محمدرضا جعفری؛ ایرج جباری؛ حاجی کریمی
چکیده
در حوضه دشت موسیان آبراهههای متعددی وجود دارد که بهطور مرتب مسیر جریانهای سطحی را تغییر داده، خسارتهای فراوانی برای ساکنین این حوضه بهبار میآورد. یکی از روشهای جلوگیری و یا کاهش خطرات تغییر الگوی جریان، مهار و پخش جریانهای سطحی بر روی مخروطافکنههای نفوذپذیر، اجرای عملیات سازهای و بیولوژیکی میباشد. بنابراین، ...
بیشتر
در حوضه دشت موسیان آبراهههای متعددی وجود دارد که بهطور مرتب مسیر جریانهای سطحی را تغییر داده، خسارتهای فراوانی برای ساکنین این حوضه بهبار میآورد. یکی از روشهای جلوگیری و یا کاهش خطرات تغییر الگوی جریان، مهار و پخش جریانهای سطحی بر روی مخروطافکنههای نفوذپذیر، اجرای عملیات سازهای و بیولوژیکی میباشد. بنابراین، دو هدف در این پژوهش دنبال میشود: اول، مقایسه تغییرات الگوی جریان دشت موسیان در عرصه پخش سیلاب و عرصه مجاور (شاهد) که هیچگونه اقدامات سازهای و بیولوژیکی در آن انجام نشده است. دوم، ارزیابی تأثیر این تغییرات در دینامیک و کاربری اراضی منطقه میباشد. برای این منظور، از تصاویر ماهوارهای لندست هفت و هشت سنجندههای +TM ،ETM ،ETM بهترتیب مربوط به سالهای 1376، 1380 و 1392 استفاده شد. همچنین، روابط بین کمیتهای مورفولوژیکی در عرصه پخش و شاهد قبل و بعد از پخش سیلاب محاسبه شد. سپس، تأثیر تغییرات الگوی جریان در دینامیک و کاربری اراضی منطقه ارزیابی شد. نتایج بهدست آمده نشان داد، عملیات سازهای و بیولوژیکی عامل اصلی تغییر الگوی جریان در این دشت است. روابط بین کمیتهای مورفولوژیکی قبل و بعد از پخش سیلاب نشان داد که شاخص تراکم زهکشی از 1.5 به 0.94 کیلومتر بر کیلومتر مربع و نسبت انشعاب از 3.11 به 11.45 تغییر یافته است، که بیان کننده ثبات الگوی جریان در عرصه پخش سیلاب نسبت به شاهد میباشد. کنترل و کاهش سیلاب، تغذیه متوسط سالانه 9.1 میلیون مترمکعب، روند کاهشی میانگین نفوذپذیری در عرصههای پخش و شاهد بهترتیب نفوذ پایه 13.57 و 17.95 سانتیمتر بر ساعت، کاهش ذرات شن و افزایش ذرات رس و سیلت در عرصه پخش نسبت به شاهد، افزایش سطح زیرکشت در حدود 2410 هکتار، افزایش تولید علوفه 109 کیلوگرم بر هکتار، افزایش 254181 اصله درخت و تعداد 62 حلقه چاه از دیگر نتایج تأثیر تغییر الگوی جریان در دینامیک و کاربری اراضی منطقه موسیان است.
مرضیه حاجیمحمدی؛ ابوالفضل عزیزیان؛ باقر قرمزچشمه
چکیده
شناخت دگرگونیهای اقلیمی و رفتار آنها در دورههای آتی و اثرات آنها در حوزههای مختلف بهخصوص در منابع آب در برنامهریزیهای کلان و استراتژیک از اهمیت خاصی برخوردار است. هدف از این پژوهش، ارزیابی اثر تغییرات اقلیمی بر شرایط هیدرولوژیکی حوضه کن است. برای این منظور ابتدا شبیهسازی متغیرهای دما و بارش بهوسیله دادههای ...
