکلگیری تودههایی از ماسه میشود. در زبان عربی به این شکل از اراضی، «النَّبکَة» گفته میشود که بهمعنای تپه کوچک و پشته است. این واژه از زبان عربی وارد زبان انگلیسی ...
بیشتر
یکی از مناظر طبیعی که در حوزههای آبخیز مناطق خشک و بیابانی مشاهده میشود، تجمع ماسههای روان در داخل و اطراف گیاهان است که بهمرور زمان باعث شکلگیری تودههایی از ماسه میشود. در زبان عربی به این شکل از اراضی، «النَّبکَة» گفته میشود که بهمعنای تپه کوچک و پشته است. این واژه از زبان عربی وارد زبان انگلیسی و نیز زبان فارسی شده و در غالب متون علمی در این دو زبان، برای بیان این شکل از اراضی، بهترتیب از واژه nebkha و نبکا استفاده میشود. با بررسی متون علمی مشخص شد که شیوههای نوشتاری دیگری مانند nabkha، nebka، nabka و nabkhah نیز برای این واژه وجود دارد که این امر با تصاویر استفاده شده برای نشان دادن این پدیده، حاکی از آن است که منظور همه نویسندگان بیان نبکا بوده است. این تفاوتها در شیوه نوشتاری، باعث عدم دستیابی پژوهشگران به بیشترین تحقیقات صورت گرفته در مورد این پدیده میشود. علاوهبر این، عبارتهایی مانند coppice dune و phytogenic hillock نیز معادل با نبکا در متون یافت میشود. در این مقاله، استفاده از واژه نبکا در متون بهعنوان یکی از شکلهای اراضی بیابانی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد، بهمنظور دستیابی به اطلاعات جامعتر در هنگام بررسی این پدیده از جنبههای مختلف مانند ژئومورفولوژی و اکولوژی، لازم است شیوههای مختلف نوشتاری و واژههای معادل آن جستجو شود.