امید اسدی نلیوان؛ علیرضا رابط؛ فرزانه وکیلی تجره؛ مرضیه رمضانی؛ محمد مومنی؛ کهزاد حیدری
چکیده
مقدمهفرسایش خندقی یکی از انواع فرسایش آبی است که سهم زیادی در تخریب اراضی دارد و بهعنوان یکی از مهمترین مخاطرات محیطی در جهان و بهخصوص در ایران شناخته شده است. در سالهای اخیر، فنهای یادگیری ماشینی و سامانه اطلاعات جغرافیایی در زمینه تعیین مناطق حساس به فرسایش خندقی دارای کارایی بالایی بودهاند و باعث افزایش دقت و ...
بیشتر
مقدمهفرسایش خندقی یکی از انواع فرسایش آبی است که سهم زیادی در تخریب اراضی دارد و بهعنوان یکی از مهمترین مخاطرات محیطی در جهان و بهخصوص در ایران شناخته شده است. در سالهای اخیر، فنهای یادگیری ماشینی و سامانه اطلاعات جغرافیایی در زمینه تعیین مناطق حساس به فرسایش خندقی دارای کارایی بالایی بودهاند و باعث افزایش دقت و سرعت در زمینه ارزیابی، پتانسیل فرسایش خندقی شدهاند که این فنها در تعیین عوامل موثر بر فرسایش خندقی نیز موثر بودهاند. اراضی لسی استان گلستان بهدلیل عمق کافی و دانهبندی تقریبا یکنواخت سیلتی، استفاده مفرط، کشت در اراضی شیبدار و مدیریت غلط اراضی، فرسایشپذیری آبی بیشتری دارند، به طوری که همه انواع فرسایش را در این مناطق میتوان مشاهده کرد. متداولترین نوع فرسایش در این مناطق، فرسایش خندقی است. حوزه آبخیز مورد مطالعه در استان گلستان، با افزایش زمینهای دیم و رها شده، تغییر کاربری اراضی، حضور دام مازاد در جنگلها و همچنین، افزایش جمعیت روبهرو است. لذا، این حوضه با افزایش حساسیت فرسایش خندقی مواجه است و باید مناطق دارای پتانسیل فرسایش خندقی شناسایی و مدیریت شوند. مواد و روشهاحوزه آبخیز مورد مطالعه با مساحت 222 هزار هکتار و دامنه ارتفاعی 58 تا 2168 متر، در شمال شرقی استان گلستان قرار دارد. میانگین بارندگی حوضه بین 224 تا 736 میلیمتر است. در این پژوهش، ابتدا موقعیت خندقها از اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان گلستان دریافت شد. سپس، از مجموع 1127 موقعیت خندق، بهصورت تصادفی 70 درصد بهعنوان دادههای آموزش و 30 درصد بهعنوان دادههای اعتبارسنجی طبقهبندی شدند. بهمنظور تعیین متغیرهای موثر در حساسیت فرسایش خندقی، 14 عامل شناسایی شد و در مرحله بعد تست همخطی بین متغیرها با استفاده از نرمافزار SPSS انجام شد. با استفاده از شاخصهای ضریب تحمل و عامل تورم واریانس در صورت وجود همخطی بین متغیرها از روند مدلسازی حذف شدند. با توجه به اهمیت نقشه مدل رقومی ارتفاع و کاربرد آن در تهیه عوامل مختلف پژوهش حاضر، مدل رقومی ارتفاع (با اندازه سلول 12.5 متر) با استفاده از تصاویر ماهواره ALOS تهیه شد. لایههای شیب و جهت شیب با استفاده از مدل رقومی ارتفاع و بهترتیب از توابع Slope و Aspect تهیه شدهاند. شاخص طول شیب در نرمافزار SAGA GIS، لایههای فاصله از آبراهه بر اساس نقشه آبراههها (استخراج از نرمافزار SAGA GIS) و فاصله از جاده بر اساس جادههای موجود و با استفاده از تابع فاصله اقلیدسی در نرمافزار ArcGIS تهیه شدند. لایههای تراکم آبراهه و تراکم جاده، بر اساس نقشه آبراههها و جادههای موجود در منطقه و با استفاده از تابع Line Density در نرمافزار ArcGIS بهدست آمدند. لایه سنگشناسی از نقشه زمینشناسی منطقه (مقیاس 1:100000) استخراج شده است و لایه کاربری اراضی از اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان گلستان دریافت شد. نقشه بارندگی با استفاده از اطلاعات 35 ایستگاه بارانسنجی تهیه شده است. ابتدا، میانگین بارندگی 26 ساله (دوره آماری مشترک) برای هر ایستگاه محاسبه شد و سپس، با استفاده از روش کریجینگ جهانی (بهدلیل کمترین میزان RMSE) در نرمافزار ArcGIS پهنهبندی بارندگی انجام گرفت. لایه شاخص موقعیت توپوگرافیک، با استفاده از مدل رقومی ارتفاع و با کمک نرمافزار SAGA GIS تهیه شد. بهمنظور ارزیابی مدلها، از منحنی تشخیص عملکرد نسبی (ROC) جهت قدرت پیشبینی مدلها استفاده شد. نتایج و بحثنتایج نشان داد که بین متغیرها همخطی وجود ندارد و لذا، کلیه متغیرها در روند مدلسازی مورد استفاده قرار گرفتند. رابطه بین فرسایش خندقی و ارتفاع نشان داد که ارتفاعات پایینتر حساسیت بیشتری نسبت به ارتفاعات بالاتر دارند و نزدیک به آبراههها حساسیت فرسایش خندقی بیشتر است. نتایج نشان داد که با افزایش تراکم زهکشی، حساسیت فرسایش خندقی افزایش پیدا میکند. همچنین، پادگانههای قدیمی، شیل و لسها بیشترین تاثیر را بر حساسیت فرسایش خندقی دارند. نتایج نشاندهنده کاهش حساسیت فرسایش خندقی با کاهش شاخص HAND است. در واقع این نتیجه بیانگر این است که در مناطقی که میزان سطوح اشباع در سطح حوزه آبخیز افزایش مییابد، احتمال وقوع و حساسیت فرسایش خندقی افزایش پیدا میکند. نتایج نشان داد که در میان انواع کاربریها، مسیلها، مراتع فقیر و کاربری کشاورزی، دارای بیشترین حساسیت فرسایش خندقی هستند. این در حالی است که مناطق جنگلی دارای کمترین میزان حساسیت به این فرسایش بودهاند. نتایج نشان داد که در دامنه بارندگی 220 تا 420 میلیمتر، احتمال رخداد فرسایش خندقی افزایش پیدا کرده است و از دامنه 420 تا 500 میلیمتر، بالاترین میزان حساسیت را نشان داده است و با افزایش بارندگی از 500 میلیمتر، حساسیت فرسایش خندقی کاهش یافته است. از دلایل کاهش حساسیت فرسایش خندقی در بارندگیهای بالاتر میتوان به افزایش پوشش گیاهی و ایجاد شرایط مناسب برای زمینلغزشها اشاره کرد. نتایج نشان داد که عمق دره تا 235 متر، باعث افزایش احتمال فرسایش خندقی شده است و از 235 متر به بالا، باعث کاهش احتمال رخداد فرسایش شده است. نتایج نشان داد که نزدیک به جادهها میزان حساسیت فرسایش خندقی افزایش پیدا میکند و این مورد اثرات جادهسازی و تشدید شرایط برای فرسایش خندقی را نشان میدهد. نتیجهگیریاین پژوهش با هدف تعیین عوامل موثر بر فرسایش خندقی و پهنهبندی توزیع مکانی آن در شمال شرق استان گلستان انجام شد. در این پژوهش، با در نظر گرفتن 14 عامل مهم و با استفاده از مدلهای جنگل تصادفی، شبکه عصبی مصنوعی و درخت رگرسیون و طبقهبندی، نقشه حساسیت وقوع فرسایش خندقی تهیه شد. با توجه به اینکه شناسایی مناطق دارای حساسیت فرسایش خندقی مبتنی بر روشهای سنتی و نظرات کارشناسی از دقت قابل قبولی برخوردار نیست، استفاده از روشهای نوین یادگیری ماشینی امری ضروری است. نتایج نشان داد که عوامل فاصله از جاده و کاربری اراضی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر حساسیت فرسایش خندقی هستند که مدیریت کاربری اراضی را از سوی انسان میطلبد. منحنی ROC، نشان داد که دقت مدلها در برآورد مناطق دارای حساسیت فرسایش خندقی در مرحله آزمون عالی (ANN)، و در مرحله آزمون و اعتبارسنجی خیلی خوب (RF و CART) بوده است که به معنای عملکرد عالی مدلها است.
