محمدابراهیم بنیحبیب؛ احسان امامی
چکیده
امروزه رسوبدهی حوزههای آبخیز از جمله مشکلات بهرهبرداری از منابع آبهای سطحی در جهان است. با توجه به نقش و اهمیت رسوب در عمر مفید سدهای کشور، عدم توجه به اندازهگیری و محاسبه دقیق آن، باعث اتلاف سرمایههای ملی میشود. بدیهی است که دقت تخمین میزان رسوبدهی، بستگی زیادی به روشهای محاسباتی، معادلات ارائه شده و دادهها یا اطلاعات ...
بیشتر
امروزه رسوبدهی حوزههای آبخیز از جمله مشکلات بهرهبرداری از منابع آبهای سطحی در جهان است. با توجه به نقش و اهمیت رسوب در عمر مفید سدهای کشور، عدم توجه به اندازهگیری و محاسبه دقیق آن، باعث اتلاف سرمایههای ملی میشود. بدیهی است که دقت تخمین میزان رسوبدهی، بستگی زیادی به روشهای محاسباتی، معادلات ارائه شده و دادهها یا اطلاعات تخمین رسوب دارد. چون عوامل مختلفی در فرسایش و تولید رسوب مؤثر است و بر اساس شرایط هر حوزه ممکن است یک یا چند عامل در تشدید آن مؤثر باشد.از این رو، برای بررسی مسئله رسوبدهی هر حوزه باید عوامل مختلف مؤثر در رسوبدهی آن منطقه را شناسایی و بهطور صحیح برآورد کرد و سپس تأثیر عوامل مختلف را بر روی رسوبدهی مشخص نمود. در این تحقیق، شبکههای عصبی مصنوعی بهعنوان روشی جدید برای تخمین رسوبدهی حوزه، بهکار گرفته شده است. شبکهای با ساختار و آموزش مناسب و دادههای کافی، قادر است تأثیرات و ارتباط بین رسوب و سایر متغیرهای مؤثر در رسوبدهی را بدون استفاده از روابط اختصاصی و معادلات مربوطه فراگیرد. برای تخمین رسوبدهی زیرحوزهها، از ساختار MLP استفاده شد. پس از آموزش و آزمایش دادهها،بهترین حالت در نظر گرفته شده و سپس با روش رگرسیونهای چندمتغیره مقایسه شد. نتایج نشاندهنده بهبود قابل توجهی در محاسبه و تخمین رسوب و کارآیی روش شبکههای عصبی نسبت بهروش رگرسیونهای چند متغیره است.
حسین رستگار؛ مهدی حبیبی
چکیده
تولید رسوب یکی از مهمترین مشکلات مطرح در مدیریت حوزههای آبخیز است. ویژگیهای تشکیلات زمینشناختی هر حوزه از عواملی است که نقش مهمی در میزان بار رسوبی آن حوزه دارد. از سویی روابط موجود، تحت شرایط خاصی توسعه یافته است و استفاده از آنها در شرایطی دیگر، نیازمند بررسی و مقایسه نتایج با ارقام اندازهگیری شده است. در این تحقیق برای ...
بیشتر
تولید رسوب یکی از مهمترین مشکلات مطرح در مدیریت حوزههای آبخیز است. ویژگیهای تشکیلات زمینشناختی هر حوزه از عواملی است که نقش مهمی در میزان بار رسوبی آن حوزه دارد. از سویی روابط موجود، تحت شرایط خاصی توسعه یافته است و استفاده از آنها در شرایطی دیگر، نیازمند بررسی و مقایسه نتایج با ارقام اندازهگیری شده است. در این تحقیق برای ارزیابی روشهای مختلف برآورد بار رسوبی، بهدلیل تشابه حوزه جگین با سایر حوزههای استان هرمزگان، از آمار و اطلاعات ایستگاه آبسنجی جگین-پنهان استفاده شده است. روشهای مورد استفاده شامل معادله اصلاح شده اینشتین، انگلوند-هانسن، یانگ، حبیبی و فان-راین است. آمار و اطلاعات آبسنجی مورد نیاز از طریق شرکت آب منطقهای استان هرمزگان تهیه شده است. غلظت نمونههای گرفته شده از سیلاب در طول دوره آماری،ملاک بررسی بوده و در مقایسه با نتایج محاسبه شده، مورد استفاده قرار گرفته است. پس از کنترل درستی آمار جمعآوری شده، عواملمورد نیاز در محاسبات، با استفاده از هر کدام از روشهای فوق، مورد سنجش قرار گرفت.نتایج نشانداد که در مجموع متوسط نسبت بار معلق محاسباتی به مشاهدهای در روش اینشتین ومتوسط نسبت بار کل محاسباتی به مقادیر اندازهگیری شده در روش انگلوند-هانسن به یک نزدیکتر است. میزان پراکندگی دادهها نیز در برآورد بار معلق بهترتیب در روشهای حبیبی، اینشتین و فان-راین افزایش مییابد. با توجه بهنتایج حاصله و بررسیهای بهعمل آمده، استفاده از روشهای پنجگانه فوق و مقایسه این نتایج با مقادیر اندازهگیری شده، معادله اصلاح شده اینشتین پاسخ واقعیتری را بهدست داده است.
