وحید موسوی؛ مهدی حیات زاده
چکیده
تغذیه به سفرههای آب زیرزمینی بهویژه در مناطق نیمهخشک از اهمیت بالایی برخوردار است. تعیین میزان تغذیه سفرههای آب زیرزمینی میتواند کمک شایانی به مدیران برای مدیریت منابع آب زیرزمینی کند. در مطالعه حاضر، بهمنظور تعیین میزان تغذیه سفره آب زیرزمینی در دشت مروست، فرایند هیدرولوژیک حوزه آبخیز مروست بهوسیله مدل SWAT شبیهسازی ...
بیشتر
تغذیه به سفرههای آب زیرزمینی بهویژه در مناطق نیمهخشک از اهمیت بالایی برخوردار است. تعیین میزان تغذیه سفرههای آب زیرزمینی میتواند کمک شایانی به مدیران برای مدیریت منابع آب زیرزمینی کند. در مطالعه حاضر، بهمنظور تعیین میزان تغذیه سفره آب زیرزمینی در دشت مروست، فرایند هیدرولوژیک حوزه آبخیز مروست بهوسیله مدل SWAT شبیهسازی شد. برای این منظور ابتدا، نقشههای پایه مورد نیاز یعنی نقشه شیب، خاک و کاربری اراضی تهیه شد. دادههای اقلیمی مورد نیاز با مقیاس روزانه به مدل وارد شدند. با توجه به اهمیت بحث آبیاری و تاثیر آن در میزان تبخیر و تعرق و نیز تغذیه سفره آب زیرزمینی، مقادیر آبیاری نیز با تعیین برنامه آبیاری در مدل SWAT در فرایند مدلسازی در نظر گرفته شد. پس از ساخت مدل بهمنظور واسنجی مدل، از بسته نرمافزاری SWAT CUP و الگوریتم SUFI-2 استفاده شد. نتایج نشان داد که متوسط سالانه میزان تغذیه به سفره آب زیرزمینی از منطقه مورد مطالعه در دوره مدلسازی (2015-2005) معادل 27.08 میلیون متر مکعب و ضریب آب برگشتی از کشاورزی حدود 34 درصد میباشد. بهبود الگوی کشت، جلوگیری از حفر چاههای غیرمجاز و برداشت بیش از حد از سفره و نیز سامانههای آبیاری مناسب میتواند در کاهش کسری مخزن و جلوگیری از افزایش بحران منابع آب موثر باشد. به علاوه، پژوهش حاضر نشان داد که مدل برای کوتاهمدت (مثلا دوره یکساله) نتایج مناسبی را بهدست نمیدهد، اما برای دورههای بلندمدت نتایج انطباق بهتری با واقعیت خواهد داشت. پیشنهاد میشود تا بهمنظور مطالعه همزمان جریانات سطحی و زیرزمینی از ترکیب مدل SWAT و MODFLOW استفاده شود. همچنین، میتوان برای تعیین میزان آب برگشتی و تغذیه از لایسیمتر یا مدل SWAP نیز استفاده کرد.
مجتبی سلیمانی ساردو؛ اسماعیل سیلاخوری
چکیده
پدیده تغییر کاربری اراضی از مخاطرات محیطی و بحرانهای اکولوژیکی است که امروزه بشر با آن روبرو است. اطلاع از نسبت کاربریها و نحوه تغییرات آن در گذر زمان یکی از مهمترین موارد در برنامهریزیها مدیریتی است. هدف از این پژوهش، آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی حوزه آبخیز جیرفت در مقاطع زمانی 1997، 2008 و 2018 میلادی و پیشبینی ...