احمد مختاری؛ کورش شیرانی؛ نوید مسلم زاده
چکیده
مقدمهدشت سگزی در 40 کیلومتری شهر اصفهان با وسعت حدود 40 هزار هکتار، عامل تهدیدی جدی برای این شهر تاریخی محسوب میشود. این دشت که تا چند دهه پیش نیزار و مرغزاری نسبتا آباد بوده، اکنون به خطری عظیم به لحاظ تخریب طبیعت و آلودگی محیط زیست تبدیل شده است. دو عامل طبیعی و انسانی در بیابانزایی این منطقه نقش دارند. از عوامل طبیعی، بارندگی ...
بیشتر
مقدمهدشت سگزی در 40 کیلومتری شهر اصفهان با وسعت حدود 40 هزار هکتار، عامل تهدیدی جدی برای این شهر تاریخی محسوب میشود. این دشت که تا چند دهه پیش نیزار و مرغزاری نسبتا آباد بوده، اکنون به خطری عظیم به لحاظ تخریب طبیعت و آلودگی محیط زیست تبدیل شده است. دو عامل طبیعی و انسانی در بیابانزایی این منطقه نقش دارند. از عوامل طبیعی، بارندگی کم، تبخیر زیاد، وجود لایههای محدود کننده در خاک و بادهای شدید و از عوامل انسانی، چرای بیش از حد دام، بوتهکنی، رشد شدید جمعیت و بهرهبرداری بیرویه از منابع موجود، افت آبهای زیرزمینی و مهمتر از همه، بهرهبرداری از معادن سطحی موجود بهویژه معادن گچ را میتوان نام برد. هدف اصلی این پژوهش، ارزیابی کارایی الگوریتم SEBAL برای تخمین تبخیر و تعرق واقعی دشت سگزی با توجه به موقعیت خشک و نیمهخشک بودن منطقه با استفاده از تصاویر لندست 8 بود. مواد و روشهادر این پژوهش، استخراج اطلاعات مورد نیاز از این تصاویر طی سه مرحله اصلی یعنی پیشپردازش، پردازش و پسپردازش صورت گرفت. در مرحله پیشپردازش، پس از انجام تصحیحات اتمسفریک، هندسی و سایر تصحیحات لازم، اقدام به زمینمرجع کردن تصاویر شد. در محله پردازش دادهها، روشهای مختلف بارزسازی و تحلیلهای آماری و سنجش از دوری بهمنظور دستیابی به لایههای اطلاعاتی صورت گرفت. بهمنظور ارزیابی نتایج در مرحله پردازش تصاویر، پسپردازش دادهها بر اساس تحلیلهای مختلف ارزیابی لایههای قابل اعتماد از لحاظ صحت و دقت، انجام گرفت. در مرحله بعد، الگوریتم SEBAL اجرا شد که در این مرحله، ابتدا میزان تابش خالص (Rn) با توجه به دمای سطح زمین و پوشش گیاهی و میزان انرژیهای رسیده به زمین محاسبه شد. سپس، شار گرمایی خاک (G) بهدست آمد تا میزان قابلیت انتقال گرما به داخل خاک مشخص شود. سپس، میزان شار گرمای محسوس (H) که تعیینکننده هدررفت انرژی از خاک به سمت فضا است، تعیین شد. در نهایت، پس از تعیین مقدار شار گرمای محسوس، تبخیر و تعرق محاسبه شد. الگوریتم SEBAL، معادله بیلان انرژی را بهمنظور محاسبه تبخیر و تعرق واقعی گیاه محاسبه میکند. نتایج و بحثپارامترهای آلبیدوی سطحی (بیشترین و کمترین مقادیر وزنی 0.85 و 0.16)، دمای سطح خاک (بیشترین و کمترین مقادیر وزنی 326 و 299 درجه کلوین)، شاخص پوشش گیاهی NDVI (بیشترین وکمترین مقادیر بهترتیب مربوط به نواحی با پوشش گیاهی خوب با 1+ و پیکرههای آبی با 1-)، میزان انرژی خالص رسیده به سطح زمین (بیشترین و کمترین مقادیر وزنی حدود 703 و 210 وات بر متر مربع)، شار گرمایی خاک (بیشترین و کمترین مقادیر وزنی حدود 130 و 35 وات بر متر مربع)، شار گرمای محسوس (بیشترین و کمترین مقادیر وزنی حدود 323 و 23 وات بر متر مربع)، تبخیر و تعرق لحظهای (بیشترین و کمترین مقادیر وزنی حدود 0.842 و 0.225 میلیمتر) و تبخیر و تعرق روزانه (بیشترین و کمترین مقادیر وزنی حدود 20.2 و 5.4 میلیمتر) از جمله مهمترین پارامترهای موثر در الگوریتم SEBAL بود که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفتند. یافتههای پژوهش در رابطه با نتیجه کاربرد الگوریتم SEBAL با دادههای ماهوارهای لندست 8 نشان داد که الگوریتم SEBAL تبخیر و تعرق را در محدودههایی که دارای پوشش گیاهی غالبا کشاورزی و باغ هستند، بهخوبی پیشبینی کرده است، بهطوری که میزان هدررفت آب از طریق بخار را نزدیک به مقادیر ثبت شده ایستگاه سینوپتیک شرق اصفهان (فرودگاه شهید بهشتی) پیشبینی کرده است. میزان خطای بهدست آمده در محاسبه الگوریتم مورد نظر 0.1 درصد بوده است. میزان تبخیر و تعرق لحظهای واقعی در محدوده بین 0.22 تا 0.84میلیمتر محاسبه شده است که با توجه به شرایط آب و هوایی منطقه و دمای هوای نزدیک به سطح (27 تا 50 درجه کلوین) و مقدار تبخیر و تعرق ثبت شده به روش پنمن-مانتیث (0.3 میلیمتر در ایستگاه سینوپتیک شرق اصفهان)، این مقدار در محدوده معقولی قرار دارد. نتیجهگیریمقایسه خروجیهای الگوریتم SEBAL با مقدار تبخیر و تعرق بهدست آمده در ایستگاه سینوپتیک شرق اصفهان که RMSE مقدار 0.1 را نشان میدهد، بیانگر مناسب بودن این الگوریتم در محاسبه تبخیر و تعرق در منطقه سگزی است. با توجه به نیاز روزافزون کشور برای جلوگیری از هدررفت یا مصرف مازاد آب در بخش کشاورزی، چه از طریق تغییر الگوی کشت و چه تغییر در روشهای آبیاری، بهکارگیری الگوریتم SEBAL در این پژوهش، میتواند اطلاعات ارزشمندی را در اختیار متخصصین و مدیران بخش آب و کشاورزی قرار دهد. نتایج بهدست آمده از اجرای این پژوهش، نشان داد که سنجش از دور با در دست داشتن الگوریتمهای متفاوت از جمله الگوریتم SEBAL و کمینه اطلاعات زمینی، دارای پتانسیل مناسبی برای تخمین تبخیر و تعرق واقعی است.
