فریدون سلیمانی؛ محمدحسین مهدیان؛ مجید حیدریزاده
چکیده
بهدلیل محدودیت منابع آبی در کشور، آب زیرقشری و یا زیر بستر رودخانههای فصلی از اهمیت زیادی برخوردار است. این منابع آبی در محلهایی که دارای خصوصیات خاصی باشند، از طریق احداث سدهای زیرزمینی، استحصال و مورد استفاده قرار میگیرد. بهمنظور استفاده از آبهای زیرقشری، ضروری است تا ابتدا برآوردی با دقت مناسب از این پتانسیل آبی ...
بیشتر
بهدلیل محدودیت منابع آبی در کشور، آب زیرقشری و یا زیر بستر رودخانههای فصلی از اهمیت زیادی برخوردار است. این منابع آبی در محلهایی که دارای خصوصیات خاصی باشند، از طریق احداث سدهای زیرزمینی، استحصال و مورد استفاده قرار میگیرد. بهمنظور استفاده از آبهای زیرقشری، ضروری است تا ابتدا برآوردی با دقت مناسب از این پتانسیل آبی بهعمل آید. لذا، هدف این پژوهش، برآورد جریان زیرقشری با استفاده از مدل Salas است که مبتنی بر بیلان هیدرولوژیکی میباشد. در این رابطه، دادهها و اطلاعات هواشناسی و هیدرومتری 15 ایستگاه اخذ شد و با ارزیابی و بازدیدهای میدانی، دو ایستگاه هیدرومتری در حوزههای آبخیز آبگلال و مرغاب بهعنوان ایستگاه مناسب انتخاب شدند. در این ایستگاهها با استفاده از مدل یاد شده، بیلان جریان زیرقشری محاسبه شد. نتایج نشان داد که در حوزه آبخیز آبگلال، از کل مقدار بارش، 73 درصد از آن بهصورت تبخیر و تعرق به جو بازگشته و 11 درصد از آن در سطح حوضه نفوذ کرده و تنها مقدار 16 درصد آن به رواناب تبدیل شده و از حوضه خارج میشود. همچنین، در حوزه آبخیز مرغاب بیشینه مقدار بارندگی از طریق رواناب سطحی از حوضه خارج میشود، بهطوری که ضریب رواناب معادل 58.7 درصد محاسبه شده است. در این حوضه، از کل مقدار بارش میزان 41.2 درصد در سطح حوضه نفوذ کرده و 29.9 درصد آن بهصورت تبخیر و تعرق و 27.4 درصد آن به داخل زمین نفوذ میکند. با در نظر گرفتن مساحت 151.6 کیلومتر مربعی حوضه آبگلال، سالانه حدود 8.4 میلیون مترمکعب آب بهصورت جریانات زیرقشری از حوضه خارج میشود. با توجه به مساحت 664.3 کیلومتر مربعی حوضه مرغاب نیز سالانه حدود 250 میلیون متر مکعب آب بهصورت جریانات سطحی و حدود 43 میلیون مترمکعب بهصورت جریانات زیرقشری از حوضه خارج میشود. همچنین، ارزیابی مدل در هر دو ایستگاه با استفاده از آمارههای جذر میانگین مربع خطای نسبی، ضریب نش-ساتکلیف و میانگین قدر مطلق خطا صورت گرفت که بهترتیب میزان این آمارهها در ایستگاه مرغاب برابر 2.53، 0.53، 10.08 و برای ایستگاه آبگلال برابر 0.97، 0.32 و 8.9 بهدست آمد.
شعبانعلی غلامی؛ معصومه نصیری
چکیده
حیات بشر، شاهد حوادث مختلف هیدرولوژیکی نظیر سیل، کمبود آب، خشکسالی، آلودگیهای کیفی آب، وقوع بهمن و غیره بوده است که دامنه خطر آنها تابع رفتار متغیرهای هیدرولوژیکی و خصوصیات حوزههای آبخیز است. فقدان آمار و اطلاعات یا کافی نبودن آمار درست و مناسب سبب شده است تا بررسی و شناخت رفتار متغیرهای هیدرولوژیکی و خصوصیات حوزههای ...
