سعیده خالدی؛ محمد نهتانی؛ محمدرضا دهمرده قلعه نو
چکیده
مدیریت و بهرهبرداری از منابع آب در مناطق خشک از اهمیت فراوانی برخوردار است تا ضمن بالاترین بهرهوری از منابع آب خسارتهای ناشی از کمبود آب در این مناطق به کمینه برسد. هدف از تحقیق حاضر مدیریت منابع آب با رویکرد مقابله با پدیده ریزگردها و بیابانزایی در منطقه سیستان با استفاده از روش برنامهریزی GOAL اولویتی بوده است. برنامهریزی ...
بیشتر
مدیریت و بهرهبرداری از منابع آب در مناطق خشک از اهمیت فراوانی برخوردار است تا ضمن بالاترین بهرهوری از منابع آب خسارتهای ناشی از کمبود آب در این مناطق به کمینه برسد. هدف از تحقیق حاضر مدیریت منابع آب با رویکرد مقابله با پدیده ریزگردها و بیابانزایی در منطقه سیستان با استفاده از روش برنامهریزی GOAL اولویتی بوده است. برنامهریزی هدف اولویتی از مهمترین روشهای حل مسائل بهینهسازی چند هدفه است. برای طراحی مدل تحقیق از محیط برنامهنویسی GAMS استفاده شده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که بر طبق نظرات کارشناسان بهمنظور مقابله با پدیده ریزگردها، اولویتهای انتقال آب از مخازن آبی چاه نیمهها و رودخانه سیستان پس از تامین نیازهای آبی مصارف خانگی، کانونهای بحرانی تالاب هامون و مناطق نهالکاری کانونهای برداشت رسوبات بادی میباشد. بدین منظور، پس از اجرای مدل تحقیق و در شرایط مدیریت بهینه منابع آب، علاوهبر تامین تمام نیازهای آبی بخش مصارف خانگی، میزان انتقال آب به دریاچه هامون برای تامین کمینه نیاز آبی آن، 61.4 میلیون متر مکعب افزایش را نشان داد و بدین ترتیب آب مورد نیاز برای تثبیت کانونهای بحرانی تالاب هامون بهطور کامل تأمین شد. همچنین، در شرایط مدیریت بهینه، میزان انتقال آب به بخشهای نهالکاری شمال شهرک محمد شاهکرم و جزینک بهترتیب به میزان 13.82 و 7.76 میلیون متر مکعب یعنی بیش از دو برابر شرایط فعلی افزایش پیدا کرده، در نتیجه تمام نیازهای آبی این بخشها نیز بهطور کامل برطرف شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که در شرایط مدیریت بهینه آب علاوهبر تامین نیازهای اساسی منطقه، میتوان انتقال آب به کانونهای بحرانی برداشت رسوبات را افزایش و باعث تثبیت این مناطق شد.
مسعود عشقیزاده؛ علی طالبی؛ محمد تقی دستورانی؛ حمیدرضا عظیمزاده
چکیده
در این تحقیق مدل لاپسوس بهعنوان یک مدل مناسب که روندیابی جریان سطحی را بر اساس الگوریتم توزیع جریان چند جهته انجام میدهد، معرفی شد. الگوریتمهای توزیع جریان به دو گروه توزیع جریان چند جهته و تک جهته تقسیم میشود. مدل لاپسوس یک مدل تحول چشمانداز بوده که ورودیهای لازم برای روندیابی جریان سطحی آن شامل مدل رقومی ارتفاع، ...