پدیده السادات صادقی؛ عبدالواحد خالدی درویشان
چکیده
مقدمهآتش، بهعنوان یکی از رخدادهای مهم و رایج در کلیه بومسازگانهای جنگلی و مرتعی، علاوهبر تاثیر بر ویژگیهای فیزیکی خاک، عموما باعث ایجاد حالت آبگریزی در خاک و در نتیجه کاهش نفوذپذیری آب میشود. مجموعه این تغییرات، میتواند بر پایداری خاکدانه و فرسایش پاشمانی بهعنوان اولین مرحله از فرسایش خاک اثرگذار باشد. ...
بیشتر
مقدمهآتش، بهعنوان یکی از رخدادهای مهم و رایج در کلیه بومسازگانهای جنگلی و مرتعی، علاوهبر تاثیر بر ویژگیهای فیزیکی خاک، عموما باعث ایجاد حالت آبگریزی در خاک و در نتیجه کاهش نفوذپذیری آب میشود. مجموعه این تغییرات، میتواند بر پایداری خاکدانه و فرسایش پاشمانی بهعنوان اولین مرحله از فرسایش خاک اثرگذار باشد. لذا، بررسی اثر آتش بر فرسایش پاشمانی میتواند منجر به شناخت بیشتر فرایندهای بعد از آتشسوزی در بومسازگانها شود. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر آتش بر پایداری خاکدانه و مولفههای فرسایش پاشمانی در شرایط آزمایشگاهی بر روی خاک مراتع حوزه آبخیز کجور واقع در شمال کشور انجام شد. مواد و روشهاآزمایشها در سه کرت شاهد و 12 کرت پوشیده شده با بقایای خشک گونههای مرتعی، با چهار تراکم مختلف (250، 500، 750 و 1000 گرم در متر مربع) بر اساس جرم باقیمانده گیاهی بر واحد سطح و طبعا با چهار شدت آتشسوزی متفاوت، در سه تکرار انجام شد. سپس، فنجانهای پاشمان روی سطح خاک قرار داده شده و بارندگی با شدت 60 میلیمتر بر ساعت و مدت 30 دقیقه، شبیهسازی و مولفههای فرسایش پاشمانی شامل پاشمان بالادست، پاییندست، کل و خالص اندازهگیری شد. پایداری خاکدانه نیز از طریق مقایسه میانگین وزنی قطر خاکدانه قبل و بعد از شبیهسازی باران در همه کرتها بررسی شد.نتایج و بحثنتایج نشان داد که اثر تیمار آتش بر کاهش متغیرهای پاشمان کل و خالص و افزایش پایداری خاکدانه بهترتیب در سطوح اعتماد 95 و 99 درصد معنیدار بود. با افزایش شدت تیمار آتش بهطور کلی روند تغییرات پایداری خاکدانه و مولفههای پاشمان بهترتیب افزایشی و کاهشی بود. تیمار آتشسوزی بقایای خشک گونههای مرتعی با شدت 250 گرم در متر مربع، متغیرهای پاشمان کل و خالص را بهترتیب 35 و 44 درصد کاهش داد، در حالیکه تیمار آتشسوزی با شدتهای 500، 750 و 1000 گرم در متر مربع متغیرهای پاشمان کل و خالص را به میزان بیش از 95 درصد کاهش داد. اگرچه پایداری خاکدانه با افزایش شدت تیمار آتش بهطور معنیدار افزایش یافت، اما کاهش پاشمان کل و خالص در تیمارهای آتش با مقدار بیشتر از 500 گرم بقایای خشک گیاهان مرتعی در متر مربع معنیدار نبود. شدت اثر تیمار آتش تحت تاثیر مشارکت قابل توجه ذرات ریز و بدون خاکدانه سطح خاک تغییر کرد. درصد کاهش متغیرهای پاشمان کل و خالص در اثر تیمار آتشسوزی با شدتهای مختلف یکسان نبود که نشان میدهد پاشمان در جهتهای بالادست و پاییندست به یک نسبت کاهش نیافته است. روند کلی تغییرات قطر خاکدانه از تیمار شاهد تا تیمارهای مختلف آتشسوزی از شدت کم تا زیاد، کاهشی بود.نتیجهگیریبر اساس نتایج پژوهش حاضر و اهمیت و شناخت تاثیر آتشسوزی بر پایداری خاکدانه، پیشنهاد میشود که شدت اثر تیمار آتش در پایداری خاکدانه در خاکهای با بافتهای مختلف و محتوای ماده آلی متفاوت و همچنین، با در نظر گرفتن شدتها و مدتهای کمتر و بیشتر تیمار آتش روی سطح خاک، مد نظر قرار داده شود. همچنین، پیشنهاد میشود که استفاده از ابزارهای مناسب برای سنجش دما در سطح خاک در حین تیمارهای آتش در پژوهشهای آتی انجام شود.
سعید چوپانی؛ پیمان رضائی؛ محمدرضا غریب رضا
چکیده
مقدمهرودخانهها، سامانههای بسیار تغییرپذیر و یکی از مهمترین اکوسیستمهای آبی هستند که نقش مهمی در زندگی بشر و سایر موجودات زنده دارند و به سادگی تحت تاثیر آلودگی قرار میگیرند. بهطور کلى، غلظت فلزات سنگین در رسوبات چندین برابر بدنههاى آبى است و فلزات سنگین در طى فرایندهاى طبیعى، تخریب و تجزیه نمیشوند. ...