بیشتر
پدیده تغییر کاربری اراضی از مخاطرات محیطی و بحرانهای اکولوژیکی است که امروزه بشر با آن روبرو است. اطلاع از نسبت کاربریها و نحوه تغییرات آن در گذر زمان یکی از مهمترین موارد در برنامهریزیها مدیریتی است. هدف از این پژوهش، آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی حوزه آبخیز جیرفت در مقاطع زمانی 1997، 2008 و 2018 میلادی و پیشبینی آن در سال 2040 میلادی است. برای این منظور، تصاویر ماهوارهای لندست سنجنده TM و OLI در هر یک از مقاطع زمانی تهیه شد و در محیط نرمافزار ENVI، از نظر اتمسفری و رادیومتریکی تصحیح شد. در گام بعد، ترکیب کاذب رنگی و همچنین، نقشه شاخص پوشش گیاهی NDVI برای هر یک از سالهای مزبور تهیه شد. سپس، با استفاده از طبقهبندی نظارت شده و روش بیشینه احتمال، نقشههای کاربری اراضی هر یک از مقاطع زمانی بهدست آمد. در ادامه، نقشههای کاربری اراضی بهدست آمده به فرمت مناسب مدل LCM تبدیل شد و تغییرات کاربری اراضی مورد تحلیل قرار گرفت. در نهایت، با استفاده از زنجیره مارکوف و نرمافزار IDRISI، کاربری اراضی سال 2040 میلادی پیشبینی شد. نتایج پژوهش نشان داد که استخراج نقشههای کاربری اراضی با استفاده از طبقهبندی نظارت شده با ضریب کاپای بیش از 0.76 در هر یک از تصاویر، دقت قابل قبولی داشته است. بررسی تغییرات کاربری اراضی در حوزه آبخیز جیرفت نشان داد، بین سالهای 1997 تا 2018 میلادی مناطق شهری (169.5 درصد)، اراضی کشاورزی (6.8 درصد)، شورهزارها و اراضی بایر (119.8 درصد) افزایش و اراضی جنگلی (32.8 درصد) کاهش یافته است و پیشبینی میشود که با ادامه روند مدیریت فعلی، مناطق شهری و اراضی کشاورزی و اراضی بایر در دوره آتی افزایش و اراضی جنگلی و باغی کاهش یابند که نیازمند تمهیدات مناسب مدیریتی با رعایت توان بومشناختی سرزمین و توجه به اصول توسعه پایدار در این ناحیه خواهد بود.
سیده اکرم جویباری؛ حمیدرضا پیروان؛ پیمان رضائی؛ حمید غلامی
چکیده
کانون فرسایش بادی هندیجان در استان خوزستان و جنوب غرب کشور ایران قرار دارد. در دهه اخیر، با افزایش نرخ فرسایش و تمرکز کانونهای مهم گرد و غبار در این گستره، مطالعه غلظت و آلودگی فلزات سنگین در این منطقه اهمیت بسزایی یافته است. بدینمنظور، تعداد 33 نمونه خاک از این پهنه بر مبنای نوع کاربری با توزیع یکنواخت برداشت شد و مورد تحلیل ICP-MSS ...
بیشتر
کانون فرسایش بادی هندیجان در استان خوزستان و جنوب غرب کشور ایران قرار دارد. در دهه اخیر، با افزایش نرخ فرسایش و تمرکز کانونهای مهم گرد و غبار در این گستره، مطالعه غلظت و آلودگی فلزات سنگین در این منطقه اهمیت بسزایی یافته است. بدینمنظور، تعداد 33 نمونه خاک از این پهنه بر مبنای نوع کاربری با توزیع یکنواخت برداشت شد و مورد تحلیل ICP-MSS قرار گرفت. دادههای حاصل نشان میدهد که بیشترین میانگین غلظت فلزات بهترتیب متعلق به فلزات Cd<As<Cu<Pb<Zn<Ni<Cr است. شاخصهای غنیشدگی، شاخص زمینانباشت و عامل آلودگی نشان داد که بیشترین آلودگی در پهنه هندیجان بهترتیب متعلق به فلزات نیکل، کروم، آرسنیک، کادمیوم و سرب است. از سویی دیگر، ارزیابی خطر زیستمحیطی (RI) در پهنه مذکور نشان داده این منطقه دارای خطر زیستمحیطی کمی میباشد که در بین فلزات مورد مطالعه نیز بیشترین خطر زیستمحیطی متعلق به دو فلز آرسنیک و کادمیوم است. نتایج آزمون PCA نشان داد که فلزات نیکل، روی، مس و سرب دارای دو منشأ زمینزاد و انسانزاد بهصورت توام هستند و منشا فلزات آرسنیک و کادمیوم نیز فعالیتهای انسانی است. باتوجه به الگوی توزیع فلزات میتوان بیان کرد که فعالیتهای مرتبط با اسکله صیادی بحرکان از یک سو و سکوهای نفتی دور از ساحل میدان نفتی هندیجان از سویی دیگر، موجب تغلیظ فلزات نیکل، سرب، روی و مس در جنوب گستره مورد مطالعه شده است. فعالیتهای کشاورزی نیز غلظت فلزات کادمیوم و آرسنیک را در این گستره کنترل کرده، منشا غلظت کروم نیز پسابهای کشاورزی، آلودگیهای ترافیکی و آلودگیهای باقیمانده حاصل از جنگ هشت ساله عراق و ایران تعیین شد.