علیرضا اسلامی؛ عبدالرسول تلوری
چکیده
در یک حوزه آبخیز، بین وقایع هیدرولوژیک و ساختار فیزیکی و شرایط اقلیمی حاکم بر آن، ارتباط وجود دارد. با توجه به تنوع شرایط در حوزههای آبخیز، عکسالعملهای هیدرولوژیکی آنها با یکدیگر متفاوت است. با شناخت عوامل اصلی میتوان حوزههای آبخیز دارای شرایط هیدرولوژیکی مشابه را از طریق روشهای تعیین همگنی تفکیک کرد. در نتیجه، میتوان ...
بیشتر
در یک حوزه آبخیز، بین وقایع هیدرولوژیک و ساختار فیزیکی و شرایط اقلیمی حاکم بر آن، ارتباط وجود دارد. با توجه به تنوع شرایط در حوزههای آبخیز، عکسالعملهای هیدرولوژیکی آنها با یکدیگر متفاوت است. با شناخت عوامل اصلی میتوان حوزههای آبخیز دارای شرایط هیدرولوژیکی مشابه را از طریق روشهای تعیین همگنی تفکیک کرد. در نتیجه، میتوان مدلهای برآورد دبی سیلاب را برای حوزههای همگن با دقت بالاتری نسبت به مدلهای کلی منطقه بهدست آورد. در این تحقیق، ابتدا کمیتهای مورفومتری مختلف 31 حوزه آبخیز انتخابی مربوط به ناحیه خاوری ساحل دریای خزر (خزر خاوری) با مختصات جغرافیایی 22, ◦52 تا 26, ◦56 طول خاوری و18,◦36 تا54,◦37 عرض شمالی در محیط GISاستـخراج شد. سپس، بر اساس تجزیه و تحلیل عاملی، کمیتهای مساحت، شیب متوسط وزنی و تراکم زهکشی حوزههای آبخیز و متغیر بارندگی متوسط سـالیانه بهعنوان متغیرهای اصلی انتخاب شد. بر اساس این متغیرها و با استفاده از روشهای آماری تجزیه و تحلیلخوشهای و توابع متمایزکننده و نیز روش گرافیکی منحنی آندرو، حـوزههای آبخیز به گروههای همگن طبقهبندی شد. سپس، بررسی کارآیی گروههای همگن، با انتخاب دو حوزه آبخیز شاهد در منطقه، از طریق آزمون تحلیل ممیزی، میزان تعلق آنها به هر یک از گروههای همگن تعیین شد. درنتیجه، حوزه زرینگل با 100 درصد احتمال عضویت به گروه همگن چهار و حوزه داراب کلاً با 54 درصد و 46 درصد احتمال عضویت بهترتیب به گروههای همگن یک و سه تعلق داشت. بررسی دقت روابط منطقهای سیل مربوط به گروههای همگن در مقایسه با رابطه کل منطقه، با استفاده از معیار جذر میانگین مربع خطا (RMSE) نشانداد که روابط مربوط به گروههای همگن از دقت بالاتری برخوردارند. بهعنوان مثال، برای یک گروه همگن، مقادیر RMSE با دوره بازگشتهای 2، 5، 25، 50، 100 بهترتیب معادل 35.8، 44.6، 66.4، 88.3، 120.2 در مقایسه با RMSE مربوط به رابطه کل منطقه بهترتیب 58/7، 80.5، 114.1، 135.4، 164 بهدست آمد. با توجه به این مقایسه، مقادیر دبی برآورد شده برای دو حوزه شاهد در دوره بازگشتهای مختلف از طریق روابط رگرسیونی گروههای همگن (Qes) با مقادیر حاصل از توابع توزیع فراوانی سیلاب (Qpdf) نشان داد که این مقادیر درسطح معنیداری کمتر از یک درصد و با ضریب 0.99 R= از همبستگی بسیارخوبی برخوردارند.