بیشتر
شناخت دگرگونیهای اقلیمی و رفتار آنها در دورههای آتی و اثرات آنها در حوزههای مختلف بهخصوص در منابع آب در برنامهریزیهای کلان و استراتژیک از اهمیت خاصی برخوردار است. هدف از این پژوهش، ارزیابی اثر تغییرات اقلیمی بر شرایط هیدرولوژیکی حوضه کن است. برای این منظور ابتدا شبیهسازی متغیرهای دما و بارش بهوسیله دادههای مدل بزرگ مقیاس HadCM3 تحت سناریوی A2 و مدل ریزمقیاسگردانی SDSM صورت گرفت. سپس شبیهسازی رواناب بهصورت ماهانه و بهوسیله مدل هیدرولوژیکی SWAT انجام شد و برای واسنجی و تحلیل عدم قطعیت مدل، از نرمافزار SWAT-CUP و الگوریتم SUFI-2 استفاده شد. نتایج حاصل از ارزیابی مدل SDSM بهوسیله دو پارامتر MBE و NRMSE نشان داد که مدل در شبیهسازی متغیر دما نسبت به بارش از دقت بالاتری برخوردار بوده است. مقایسه مقادیر شبیهسازی شده برای دوره آتی (2040-2011) و دوره پایه (2001-1961) بهترتیب افزایش 1.3 و 0.8 درجه سانتیگراد دمای بیشینه و کمینه را نشان داد. همچنین، در تمامی ایستگاههای منتخب کاهش بارش بهدست آمد که بیشترین کاهش مربوط به فصل بهار بود، ولی در برخی ماههای مربوط به فصل زمستان افزایش بارش مشاهده شد. نتایج حاصل از واسنجی و اعتبارسنجی مدل SWAT نیز رضایتبخش بود بهطوری که معیار نش- ساتکلیف بهعنوان تابع هدف برای دوره واسنجی (1991-1983) و اعتبارسنجی (1996-1992) بهترتیب 0.82 و 0.71 بهدست آمد. در نهایت سناریوهای اقلیمی ایجاد شده، افزایش رواناب برای فصل زمستان و کاهش مقدار آن را برای سایر فصول نشان داد. بهطور کلی، بر اساس نتایج بهدست آمده، کاهش هفت درصدی رواناب برای دوره آتی پیشبینی شد.
محسن توکلی؛ حاجی کریمی؛ هادی نورالهی
چکیده
یکی از موضوعات مهم روز دنیا، تغییر اقلیم و گرم شدن کره زمین است که بهعنوان موضوعی چالشی در نشستهای عمومی و تخصصی مطرح میباشد. اقلیم شکننده کشور ما باعث شده تا پیشبینی درازمدت تغییرات اقلیمی از اهمیت زیادی در برنامهریزی و مدیریت منابع آب برخوردار باشد. تحقیق حاضر با هدف بررسی اثرات پدیده تغییرات اقلیم بر تغییرات دبی حوزه ...
بیشتر
یکی از موضوعات مهم روز دنیا، تغییر اقلیم و گرم شدن کره زمین است که بهعنوان موضوعی چالشی در نشستهای عمومی و تخصصی مطرح میباشد. اقلیم شکننده کشور ما باعث شده تا پیشبینی درازمدت تغییرات اقلیمی از اهمیت زیادی در برنامهریزی و مدیریت منابع آب برخوردار باشد. تحقیق حاضر با هدف بررسی اثرات پدیده تغییرات اقلیم بر تغییرات دبی حوزه آبخیز گلگل بهعنوان یکی از زیرحوضههای سد ایلام انجام گرفته است. در این تحقیق، ابتدا دادههای دما، بارش و تبخیر و تعرق پتانسیل بهصورت کوچک مقیاس در آمده و سپس وضعیت هیدرولوژیکی حوضه شبیهسازی شده و در نهایت برای تولید سریهای زمانی پیشبینی جریان رودخانه در آینده مورد استفاده قرار گرفتهاند. به این منظور، نتایج مدل اقلیمی HadCM3 تحت دو سناریوی A2 و B2 با استفاده از نرمافزار SDSM کوچک مقیاس شد. سپس، بهوسیله مدل SWAT جریان رودخانه در سه دوره زمانی 2039-2010 (2020s)، 2069-2040 (2050s)، 2099-2070 (2080s) و دوره پایه 1990-1961 (Baseline)، تحت دو سناریوی A2 و B2 شبیهسازی شده و در نهایت، اثرات تغییر اقلیم بر منابع آب این حوضه تا اواخر قرن حاضر میلادی ارزیابی شد. نتایج بهدست آمده نشاندهنده کاهش متوسط دبی سالانه به مقدار 6.3، 16.9 و 24.1 درصد در دورههای 2020s، 2050s و 2080s در سناریوی A2 و بهترتیب 10.9، 8.8 و 13.2 درصد تحت سناریوی B2 میباشد. نتایج نشان میدهد که تغییر اقلیم میتواند بهعنوان یکی از پدیدههایی که مقدار آب ورودی به حوضه سد ایلام را تحت تأثیر قرار دهد، مورد نظر مدیران و برنامهریزان قرار گیرد.