بیشتر
در این تحقیق مدل لاپسوس بهعنوان یک مدل مناسب که روندیابی جریان سطحی را بر اساس الگوریتم توزیع جریان چند جهته انجام میدهد، معرفی شد. الگوریتمهای توزیع جریان به دو گروه توزیع جریان چند جهته و تک جهته تقسیم میشود. مدل لاپسوس یک مدل تحول چشمانداز بوده که ورودیهای لازم برای روندیابی جریان سطحی آن شامل مدل رقومی ارتفاع، مقدار رگبار، ضریب رواناب و مقدار عامل همگرایی میباشد. این مدل در محیط برنامهنویسی ++C نوشته شده و ورودیهای آن از طریق صفحه اجرای مدل تعریف میشدند. این مدل برای اولینبار در ایران برای روندیابی جریان سطحی در مقیاس حوزه آبخیز در حوضه زوجی کاخک شهرستان گناباد اجرا و مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق جریانهای سطحی ایجاد شده بر اثر 34 واقعه منجر به سیلاب طی سالهای 2008 تا 2018 با استفاده از این مدل در مقیاس حوزه آبخیز و در زیرحوضههای نمونه و شاهد، شبیهسازی شد. نتایج حاصل نشان داد، روندیابی جریان چند جهته که بهوسیله مدل لاپسوس صورت گرفته است با دقت بالایی قادر به شبیهسازی حجم کل جریان خروجی در مقیاس حوضه است. بهطوریکه مقدار RMSE نرمال شده برابر با 3.9 درصد میباشد.
داود قربانپور لندی؛ کریم سلیمانی؛ میرخلاق میرنیا؛ کاکا شاهدی؛ عبدالنبی کلاهچی
چکیده
رشد جمعیت و تغییرات ناشی از گرمایش زمین تاثیرات مختلفی بر محیط پیرامون داشته است. این تغییرات سبب چالشهایی در روند بهرهبرداری از منابع آب از دیدگاه کمی و کیفی شده است. کاهش سطح آب زیرزمینی شیرین و بالازدگی آب شور دریا در آبخوانهای ساحلی سبب کاهش میزان بهرهوری از آب در این مناطق شده است. در این پژوهش، شبیهسازی کیفیت ...
بیشتر
رشد جمعیت و تغییرات ناشی از گرمایش زمین تاثیرات مختلفی بر محیط پیرامون داشته است. این تغییرات سبب چالشهایی در روند بهرهبرداری از منابع آب از دیدگاه کمی و کیفی شده است. کاهش سطح آب زیرزمینی شیرین و بالازدگی آب شور دریا در آبخوانهای ساحلی سبب کاهش میزان بهرهوری از آب در این مناطق شده است. در این پژوهش، شبیهسازی کیفیت آبخوان در اثر تهاجم جبهههای آب شور با استفاده از مدل عددی با استفاده از نرمافزار GMSv.10 انجام گرفته است. با استفاده از دو مدل کیفی MT3D و SEAWAT، وضعیت کیفی آبخوان تحلیل و پیشبینی شد. مدل پیشبینی 10 ساله نشان داد که میزان افزایش غلظت TDS رابطه مستقیمی با افت سطح ایستابی دارد. پس از واسنجی ضریب پخشیدگی مولکولی، نسبت پخش افقی به طول پخش 0.5، نسبت پخش عمودی به طول پخش 0.2 بهدست آمد. تحلیل نتایج کیفی نشان داد که در شمال غرب آبخوان (چاه دریاکنار) میزان غلظت TDS افزایش داشته است که تهاجم جبهههای آب شور دریا بهطرف ساحل را محتمل میکند. نتایج شبیهسازی با استفاده از مدل کیفی نشان میدهد که تهاجم جبهههای آب شور از دو بعد سطح و عمق جریان آب زیرزمینی میباشد و اختلاف چگالی بین منابع آب شور و شیرین سبب هجوم منحنی جبهه آب شور شده است. وضعیت تهاجم جبهههای آب شور بهطرف ساحل حاکی از افزایش غلظت بیش از 2000 میلیگرم بر لیتر در طی دوره پیشبینی میباشد. در این پژوهش بهمنظور تصمیمگیری در خصوص عوامل موثر بر افزایش یا کاهش پیشروی جبهههای آب شور ساحلی سه روش کاهش برداشت آب از منابع آب زیرزمینی، استفاده از طرحهای افزایش تغذیه آبخوان و احداث سد زیرزمینی مورد تحلیل و مدلسازی قرار گرفت. نتایج نشان میدهد که کاهش برداشت، بیشترین تاثیر را در عقبزدگی جبهههای آب شور نسبت به دو روش دیگر دارد.