بیشتر
مقدمهرودخانهها، سامانههای بسیار تغییرپذیر و یکی از مهمترین اکوسیستمهای آبی هستند که نقش مهمی در زندگی بشر و سایر موجودات زنده دارند و به سادگی تحت تاثیر آلودگی قرار میگیرند. بهطور کلى، غلظت فلزات سنگین در رسوبات چندین برابر بدنههاى آبى است و فلزات سنگین در طى فرایندهاى طبیعى، تخریب و تجزیه نمیشوند. بنابراین، فلزات سنگین میتوانند در رسوبات ذخیره شده و به مدت طولانى در آن باقى بمانند. به همین دلیل، رسوبات سطحى یکى از مخازن اصلى فلزات سنگین و سایر آلایندهها محسوب میشوند. رودخانه کارون نیز از این آلودگیها مصون نمانده است و پسابهای بسیاری از صنایع فلزی، پتروشیمی و نفت، سلولزی و غذایی، فاضلابهای خانگی، بیمارستانی و کشاورزی به این محیط آبی تخلیه میشود. از سویی، این رودخانه تامین کننده آب برای این صنایع و منبع آب آشامیدنی برای شهرستانهایی مانند اهواز، خرمشهر و آبادان است. ماهیهای این رودخانه بزرگ، یکی از منابع اصلی تغذیه مردم منطقه هستند که در نتیجه حضور آلایندهها بهخصوص عناصر بالقوه سمناک در کارون، میتواند باعث آلودگی رسوب، آب و مواد غذایی شوند و چرخه حیات این رودخانه بزرگ را مورد آسیب قرار دهند. با توجه به گستردگی کمی و تنوع فعالیتهای انسانی در دشت خوزستان و ورود انواع پسابها و فاضلابها به رودخانه کارون، بررسی آلودگیها، آلایندهها و سطوح مخاطرات ضرورتی اجتنابناپذیر است. لذا، این پژوهش با هدف تعیین میزان غنیشدگی عناصر، تعیین خطر اکولوژیکی و مخاطره آمیز بودن آلودگیها در مقایسه با استانداردهای کیفیت رسوبات در رودخانه کارون در بازه ویس تا ابتدای شهر اهواز با استفاده از دادههای ژئوشیمیایی و تحلیلهای آماری انجام شده است.مواد و روشهابهمنظور ارزیابی آلودگی رسوبات بستر رودخانه کارون، تعداد 22 نمونه با یک دستگاه شناور (قایق) از عمق صفر تا 10 سانتیمتری و بر مبنای روشهای رایج در زمینشناسی رسوبی از رسوبات ریزدانه برداشت شد. سپس نمونهها در آزمایشگاه آب و خاک پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری، برای آزمون دانهبندی و تعیین غلظت عناصر فلزی سمی آمادهسازی شدند. در نهایت، بهمنظور بررسی وضعیت آلودگی رسوبات، غلظتهای بهدست آمده با مقادیر استاندارد شاخص کیفیت رسوب (ISQGs)، سطح اثر شدید (SEL)، سطح اثرات احتمالی (PEL) و مقادیر پایه جهانی مقایسه شد.نتایج و بحثبر اساس نتایج بهدست آمده از دانهبندی، رسوبات بستر رودخانه در بیشتر ایستگاهها دارای بافت دانه ریز و از نوع گل، ماسه گلی و گل ماسهای و بهطور میانگین، دارای 0.62 درصد ماده آلی هستند. نتایج سطح آلودگی نیز نشان داد که غلظت عناصر سمی آرسنیک (As)، نیکل (Ni) و کروم (Cr)، دارای مقادیری فراتر از مقادیر استاندارد ISQGs و PEL هستند. بر اساس مقایسه بین معیارهای کیفیت رسوب با استانداردها، رودخانه کارون در بازه مورد مطالعه دارای رسوباتی پاک از منظر عناصر Cd و Pb است. نتایج محاسبه عامل غنیشدگی نشان داد که عنصر Zn، غنیشدگی متوسط تا قابل توجه دارد. غنیشدگی Cu، Ni و Cr در محدوده آلودگی متوسط قرار داشت. شبه فلز As، در محدوده غنیشدگی کم تا متوسط و دو عنصر Cd و Pb، دارای غنیشدگی کم هستند. میانگین غنیشدگی عناصر بهترتیب Zn>Ni>Cu>Cr>As>Pb>Cd است. بر اساس طبقهبندی ژانگ و لیو، Cr، Ni، Zn، Cu و As، دارای منشا انسانزاد و Pb و Cd منشا زمینزاد دارند. در انتها، نتایج بهدست آمده از شاخص خطر نشان داد که مقادیر شاخص خطر برای همه نمونهها در محدوده خطر کم (RI<150) قرار دارد. بررسی و تحلیل آماری بر روی نمونهها نشان داد که ارتباط معنیدار مثبتی میانCr ، Ni، Cu و AS با رس وجود دارد. پس ذرات رس حامل اصلی عناصر Cr، Ni، Cu و As هستند. ضریب همبستگی بالا بین عناصر نشان از منبع مشترک، وابستگی متقابل و رفتار یکسان در طول حمل و نقل دارد.نتیجهگیریپژوهش حاضر منجر به شناخت کافی از وضعیت ژئوشیمیایی و هرگونه تغییر از شرایط طبیعی و آشکارسازی غنیشدگی موضعی و موضوعی سطح آلودگیها برای آبزیان و بهرهبرداران بهویژه حوزه کشاورزی و چرخه غذایی در رودخانه کارون در بازه ویس تا شهر اهواز شده است. نتایج عامل غنیشدگی، آلودگی کم تا زیاد را برای عناصر انتخابی نشان دادند. مقادیر خطر بالقوه اکولوژیکی کلیه عناصر انتخابی بهجز As در نمونه 21، در محدوده خطر کم قرار دارند و AS در نمونه شماره 21 ( ساحل شرقی کیان پارس) در محدوده خطر متوسط قرار دارد. مقادیر شاخص خطر برای همه نمونهها در محدوده خطر کم قرار دارد. بر اساس مقایسه معیارهای کیفیت رسوب با استانداردها، رودخانه کارون دارای رسوباتی پاک از منظر عناصر Cd و Pb در بازه مورد مطالعه است. بهطوری که 100 درصد نمونهها غلظتی کمتر از ISQG دارند. میانگین غلظت شبه فلز سمی As، زیر کمینه سطح آلودگی ISQG است. Cr با 27 درصد و Ni با 100 درصد، دارای غلظتی فراتر از سطح آلودگی PEL و کلیه مقادیر بهدست آمده برای عناصر Cr و Ni دارای غلظتی فراتر از غلظت کمینه سطح آلودگی ISQG است. بدین ترتیب، احتمال بروز مسمومیت برای آبزیان و بهرهبرداری آب بهوسیله عناصر سمی Ni و Cr وجود دارد. مقایسه غلظت عناصر با استانداردها نشان داد که در ایستگاههای شماره هفت (زیردست پرورش ماهی شیبان)، 21 (ساحل شرقی کیان پارس) و 10 (فاضلاب کورش)، عناصر Cr و Ni دارای غلظتی فراتر از سطح آلودگی PEL داشته و As بیشتر از حداقل سطح ISQG بوده است و آلودهترین ایستگاهها در بازه مورد مطالعه هستند. بهطوری که در ایستگاه شماره هفت، حداکثر غنیشدگی Cr و As هم اتفاق افتاده است. تحلیل خوشهبندی عناصر نشان داد که مواد آلی حامل اصلی عنصر Cu و Zn و ذرات رس، حامل اصلی عناصر Ni و Cr هستند. همچنین، در مورد عناصر Cu و As نیز ذرات رس نقش اصلی را ایفا میکنند. اما فلز سمی Pb، هیچگونه رابطه معنیداری با عناصر دیگر و همچنین مواد آلی و ذرات رس نشان نداده است. در نتیجه عنصر Pb دارای منشا متفاوتی نسبت به عناصر Cu، Zn، Cr، Ni و As است. نتایج تحلیل مولفه اصلی، ضمن تایید ضریب همبستگی و تحلیل خوشهای، در تایید عامل غنیشدگی نشان داد که Cu، Zn، Cr، Ni و As منشا انسانزاد دارند و عناصر Pb و Cd دارای منشا زمینزاد هستند. این مطالعه سهم مهمی در تعیین منشا، آلودگی و خطر اکولوژیکی عناصر بالقوه سمناک دارد و میتواند در شناخت منابع آلاینده و کنترل آلایندهها کمک کند.
رامتین صبح خیز فومنی؛ علیرضا مردوخ پور؛ محمدرضا فلاح قویدل
چکیده
مقدمهامروزه تخمین دبی حاصل از رگبارها بهخصوص در حوضههای کوچک و فاقد آمار، در میان هیدرولوژیستها از اصلیترین زمینههای تحقیقاتی بوده است که برآورد حجم رواناب حاصل از بارندگی و بهکارگیری روشهای جمعآوری و مهار آبهای سطحی چه از نظر تامین آب و چه از نظر پیشگیری از وقوع سیلاب، از اهمیت زیادی برخوردار است. ...