نرگس جاویدان؛ عطاالله کاویان؛ سجاد رجبی؛ حمیدرضا پورقاسمی؛ کریستین کنوشنتی؛ زینب جعفریان
چکیده
ناپایداریهای دامنه و زمینلغزشها از مخاطرات مهمی برای فعالیتهای انسانی هستند که اغلب سبب از دست رفتن منابع اقتصادی، خسارات به اموال و تأسیسات میشوند. این مخاطرات در شیبهای طبیعی و یا شیبهایی که به دست انسان تغییر یافتهاند، اتفاق میافتد. در پژوهش حاضر، بهمنظور مدلسازی و تهیه نقشه حساسیتپذیری ...
بیشتر
ناپایداریهای دامنه و زمینلغزشها از مخاطرات مهمی برای فعالیتهای انسانی هستند که اغلب سبب از دست رفتن منابع اقتصادی، خسارات به اموال و تأسیسات میشوند. این مخاطرات در شیبهای طبیعی و یا شیبهایی که به دست انسان تغییر یافتهاند، اتفاق میافتد. در پژوهش حاضر، بهمنظور مدلسازی و تهیه نقشه حساسیتپذیری خطر زمینلغزش حوزه آبخیز گرگانرود از مدل بیشینه آنتروپی که یکی از مدلهای پیشرفته دادهکاوی است، استفاده شده است. در مرحله اول نقشه پراکنش زمینلغزشهای منطقه شامل 351 نقطه لغزشی بود تهیه شد. برای مدلسازی بیشینه آنتروپی 18 متغیر مستقل بهعنوان عوامل پیشبینی کننده شامل مدل رقومی ارتفاعی، درصد شیب، جهت شیب، بارندگی، فاصله از گسل، فاصله از شبکه زهکشی، فاصله از جاده، کاربری اراضی، تراکم زهکشی، سازند سنگشناسی، بافت خاک، انحنای طرح، انحنای پروفیل، شاخص رطوبت توپوگرافی، عامل طول شیب، شاخص توان جریان، موقعیت شیب نسبی و شاخص زبری سطح شناسایی و به مدل معرفی شد. سه سری متفاوت از نقاط وقوع زمینلغزش (S1, S2, S3) شامل 70 درصد برای آموزش مدل و 30 درصد برای اعتبارسنجی بهصورت تصادفی آماده شد تا قوت یا استحکام مدل مورد ارزیابی قرار بگیرد. دقت مدل بر اساس شاخص ROC مورد ارزیابی قرار گرفت و مدل بیشینه آنتروپی دقت پیشبینی عالی (بالای 80 درصد) از خود نشان داد. همچنین، در این پژوهش درجه اهمیت متغیرها بهوسیله مدل مورد بررسی قرار گرفت و عوامل مدل رقومی ارتفاعی (32.4 درصد اهمیت)، سنگشناسی (22.9 درصد اهمیت) و فاصله از گسل (14.8 درصد اهمیت) بهترتیب بهعنوان مهمترین عوامل پیشبینی کننده در این منطقه شناسایی شدند.
مهدی مهبد؛ سعیده صفری؛ محمد رفیع رفیعی
چکیده
تعیین الگوی مکانی بارش در یک حوزه آبخیز، اهمیت فراوانی برای محاسبه کمیتهایی مانند دبی رواناب یا میزان رطوبت خاک دارد. محدودیت تعداد ایستگاههای هواشناسی و همچنین، تغییرپذیری مکانی بارش، مانعی در برابر تخمین مکانی دقیق بارش هستند. توسعه فناوری سنجش از دور و امکان استفاده از محصولات بارش تولید شده بهوسیله سنجندههای ماهواره، ...