علی نصیری خیاوی؛ رئوف مصطفیزاده؛ اباذر اسمعلی عوری؛ امید غقارزاده؛ محمد گلشن
چکیده
رژیم هیدرولوژیکی رودخانه نیروی محرکه و عامل اصلی پویایی زیستبوم آن است و عملیات سد سازی تاثیر قابلتوجهی بر دبی جریان رودخانه دارد. از اینرو، هدف اصلی این پژوهش، بررسی تأثیر ترکیبی تغییر مؤلفههای اقلیمی و احداث سد یامچی بر دبی جریان رودخانه بالخلوچای اردبیل با استفاده از نرمافزار IHA Software 7.1 در دورههای قبل از احداث سد (1383-1353) ...
بیشتر
رژیم هیدرولوژیکی رودخانه نیروی محرکه و عامل اصلی پویایی زیستبوم آن است و عملیات سد سازی تاثیر قابلتوجهی بر دبی جریان رودخانه دارد. از اینرو، هدف اصلی این پژوهش، بررسی تأثیر ترکیبی تغییر مؤلفههای اقلیمی و احداث سد یامچی بر دبی جریان رودخانه بالخلوچای اردبیل با استفاده از نرمافزار IHA Software 7.1 در دورههای قبل از احداث سد (1383-1353) و بعد از احداث سد (1392-1384) میباشد. بدین منظور، ابتدا وجود روند در مقادیر متغیرهای اقلیمی بارش، دما و تبخیر-تعرق با استفاده از نرمافزار MAKESENS مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس، تغییرات 33 متغیر هیدرولوژیکی و رویکرد دامنه تغییرپذیری برآورد شد. در نهایت تغییرات متغیرهای مستخرج از دبی جریان در دورههای قبل و بعد از احداث سد در گروههای مقدار، تداوم، زمانبندی، فراوانی و میزان مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به نتایج آزمون روند، تغییر در متغیرهای اقلیمی بهصورت کاهش بارش و افزایش دما بر کاهش مقادیر جریان بوده است. بر اساس نتایج، میتوان گفت که دورههای بعد از احداث سد حدود 92 درصد دبیهای کمینه جریان را بهخود اختصاص داده است. در حالیکه، سهم این دوره از دبیهای بیشینه فقط 25 درصد است که بیانگر کاهش مقدار جریان در اثر احداث سد و همچنین، روند کاهشی بارش میباشد. همچنین، تعداد ضربانهای بالای جریان در دوره قبل از احداث سد 38 درصد بیشتر از دوره بعد از احداث سد میباشد. در حالیکه، تعداد ضربانهای کم جریان در دوره بعد از احداث سد 60.7 درصد نسبت به دوره قبل از احداث سد کاهش داشته است. میزان نوسانات افزایشی دبی در دوره بعد از احداث سد 0.11 ولی در دوره قبل از احداث سد 0.3 است که نشان از کاهش آن میباشد. بهطورکلی، بر اساس متغیرهای گروه 1 (مقدار) میتوان اینگونه نتیجه گرفت که، مقدار متوسط دبی جریان رودخانه در دوره بعد از احداث سد نسبت به دوره قبل از احداث سد، 52 درصد کاهش داشته است. قابل ذکر است که تغییر در شاخصهای هیدرولوژیک جریان عمدتاً تحت تاثیر احداث سد بوده و نیز تغییر متغیرهای اقلیمی نیز در این خصوص اثرگذار بوده است و تفکیک اثرات آن نیازمند مطالعات بیشتری است.
خدایار عبدالهی؛ سمیرا بیاتی؛ محمدعلی نصر اصفهانی
چکیده
تغییرات زیاد توزیع و نوع بارش در سطح حوضه، در کنار سایر عوامل موثر بر رواناب و تغذیه آب زیرزمینی از جمله بافت خاک، کاربری اراضی و شیب زمین در سطح حوزه آبخیز، منجر به تنوع و تغییر در توزیع مکانی و زمانی مؤلفههای بیلان آب میشود. در این پژوهش، برای بررسی توزیع مکانی بیلان آب حوضه مورد مطالعه، با استفاده از مدل WetSpass-M، نقشههای ...