بیشتر
مقدمهامروزه تخمین دبی حاصل از رگبارها بهخصوص در حوضههای کوچک و فاقد آمار، در میان هیدرولوژیستها از اصلیترین زمینههای تحقیقاتی بوده است که برآورد حجم رواناب حاصل از بارندگی و بهکارگیری روشهای جمعآوری و مهار آبهای سطحی چه از نظر تامین آب و چه از نظر پیشگیری از وقوع سیلاب، از اهمیت زیادی برخوردار است. در این پژوهش، اثر انتخاب نوع هیدروگرافهای تبدیل جریان بر مقدار خطای محاسباتی در برآورد سیلاب مرز بسته شده، با استفاده از شبیهسازی تبدیل بارش به سیلاب در یک دوره بلند آماری حدودا 20 ساله، بین بازه زمانی 23 ژانویه 2000 تا 23 سپتامبر 2021 میلادی در حوزه آبخیز آستانه-کوچصفهان با نرمافزار HEC-HMS، بررسی شد. همچنین، بررسی اهمیت ضرایب بی بعد ماسکینگام در تدوین الگوی توزیع سیل در یک شبیهساز کامپیوتری انجام شد.مواد و روشهابرای انجام پژوهش، از دو نوع مدل در استخراج هیدروگراف جریان استفاده شد. مدل اول با استفاده از تلفیق مجموعه کلی زیرحوضهها تا مرحلهای که تنها پنج زیرحوضه کلی و یا چهار زیرحوضه در بالادست حوزه آبخیز منتهی به خروجی محدوده ادامه پیدا کرد، انجام شد. روند حذف زیرحوضهها با ترکیب مساحت و دیگر پارامترهای فیزیوگرافی در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی و با استفاده از الحاقی HEC_GeoHMS انجام شد.نتایج و بحثتحلیل نتایج و انجام روندیابی، نشان داد که هر یک از روشهای تبدیل جریانات سطحی تحت عناوین شناخته شده و پر کاربردتر، دارای محدودیتها، ضعفها و قوتهایی هستند که میتوان آنها را بهعنوان رگرسیونهای محلی نیز برای این تبدیل قلمداد کرد. روش SCS، بهعنوان شناخته شدهترین روش، با توجه به محدودیت کمتر آن در مدلهای با مقیاس متعارف محلی در حدود حوزههای آبخیز درجه سوم، نشان داد که خطای بهدست داده شده در آن کمتر از موارد دیگر بوده است. این مقدار خطا به خودی خود قابل پیشبینی نیز بوده است. روش Clark که رویکرد سازهای بیشتری نیز دارد، مانند روش محاسباتی اشنایدر، خطا چه در صورت کلی خود، و چه در مقادیر بیشینه، لحظه وقوع و حجم را با انحراف بیشتری نسبت به رخداد واقعی زمین در ایستگاه هیدرومتری محاسبه میکند، بهخصوص که روش اشنایدر در پیش فرض خود برای حوضههای بزرگ طراحی شده است. در این مطالعه، بر خلاف روش SCS که در آن به رقم خطا بهصورت تابع NASH به مقدار 0.540 و RMSE به مقدار 0.7 و همچنین، درصد انحراف با مقدار 28.01 اشاره شده، برای روش کلارک تابع NASH، RMSE و درصد انحراف بهترتیب به مقدار 0.533، 0.7 و 29.71 بوده است. همچنین، این محاسبه از نظر خطاسنجی نیز موید آن است که یکی از بهترین ملاکهای مشاهده اختلاف نمیتواند RMSE باشد. در مدل جزیی تحلیل اثر روندیابی نیز، خطای 0.537 در تابع NASH بسیار به رقم محاسبه شده در مورد مشابه (مدل تجمیع شده اولیه) نزدیک است. با این حال، انجام این خطاسنجی نباید منجر به این تلقی شود که ایجاد مدلهای با جزییات بیشتر نمیتواند به بهبود و یا تخریب ساختار عددی آن منجر شود. زیرا اگرچه تفاوتهای خطاسنجی به شکل مشخصی قابل چشمپوشی است، اما مقدار مجموع جریان در مدل تجمیع شده برابر با 19.67 میلیون متر مکعب حاصل شده است. در حالیکه همین پارامتر در مدل جزیی دارای 277655 متر مکعب اختلاف است.نتیجهگیریدر مجموع میتوان بیان کرد، تفکیک دبی پایه با روشهای پیشرفته نظیر WHAT لزوما نمیتواند به افزایش همبستگی بین دادههای مشاهداتی در یک مدل تداومی کمک کند. از طرفی، محاسبه دبیهایی که تحت عنوان انحراف از شبکه هیدروگرافی در فرایند جریانات سیلابی خارج میشوند، شرط اساسی کاهش خطای مدلها فارغ از نوع هیدروگراف منتخب در مدل است.
عارف رسولی؛ قربان وهاب زاده کبریا؛ سید رمضان موسوی؛ سیدحسین روشان
چکیده
مقدمهگردشگری، صنعتی درآمدزا، دارای صرفه اقتصادی و همراه با تبادل اجتماعی، فرهنگی و در عین حال، شامل کمترین آلودگیهای محیط زیست است. ژئوتوریسم یا زمینگردشگری، اولین بار در ابتدای دهه 1990، بهعنوان مطالعه مکانی مخصوص که دارای پدیدههای آشکار زمینشناسی و ژئومورفولوژی است، بهکار رفت. امروزه توسعه گردشگری در سراسر ...
بیشتر
مقدمهگردشگری، صنعتی درآمدزا، دارای صرفه اقتصادی و همراه با تبادل اجتماعی، فرهنگی و در عین حال، شامل کمترین آلودگیهای محیط زیست است. ژئوتوریسم یا زمینگردشگری، اولین بار در ابتدای دهه 1990، بهعنوان مطالعه مکانی مخصوص که دارای پدیدههای آشکار زمینشناسی و ژئومورفولوژی است، بهکار رفت. امروزه توسعه گردشگری در سراسر جهان، توجه زیادی را به خود معطوف کرده است، زیرا گردشگری به صنعتی تبدیل شده است که مزایای زیادی هم برای میزبان و هم برای بازدیدکننده به همراه دارد. این صعنت، بهعنوان منبع اصلی اشتغال، رشد بخش خصوصی و توسعه زیرساختها در بسیاری از کشورها تبدیل شده است. هدف این پژوهش، بررسی قابلیتهای ژئوتوریسم منطقه خطیرکوه واقع در شهرستان سوادکوه استان مازندران، با استفاده از تحلیل ترکیبی SWOT-ANP و QSPM است.مواد و روشهابه لحاظ مراحل انجام کار، این پژوهش، از نوع توصیفی-تحلیلی است. شیوه جمعآوری دادهها بهصورت کتابخانهای و مطالعات میدانی از نوع پیمایشی (مصاحبه و پرسشنامه) و چارچوب نظری نیز با استفاده از روش اسنادی انجام گرفت. بهمنظور انجام پژوهش، پرسشنامهای شامل 83 سوال طراحی شد که به چهار قسمت اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی و اکولوژیکی و قابلیت ژئوتوریسم، تقسیم شد که چند سوال نیز در پایان پرسشنامه، مربوط به پیشنهاد و راهکار آورده شده است. پرسشنامه طراحی شده، بعد از آزمون پایایی و روایی آن، در اختیار 71 نفر از افراد محلی، کارکنان، کارشناسان و دانشجویان قرار گرفت که هر یک از سوالهای پرسشنامه بهصورت چهار گزینهای و بر اساس مقیاس لیکرت طراحی شدند. سپس، با استفاده از تحلیل SWOT، نقاط قوت، ضعف، تهدیدها و فرصتهای منطقه در زمینه ژئوتوریسم مشخص شد و با استفاده از روش فرایند تحلیل شبکهای، وزندهی و اولویتبندی شده و در نهایت، راهبردهای توسعه ژئوتوریسم در منطقه مشخص شدند.نتایج و بحثنتایج نشان داد که مجموع امتیازات وزندار نقاط قوت (S) و ضعف (W) بهترتیب 2.88 و 2.55 و مجموع امتیازات وزندار فرصتها (O) و تهدیدها (T) نیز بهترتیب 2.92 و 2.39 بهدست آمد. بر اساس نتایج روش برنامهریزی راهبردی کمی (QSPM)، اولویتبندی این راهبردها با مجموع امتیازهای 29.283، 28.350، 27.744، 26.877 و 26.534 بهترتیب شامل راهبردهای ST6، SO1، SO7، WO2 و WO1 هستند. همچنین، با توجه به اینکه مجموع امتیازات SO بیشتر از WT بوده است، راهبرد مناسب برای تدوین برنامهریزی توسعه ژئوتوریسم در منطقه، راهبرد تهاجمی خواهد بود. طبق تحلیل ANP، اولویت نهایی راهبردهایی مثل بهرهگیری و جذب سرمایهگذاری بخش خصوصی، جلب همکاری نهادهای دولتی در تخصیص منابع مالی برای توسعه زیرساختهای گردشگری منطقه، سرمایهگذاری در بخشهای زیربنایی، ایجاد مشاغل جدید برای مردم بومی، سرمایهگذاری مناسب در بخشهای فرهنگی و آموزش مردم بومی برای ارتباط برقرار کردن با گردشگران، بوده است که مناسبتر از سایر راهبردها تشخیص داده شد.نتیجهگیریبا توجه به اولویت راهبردهای پیشنهادی برای منطقه، میتوان بیان کرد که برای توسعه پایدار ژئوتوریسم، باید مشوقهایی برای بخش خصوصی منطقه خطیرکوه در نظر گرفت. زیرا سرمایهگذران خصوصی با ورود به این صنعت، بهدنبال بهدست آوردن عایدی بیشتر هستند و همین موضوع آنها را ناگزیر به ارائه خدمات مناسب میکند. متاسفانه مشوق چندانی برای مشارکت بخش خصوصی در صنعت گردشگری بهخصوص در بحث ژئوتوریسم در ایران و طبیعتا در منطقه خطیرکوه وجود ندارد. در صورت رفع مشکلات ناشی از عدم واگذاریها به بخش خصوصی و امکانات زیربنایی، شاهد توسعه پایدارتر در منطقه خواهیم بود.