بیشتر
حیات بشر، شاهد حوادث مختلف هیدرولوژیکی نظیر سیل، کمبود آب، خشکسالی، آلودگیهای کیفی آب، وقوع بهمن و غیره بوده است که دامنه خطر آنها تابع رفتار متغیرهای هیدرولوژیکی و خصوصیات حوزههای آبخیز است. فقدان آمار و اطلاعات یا کافی نبودن آمار درست و مناسب سبب شده است تا بررسی و شناخت رفتار متغیرهای هیدرولوژیکی و خصوصیات حوزههای آبخیز با دقت قابل قبولی صورت نگیرد. در این رابطه، مدلهایی هستند که قادرند رفتار و خصوصیات حوضه را تقلید نموده و مقادیر رواناب و رسوب و سایر مؤلفههای بیلان حوزه را برآورد و یا شبیهسازی نمایند. یکی از مدلهای هیدرولوژیکی مهم مدل ارزیابی آب و خاک (SWAT) میباشد. در تحقیق حاضر، شبیهسازی جریان رودخانه اترک، با استفاده از این مدل و بر اساس دادههای جمعآوری شده در آبخیز مراوهتپه استان گلستان بهصورت ماهانه انجام شد. اطلاعات مورد نیاز برای این تحقیق شامل نقشههای توپوگرافی، کاربری اراضی و اطلاعات خاکشناسی و همچنین، اطلاعات آب و هوا شامل دادههای روزانه بارش، دما، رطوبت نسبی و رواناب جریان تهیه شد. بهمنظور مشخص کردن عوامل مهم و حساس مدل، تحلیل حساسیت مدل با استفاده از روش "هر بار یک عامل" (OAT) انجام شد. بر اساس نتایج در این مرحله، عوامل شماره منحنی، هدایت هیدرولیکی کانال، ضریب تاخیر رواناب سطحی، ثابت تخلیه آب زیرزمینی و عامل جبران تبخیر در خاک در بخشهای مختلف بیشترین تاثیر را داشتند. واسنجی و اعتبارسنجی مدل با استفاده از برنامه SUFI2 بهترتیب برای سالهای 1994 تا 1999 و 2000 تا 2008 صورت پذیرفت. دقت شبیهسازی با استفاده از شاخصهای ارزیابی نش-ساتکلیف و ضریب تبیین در دوره واسنجی بهترتیب 0.54 و 0.54 و در دوره اعتبارسنجی بهترتیب 0.46 و 0.46 برآورد شد که کارایی مدل SWAT را در برآورد رواناب را با مطلوبیت نسبتاً خوبی نشان میدهد.
جلال برخورداری؛ داود نیککامی؛ محمدباقر صمدی؛ منیرالسادات طباطباییزاده
چکیده
فرسایندگی باران یکی از مهمترین عوامل در فرسایش خاک میباشد. این عامل معمولا در قالب شاخصهای فرسایندگی که مبتنی بر خصوصیات بارندگی است، بیان میشود. در این پژوهش پس از احداث 12 کرت رواناب و رسوب در ایستگاه تحقیقات مرتع نیر در استان یزد، مقادیر رواناب و رسوب هر یک از کرتها در 12 واقعه بارش که منجر به ایجاد رواناب و تلفات ...