محمد رستمی؛ نیما روحانی؛ حمیدرضا شیبانی
چکیده
ورود تنه درختان به رودخانهها و انتقال آنها به پاییندست در مواقع سیلابی باعث تجمع و انسداد دهانه پلها و در نتیجه کاهش ظرفیت عبور سیلاب میشود. کاهش ظرفیت عبور سازههای تقاطعی شرایط را برای ورود سیلاب به اراضی حاشیه رودخانه فراهم میکند. از آنجا که بررسی چنین مکانیزمی در طبیعت و زمان وقوع سیلاب بسیار مشکل ...
بیشتر
ورود تنه درختان به رودخانهها و انتقال آنها به پاییندست در مواقع سیلابی باعث تجمع و انسداد دهانه پلها و در نتیجه کاهش ظرفیت عبور سیلاب میشود. کاهش ظرفیت عبور سازههای تقاطعی شرایط را برای ورود سیلاب به اراضی حاشیه رودخانه فراهم میکند. از آنجا که بررسی چنین مکانیزمی در طبیعت و زمان وقوع سیلاب بسیار مشکل است، بنابراین، ضرورت دارد تا حرکت تنه درختان در طول مسیر رودخانه و تاثیر ساختار سازههای هیدرولیکی تقاطعی بر تلهاندازی آنها در نتیجه مطالعات آزمایشگاهی، مورد بررسی قرار گیرد. به همین منظور در این پژوهش، فرایند انسداد دهانه پلها بهوسیله الوار شناور بهصورت آزمایشگاهی در یک کانال مستطیلی با قابلیت تغییر شیب بررسی شده است. آزمایشها بر اساس تغییر طول الوار شناور، تغییر ساختار ظاهری تنه (صاف و یا با شاخه)، نحوه ورود الوار به کانال (بهصورت تجمعی یا تکتک)، تغییر در تراز سطح جریان آب بالادست پل و همچنین، در شرایط وجود و عدم وجود پایه پل انجام پذیرفت. ورود هر حالت از الوار به داخل کانال 10 بار تکرار و سپس احتمال گرفتگی دهانه پل در آن حالت محاسبه شد. نتایج نشان داد که زمانی که سطح آب بالادست پل، هم تراز سطح زیرین عرشه پل باشد، احتمال انسداد از 13 درصد تا 93 درصد برای حالت پل بدون پایه و از 33 درصد تا 100 درصد برای حالت پل با پایه تغییر مینماید. بررسیها نشان داد، افزایش طول و تعداد الوار شناور روی آب، تغییر ساختار ظاهری تنه از صاف به شاخه دارشاخه، وجود پایه در پل و همچنین، افزایش تراز سطح آب بالادست پل نسبت به تراز سطح زیرین عرشه سبب افزایش احتمال انسداد میشود.
تورج سبزواری؛ مهدی مخبری؛ صادق حسینی خطبهسرا
چکیده
حوزههای آبخیز از یکسری دامنههای شیبدار تشکیل شده که رواناب سطحی و زیرسطحی آنها بهوسیله شبکه آبراههها به خروجی حوضه منتقل میشود. در حوضههای با دامنههای با نفوذپذیری بالا و پوشش گیاهی مناسب، مقدار رواناب زیرسطحی از اهمیت بالاتری برخوردار میشود. در این تحقیق، از یک مدل آزمایشگاهی بارانساز هیدرولوژیکی به طول ...
