محمدمهدی فتاحی؛ حمیدرضا جاویدکیا
چکیده
یکی از انواع فرسایش آبی، فرسایش خندقی است که افزون بر پیآمدهای ناشی از فرسایش، موجب عدم امکان بهرهبرداری از اراضی بهویژه در اراضی زراعی میشود. این تحقیق با هدف شناسایی مناطق دارای فرسایش خندقی و ویژگیهای آنها در مناطق خشک انجام شد. بدین منظور ابتدا با استفاده از اطلاعات و نقشههای موجود، عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای، ...
بیشتر
یکی از انواع فرسایش آبی، فرسایش خندقی است که افزون بر پیآمدهای ناشی از فرسایش، موجب عدم امکان بهرهبرداری از اراضی بهویژه در اراضی زراعی میشود. این تحقیق با هدف شناسایی مناطق دارای فرسایش خندقی و ویژگیهای آنها در مناطق خشک انجام شد. بدین منظور ابتدا با استفاده از اطلاعات و نقشههای موجود، عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای، مناطق دارای فرسایش خندقی در منطقه خشک و بیابانی قم شناسایی گردید. با استفاده از نقشه طبقهبندی اقلیم بهروش دومارتن گسترده، از هر اقلیم، دو منطقه انتخاب گردید. از هر منطقه یک خندق معرف و دو تکرار انتخاب و اندازهگیری ویژگیهای شکلشناسی و برداشت نمونه خاک و آزمایشات مربوطه بر روی آنها اجرا گردید. در نهایت با توجه به ویژگیهای مهم در بین خندقهای مناطق مختلف از قبیل اقلیم و شکل پلان، اقدام به طبقهبندی مناطق خندقی بر اساس آنالیز خوشهای و تهیه نقشه رقومی پراکنش آنها در استان گردید. بر اساس نتایج بهدست آمده، شش منطقه دارای فرسایش خندقی با مساحتی بالغ بر 7437.3 هکتار با سه اقلیم مختلف شناسایی گردید که در این میان سه منطقه با اقلیمهای خشک بیابانی معتدل (منطقه قشلاق البرز و نیزار) و نیمهخشک گرم (منطقه راهجرد) دارای وسعتی بیش از 500 هکتار بودند. این مناطق که بر اساس آنالیز خوشهای در دو طبقه قرار میگیرند (یک طبقه در اقلیم خشک بیابانی معتدل و یک طبقه در اقلیم نیمهخشک گرم)، همگی دارای خندقهایی از نوع جانبی بوده که در کنار زهکش طبیعی منطقه تشکیل شدهاند و از نظر تکاملی جزء خندقهای ناپیوسته شناخته میشوند. بافت خاک سطحی در مناطق خندقی استان معمولاً لومیشنی و بعضاُ لومی و لومی سیلتی بوده و خاک تحتانی نیز عمدتاٌ دارای بافت لومی شنی و لومی سیلتی میباشد. از عوامل عمده مورفوکلیمایی در تشکیل خندقهای منطقه خشک و بیابانی قم میتوان به حساسیت زیاد اراضی به فرسایش، وقوع سیل و بارانهای شدید در گذشته و همچنین وجود املاح زیاد در برخی مناطق اشاره نمود.
مجتبی صانعی
چکیده
آبشکنها سازههایی هستند که معمولاٌ در حفاظت دیواره خارجی قوسها و طرحهای اصلاح مسیر رودخانه، بهطور گسترده مورد استفاده قرار میگیرند. از جمله مسائل مهم در طراحی آبشکنها، پدیده آبشستگی موضعی دماغه آنها است که بهعلت تنگشدگی مقطع جریان و وجود گردابههای قوی بهوجود میآید. در این تحقیق بررسی آزمایشگاهی تاثیر طول ...