بیشتر
تعیین الگوی مکانی بارش در یک حوزه آبخیز، اهمیت فراوانی برای محاسبه کمیتهایی مانند دبی رواناب یا میزان رطوبت خاک دارد. محدودیت تعداد ایستگاههای هواشناسی و همچنین، تغییرپذیری مکانی بارش، مانعی در برابر تخمین مکانی دقیق بارش هستند. توسعه فناوری سنجش از دور و امکان استفاده از محصولات بارش تولید شده بهوسیله سنجندههای ماهواره، مسیر دستیابی به الگوهای دقیق مکانی بارش را هموار کرده است. بزرگ مقیاس بودن مکانی نتایج محصولات بارش ماهوارهای، لزوم توسعه روشهای ریزمقیاسسازی را برجسته میکند. در این پژوهش، دادههای بارش TRMM با استفاده از شاخص نرمال شده تفاوت پوشش گیاهی (NDVI)، میانگین دمای روزانه، شبانه و اختلاف دمای شبانهروز در سطح زمین، مختصات و ارتفاع مرکز پیکسلها برای رسیدن به تفکیک مکانی بالاتر، با جعبه ابزار یادگیری رگرسیونی در محیط نرمافزار MATLAB، برای 19 مدل در سالهای 2001 الی 2017 ریزمقیاسسازی شده است. این مدلها به پنج دسته کلی رگرسیون خطی، درخت تصمیم، بردار پشتیبان، مدلهای ترکیبی و مدلهای گاوسی تقسیم میشود. از بین این 19 مدل، مدل مربوط به دسته مدلهای ترکیبی در همه سالها دارای جذر میانگین مربعات خطای کمتر و ضریب همبستگی بیشتری بودند. همچنین، برای واسنجی کردن نتایج ریزمقیاسسازی، از دو روش فاصله اصلاح جغرافیایی و نسبت اصلاح جغرافیایی استفاده شد که روش فاصله اصلاح جغرافیایی در همه مدلها دارای خطای کمتری بود.
پرستو کریمی؛ میر مسعود خیرخواه زرکش؛ پیام عالمی صف اول؛ زهرا عزیزی؛ حسین یوسفی
چکیده
در دهه اخیر، استفاده از سنجش از دور در شناسایی و ارزیابی بلایای طبیعی بهخصوص پدیده سیل نقش بسزایی داشته است. از جمله این تکنیکها میتوان به الگوریتم ماشین بردار پشتیبان در آشکارسازی تغییرات (Change Detection) اشاره کرد. هدف این تحقیق، بررسی قابلیت این روشها در آشکارسازی اثرات سیل بر تالاب گوری بلمک و تالابهای سهگانه پلدختر ...
بیشتر
در دهه اخیر، استفاده از سنجش از دور در شناسایی و ارزیابی بلایای طبیعی بهخصوص پدیده سیل نقش بسزایی داشته است. از جمله این تکنیکها میتوان به الگوریتم ماشین بردار پشتیبان در آشکارسازی تغییرات (Change Detection) اشاره کرد. هدف این تحقیق، بررسی قابلیت این روشها در آشکارسازی اثرات سیل بر تالاب گوری بلمک و تالابهای سهگانه پلدختر در قسمت شمالی حوزه آبخیز مولاب و خروجی حوزه آبخیز پلدختر واقع در استان لرستان است که در فروردین سال 1398 با سیلابهای مهیبی مواجه شدند. بدینمنظور، نقشه کاربری اراضی منطقه با اعمال طبقهبندی نظارت شده و بهرهگیری از الگوریتم ماشین بردار پشتیبان و استفاده از دادههای تصویری ماهواره لندست 8 در سالهای 2013، 2015، 2017 و 2019 میلادی تهیه شد. صحتسنجی نقشهها با استفاده از شاخصهای ریاضی-آماری کاپا و دقت کلی، نشانگر دقت بالای نقشههای تهیه شده است. بهطوریکه ضریب کاپا بهترتیب برای نقشههای سالهای مورد مطالعه برابر با 0.87، 0.84، 0.83 و 0.87 و دقت کلی 90.02، 89.51، 88.11 و 90.32 محاسبه شد. سپس، با استخراج طبقه آب، اقدام به آشکارسازی تغییرات رخ داده بر پیکره آبی تالابها شد. نتایج نشان داد که تالاب گوری بلمک به سبب خشکسالی سال 2015، افزایش 112.08 هکتاری زمینهای زراعی اطراف بین سالهای 2013 تا 2019 و همچنین، خصوصیات توپوگرافیکی بهویژه شیب کمتر نسبت به تالابهای سهگانه، متحمل تغییرات وسیعتری شده است. این تالاب در سال 2019 با جذب سیلاب و ذخیرهسازی آن، پهنه آبی خود را به شکل قابل توجهی تا 47.08 هکتار نسبت به سال 2017 افزایش داده و به مساحتی برابر با 146.15 هکتار رسیده است. شباهت نتایج بهدست آمده در این تحقیق، با نتایج پژوهش انجام شده در منطقه مورد مطالعه بهوسیله سرویس مدیریت اضطراری کوپرنیکوس (EMS) و تیم تحقیقاتی Geoinformatics Unit بر سیل سال 1398، معرف دقت بالای فنون مورد استفاده و نتایج تحقیق حاضر میباشد.