بیشتر
حوزههای آبخیز از یکسری دامنههای شیبدار تشکیل شده که رواناب سطحی و زیرسطحی آنها بهوسیله شبکه آبراههها به خروجی حوضه منتقل میشود. در حوضههای با دامنههای با نفوذپذیری بالا و پوشش گیاهی مناسب، مقدار رواناب زیرسطحی از اهمیت بالاتری برخوردار میشود. در این تحقیق، از یک مدل آزمایشگاهی بارانساز هیدرولوژیکی به طول 1.92 متر و عرض یک متر و عمق 0.35 متر استفاده شد که مقادیر جریان سطحی و زیرسطحی بهوسیله دو سرریز مختلف اندازهگیری شد. خاک تحت آزمایش از خاکهای انجیرستانهای شهر استهبان که از نوع ماسه لومدار است انتخاب شد. آزمایشها تحت چهار زاویه شیب 0.1، سه، شش و نه درجه و تحت بارشهای 31.73، 47.6 و 63.46 میلیمتر بر ساعت انجام گرفت. بر اساس نتایج، تغییرات شیب صفحات از 0.1 به سه درجه باعث کاهش 50 درصدی جریان زیرسطحی و افزایش 10 تا 15 درصدی جریان سطحی در بارشهای مختلف شد ولی از شیب سه به نه درجه تأثیر محسوسی در دو جریان مشاهده نشد و در تغییرات شیب شش به نه درجه کاهش نه درصدی جریان زیرسطحی و دو درصدی جریان سطحی مشاهده شد. افزایش شدت بارندگی باعث افزایش مقادیر هیدروگراف جریان سطحی و زیرسطحی شد. نسبت جریان سطحی به زیرسطحی بهطور متوسط بین 7.5 تا 14.5 برابر جریان زیرسطحی در سه بارش برای خاک ماسهای لومدار تغییر کرد. با افزایش شیب، مقدار جریان سطحی بیشتر و نفوذ کمتر میشود. در این تحقیق ضمنا دو معادله رگرسیونی غیرخطی برای محاسبه ماکزیمم سطحی و زیرسطحی ارائه شد که تابعی از طول، شیب و شدت بارندگی دامنه میباشد.
سعید نجفی؛ سید حمیدرضا صادقی؛ توبیاس هکمن
چکیده
برنامههای مدیریت جامع حوزههای آبخیز، نیازمند توجه به رسوب و فرایندهای مربوط به آن در قالب مدیریت رسوب هستند. در حالیکه فرایندهای حاکم بر رفتار تولید رسوب در مقیاس حوزههای آبخیز کمتر مورد توجه بوده است. مدیریت رسوب شامل تمام اقداماتی است که فرسایش، انتقال، بازتوزیع و ترسیب رسوب را در راستای انحراف یا تلهاندازی رسوب در سامانههای ...
بیشتر
برنامههای مدیریت جامع حوزههای آبخیز، نیازمند توجه به رسوب و فرایندهای مربوط به آن در قالب مدیریت رسوب هستند. در حالیکه فرایندهای حاکم بر رفتار تولید رسوب در مقیاس حوزههای آبخیز کمتر مورد توجه بوده است. مدیریت رسوب شامل تمام اقداماتی است که فرسایش، انتقال، بازتوزیع و ترسیب رسوب را در راستای انحراف یا تلهاندازی رسوب در سامانههای آبراههای تحت تأثیر قرار میدهد. بر همین اساس، اتصال رسوبی بهعنوان مفهومی نوظهور در مدیریت رسوب، در چند سال اخیر برای بررسی انتقال رسوب در بخشهای مختلف حوزههای آبخیز مورد توجه قرار گرفته است. حال آنکه اتصال رسوبی بهعنوان انتقال رسوب از میان تمام منابع رسوب به تمام مخازن رسوب ممکن در حوزه آبخیز طی فرایند فرسایش خاک تعریف میشود. بر همین اساس، اتصال ساختاری، مفهومی مشتق شده از اتصال رسوبی است که با بررسی آناتومی سامانه آبخیز، پتانسیل جابهجایی ذرات رسوب در سراسر سامانه آبخیز را مورد بررسی قرار میدهد. طبعا با تعیین مناطق با الگوی اتصال ساختاری یکسان، اعمال نسخههای یکسان و یکپارچه مدیریت رسوب ممکن خواهد بود. از اینرو، پژوهش حاضر بهمنظور بررسی شاخص اتصال ساختاری رسوب در سال 1393 در حوزه آبخیز تهم زنجان انجام شد. برای محاسبه شاخص اتصال ساختاری از لایههای مدل رقومی ارتفاعی، عامل پوشش گیاهی و بازدیدهای مکرر میدانی استفاده شد و ارزیابیهای لازم برای آزمون نتایج بهدست آمده صورت گرفت. نتایج ارزیابی صحت نمایش وضعیت اتصال ساختاری رسوب نشان داد که تطابق قابل قبولی بین شاخص اتصال میدانی و نقشه اتصال ساختاری وجود داشته است. نقشه اتصال ساختاری نیز با مقادیر بیشینه، کمینه و میانگین بهترتیب 1.02، 8.24- و 5.95- نشان داد که 32 درصد از حوزه آبخیز اتصال ساختاری بالایی دارد که عمدتاً در بخشهای غربی آبخیز تمرکز داشتهاند. بهنظر میرسد با توجه به محاسبه سریع، هزینه کم، استفاده از دادههای زودیافت و کارایی مفهوم اتصال ساختاری در تعیین اولیه منابع رسوبی، این شاخص عامل بسیار مفیدی در مدیریت رسوب حوزههای آبخیز در ایران باشد.