بیشتر
آبشکنها سازههایی هستند که معمولاٌ در حفاظت دیواره خارجی قوسها و طرحهای اصلاح مسیر رودخانه، بهطور گسترده مورد استفاده قرار میگیرند. از جمله مسائل مهم در طراحی آبشکنها، پدیده آبشستگی موضعی دماغه آنها است که بهعلت تنگشدگی مقطع جریان و وجود گردابههای قوی بهوجود میآید. در این تحقیق بررسی آزمایشگاهی تاثیر طول و زاویه قرارگیری آبشکن فرعی در بالادست آبشکن اصلی، در کاهش فرسایش در دماغه اولین آبشکن انجام میگیرد. برای اینمنظور از یک آبشکن کوتاهتر (فرعی) در بالادست اولین آبشکن استفاده میشود که به دو صورت عمود بر جریان و زاویهدار نسبت به جریان قرار میگیرد. در این مقاله عوامل بیبعد، نسبت تنگشدگی 0.3 و 0.35 و 0.4 و 0.45=L/B (L طول آبشکن اصلی و B عرض کانال) نسبت طول آبشکن فرعی بهطول آبشکن اصلی 0.5 و 6/0 و 7/0L’/L=، (L’ طول آبشکن فرعی) و x فاصله بین آبشکن اصلی با فرعی 2.5 و 2 و 1.5 و 1 و 0.5= x/L و d1 بیشینه عمق فرسایش در دماغه آبشکن اصلی بدون کاربرد آبشکن فرعی برای نسبت تنگشدگیهای مختلف مورد مطالعه قرار گرفتهاند. نتایج براساس برازش رگرسیونی بر دادههای آزمایشگاهی بهصورت رابطهای برای تخمین میزان کاهش آبشستگی دماغه اولین آبشکن، نسبت به دو حالت بدون آبشکن فرعی و با آن ارائه شده است.
جمال مصفایی؛ مجید اونق
چکیده
زمینلغزش را می توان حرکت توده ای مواد دامنهای تحت تاثیر نیروی ثقل و عوامل محرکی مانند زمینلرزه، سیل و باران های سیل آسا تعریف نمود. این پدیده یکی از خطرات طبیعی است که همه ساله خسارات جانی و مالی فراوانی را در مناطق کوهستانی، پرباران و لرزه خیز به همراه دارد. با پهنهبندی خطر وقوع زمین لغزش می توان مناطق حساس و دارای پتانسیل خطر ...
بیشتر
زمینلغزش را می توان حرکت توده ای مواد دامنهای تحت تاثیر نیروی ثقل و عوامل محرکی مانند زمینلرزه، سیل و باران های سیل آسا تعریف نمود. این پدیده یکی از خطرات طبیعی است که همه ساله خسارات جانی و مالی فراوانی را در مناطق کوهستانی، پرباران و لرزه خیز به همراه دارد. با پهنهبندی خطر وقوع زمین لغزش می توان مناطق حساس و دارای پتانسیل خطر بالای لغزش را شناسایی نمود و با ارائه راه حل ها، روش های کنترل و مدیریت مناسب تا حدی از وقوع زمین لغزش ها جلوگیری و یا از خسارات ناشی از وقوع آنها کاست. در این تحقیق، پتانسیل خطر زمینلغزش در حوضه الموت رود با استفاده از مدل آماری معادله همبستگی چندمتغیره مورد ارزیابی و پهنه بندی قرار گرفت. بدین منظور ابتدا نقشه پراکنش زمین لغزش حوضه الموت رود با تفسیر استریوسکوپی عکس های هوایی و بازدیدهای میدانی تهیه شد. سپس با مرور منابع، عواملی را که می توانند در زمین لغزش موثر باشند، استخراج و از بین آنها هشت عامل زمینشناسی، شیب، جهت، ارتفاع، فاصله از گسل، کاربری زمین، میزان بارش و شتاب زمین لرزه بهعنوان عوامل موثر زمین لغزش در حوضه الموت انتخاب گردید. برای وزن دهی عددی به طبقات کیفی عوامل سنگ شناسی، کاربری زمین و جهت شیب، از تکنیک سلسله مراتبی و مقایسات زوجی استفاده شد. از تلفیق نقشه های هشت عامل کلیدی زمینلغزش در حوضه الموت نقشه واحدهای کاری تهیه و با قطع دادن این نقشه با نقشه پراکنش زمین لغزش، طبقات هر یک از عوامل در هر زمینلغزش مشخص و با میانگین گیری وزنی آنها، تاثیر هر یک از عوامل هشت گانه در هر زمینلغزش مشخص گردید. بدین ترتیب 84 مشاهده جهت تحلیل آماری زمین لغزش ها فراهم شد. نتایج نشان داد که پنج عامل سنگ شناسی، میزان شیب، طبقات ارتفاعی، فاصله از گسل و کاربری اراضی ارتباط معنی داری را با زمینلغزشهای حوضه دارند که ضریب تعیین بین این عوامل بهعنوان متغیرهای مستقل و لگاریتم مساحت لغزش بهعنوان متغیر وابسته، 60.7 درصد بوده است. نقشه پهنه بندی خطر زمین لغزش با رابطه مذکور در شش طبقه تهیه گردید که طبقه دو با 24.85 درصد دارای بیشترین سطح و طبقه شش با 0.14 درصد کمترین سطح منطقه را بهخود اختصاص دادهاند. همچنین جهت مقایسه تفاوت فراوانی و میزان تفکیک طبقات خطر از آزمون کای اسکوئر استفاده شد و نتایج نشان داد که مدل مورد بررسی تفکیک مناسبی را از طبقات خطر زمین لغزش (p<0.01) ارائه می کند.