بیشتر
فرسایندگی باران یکی از مهمترین عوامل در فرسایش خاک میباشد. این عامل معمولا در قالب شاخصهای فرسایندگی که مبتنی بر خصوصیات بارندگی است، بیان میشود. در این پژوهش پس از احداث 12 کرت رواناب و رسوب در ایستگاه تحقیقات مرتع نیر در استان یزد، مقادیر رواناب و رسوب هر یک از کرتها در 12 واقعه بارش که منجر به ایجاد رواناب و تلفات خاک شده بودند، پایش و اندازهگیری شدند. اطلاعات شدت و مقدار رگبارها نیز با استفاده از باراننگار دیجیتالی واقع در محل ایستگاه، ثبت و مورد استفاده واقع شدند. سپس، با توجه به مرور منابع گسترده در سطح جهان، نهایتاً 61 شاخص فرسایندگی باران شناسایی شدند. پس از استخراج عوامل مورد نیاز، مقادیر هر یک از شاخصهای فرسایندگی باران برای هر یک از رگبارها تعیین شدند. در ادامه جهت تعیین بهترین شاخص فرسایندگی باران، همبستگی بین هر یک از شاخصها و مقادیر تلفات خاک تعیین شد. نتیجه حاکی از آن بود که در منطقه مورد مطالعه شاخصهای فرسایندگی باران بهترتیب RI60 ،RPI302 ،RPI602 ،PI302 ،PI602 با ضرایب همبستگی 0.730، 0.713، 0.703، 0.694 و 0.664، بالاترین مقدار همبستگی را با مقادیر تلفات خاک داشتند. بهطور کلی، در این شرایط اقلیمی، غلبه شاخصهای مبتنی بر شدت بارش که بهصورت حاصلضرب مقدار کل بارش در مربع بیشینه شدتهای 60 و 30 دقیقهای بارش، نسبت به سایر شاخصهای مورد مطالعه مشاهده میشود.
سیاوش طائی سمیرمی؛ حمیدرضا مرادی؛ مرتضی خداقلی
چکیده
امروزه پیشبینی بلندمدت متغیرهای اقلیمی برای اطلاع از میزان تغییرات و در نتیجه در نظر گرفتن تمهیدات لازم برای سازگاری و تعدیل اثرات سوء ناشی از تغییر اقلیم مورد توجه هیدرولوژیستها و پژوهشگران قرار گرفته است. در حال حاضر، مدلهای گردش عمومی جو (GCM) قویترین ابزار بهمنظور تولید سناریوهای اقلیمی میباشند. بهدلیل ...
بیشتر
امروزه پیشبینی بلندمدت متغیرهای اقلیمی برای اطلاع از میزان تغییرات و در نتیجه در نظر گرفتن تمهیدات لازم برای سازگاری و تعدیل اثرات سوء ناشی از تغییر اقلیم مورد توجه هیدرولوژیستها و پژوهشگران قرار گرفته است. در حال حاضر، مدلهای گردش عمومی جو (GCM) قویترین ابزار بهمنظور تولید سناریوهای اقلیمی میباشند. بهدلیل دقت مکانی پایین مدلهای گردش عمومی جو، این مدلها نمیتوانند تقریب درستی از شرایط آب و هوایی منطقه مورد مطالعه ارائه دهند. لذا بایستی خروجی آنها تا حد ایستگاه هواشناسی ریزمقیاس شود. در این پژوهش، ابتدا با استفاده از آزمون ناپارامتریک من-کندال روند متغیرهای بارش، دمای کمینه، دمای بیشینه و تابش برای دوره پایه مورد بررسی قرار گرفت. سپس این متغیرها با استفاده از خروجیهای مدل HADCM3 تحت سه سناریوی A1، A2 و B1 تأیید شده IPCC ریز مقیاس شده و تغییرات ماهانه آنها در حوزه آبخیز بار نیشابور برای سه دوره 2030-2011، 2065-2046 و 2099-2080 نسبت به دوره پایه 2010-1971 مورد بررسی قرار گرفت. هر سه سناریو نتایج تقریباً مشابهی مبنی بر کاهش بارش و افزایش تابش، دمای کمینه و دمای بیشینه در دورههای آتی نشان دادند. بهعنوان مثال، نتایج حاصل از سناریوی A2 حاکی از افزایش میانگین سالانه دمای بیشینه و کمینه تقریباً بهصورت یکسان و به میزان 1.1، 3.2 و 4.6 درجه سانتیگراد، افزایش تابش به میزان 0.07، 0.30 و 0.33 میلیژول در مترمربع در روز و کاهش بارش به میزان 16.4، 17.6 و 31.9 درصد بهترتیب در این دورهها نسبت به دوره پایه میباشد.