محمدرضا خزائی؛ احمد شرافتی؛ حدیث خزائی
چکیده
از آثار مهم تغییر اقلیم در آینده، تغییر رژیم بارش برف از جمله برفهای بیشینهای است. افزایش بارشهای حدی و افزایش دما در اقلیم آتی با اثرات معکوس مقدار بارش برفهای حدی آینده را تحت تأثیر قرار میدهند و روند تغییر آن در آینده مشخص نیست. در این مقاله اثر تغییر اقلیم بر بارشهای روزانه حدی برف در ایستگاه مهرآباد تهران ...
بیشتر
از آثار مهم تغییر اقلیم در آینده، تغییر رژیم بارش برف از جمله برفهای بیشینهای است. افزایش بارشهای حدی و افزایش دما در اقلیم آتی با اثرات معکوس مقدار بارش برفهای حدی آینده را تحت تأثیر قرار میدهند و روند تغییر آن در آینده مشخص نیست. در این مقاله اثر تغییر اقلیم بر بارشهای روزانه حدی برف در ایستگاه مهرآباد تهران ارزیابی شده است. سناریوهای روزانه بارش و دمای روزانه اقلیم آینده مدل CGCM3 تحت سناریوهای انتشار B1 ،A2 و A1B بهوسیله مدل استوکستیک IWG ریزمقیاس شده است و با شبیهسازی بارش برف با استفاده از معیار دمای آستانه، اثر تغییر اقلیم بر برف دوره 65-2036 ارزیابی شده است. نتایج اعتبارسنجی روش، نشان میدهد که مدل IWG دامنه وسیعی از مشخصات دما و بارش را به خوبی باز تولید کرده و مشخصات برف شبیهسازی، بهویژه توزیع فراوانی برفهای روزانه بیشینه سالانه به خوبی شبیهسازی شده است. نتایج ارزیابی اثر تغییر اقلیم نشان میدهد که تحت سناریوهای انتشار مختلف، با وجود افزایش بارشهای حدی آینده ایستگاه مهرآباد تهران، بارش برفهای روزانه بیشینه سالانه به میزان زیادی کاهش مییابد. بهطوری که بیشینه بارش روزانه برف با دوره بازگشت دو سال در آینده تحت همه سناریوها بیش از 50 درصد کاهش مییابد.
فریدون سلیمانی؛ عطااله کاویان؛ کریم سلیمانی؛ فرود شریفی؛ کاکا شاهدی
چکیده
برآورد صحیح زمان شروع از رویدادهای باران و بهدنبال آن نقطه آغاز فرسایش از مسائل عمده و اساسی مورد توجه در حوزههای آبخیز کشور است. با توجه به اینکه اراضی کشاورزی تسطیح شده و شبکه آبیاری و زهکشی منطقه مورد مطالعه در معرض تخریب روانابهای اراضی شیبدار اطراف میباشد، اقدامات آبخیزداری نظیر طراحی سازههای آبی کوچک مقیاس، سازههای ...