محمدرضا دانشور؛ محمدرضا دانائیان
چکیده
با توجه به اینکه در سالهای اخیر، طرحهای متعدد پخش سیلاب بهوسیله دستگاههای تحقیقاتی و اجرایی گسترش یافته است، کمبود اطلاعات در خصوص ضوابط طراحی، باعث شده که بهعلت عدم تناسب سطح عرصه پخش سیلاب و دبی انحراف یافته، استفاده بهینه از طرح در بعضی از نقاط بهعمل نیاید. از اینرو، تعیین رابطهای بین سطح عرصه مورد نیاز برای ...
بیشتر
با توجه به اینکه در سالهای اخیر، طرحهای متعدد پخش سیلاب بهوسیله دستگاههای تحقیقاتی و اجرایی گسترش یافته است، کمبود اطلاعات در خصوص ضوابط طراحی، باعث شده که بهعلت عدم تناسب سطح عرصه پخش سیلاب و دبی انحراف یافته، استفاده بهینه از طرح در بعضی از نقاط بهعمل نیاید. از اینرو، تعیین رابطهای بین سطح عرصه مورد نیاز برای حجم مشخص سیلاب بر اساس ویژگیهای عرصه ضرورت پیدا میکند.بنابراین، با توجه به این هدف، اجرای طرح در قسمتی از آبخوان میانکوه با وسعت 60هکتار انجام شده است و قبل از هرسیلگیری میزان تراوایی خاک اندازهگیری شد. در مدت اجرای طرح در مجموع تعداد شش مرتبه سیلگیری اتفاق افتاد که هر بار میزان دبی و حجم سیلاب ورودی، مدت زمان سیلگیری، میزان دبی و حجم سیلاب خروجی، مدت زمان نفوذ سیلاب در عرصه و همچنین سطح غرقاب، اندازهگیری شد.در مجموع حجم سیلاب ورودی به عرصه پخش، بهمیزان 2767288 مترمکعب و حجم آب نفوذ یافتهبرابر با 2732361 مترمکعب است. با توجه به اندازهگیری عواملذکرشده در هر سیلگیری، رابطه دبی ورودی سیلاب با میزان سطح پخش سیلاب، شیب عرصه، طول خاکریزها، ارتفاع سرریز، مدت سیلگیری و میزان کمینه سرعت نفوذ، برآورد شد.با توجه به نتایج مشخص میشود که سطح غرقاب شده طول خاکریزها و ارتفاع سرریز دروازهها، همبستگی قابل قبولی در سطح اعتماد 99 درصد با دبی بیشینه دارند. عامل زمان تداوم سیل، همبستگی مناسبی با دبی بیشینه نشان نمیدهد.
صمد شادفر؛ مجتبی یمانی؛ محمد نمکی
چکیده
یکی از انواع فرآیندهای حرکتهای دامنهای که خسارتهای مالی وجانی فراوانی را بر زندگی انسانها وارد مینماید، پدیده زمینلغزش است.وجود عواملی از قبیل مستعد بودن ناهمواریها از نظر منشاءساختمانی ودینامیک، قطع درختان جنگل وبهرهبرداریهای مفرط از آنها،رعایت نکردن اصول فنی در احداث ونگهداری جادههای جنگلی وروستایی،عدم ...