معصومه بحری؛ محمدتقی دستورانی؛ مسعود گودرزی
چکیده
مطالعه تغییرات اقلیمی و تأثیر آن بر شدت و تواتر خشکسالیهای دهههای آتی میتواند به برنامهریزی بهمنظور استفاده صحیح منابع آب و سازگاری با آثار مخرب پدیده خشکسالی کمک شایانی نماید. در این پژوهش به ارزیابی تغییرات اقلیمی دوره 2030-2011 و اثر آن بر خشکسالی حوزه آبخیز اسکندری پرداخته شده است. بدین منظور پس از ارزیابی توانایی ...
بیشتر
مطالعه تغییرات اقلیمی و تأثیر آن بر شدت و تواتر خشکسالیهای دهههای آتی میتواند به برنامهریزی بهمنظور استفاده صحیح منابع آب و سازگاری با آثار مخرب پدیده خشکسالی کمک شایانی نماید. در این پژوهش به ارزیابی تغییرات اقلیمی دوره 2030-2011 و اثر آن بر خشکسالی حوزه آبخیز اسکندری پرداخته شده است. بدین منظور پس از ارزیابی توانایی LARS-WG در شبیهسازی دوره 2008-1965 بر اساس سناریوی پایه، اقدام به ریز مقیاسنمایی بروندادهای مدل HadCM3 تحت دو سناریوی A2 و B1 و پیشبینی دمای کمینه، بیشینه و بارش و بررسی شاخص خشکسالی SPI شده است. بر اساس سناریوهای A2 و B1 دمای کمینه افزایش 0.3 تا 1.6 درجه سانتیگراد را در ماههای مارس، ژوئن، ژوئیه و سپتامبر خواهد داشت. بیشترین و کمترین افزایش دمای بیشینه بهترتیب مربوط به می و فوریه به میزان 1.6 و 0.02 درجه سانتیگراد است. نتایج نشان از افزایش 7.2 تا 10.9 درصدی متوسط بارش سالانه دارد. اما از آنجایی که تعداد روزهای تر افزایشی نخواهند داشت، بنابراین، بر شدت بارشهای حدی افزوده میشود. بیشترین کاهش بارندگی مربوط به ماههای آوریل و می بوده و با توجه به این که این کمبود بارندگی با تأخیر چند ماهه نمود پیدا میکند، شدیدترین خشکسالی با توجه به SPI ششماهه مربوط به آگوست و شدیدترین خشکسالی بر اساس SPI دوارده ماهه متعلق به دسامبر است. تحلیل سالانه این شاخص نشان داد که 75 درصد سالها وضعیتی نرمال دارد، بنابراین، حوزه آبخیز اسکندری در دهه 2020 با افزایش فراوانی وقوع خشکسالی روبهرو نخواهد بود، اما انتظار میرود، بارشها به سمت فصل گرم جابهجا شوند.
غلامرضا قهاری؛ امیر گندمکار
چکیده
در کشورهای توسعه نیافته و کمتر توسعه یافته مناطق خشک، برای تأمین آب مورد نیاز، سادهترین راه یعنی برداشت از سفرههای آب زیرزمینی انتخاب میشود. پیآمد منفی این نوع برداشت در بخش کمیت منابع آب، روشن و ملموس است. پخش سیلاب یکی از راهکارهای مدیریت منابع آب در مناطق خشک و نیمهخشک است که میتواند تأثیرات مثبتی بر منابع آب زیرزمینی ...