پریسا فتاح؛ خسرو حسینی؛ سید علی اصغر هاشمی
چکیده
مقدمهخاک یکی از مهمترین منابع طبیعی هر کشور است که نقش کلیدی در امنیت غذایی، اقتصاد ملی و کشاورزی پایدار ایفا میکند. فرسایش خاک، از بارزترین عوامل هدررفت خاک است که فرسایش بارانی از شکلهای مهم آن است. از اینرو، شناخت دقیق فرایندهای حاکم بر فرسایش خاک و انتقال رسوب در زمینه مدیریت صحیح منابع آب و خاک بهمنظور رسیدن به توسعه ...
بیشتر
مقدمهخاک یکی از مهمترین منابع طبیعی هر کشور است که نقش کلیدی در امنیت غذایی، اقتصاد ملی و کشاورزی پایدار ایفا میکند. فرسایش خاک، از بارزترین عوامل هدررفت خاک است که فرسایش بارانی از شکلهای مهم آن است. از اینرو، شناخت دقیق فرایندهای حاکم بر فرسایش خاک و انتقال رسوب در زمینه مدیریت صحیح منابع آب و خاک بهمنظور رسیدن به توسعه پایدار و همچنین توسعه مدلهای فرسایش خاک از اهمیت بالایی برخوردار است. پژوهشهای پیشین نشان داده است که الگوی بارش از عوامل تاثیرگذار بر فرسایش بارانی است. پوشش گیاهی نیز با حفظ خاک در برابر اثر قطرات بارش و رواناب از فرسایش خاک میکاهد. در مناطق خشک و نیمهخشک، با توجه به کمبود پوشش گیاهی و رطوبت اولیه بسیار کم خاک، فرسایش بارانی اهمیت ویژه دارد. این پژوهش با توجه به تاثیر الگوی بارش بر فرسایش بارانی و با بررسی الگوی بارش و تغییرات پوشش گیاهی طی 25 سال در دو حوزه آبخیز ابراهیمآباد و رویان شهرستان سمنان انجام گرفت.مواد و روشهابرای انجام این پژوهش، ابتدا ویژگیهای فیزیکی حوزههای آبخیز با کمک نرمافزار ArcGIS بهدست آمد و اطلاعات بارش از باراننگار با دقت 10 دقیقه، استخراج شد. بهمنظور مقایسه بارندگیها با مقادیر متفاوت بارش، منحنی بی بعد بارش تجمعی هر رویداد بهدست آمد. زمان هر بارش به 10 گام زمانی تقسیم شد و برای دهکهای زمانی آن (گامهای زمانی)، درصد مقدار بارش مشخص شد. دستهبندی رگبارها بسته به اینکه وقوع بیشینه بارش در کدام چارک زمانی اتفاق افتاده است، به چارکهای یک، دو، سه، چهار تقسیمبندی شد. با توجه به بیشترین مقدار بارندگی بارش در هر چارک، الگوهای آن نامگذاری شد. با توجه به اطلاعات لایههای رسوبی در سدهای کوتاه مخزنی واقع شده در خروجی هر حوضه و اطلاعات بارش، رگبارهای مربوط به هر لایه رسوبی مشخص شد و تاثیر الگوی رگبار بر الگوی رسوب مورد بررسی قرار گرفت. برای بررسی شباهت الگوهای بارش و رسوب، از معیارهای میانگین اختلاف در هر گام بارش و رسوب و تغییرات انحراف استاندارد استفاده شد. با نگرش به تغییرات پویای پوشش گیاهی نسبت به دیگر ویژگیهای حوضه برای بررسی تغییرات پوشش گیاهی و مساحت آن از دادههای سنجش از دور استفاده شد. با توجه به عملکرد موثر و دقت زیاد شاخصNDVI و تصاویر ماهوارهای لندست در مناطق خشک، برای برآورد پوشش گیاهی، مدیریت و فراخوانی تصاویر ماهوارهای، سامانه Google Earth Engine مورد استفاده قرار گرفت. سپس، به بررسی تاثیر ویژگیهای حوضه از جمله شیب، مساحت، جنس خاک، ضریب شکل حوضه و پوشش گیاهی مناطق بر رسوبدهی حوضهها پرداخته شد.نتایج و بحثنتایج نشان داد، میانگین شباهتها در الگوی بارش و رسوب در حوضههای ابراهیمآباد و رویان بهترتیب 48.2 و 46.1 درصد بوده است. همچنین، با افزایش شماره چارک بارش، درصد رسوبات درشتدانه نیز طی هر رگبار افزایش یافت که گویای نقش مهم الگوی رگبار بر الگوی رسوبدهی حوضهها است. میانگین ماهانه پوشش گیاهی (حاصل از تصاویر لندست) در حوضههای ابراهیمآباد و رویان در طی دوره مذکور بهترتیب 5.15 و 4.99 درصد بهدست آمده است که نسبت به پژوهشهای پیشین کمتر برآورد شده است. در این پژوهش، از حد آستانه 0.1 برای شاخص NDVI استفاده شده است که در آن از پوششهای گیاهی بسیار ضعیف صرفنظر شده است.نتیجهگیریدر مجموع میتوان بیان کرد که در هر دو حوضه در بیش از 51 درصد موارد، با افزایش پوشش گیاهی در هر رگبار، ضخامت لایه رسوب مربوطه کاهش یافته است که تاثیر مقادیر و تغییرات پوشش گیاهی بر فرسایش و رسوب حوضهها را بیان میکند.
احمد ملا احمدی؛ مرضیه رضایی؛ منصوره شمیلی
چکیده
مقدمهمدیریت صحیح حوضه بر اساس اصول اکولوژیکی است که درک فرایند اکولوژیکی پیشنیاز اصلی برنامهریزی منابع طبیعی است. حوضههای مجاور دریای عمان و خلیج فارس بهعلت وجود گنبدهای نمکی فراوان، نسبت به سایر حوزههای آبخیز کشور از شرایط ویژهای برخوردار هستند. این رخسارههای ژئومورفولوژیکی بر کیفیت آبهای زیرزمینی مناطق تاثیر میگذارند ...