بیشتر
برآورد صحیح زمان شروع از رویدادهای باران و بهدنبال آن نقطه آغاز فرسایش از مسائل عمده و اساسی مورد توجه در حوزههای آبخیز کشور است. با توجه به اینکه اراضی کشاورزی تسطیح شده و شبکه آبیاری و زهکشی منطقه مورد مطالعه در معرض تخریب روانابهای اراضی شیبدار اطراف میباشد، اقدامات آبخیزداری نظیر طراحی سازههای آبی کوچک مقیاس، سازههای کنترل رسوب، اعمال مدیریتهای لازم در زمینههای پوشش گیاهی، خاک و بهرهبرداری از اراضی نیازمند آگاهی و برآورد زمان شروع روانابهای سطحی است. هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثر عملیات حفاظت خاک بر زمان شروع رواناب و ضریب رواناب در دشت ارایض استان خوزستان با استفاده از سامانه شبیهساز باران میباشد. برای این منظور، از یک سامانه بارانساز از نوع پتانسیلی با یک کرت فلزی با مساحت یک مترمربع استفاده شد. تیمارهای پژوهش شامل خاک طبیعی (شاهد)، پلیاکریلآمید در دو سطح سه (P3) و شش گرم (P6) بر مترمربع و خاکپوش پلیمری پارسیان (Pc) بود که در دو نوع بافت خاک لومی شنی و لوم رسی شنی، با دو شدت بارندگی 32 و 50 میلیمتر بر ساعت، دو شیب 7.5 و 12.5 درصد با سه تکرار انجام شد. برای مقایسه آماری زمان شروع و ضریب رواناب از طرح کرتهای دو بار خرد شده استفاده شد. بهمنظور مقایسه میانگین تیمارها از روش حداقل تفاوت معنیدار (LSD) استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین زمان شروع رواناب در تیمار شاهد بیشتر از تیمارهای پلیآکریلآمید و پلیمر پارسیان میباشد، بدین معنی که رواناب در تیمار شاهد دیرتر شروع میشود. خاکپوشهای P6 و Pc تفاوتی با یکدیگر در زمان شروع رواناب نداشتند. در خاکپوش P3 زمان شروع رواناب زودتر از سایر تیمارها بوده است. میانگین ضریب رواناب در پوششهای سطحی متفاوت، نشان داد که تیمارهای شاهد، خاکپوش P3 ،P6 و Pc اختلاف معنیداری (در سطح پنج درصد خطا) از نظر ضریب رواناب با هم داشتند.
مریم حافظ پرست؛ زهره پورخیراله
چکیده
سناریوهای واداشت تابشی که اخیرا در ایران مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته حاصل گزارش پنجم (AR5) هیات بینالدول تغییر اقلیم است که میزان تغییرات بارش و دما در دوره آتی را نسبت به دوره پایه نشان میدهد. در این پژوهش ابتدا میزان تغییرات بارش و دما و سپس اثر این پارامترها بر میزان رواناب حوضه سد دویرج در دوره 2016-2044 میلادی مورد بررسی قرار گرفته ...
بیشتر
سناریوهای واداشت تابشی که اخیرا در ایران مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته حاصل گزارش پنجم (AR5) هیات بینالدول تغییر اقلیم است که میزان تغییرات بارش و دما در دوره آتی را نسبت به دوره پایه نشان میدهد. در این پژوهش ابتدا میزان تغییرات بارش و دما و سپس اثر این پارامترها بر میزان رواناب حوضه سد دویرج در دوره 2016-2044 میلادی مورد بررسی قرار گرفته است. در ابتدا، مقادیر دما و بارش ماهانه مدلهای ACCESS1-0 ،BCC-CSM1.1 ،CANESM2 ،BNU-ESM و CSIROK3-5-0 تحت سناریوی RCP8.5 برای منطقه مورد مطالعه تهیه شد. سپس، با روش کوچک مقیاسسازی مکانی و زمانی عامل تغییر (Change factor) این دادهها برای منطقه مطالعاتی محاسبه شدند. با معرفی مقادیر دما، بارندگی و دبی به مدل IHACRES و واسنجی و صحتسنجی مدل، رواناب حوضه در دوره آتی شبیهسازی شد. بهمنظور