بیشتر
در کشورهای توسعه نیافته و کمتر توسعه یافته مناطق خشک، برای تأمین آب مورد نیاز، سادهترین راه یعنی برداشت از سفرههای آب زیرزمینی انتخاب میشود. پیآمد منفی این نوع برداشت در بخش کمیت منابع آب، روشن و ملموس است. پخش سیلاب یکی از راهکارهای مدیریت منابع آب در مناطق خشک و نیمهخشک است که میتواند تأثیرات مثبتی بر منابع آب زیرزمینی داشته باشد. این پژوهش، سعی بر نشان دادن تأثیر پخش سیلاب بر کمیت آبهای زیرزمینی منطقه گربایگان فسا دارد. با بررسی دادههای ماهانه سطح آب چهار چاه پیزومتری از سال 1371 تا سال 1392، تغییرات سالانه چاهها تعیین شد. روند عمومی سطح آب زیرزمینی دشت، بهرغم عملکرد پخش سیلاب، حالت نزولی را نشان میدهد. بنابراین، برای اینکه نقش پخش سیلاب در تغذیه آبخوان نشان داده شود، تغییرات سطح آب زیرزمینی در سالهای با افزایش سیلاب و همچنین، سالهای با کاهش سیلاب بررسی شد. نتایج نشان میدهد که کمترین افت مربوط به پیزومترهای یک و سه میباشد. پیزومتر یک بهعلت تأثیر گسل و پیزومتر سه بهعلت تأثیر پخش سیلاب، کمترین افت را نشان میدهند. نتایج حاصل از تحلیل آماری مؤلفههای اصلی بر روی دادههای سطح آب چهار پیزومتر بهصورت ماهانه نشان میدهد که مؤلفه اول با بیان بیش از 83 درصد از پراش دادهها، مهمترین و مؤثرترین شاخص افت سطح آب در منطقه میباشد. مرتبسازی بارهای مؤلفههای اصلی بر اساس مؤلفه اول، نشاندهنده میزان افت زیاد در پیزومترهای دو و چهار میباشد که با نتایج حاصل از بررسی نقشه هم افت دشت مطابقت دارد. پیزومتر دو بهعلت اثر تبخیر و تعرق درختان جنگلی و پیزومتر چهار بهعلت استحصال بیش از حد آب کشاورزی در آن محدوده، بیشترین افت را نشان میدهند.
سیما رحیمی بندرآبادی؛ سعید جهانبخش؛ بهروز ساری صراف؛ عبدالمحمد غفوری روزبهانی؛ علیمحمد خورشید دوست
چکیده
عوامل اقلیمی و هیدرولوژیکی مانند بارش به تغییر اقلیم حساس میباشند. لذا، بررسی روند زمانی در چنین متغیرهایی میتواند در تشخیص اثر تغییر اقلیم بر روی منابع آب کمک نماید. تغییر اقلیم میتواند در دادهها بهصورت تغییرات پلهای و یا تدریجی (روند) باشد. هر دو این تغییرات در یک سری زمانی میتوانند بهوسیله روشهای ...
بیشتر
عوامل اقلیمی و هیدرولوژیکی مانند بارش به تغییر اقلیم حساس میباشند. لذا، بررسی روند زمانی در چنین متغیرهایی میتواند در تشخیص اثر تغییر اقلیم بر روی منابع آب کمک نماید. تغییر اقلیم میتواند در دادهها بهصورت تغییرات پلهای و یا تدریجی (روند) باشد. هر دو این تغییرات در یک سری زمانی میتوانند بهوسیله روشهای ناپارامتریک مورد بررسی قرار داده شوند. در این تحقیق، از آمار 30ساله و هیدرومتری سالهای 1349 تا 1380 در حوضه کرخه استفاده شد. آزمونهای ویلکاکسن و رتبهای اسپیرمن بهترتیب برای تعیین تغییرات پلهای و روند در طول سری زمانی مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج نشان میدهد که بارندگی در این منطقه طی دوره آماری مورد بررسی دارای روند کاهشی میباشد و این روند در بالادست حوضه که تحت تاثیر مصارف و فعالیتهای انسانی میباشد، شدت بیشتری دارد. ضمن اینکه فرض وجود تغییرات پلهای نیز در سری دادهها رد شد.