بیشتر
مقدمهمدیریت صحیح حوضه بر اساس اصول اکولوژیکی است که درک فرایند اکولوژیکی پیشنیاز اصلی برنامهریزی منابع طبیعی است. حوضههای مجاور دریای عمان و خلیج فارس بهعلت وجود گنبدهای نمکی فراوان، نسبت به سایر حوزههای آبخیز کشور از شرایط ویژهای برخوردار هستند. این رخسارههای ژئومورفولوژیکی بر کیفیت آبهای زیرزمینی مناطق تاثیر میگذارند و نیازمند تکنیکهای مدیریتی خاصی هستند. در میان عوامل اکولوژیکی، خاک یکی از عواملی است که نقش مهم و تاثیرگذاری در پراکندگی و تراکم پوشش گیاهی دارد. همبستگی قوی و رابطه نزدیک بین پوشش گیاهی و خاک به گونهای است که تغییر در وضعیت هر یک، تاثیر بسیار قوی بر سایر عملکردهای اکوسیستم خواهد داشت. پژوهش حاضر بهمنظور بررسی تغییرات جوامع گیاهی و نقش عوامل خاکی بر این جوامع در این حوضهها، در نواحی رویشی خلیج و عمانی در شهرستان بستک هرمزگان انجام شد.مواد و روشهابدین منظور، پس از مشخص نمودن محدوده مورد نظر با استفاده از تصاویر ماهوارهای گوگل ارث و با کنترل زمینی، تیپبندی انجام و سپس نمونهبرداریها در هر تیپ و بر روی سه ترانسکت 1000 متری و با پلات چهار متر مربعی با فاصله مناسب صورت گرفت. در هر پلات، درصد تاج پوشش، تراکم، ارتفاع و دو قطر عمود بر هم گیاهان غالب اندازهگیری شد. بهمنظور بررسی خاک در هر تیپ، تعداد نه پروفیل حفر و از دو عمق صفر تا 45 و 45 تا 90 سانتیمتری نمونهبرداری انجام و به آزمایشگاه منتقل شد. آنالیز آماری توسط نرمافزار SPSS و مقایسه میانگینها به روش دانکن و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی انجام شد.نتایج و بحثنتایج مقایسه نقشههای کاربری نشان میدهد که طی دوره 20 ساله 1399-1379، تمامی کاربریها دستخوش تغییرات شدیدی شده است. در این بازه زمانی، مراتع 18.32درصد کاهش داشته که از این میزان 9.85 درصد به اراضی شور و بایر، 0.70 درصد به مناطق دستساز شهری و 5.95 درصد به اراضی کشاورزی تغییر یافته است. نتایج آنالیز ضریب همبستگی بیانگر آن است که پوشش گیاهی با هدایت الکتریکی و میزان سدیم در سطح پنج درصد دارای همبستگی بوده است. ارتفاع گونههای گیاهی با درصد رطوبت اشباع و درصد سیلت عمق اول و دوم مرتبط بوده و تراکم گونههای گیاهی با عاملهای هدایت الکتریکی، میزان سدیم، مجموع کلسیم و منیزیم، هر سه مورد در عمقهای اول و دوم در سطح یک درصد و با رویکرد مثبت و با اسیدیته خاک در هر دو عمق همبستگی نشان داد.نتیجهگیریشور شدن خاک و توسعه آن در حوزههای آبخیز خشک و نیمهخشک یکی از مخاطرات محیط زیست است که در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. شهرستان فرامرزان بستک یکی از مناطقی است که شرایط محیطی خشک و نیمهخشک و یکی از مخاطرات محیط زیست این حوضه، شور شدن اراضی است. بهطور کلی، میتوان بیان کرد که منطقه فرامرزی بستک در نواحی مرتفع با گنبدهای نمکی و در نواحی پایین با رودخانه نمکی به واسطه شورهزارهای هرمزگان محدود میشود. نوع گونههای گیاهی این شورهزار با توجه به مرکز شوری متفاوت بوده و این تفاوت در نتیجه ویژگیهای خاک و سازگاری متفاوت گونهها با سطح شوری است.
محمدجعفر سلطانی؛ بهارک معتمدوزیری؛ علی اکبر نوروزی؛ حسن احمدی؛ جمال مصفایی
چکیده
مقدمهپدیده گرد و غبار، از حوادث طبیعی است که بهصورت وسیعی در سطح جهان بهخصوص در مناطق خشک رخ میدهد. از عوامل اصلی و موثر در رخداد این پدیده، موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی مناطق تحت تاثیر آن است. هدف این پژوهش، تحلیل روابط علت و معلولی رویدادهای گرد و غبار در منطقه هندیجان با رویکرد چارچوب پیشران-فشار-وضعیت-اثر-پاسخ (DPSIR) ...
بیشتر
مقدمهپدیده گرد و غبار، از حوادث طبیعی است که بهصورت وسیعی در سطح جهان بهخصوص در مناطق خشک رخ میدهد. از عوامل اصلی و موثر در رخداد این پدیده، موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی مناطق تحت تاثیر آن است. هدف این پژوهش، تحلیل روابط علت و معلولی رویدادهای گرد و غبار در منطقه هندیجان با رویکرد چارچوب پیشران-فشار-وضعیت-اثر-پاسخ (DPSIR) است.مواد و روشهافرایندDPSIR ، تحلیلی مبتنی بر رابطه علت-معلولی عوامل، برای سیاستگذاری و برنامهریزی مدیریتی است. چارچوب DPSIR یک چارچوب تفکر سیستمی است که فرض میکند، رابطههای علت و معلولی بین سیستمهای محیطی و اقتصادی-اجتماعی وجود دارد. این چارچوب مفهومی، چرخهای از دلایل و نتایج را برای تلفیق مناسب دادهها و اطلاعات پایه اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی بهکار میگیرد و ارتباط فرایندهای محیط زیست را با عوامل انسانی مشخص ساخته و همچنین، منجر به درک ارتباط سطوح سیاستگذاری و مطالعات محیط زیست میشود. در این پژوهش، روند هر مولفه DPSIR نیز با اعمال معیارهای کمی برای دوره زمانی 2019-2007 مورد ارزیابی قرار گرفت.نتایج و بحثنتایج تحقیق نشان داد که شاخص کل همه مؤلفههای DPSIR، برای دوره مورد مطالعه روند صعودی دارند. شیب روند مربوط به مولفههای D، P، S، I و R بهترتیب برابر با 0.06، 0.03، 0.02، 0.05 و 0.02 بوده است. اگرچه برخی از پاسخهای انجام شده برای کاهش تاثیر سایر مؤلفههای DPSIR در جهت بهبود وضعیت گرد و غبار اتخاذ شدهاند، ولی نتایج تحقیق و روند تغییرات نشان میدهند که کافی و یکپارچه نبودهاند. همچنین، در این پژوهش، انواع پاسخهای مربوط به مولفههای نیروی محرکه، فشار، وضعیت و اثرات شناسایی شد. نتایج نشان داد که غلظت گرد و غبار و روزهای غبارآلود منطقه در طول دوره مطالعه افزایش یافته و توجه بیشتری به پاسخهای واکنشی و تمرکز کمتری بر پاسخهای پیشگیرانه شده است. همچنین، توجه به پاسخ بالا بردن راندمان آبیاری بهدلیل همبستگی زیاد بین وضعیت غلظت گرد و غبار و عوامل فشار از جمله میزان بارندگی، رطوبت خاک و بهرهبرداری از منابع آب در منطقه پژوهش، ضروری است. توجه ویژه به توسعه سامانههای استحصال آب بهعنوان یکی از مهمترین پاسخهای مدیریتی بهدلیل وجود همبستگی منفی و زیاد با وضعیت گرد و غبار در طول سالهای پژوهش و تامین مناسب و پایدار منابع آبی با کاهش و به حداقل رساندن سدهای انحرافی پاییندست سدهای کوثر و آسک، بهدلیل افزایش غلظت گرد و غبار با افزایش عملیات انحراف سیلاب و احداث سدهای مخزنی و انحرافی از سال 1389، اهمیت دارد. در نظر گرفتن حقابه تالابها در منطقه با هدف جلوگیری از خشک شدن تالابها و ایجاد کانون گرد و غبار بهویژه در غرب شهرستان هندیجان و دقت در انتخاب گونه گیاهی مناسب و همچنین، انجام عملیات بیابانزدایی (کاشت نهال، مالچپاشی، احداث بادشکن) سازگار با شرایط اکولوژیکی منطقه بهدلیل همبستگی منفی بین عملیات بیابانزدایی و کاهش غلظت گرد و غبار از سال 1394 میتواند به بهبود وضعیت گرد و غبار در منطقه تحقیق کمک نماید.نتیجهگیریدر این راستا، توصیه میشود به نیروهای محرک (D) و فشارها (P) پاسخ داده شود، تا ضمن بهبود شرایط و اثرات نامطلوب ناشی از آن، پیشرانها و فشارهای ایجادکننده وضعیت فعلی نیز قابلکنترل باشند. بر این اساس، اجرای ناقص پاسخها، دلیل دیگری برای عدم دستیابی به اهداف مدیریتی و نامطلوبتر شدن وضعیت و تعداد روزهای غبارآلود است. همچنین، اجرای برنامه یکپارچه مدیریت حوزه آبخیز در شهرستان هندیجان از طریق تدوین برنامه مشترک آب، کشاورزی و منابع طبیعی در بالادست حوزه آبخیز بهمنظور تبیین اقدامات موثر زنجیره تولید، توزیع و مصرف آب پیشنهاد میشود.