بیشتر
تغییرات زیاد توزیع و نوع بارش در سطح حوضه، در کنار سایر عوامل موثر بر رواناب و تغذیه آب زیرزمینی از جمله بافت خاک، کاربری اراضی و شیب زمین در سطح حوزه آبخیز، منجر به تنوع و تغییر در توزیع مکانی و زمانی مؤلفههای بیلان آب میشود. در این پژوهش، برای بررسی توزیع مکانی بیلان آب حوضه مورد مطالعه، با استفاده از مدل WetSpass-M، نقشههای رستری بارش، عمق آب زیرزمینی، دما، تبخیر و سرعت باد در مقیاس ماهانه اجرا شد. نتایج این اجرا پس از واسنجی برای شبیهسازی جریان مورد استفاده قرار گرفت. همچنین، با توجه به کوهستانی بودن حوزه آبخیز ونک، نقشههای پوشش سطح برف نیز برای لحاظ کردن اثر ذوب برف به مدل معرفی شد. ارزیابی کارایی مدل با استفاده از ضریب نش-ساتکلیف 0.61 و 0.54 بهترتیب در دوره واسنجی و اعتبارسنجی بهعنوان تابع هدف نشان داد که مدل در شبیهسازی جریان رودخانه این حوضه از دقت قابل قبولی برخوردار است. پس از حصول نتایج توزیع مکانی رواناب و تغذیه آب زیرزمینی در انواع کاربری اراضی، شیب سطح زمین بررسی شد. تجزیه و تحلیل نقشههای توزیع مکانی رواناب و تغذیه آب زیرزمینی ماهانه نشان داد که ضریب رواناب و سهم تغذیه آب زیرزمینی اثرپذیری محسوسی از کاربری اراضی و شیب سطح زمین دارند، به نحوی که مناطق جنگلی و شیبهای کم حوضه، با مقادیر تقریبی 138 و 596 میلیمتر رواناب و تغذیه آب زیرزمینی سالانه، ضریب رواناب کمتر و سهم تغذیه پتانسیل بالاتری دارند. بیشینه تغذیه آب زیرزمینی در مقیاس زمانی ماهانه در ماه فوریه (82 میلیمتر در جنگلهای تنک با شیب کمتر از 10 درجه) است. لذا با تأثیری که شناخت این عوامل مدیریت زمین بر توزیع مؤلفههای بیلان آب دارند، میتوانند بهطور محلی نقش مؤثری در مدیریت و برنامهریزی منابع آب سطحی و زیرزمینی ایفا کنند.
مهدی قربانی؛ سمانه ناصری؛ احمد حاج علیزاده
چکیده
حکمرانی ﻣﺸﺎﺭﻛﺘﻲ حوزه آبخیز ﻳﻚ ﻧﮕﺮﺵ ﺟﺎﻣﻊ ﺑﺮﺍﻱ ﺟﻠﺐ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﻓﺮﺩﻱ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺑﻴﻦ بهرهبرداران و نهادهای فعال در یک عرصه است ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ نیل به ﺍﻫﺪﺍﻑ غایی نهاد و بهرهبردار ﻭ همچنین، ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﺴﺘﻤﺮ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺑﻌﺎﺩ تلاش میکند. این مطالعه با هدف تحلیل اثربخشی و پویایی رویکرد جامعنگری با تأکید بر انسجام ...
بیشتر
حکمرانی ﻣﺸﺎﺭﻛﺘﻲ حوزه آبخیز ﻳﻚ ﻧﮕﺮﺵ ﺟﺎﻣﻊ ﺑﺮﺍﻱ ﺟﻠﺐ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﻓﺮﺩﻱ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺑﻴﻦ بهرهبرداران و نهادهای فعال در یک عرصه است ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ نیل به ﺍﻫﺪﺍﻑ غایی نهاد و بهرهبردار ﻭ همچنین، ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﺴﺘﻤﺮ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺑﻌﺎﺩ تلاش میکند. این مطالعه با هدف تحلیل اثربخشی و پویایی رویکرد جامعنگری با تأکید بر انسجام سازمانی در راستای استقرار حکمرانی مشارکتی حوزه آبخیز سه قلعه در شهرستان سرایان استان خراسان جنوبی انجام گرفته است. برای دستیابی به این هدف، شاخصهای سطح کلان در شبکه همکاری بین دستاندرکاران سازمانی در دو بازه زمانی قبل و بعد از اجرای یک پروژه جامعنگر در استان خراسان جنوبی با استفاده از روش تحلیل شبکه اجتماعی سنجش شدهاند. نتایج نشاندهنده روند مثبت و افزایشی در پویایی انسجام سازمانی با اجرای رویکرد جامعنگری است که بر اساس میزان شاخصهای تراکم (در قبل از اجرا: 54.1، در بعد از اجرا: 74.2)، دوسویگی پیوندها (در قبل از اجرا: 48.8، در بعد از اجرا: 67.32) و میانگین فاصله ژئودزیک (در قبل از اجرا: 1.37 و در بعد از اجرا: 1.25) و با تقویت روابط برون بخشی زمینه برای کاهش تمرکز در تصمیمگیریها فراهم شده است. بنابراین، تحلیل شبکه اجتماعی و رویکرد برون بخشی در عملیاتی کردن سیاستها برای مدیریت پایدار منابع طبیعی امری ضروری است و روش تحلیل شبکه اجتماعی ابزاری کاربردی برای شناسایی فرصت و چالشهای پیش روی مدیران منابع طبیعی در راستای تقویت انسجام سازمانی است.