زهرا شیخ؛ احمد پهلوانروی
چکیده
بیشینه دبی لحظهای سالانه 38 ایستگاه هیدرومتری استان مازندران به همراه خصوصیات فیزیوگرافی و اقلیمی حوزههای آبخیز گردآوری شد. نخست، از روش درونیابی بر پایه فضای فیزیوگرافی جهت برآوردهای منطقهای سیلاب با دورههای برگشت 10، 20، 50 و 100 سال استفاده شد. طراحی فضای فیزیوگرافی بر اساس روش تحلیل همبستگی متعارف انجام شد و ...
بیشتر
بیشینه دبی لحظهای سالانه 38 ایستگاه هیدرومتری استان مازندران به همراه خصوصیات فیزیوگرافی و اقلیمی حوزههای آبخیز گردآوری شد. نخست، از روش درونیابی بر پایه فضای فیزیوگرافی جهت برآوردهای منطقهای سیلاب با دورههای برگشت 10، 20، 50 و 100 سال استفاده شد. طراحی فضای فیزیوگرافی بر اساس روش تحلیل همبستگی متعارف انجام شد و برآوردهای منطقهای سیلاب با استفاده از سه روش درونیابی کریجینگ معمولی، کریجینگ ساده و IDW در فضای فیزیوگرافی بهدست آمد. نتایج نشان داد که مقادیر سیلاب ایستگاهی از بیشینه همبستگی مکانی در فضای فیزیوگرافی برخوردارند و ساختار مکانی آنها از نیم تغییرنمای گوسی تبعیت مینماید. در ادامه، از گشتاورهای خطی نیز برای تحلیل فراوانی منطقهای سیلاب استفاده شد. در این روش، مناطق همگن بر اساس الگوریتم خوشهبندی Ward تعیین شدند. همگنی مناطق بهدست آمده از خوشهبندی با استفاده از آزمونهای همگنی و ناهماهنگی بررسی شد. سپس با استفاده از آزمون نکویی برازشZDIST ، توزیع لجستیک تعمیم یافته برای هر سه خوشه بهعنوان بهترین توزیع منطقهای انتخاب شد و برآوردهای منطقهای بر اساس عوامل توزیع منتخب بهدست آمد. در نهایت عملکرد دو روش با استفاده از روش ارزیابی جکنایف و پنج شاخص آماری BIAS، BIASr،RMSE ،RMSEr و NASH بررسی شد. بر اساس شاخص NASH هر دو روش عملکرد مطلوب و مشابهی ارائه میدهند، اما، بر اساس نتایج سایر شاخصهای آماری روش درونیابی بر پایه فضای فیزیوگرافی عملکرد بهتری نسبت به گشتاورهای خطی ارائه میدهد و با افزایش دوره بازگشت کیفیت برآوردهای آن بهبود مییابد. در حالیکه، گشتاورهای خطی برای دورههای بازگشت کوتاه عملکرد بهتری را ارائه میدهد. همچنین، نتایج درونیابی نشان داد که تخمینهای زمینآماری نسبت به قطعی از دقت بالاتری برخوردارند و بهترین عملکرد متعلق به کریجینگ معمولی است.
نادرقلی ابراهیمی؛ علیرضا اسلامی؛ فرود شریفی
چکیده
در شرایط اقلیمی خشک و نیمهخشک کشور، فقر پوشش گیاهی و کوهستانی بودن حوزههای آبخیز، با تمرکز و تبدیل رواناب به سیلاب، سالانه خسارات جانی و مالی فراوانی به مراکز صنعتی، شهری و روستایی وارد میشود. در طراحی و ایمنسازی پروژههای عمرانی، برآورد آستانه شروع رواناب یکی از مهمترین عوامل موثر در دقت برآورد حجم ...