بیشتر
یکی از انواع فرآیندهای حرکتهای دامنهای که خسارتهای مالی وجانی فراوانی را بر زندگی انسانها وارد مینماید، پدیده زمینلغزش است.وجود عواملی از قبیل مستعد بودن ناهمواریها از نظر منشاءساختمانی ودینامیک، قطع درختان جنگل وبهرهبرداریهای مفرط از آنها،رعایت نکردن اصول فنی در احداث ونگهداری جادههای جنگلی وروستایی،عدم اعمال مدیریت صحیح و بهرهبرداری اصولی از منابع موجود، سبب شده است که هر ساله خسارتهای زیادی بر سکونتگاههای روستایی،فعالیتهای ساختمانی وزراعی، بهویژه باغهای مرکبات وچای وارد شوند.این مسائل، لزوم پهنهبندی خطر زمینلغزش را بهعنوان اولین مرحله در مدیریت صحیح محیطی این پدیده روشن میسازد.بهاین منظور ابتدا لایههای اطلاعاتی برخی از عوامل مهم تأثیرگذار در وقوع زمینلغزش از قبیل سنگشناسی،شیب،ارتفاع،نوع استفاده فعلی از زمین، فاصله از گسل و فاصله از آبراههتهیه ورقومی شدند.سپس با استفاده از تفسیر عکسهای هوایی و عملیات میدانی، کلیه لغزشهای موجود در حوزه،شناساییوبهصورت نقشه ارائه شدند.از تلفیق نقشههای عامل با نقشه زمینلغزشها،درصد لغزش در واحدهای مختلف هر نقشه بهدست آمد وبامحاسبه LNRF ترکم سطح، ارزش اطلاعاتی وزن هر یک از عوامل تعیین شد.در نهایت نقشه پهنهبندی خطر زمینلغزش با ادغام لایههای مختلف وزنی در مدلهای مختلف، حاصل شد. درستییابی مدلها با انتخاب یک زیرحوزه بهعنوان شاهد و اعمال وزن بهدست آمده برای هر کدام از مدلها در شاهد، برای بقیة حوزه بدون استفاده از نقشة پراکنش زمینلغزشها صورت گرفت. نتایج حاصلاز این بررسی نشان میدهد که بیشترین سطح لغزش در واحدهای سنگ شناختی Pdr و Js بهعلت وجود لایههای مارن،رسو سیلتودر طبقه شیب 50-30ودر ارتفاع 2500-2000 متربهوقوع پیوسته است.از طرف دیگر طبقه کاربری مرتع، طبقهبندی فاصله از آبراهة 300-0 متروفاصله از گسل 1000-0 بیشترین ناپایداریها را بهخود اختصاص میدهند.این تحقیق نشان میدهد که در مدل تراکم سطح، حدود 79درصد ودر مدل LNRF، حدود 63درصد ودر مدل ارزش اطلاعاتی، حدود 66درصد از حوزه مورد مطالعه در محدوده استعداد خطر لغزش بالا قرار میگیرند.
محمد نکوییمهر؛ سید نعیم امامی؛ روانبخش رئیسیان؛ مجید صوفی؛ مسعود گودرزی
چکیده
انجام تحقیقات کاربردی در راستای جلوگیری از وقوع فرسایش خندقی و نحوة گسترش و کنترل آن، نیازمند اطلاعات پایه دربارة انواع خندقها و ویژگیهای شکلشناسی است. هدف از انجام این تحقیق، طبقهبندی مناطق تحت تأثیر فرسایش خندقی در استان چهارمحال و بختیاری بر اساس خصوصیات مورفوکلیماتیک بوده است. برای این منظور، در هر یک از اقلیمهای تحت ...