مرتضی دهقانی؛ علی کرمیخانیکی؛ سید حمیدرضا صادقی
چکیده
یکی از اهداف مهم مطالعات هیدرولوژی، پیشبینی کمی فرآیند بارش-رواناب و انتقال آن به نقطه خروجی و در نهایت تعیین میزان دبی خروجی حوزه است. هدف تحقیق حاضر بررسی دقت، صحت و اعتبار روشهای زمان-سطح و هیدروگراف واحد لحظهای کلارک در برآورد هیدروگراف سیلاب از نظر شکل، دبی اوج، زمان تا اوج، زمان پایه و حجم هیدروگراف در هر رگبار با شدت و مدت ...
بیشتر
یکی از اهداف مهم مطالعات هیدرولوژی، پیشبینی کمی فرآیند بارش-رواناب و انتقال آن به نقطه خروجی و در نهایت تعیین میزان دبی خروجی حوزه است. هدف تحقیق حاضر بررسی دقت، صحت و اعتبار روشهای زمان-سطح و هیدروگراف واحد لحظهای کلارک در برآورد هیدروگراف سیلاب از نظر شکل، دبی اوج، زمان تا اوج، زمان پایه و حجم هیدروگراف در هر رگبار با شدت و مدت معین است. برای این منظور ابتدا با استفاده از نرمافزار R2V نقشه توپوگرافی حوزه آبخیز بازفت رقومی گردید. سپس با نرمافزار ILWIS نقشه DEM، خطوط همزمان تمرکز و مرکز ثقل حوزه بهدست آمد. با دادههای باراننگار و انتخاب رگبار مناسب، هیدروگراف سیل مربوط به شش رگبار انتخابی با روشهای زمان-سطح و هیدروگراف واحد لحظهای کلارک برآورد و نتایج با هیدروگراف ثبت شده در انتهای حوزه مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج این بررسی نشان میدهد که اگر چه نتایج هر دو روش برای محاسبه هیدروگراف خروجی با خطا همراه است، ولی در مجموع میتوان گفت که روش کلارک نتایج بهتری نسبت به روش زمان-سطح ارائه میکند. بهطوریکه میزان خطای نسبی در اوج سیلاب برای روش کلارک و روش زمان-سطح بهترتیب 23.3 و 32.8 درصد است.
محمد شعبانی
چکیده
انرژی فرسایندگی باران یکی از عوامل موثر در ایجاد فرسایش بارانی است که در مبحث فرسایش آبی از اهمیت ویژهای برخوردار است. تهیه نقشه پهنهبندی فرسایندگی باران و آگاهی از میزان تغییرات آن، نقش مهمی در تهیه طرحهای حفاظت خاک، کنترل فرسایش و مدیریت اراضی یک منطقه ایفا میکند. هدف از انجام این تحقیق، ارزیابی روشهای زمینآمار در تهیه ...