افسانه فرپور؛ حسین خزیمهنژاد
چکیده
امروزه استفاده از مدلهای هیدرولوژی، عمدتاً برای شبیهسازی تغییرات منبع آب و سیلان (رواناب و تبخیر) ضروری به نظر میرسد. مدلسازی مناسب فرایندهای هیدرولوژیکی نیازمند تعیین پارامترهای مدل است. در فرایندهای واسنجی مقادیر پارامترهای مدل طوری برآورد میشوند که مدل بهخوبی بتواند سامانه طبیعی را شبیهسازی کند. تخمین ...
بیشتر
امروزه استفاده از مدلهای هیدرولوژی، عمدتاً برای شبیهسازی تغییرات منبع آب و سیلان (رواناب و تبخیر) ضروری به نظر میرسد. مدلسازی مناسب فرایندهای هیدرولوژیکی نیازمند تعیین پارامترهای مدل است. در فرایندهای واسنجی مقادیر پارامترهای مدل طوری برآورد میشوند که مدل بهخوبی بتواند سامانه طبیعی را شبیهسازی کند. تخمین پارامترهای این گونه مدلها عموماً بهصورت مستقیم بهدلیل تعداد بالای پارامترها غیرممکن است و لازم است، به کمک ابزارهای بهینهسازی (واسنجی مدل) آنها را برآورد کرد. در پژوهش حاضر، واسنجی پارامترهای مدل بارش–رواناب روزانه Hymod (یک مدل ساده مفهومی بارش–رواناب) با استفاده از الگوریتم نهنگ (WOA) که از نحوه جستجوی غذای نهنگ سرچشمه گرفته است، انجام شد. ارزیابی روش واسنجی مذکور با استفاده از دادههای روزانه بارش و تبخیر و تعرق برای پنج سال و صحتسنجی آن نیز در پنج سال، در حوضه رودخانه لیف آمریکا انجام شد. مقادیر دبی شبیهسازی شده و مشاهده شده با کمک شاخصهای ضریب همبستگی (R2)، خطای جذر میانگین مربعات (RMSE) و ضریب ناش-ساتکلیف (NS) مقایسه شدند. مقادیر معیارهای سنجش خطا بهترتیب 0.91، 1.2 و 0.8 برای دوره واسنجی و 0.91، 2.5 و 0.83 برای دوره صحتسنجی بهدست آمد. همچنین، پارامترهای محاسبه شده به کمک الگوریتم نهنگ، میزان بیشترین ذخیره رطوبتی در حوضه 216.95 میلیمتر، تغییرات مکانی ذخیره رطوبت خاک 0.38، عامل توزیع بین دو مخزن رطوبتی 0.98، زمان ماندگاری در مخزن جریان آرام 0.08 روز و زمان ماندگاری در مخزن جریان سریع 0.47 روز است. بررسی مقادیر خطا نشان داد، الگوریتم بهینهسازی نهنگ کارایی بالایی در زمینه واسنجی مدلهای بارش-رواناب دارد.
محمد جواد رضائی؛ رضا محمدپور
چکیده
پیشبینی و تجزیه و تحلیل جریان در کانال با پوشش گیاهی و تالابها اصلیترین مشکل چالشبرانگیز در محیط زیست و هیدرولیک میباشد. دلیل این امر آن است که خصوصیات هیدرولیکی جریان در تالابها و کانالهای انتقالدهنده جریان به شدت به ساختار فیزیکی، تراکم و نحوه توزیع پوشش گیاهی وابسته است. هدف از پژوهش حاضر، ارائه تحلیل جامعی از ...