مهدی وفاخواه؛ مصطفی ذبیحی سیلابی؛ صدیقه مدرسی طباطبایی؛ حسین سروی صدرآباد؛ آرزو شفیعی بافتی؛ نگین قادری دهکردی؛ محمدرضا ریاحی؛ سیدسعید غیاثی
چکیده
مقدمه بررسی وضعیت اقلیمی در حوزههای آبخیز، نقش تعیینکنندهای در برنامهریزیهای مدیریت منابع آب دارد. این در حالی است که تغییرات دما و بارش اثر زیادی بر روی دبی رودخانهها، فرسایش خاک، نوسان سطح سفرههای آب زیرزمینی و وقوع سیلابها بهجا میگذارند. انجام پژوهشهای مرتبط با تغییر اقلیم، بهمنظور آمادگی هرچه ...
بیشتر
مقدمه بررسی وضعیت اقلیمی در حوزههای آبخیز، نقش تعیینکنندهای در برنامهریزیهای مدیریت منابع آب دارد. این در حالی است که تغییرات دما و بارش اثر زیادی بر روی دبی رودخانهها، فرسایش خاک، نوسان سطح سفرههای آب زیرزمینی و وقوع سیلابها بهجا میگذارند. انجام پژوهشهای مرتبط با تغییر اقلیم، بهمنظور آمادگی هرچه بیشتر برای مقابله با هزینههای خسارتبار ناشی از این تغییر بسیار ضروری است. بررسی مطالعات انجام گرفته در کشور نشان میدهد، مقیاس مطالعه در اکثر موارد در سطح محلی است و بررسی روند دبی متوسط سالانه و بزرگی آن بهویژه در سطح کشور مطالعه نشده است. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تعیین روند دبی متوسط سالانه و بزرگی آن در سطح کشور انجام شد.مواد و روشهادر این پژوهش، روند دبی متوسط سالانه در سطح کشور با لحاظ اثر سدها، با استفاده از روش منکندال و شیبسن انجام شده است. ابتدا، آمار تمامی ایستگاههای هیدرومتری موجود در زیرحوضههای شش حوزه آبخیز بزرگ کشور از شرکت مدیریت منابع آب کشور دریافت شد. در نهایت، 139 ایستگاه هیدرومتری با طول دوره آماری 17 تا 65 سال انتخاب شد. آمار این ایستگاهها با اطلاعات موجود در ایستگاههای مجاور مقایسه و مقادیر مشکوک نیز کنترل شد. همگن بودن دادهها نیز با استفاده از آزمون توالی و بازسازی سالهای فاقد آمار با استفاده از رگرسیون خطی از طریق استفاده از ایستگاهی با بالاترین ضریب همبستگی برای هر ایستگاه با آمار ناقص، انجام شد. در گام بعدی، بررسی روند دبی متوسط سالانه و بزرگی آن از آزمونهای غیر پارامتریک منکندال و تخمینگر شیبسن در محیط نرمافزار XLSTAT انجام شد. پس از تعیین روند ایستگاههای مطالعاتی، نقشه توزیعی روند دبی جریان در سطح کشور مشتمل بر شش حوزه آبخیز بزرگ کشور در محیط نرمافزار ArcGIS10.2 تهیه شد.نتایج و بحثنتایج این پژوهش نشان داد، 14 ایستگاه تحت تأثیر سد بودهاند که با این وجود، در ایستگاههای بدون دخالت سد، تعداد 84 ایستگاه دارای روند کاهشی (60 درصد)، شش ایستگاه روند افزایشی (پنج درصد) و 35 ایستگاه (25 درصد) دیگر نیز در سطح اطمینان 95 درصد فاقد روند بودند. بررسی روند سری زمانی میانگین دبی سالانه در هر یک از شش حوزه آبخیز بزرگ کشور نیز نشان داد، 80 درصد از ایستگاههای مطالعاتی در حوزه آبخیز خلیج فارس و دریای عمان دارای روند کاهشی بوده است، در حالیکه بهترتیب 20، 10 و نه درصد از کل ایستگاههای مطالعاتی حوزههای آبخیز دریای خزر، فلات مرکزی و خلیج فارس و دریای عمان و نیز تمام ایستگاههای حوزه آبخیز مرزی شرق (هامون) فاقد روند بودهاند. در این بین، کل ایستگاههای مطالعاتی در حوزه آبخیز دریاچه ارومیه و سرخس و 68 درصد از ایستگاههای مطالعاتی در حوزه آبخیز دریای خزر از روند کاهشی برخوردار بودهاند.نتیجهگیرینتایج بهدست آمده از این پژوهش، نشاندهنده وجود روند کاهشی و معنیدار در غالب ایستگاههای مطالعاتی (84 ایستگاه) بود. از همین رو، روند کاهشی ایستگاههای هیدرومتری در سطح کشور را میتوان به کاهش بارش، افزایش دما و ظهور خشکسالیهای طاقتفرسایی ناشی از تغییرات اقلیمی و همچنین دخالتهای انسانی از جمله افزایش بیرویه احداث سدها و نیز تغییر کاربری غیراصولی ارتباط داد. با اینحال، یکی از محدودیتهای پژوهش حاضر، عدم لحاظ تغییرات اقلیمی و تغییرات کاربری اراضی و تعیین سهم هرکدام از عوامل مذکور در روند کاهشی و افزایشی ایستگاههای مذکور است. نتایج پژوهش حاضر میتواند برای برنامهریزان و سیاستمداران عرصه آب به جهت مدیریت منابع آب بسیار مفید و حائز اهمیت باشد.