بیشتر
انرژی فرسایندگی باران یکی از عوامل موثر در ایجاد فرسایش بارانی است که در مبحث فرسایش آبی از اهمیت ویژهای برخوردار است. تهیه نقشه پهنهبندی فرسایندگی باران و آگاهی از میزان تغییرات آن، نقش مهمی در تهیه طرحهای حفاظت خاک، کنترل فرسایش و مدیریت اراضی یک منطقه ایفا میکند. هدف از انجام این تحقیق، ارزیابی روشهای زمینآمار در تهیه نقشه فرسایندگی باران در استان فارس و پهنهبندی منطقه از نظر شدت فرسایندگی باران است. در این تحقیق، پس از جمعآوری آمار بارندگی 92 ایستگاه هواشناسی با طول دوره آماری 20 ساله و با پراکنش مناسب در سطح استان، فرسایندگی باران با استفاده از شاخص فورنیه اصلاح شده برای کلیه ایستگاهها محاسبه و سپس بهمنظور تعمیم دادههای نقطهای به اطلاعات ناحیهای برای تهیه نقشه فرسایندگی باران، از روشهای مختلف میانیابی شامل کریجینگ معمولی (OK)، کریجینگ ساده (SK) و روشهای معین مانند عکس فاصله (IDW)، تابع شعاعی (RBF)، تخمینگر موضعی (LPI) و تخمینگر عام (GPI) استفاده شد. نتایج بر اساس معیارهای R بالاتر و MAE و RMSE پایینتر نشان داد که از بین روشهای مختلف میانیابی، روش کریجینگ معمولی (OK) بهدلیل بالاتر بودن مقدار R و پائینتر بودن مقادیر RMSE و MAE (0.871=R، 13.09=MAE و 18.523=RMSE)، نسبت به سایر روشهای میانیابی دیگر برتری داشته، در نتیجه بهعنوان روش مناسب در تهیه نقشه فرسایندگی باران در استان فارس انتخاب شد. نتایج بهدست آمده مؤید برتری روشهای زمینآماری کریجینگ نسبت بهروشهای معین است. علاوه بر این نتایج نشان داد که 0.24 درصد از کل سطح استان دارای فرسایندگی ناچیز، 27.06 درصد دارای فرسایندگی کم، 43.62 درصد دارای فرسایندگی متوسط، 14.48 درصد دارای فرسایندگی زیاد و 14.60 درصد دارای فرسایندگی خیلی زیاد است.
حسین ایزانلو؛ مهدی وفاخواه
چکیده
برآورد سیل با دوره بازگشت معین، برای طراحی سازههای هیدرولیکی، تثبیت سواحل رودخانه، پروژههای آبخیزداری و پهنهبندی سیل یکی از عناصر مهم محسوب میشود. حوزه آبخیز کوشکآباد یکی از زیرحوضههای اصلی حوضه کشفرود در شمال شرق ایران، با مساحت 87.45 کیلومترمربع در 11 کیلومتری مشهد، بهلحاظ داشتن شرایط خاص اقلیمی و توپوگرافی ...
بیشتر
برآورد سیل با دوره بازگشت معین، برای طراحی سازههای هیدرولیکی، تثبیت سواحل رودخانه، پروژههای آبخیزداری و پهنهبندی سیل یکی از عناصر مهم محسوب میشود. حوزه آبخیز کوشکآباد یکی از زیرحوضههای اصلی حوضه کشفرود در شمال شرق ایران، با مساحت 87.45 کیلومترمربع در 11 کیلومتری مشهد، بهلحاظ داشتن شرایط خاص اقلیمی و توپوگرافی همواره در معرض وقوع سیلابهای مخرب و خسارتهای ناشی از آن است. در این تحقیق، برای برآورد دبی بیشینه سیلاب حوضه از سه روش مدل هیدرولوژیکی بارش–رواناب HEC-HMS، تحلیل فراوانی سیلاب و معادلههای تجربی کریگر، دیکن و فانینگ استفاده شده است. روش درصد خطای نسبی دبی پیک سیل نیز، برای مقایسه برآوردی دبی بیشینه سیل مربوط بهروشهای مزبور بهکارگرفته شده است. در روش تحلیل فراوانی سیلاب بهدلیل اینکه ایستگاههای هیدرومتری منطقه (حوضه کشفرود)، فاصله زیادی از نظر مکانی با حوضه مورد مطالعه داشته، بعضاً دارای شرایط اقلیمی و توپوگرافی متفاوتی با حوضه مورد تحقیق هستند. این روش تفاوت قابل توجهی در برآورد دبی بیشینه سیل حوضه کوشکآباد در مقایسه با دو روش دیگر داشته، بدین منظور قابل استناد نیست. در شبیهسازی بارش–رواناب با HEC-HMS پس از تهیه اطلاعات مورد نیاز، برای تهیه هیدروگراف سیل، از روش سازمان حفاظت خاک آمریکا (SCS) در تبدیل رابطه بارش–رواناب در سطح حوضه، و نیز روندیابی آبراهههای اصلی بهروش ماسکینگام بهمنظور استخراج هیدروگراف سیل خروجی حوضه استفاده شد. واسنجی لازم برای پارامتر تلفات اولیه صورت گرفته، با توجه به نتایج واسنجی مدل مزبور در حوضه مورد مطالعه، برای برآورد دبی بیشینه سیل قابل استناد است. همچنین نتایج برآوردی معادلههای تجربی بهکارگرفته شده نیز بهدلیل کالیبره شدن با شرایط منطقه، قابل استناد با مدل هیدرولوژیکی HEC-HMS برای حوضه مورد مطالعه است.