بیشتر
پیشبینی و تجزیه و تحلیل جریان در کانال با پوشش گیاهی و تالابها اصلیترین مشکل چالشبرانگیز در محیط زیست و هیدرولیک میباشد. دلیل این امر آن است که خصوصیات هیدرولیکی جریان در تالابها و کانالهای انتقالدهنده جریان به شدت به ساختار فیزیکی، تراکم و نحوه توزیع پوشش گیاهی وابسته است. هدف از پژوهش حاضر، ارائه تحلیل جامعی از پروفیلهای سرعت در کانالهای با پوشش گیاهی غیر مستقرق در حضور گونه واقعی گیاهی و ارائه رابطه دقیقتری برای گونه گیاهی مورد آزمایش و گونههای مشابه آن است. بدینمنظور، مطالعات در یک فلوم آزمایشگاهی با مقطع مستطیلی به طول 20 متر و عرض 1.5 متر با شیب کف ثابت 0.005 صورت گرفت که در آن از نوعی پوشش گیاهی به نام Eleocharis در سه نوع تراکم کم، متوسط و زیاد استفاده شده است. نتایج بهدست آمده نشان داد که مقادیر سرعت در نواحی بالادست، کمترین مقدار را دارد که بهطور میانگین سرعت متوسط در بالادست نسبت به پاییندست برای تراکمهای مختلف حدود چهار الی 12 درصد کاهش را نشان میدهد. ضمناً مقدار سرعت متوسط نیز با افزایش تراکم گیاهی از تراکم 23 به 42 و از تراکم 42 به 72 به ترتیب حدود 12 و 4.5 درصد در بالادست و حدود 11 و چهار درصد در پاییندست کاهش پیدا میکند. در نهایت، برای برآورد سرعت متوسط جریان در ناحیه پوشش گیاهی یک رابطه ارائه شد که از دقت مناسبی برخوردار میباشد. لازم به ذکر است که کاربرد این رابطه در تالاب ها و کانالها برای رفع مسئله آلودگی روانابها و مسئله رسوبگذاری حائز اهمیت میباشد.
حمزه نور؛ امین صالح پور جم؛ سید حسین رجائی
چکیده
میزان مشارکت جوامع محلی در طرحهای آبخیزداری عامل مهمی در موفقیت و یا شکست این پروژهها میباشد. با این حال، عوامل موثر در مشارکت مردم از دیدگاه بهرهبرداران و کارشناسان در حوزههای آبخیز مختلف، متفاوت است و تا کنون، بهصورت همزمان مطالعه نشده است. هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی مقایسهای عوامل موثر بر مشارکت مردم ...
بیشتر
میزان مشارکت جوامع محلی در طرحهای آبخیزداری عامل مهمی در موفقیت و یا شکست این پروژهها میباشد. با این حال، عوامل موثر در مشارکت مردم از دیدگاه بهرهبرداران و کارشناسان در حوزههای آبخیز مختلف، متفاوت است و تا کنون، بهصورت همزمان مطالعه نشده است. هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی مقایسهای عوامل موثر بر مشارکت مردم در آبخیز عمارت از دیدگاه آبخیزنشینان و همچنین، کارشناسان است. در این تحقیق، عوامل موثر بر عدم مشارکت مردم در طرحهای آبخیزداری در قالب چهار شاخص اقتصادی، اجتماعی، آموزش و ترویج و طراحی-اجرا و 14 زیر شاخص طبقهبندی شدند. در ادامه، با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی و نیز آزمون فریدمن، شاخصها و زیرشاخصهای موثر بر عدم مشارکت مردمی در طرحهای آبخیزداری اولویتبندی شد. در نهایت، برای بررسی همسویی دو دیدگاه در میزان اهمیت زیرشاخصها، آزمون کلموگروف-اسمیرنف دو نمونهای بهکار برده شد. نتایج نشان داد که در حوزه آبخیز عمارت از منظر خبرگان و بهرهبرداران، شاخص اقتصادی نقش بیشتری را در عدم مشارکت مردم نسبت به سایر شاخصها دارد. نتایج رتبهبندی زیرشاخصها از منظر جوامع محلی و کارشناسان نشان داد، بهترتیب زیرشاخصهای "نادیده گرفتن منافع مردم بهعنوان انگیزه اقتصادی مستقیم" و "عدم آموزش ساکنان حوضه در خصوص طرحها" بیشترین اهمیت در عدم مشارکت مردم را دارند. با این حال، بیشترین اختلاف میزان اهمیت عوامل از منظر دو گروه کارشناسان و جوامع محلی، مربوط به زیرشاخصهای "نادیده گرفتن منافع مردم بهعنوان انگیزه اقتصادی مستقیم" و "عدم مشورت با جوامع محلی (شورای روستا) در نیازسنجی پروژه" است. نتیجه کلی، اینکه اجرای پروژههای چند منظوره و در نظر داشتن منافع آبخیزنشینان و نظرسنجی از جوامع محلی، به همراه آموزش بهرهبرداران میتواند زمینهساز جلب مشارکت فعال مردم در پروژههای آبخیزداری حوضه شود.