بیشتر
در شرایط اقلیمی خشک و نیمهخشک کشور، فقر پوشش گیاهی و کوهستانی بودن حوزههای آبخیز، با تمرکز و تبدیل رواناب به سیلاب، سالانه خسارات جانی و مالی فراوانی به مراکز صنعتی، شهری و روستایی وارد میشود. در طراحی و ایمنسازی پروژههای عمرانی، برآورد آستانه شروع رواناب یکی از مهمترین عوامل موثر در دقت برآورد حجم و شدت سیل محسوب شده و محاسبه دقیق آن میتواند منجر به صرفهجویی در هزینه اجرایی و بهینهکردن ابعاد سازههای فنی شود. در این پژوهش، برای بررسی عوامل مؤثر در تعیین آستانه شروع رواناب از دادههای بارانساز و شبیهسازی رایانهای استفاده شد. با استفاده از دستگاه بارانساز، باران در شدتهای هشت تا 40 میلیمتر در ساعت و مدتهای 15، 30، 60 و 120 دقیقه شبیهسازی و آستانه شروع رواناب در هر آزمایش اندازهگیری شد. با استفاده از مقادیر اندازهگیری شده و بهکارگیری روشهای رگرسیونی چند متغیره خطی و غیرخطی، مدلهای مناسبی برای برآورد آستانه شروع رواناب بر اساس عوامل و ویژگیهای بارش، خاکشناسی و زمین بهدست آمد. نتایج نشان داد که عمق و شدت بارندگی بهعنوان عوامل اقلیمی، پوشش گیاهی و شیب بهعنوان عوامل زمین و نوع بافت شنی و رسی نیز بهعنوان عوامل خاکشناسی، متغیرهایی موثر در تعیین آستانه شروع رواناب هستند. ارتباط عوامل مستقل یاد شده و مشارکت آنها بهنحوی است که تخمینگر معنیدار برای آستانه شروع رواناب در منطقه میباشند. نتایج این پژوهش بیانگر ارتباط معنیداری بین مقادیر مشاهداتی و برآوردی آستانه شروع رواناب است، بهنحوی که روابط رگرسیونی بین این مقادیر ضریب تبیینی معادل 0.98 را نشان داد.
داود نیکنژاد؛ محمد روغنی؛ ابوالفضل ناصری؛ جمشید یاراحمدی؛ کریم مهرورز؛ محمدابراهیم صادقزاده
چکیده
استفاده بهینه از نزولات جوی بهخصوص برف و باران در مناطق خشک و نیمهخشک از اهمیت ویژهای برخوردار است. ایجاد سطوح آبگیر با ضریب رواناب بالا و ذخیره کردن رواناب حاصل از آن میتواند شرایط پایداری را در برطرف کردن نیاز آبی گیاهان و درختان برای فصول کم آب فراهم نماید. برای این منظور، سه تیمار انتخاب شد که شامل سطح طبیعی دستنخورده، ...
بیشتر
استفاده بهینه از نزولات جوی بهخصوص برف و باران در مناطق خشک و نیمهخشک از اهمیت ویژهای برخوردار است. ایجاد سطوح آبگیر با ضریب رواناب بالا و ذخیره کردن رواناب حاصل از آن میتواند شرایط پایداری را در برطرف کردن نیاز آبی گیاهان و درختان برای فصول کم آب فراهم نماید. برای این منظور، سه تیمار انتخاب شد که شامل سطح طبیعی دستنخورده، سطح طبیعی با پوشش لاشهچینی و پوشش پلاستیک با رویه لاشهچینی بودند. مساحت هر کدام از کرتهای آزمایش چهار مترمربع و به شکل مربع بودند که در زمین شیبدار با شیب متوسط 18-11 درصد احداث شده بودند. نتایج حاصل از 34 مورد بارندگی نشان داد که رواناب حاصل از سطح طبیعی با پوشش لاشهچین، سطح طبیعی دستنخورده و سطح پوشش نایلون با رویه لاشهچین بهترتیب 13، 20 و 57 درصد بارندگی میباشد. میزان بارندگی برای شروع رواناب در تیمارهای مذکور بهترتیب 5.3، 4.7 و 2.6 میلیمتر بود. بیشترین مقدار رواناب مربوط به تیمار پوشش نایلون با رویه لاشهچین بود که در این پژوهش بهعنوان یک گزینه مناسب برای استحصال آب باران پیشنهاد میشود.