بیشتر
انجام تحقیقات کاربردی در راستای جلوگیری از وقوع فرسایش خندقی و نحوة گسترش و کنترل آن، نیازمند اطلاعات پایه دربارة انواع خندقها و ویژگیهای شکلشناسی است. هدف از انجام این تحقیق، طبقهبندی مناطق تحت تأثیر فرسایش خندقی در استان چهارمحال و بختیاری بر اساس خصوصیات مورفوکلیماتیک بوده است. برای این منظور، در هر یک از اقلیمهای تحت تأثیر فرسایش خندقی دو منطقه، با مساحت کمینه 500 هکتار و در هر منطقه، سه خندق معرف انتخاب و ویژگیهای مورفومتریک آنها اندازهگیری شد. طبقهبندی مناطق خندقی با استفاده از تحلیل خوشهای و بر مبنای تشابه بین خصوصیات کمی اندازهگیری شده انجام گرفت.نتایج حاصل نشانداد که مناطق تحت تأثیر فرسایش خندقی در استان چهارمحال و بختیاری بر اساس خصوصیات مورفوکلیماتیک، با سطح تشابه 70.04 درصد به سه گروه قابل تقسیم است که بیشترین میزان تشابه در آنها به 94.12 درصد میرسد.بررسی تجزیه واریانس متغیرهایاندازهگیری شده در گروهها و مقایسة میانگین گروهها نشانداد که متغیرهای بارش سالانه، ارتفاع منطقه از سطح دریا، طول خندق، مساحت منطقه خندقی و عرض بالای خندق در مقطع 50 درصد، مهمترین عوامل اصلی در تفکیک گروهها بودهاند. بنابراین دریک جمعبندی کلی میتوان گفت که از بین کلیة ویژگیهای مورفومتریک خندقها، دو متغیر طول خندق و عرض بالای آن، در طبقهبندی مورفوکلیماتیک خندقها نقش اساسیتری داشته است.
رضا غفوریان؛ حسین ثنایینژاد؛ نجفقلی غیاثی؛ ابوالقاسم دادرسی؛ جواد ایزی
چکیده
تعیین شیب حوزههای آبخیز از نیازهای اساسی اکثر طرحهای عمرانی و حفاظت آب و خاک است. روشها و روابط متعددی برای تعیین این عاملارائه شده است. روشهای جاستین، شبکهبندی، طول خطوط تراز (هورتون)، هشت نقطهای، منحنی شیب متوسط و سامانههای اطلاعات جغرافیایی (GIS)، بیش از سایر روشها برای تعیین شیب متوسط یک حوزه آبخیز در طرحها مورد ...
بیشتر
تعیین شیب حوزههای آبخیز از نیازهای اساسی اکثر طرحهای عمرانی و حفاظت آب و خاک است. روشها و روابط متعددی برای تعیین این عاملارائه شده است. روشهای جاستین، شبکهبندی، طول خطوط تراز (هورتون)، هشت نقطهای، منحنی شیب متوسط و سامانههای اطلاعات جغرافیایی (GIS)، بیش از سایر روشها برای تعیین شیب متوسط یک حوزه آبخیز در طرحها مورد استفاده قرار میگیرند.کارشناسان بر اساس تجربه از یکی از این روشها استفاده کرده و مقدار شیب را تعیین مینمایند. بررسیهای انجام شده نشانداده است که نتایج حاصله از کاربرد روشهای مختلف تعیین شیب برای یک حوزه آبخیز، با یکدیگر اختلاف چشمگیر داشته است. به منظور دستیابی به دقیقترین روشی که مقدار شیب متوسط یک منطقه را نسبت به سایر روشها ارائه دهد، لازم است که نتایج حاصل از روشهای فوقالذکر با مقدار به دست آمده از اندازهگیری مستقیم شیب در صحرا مقایسه شود.در این راستا و در این تحقیق، سه منطقه با مقیاسهای متفاوت در نقاط مختلف استان خراسان، در نظر گرفته شد. تعداد هفت دامنه بر روی این سه منطقه، انتخاب و مقدار شیب هر یک از دامنههای 7 گانه از روشهای مختلف تعیین شد. سپسمقدار شیب توسط دوربین نقشهبرداری به طور مستقیم در صحرا اندازه گیری شد. نتایج حاصل از تعیین شیب از روابط و روشهای تجربی با مقدار به دست آمده از اندازهگیری مستقیم، برای دامنههای انتخابی مورد مقایسه قرار گرفت. برای مقایسه از آزمون T جفتی (Paired-Samples T test) استفاده شد. نتایج حاصله نشانداد که روش هورتون دقیقترین روش تعیین شیب متوسط برای عرصه ها و حوزههای آبخیز است. روشهای جاستین و GIS در رتبه بعدی دقت تعیین شیب، در مقایسه با اندازه گیری مستقیم این عامل در صحرا هستند.