حسین امامی؛ علی سلاجقه؛ علیرضا مقدم نیا؛ شهرام خلیقی سیگارودی؛ ابوالحسن فتح آبادی
چکیده
بارش یکی از مهمترین ورودیها در مدلسازی رواناب است. وجود دادههای بارش با دقت زمانی و مکانی مناسب، برای حوزههای آبخیز با ایستگاههای بارانسنجی اندک و پراکنده، بسیار مهم و ضروری است. در حال حاضر ماهوارههای اقلیمی از منابع مهم در برآورد بارش هستند. در این پژوهش، ابتدا کارایی دادههای بارش ماهواره TRMM در سری ...
بیشتر
بارش یکی از مهمترین ورودیها در مدلسازی رواناب است. وجود دادههای بارش با دقت زمانی و مکانی مناسب، برای حوزههای آبخیز با ایستگاههای بارانسنجی اندک و پراکنده، بسیار مهم و ضروری است. در حال حاضر ماهوارههای اقلیمی از منابع مهم در برآورد بارش هستند. در این پژوهش، ابتدا کارایی دادههای بارش ماهواره TRMM در سری زمانی ماهانه حوزه آبخیز چهلچای با استفاده از شاخصهای آماری R2، RMSE، NSE و Bias از طریق مقایسه با دادههای بارش ایستگاههای بارانسنجی (مشاهده شده) مورد ارزیابی قرار گرفت که مقدار این شاخصهای آماری بهترتیب 0.54، 22.70، 0.44 و 14.86- بهدست آمد. با توجه به مقدار ضریب تبیین (R2)، میتوان نتیجه گرفت که ماهواره TRMM توانسته 0.54 بارش مشاهده شده را برآورد کند. در گام بعدی بهمنظور برآورد رواناب ماهانه از سه مدل داده مبنا شامل MLP، ANFIS و SVR استفاده شد. دو نوع ترکیب ورودی به مدلهای داده مبنا شامل: 1) دادههای بارش مشاهده شده در گامهای زمانی t و 1-t و رواناب در گام زمانی 1-t و 2) دادههای بارش ماهوارهای در گامهای زمانی t و 1-t و رواناب در گام زمانی 1-t انتخاب شد. برای مقایسه میزان دقت و خطای مدلها از R2 و RMSE مرحله صحتسنجی استفاده شد که مدل ANFIS با مقدار R2 و RMSE بهترتیب برای ترکیب ورودی نوع اول 0.80 و 0.97 و همچنین، برای ترکیب ورودی نوع دوم 0.78 و 1.02 بهعنوان مدل منفرد مناسب در منطقه مورد مطالعه برای برآورد رواناب انتخاب شد. از روش میانگینگیری وزنی در رویکرد ترکیب دادهها بهمنظور مدلسازی و ارائه یک مدل ترکیبی داده مبنا استفاده شد که این مدل ترکیبی داده مبنا باعث بهبود مقادیر0.81= R2 و 4.85- =Bias برای ترکیب ورودی نوع اول و همچنین، بهبود مقدار 0.79=R2 برای ترکیب ورودی نوع دوم شد و این روش ضعف مدلهای منفرد را پوشش داده است.