تحلیل خشکسالی هیدرولوژیکی، تحلیل فراوانی آبدهیها و نیز شاخصهای SWSI ،SDI ،SRI و روش حد آستانه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان از افزایش 1.29 درجه سانتیگرادی دما نسبت به دوره پایه و افزایش 1.82 درصدی بارندگی دوره 2044-2016 نسبت به دوره مشاهداتی (2015-1987) منطقه دارد. همچنین، رواناب دوره آتی 9.4 درصد نسبت به دوره پایه افزایش داشته است. تحلیل فراوانی رواناب سالانه دوره آتی با دوره بازگشتهای 50 و 100 ساله بهترتیب 13.90 و 15.06 مترمکعب بر ثانیه، بهدست آمده است. بررسی کمی نمایههای خشکسالی نیز نشان داد که در دوره پایه سالهای 1996، 1998 و 2004 از وضعیت بسیار خوبی برخوردار بوده، سالهای 2008، 2009، 2011 و 2012 با خشکسالی روبرو بودهاند. همچنین، در دوره آتی 2024، 2025، 2033 و 2035 وضعیت خشکسالی خیلی ضعیف و سالهای 2020، 2029، 2037 و 2041 خشکسالی مشهود است. همچنین، بررسی میزان حجم کمبود دوره آتی به روش حد آستانه نشان داد که در حد آستانه 70Q در دوره آماری 2044-2016 در ایستگاه سد دویرج در سالهای 2037-2038 و 2040-2041 با حجم کمبود 2.64 میلیون مترمکعب، خشکسالی هیدرولوژیکی بهطور محسوس رخ میدهد.
میترا تنهاپور؛ محمدابراهیم بنیحبیب
چکیده
پیشبینی مقدار رسوب در طرحهای مهندسی منابع آب نظیر تأسیسات تنظیم و انحراف جریان و سدهای مخزنی از عوامل مهم در تعیین عمر مفید و بررسی عملکرد آنها است. در این تحقیق مدلی برای تخمین دبی روزانه رسوب، با استفاده از مدل شبکه عصبی پرسپترون چند لایه با الگوریتم یادگیری پس انتشار خطا ارائه شد و عملکرد مدل با مدل رگرسیون غیرخطی چند ...
بیشتر
پیشبینی مقدار رسوب در طرحهای مهندسی منابع آب نظیر تأسیسات تنظیم و انحراف جریان و سدهای مخزنی از عوامل مهم در تعیین عمر مفید و بررسی عملکرد آنها است. در این تحقیق مدلی برای تخمین دبی روزانه رسوب، با استفاده از مدل شبکه عصبی پرسپترون چند لایه با الگوریتم یادگیری پس انتشار خطا ارائه شد و عملکرد مدل با مدل رگرسیون غیرخطی چند متغیره و منحنیسنجه رسوب در مراحل آموزش و آزمون مقایسه شد. بدین منظور از دادههای دبی لحظهای، بارش، شماره روز در سال و دبی آب در روز قبل در محدوده سالهای 1388-1369 در ایستگاه پل زغال واقع در حوضه رودخانه چالوس استفاده شد. نتایج حاصل از آزمون ترکیب مختلف مجموعه دادههای ورودی نشان داد، ابتدا پارامتر دبی لحظهای، سپس دبی روز قبل و در نهایت عوامل بارش و شماره روز سال بهترتیب بیشترین تأثیر را در عملکرد مدل دارند، این نتایج تطابق نسبتا خوبی با نتایج حاصل از آنالیز ضرایب استاندارد شده مدل رگرسیونی دارد. برای مقایسه ساختارهای مختلف شبکه عصبی از معیارهای ضریب تبیین (R2) و جذر میانگین مربع خطا (RMSE) استفاده شد. بدین ترتیب با حذف متغیر شماره روز سال، بهترین شبکه با ساختار 1-5-3 و مقادیر 0.89= R2 و 0.02=RMSE بهدست آمد. نتایج حاصل از مقایسه مدلها نشان داد، در مرحله آموزش و آزمون بهترتیب روش منحنیسنجه و مدل شبکه عصبی بهترین عملکرد را به خود اختصاص دادهاند و مدل شبکه عصبی مقدار ضریب همبستگی را تقریباً 16 درصد نسبت به دو روش دیگر افزایش داد. با استفاده از نتایج این تحقیق، عوامل موثر بر تخمین دبی رسوب شناسایی شده و میتوان در پروژهها، با صرف وقت و هزینه کمتر برآورد دقیقتری از دبی رسوب داشت.