مجتبی صانعی؛ علی فرودی خور
چکیده
سرریزها یکی از سازههای متداول برای تخلیه و اندازهگیری جریان هستند، به همین منظور این نوع سازههای هیدرولیکی بسته به هدف مورد استفاده، دارای اشکال مختلفی هستند. ضرایب طراحی سرریزها که در مراجع استاندارد طراحی در دسترس است، مربوط به سرریزهایی است که امتداد آنها عمود بر جهت جریان است. در برخی از موارد بهدلیل محدودیتهای ...
بیشتر
سرریزها یکی از سازههای متداول برای تخلیه و اندازهگیری جریان هستند، به همین منظور این نوع سازههای هیدرولیکی بسته به هدف مورد استفاده، دارای اشکال مختلفی هستند. ضرایب طراحی سرریزها که در مراجع استاندارد طراحی در دسترس است، مربوط به سرریزهایی است که امتداد آنها عمود بر جهت جریان است. در برخی از موارد بهدلیل محدودیتهای اجرایی و طراحی، استفاده از سرریزهای کنگرهای، سرریزهای جانبی و همچنین، طراحی سرریزهای قوس محور اجتنابناپذیر است. تا کنون در زمینه تخمین ضریب دبی این سرریزها و نیز استخراج رابطه دبی-اشل آنها تحقیقات بسیار کمی انجام شده است. در این تحقیق، به کمک روش نوین بهینهسازی برنامهریزی بیان ژن و همچنین، روش شبکه هوش مصنوعی روابطی بدون بعد بر اساس پارامترهای زاویه قوس سرریز و نسبت بار آبی بالادست سرریز به ارتفاع آن برای برآورد ضریب دبی این سازهها ارائه شده است. برای واسنجی و صحتسنجی (آزمون) رابطه پیشنهادی، دادههای آزمایشگاهی Kumar و همکاران استفاده شده است. مقایسه نتایج محاسباتی این رابطه با مقادیر آزمایشگاهی ضریب دبی سرریزهای قوسی نشان داد که روابط پیشنهادی از دقت بسیار مناسبی برخوردار است. با توجه به معیارهای عملکرد، دو مدل برای GEP و یک روش برای ANN انتخاب شدند که در همه این مدلها الگوی ورودی یکسان میباشد. در روش منحنی برنامهریزی ژنتیک الگوی ورودی با عملگرهای 2F و 4F با داشتن بیشترین ضرایب تعیین برای دادههای آزمون بهترتیب 0.924=DC و 0.956=DC بهترین عملگرها در این روش انتخاب شدند. همچنین، در روش ANN نیز با متغیر قرار دادن تعداد نورونها در لایههای مخفی در بازه 10-2، مدل حاضر با تعداد 10 نورون دارای بیشترین 0.962=DC نسبت به الگوهای دیگر میباشد.
مجید کاظمزاده؛ جواد اکبری
چکیده
در قرن اخیر یکی از مهمترین چالشهای جهان، خشکسالی بوده، پایش و ارزیابی شدت و مدت آن برای مقابله و کاهش اثرات آن بسیار ضروری است. در چند دهه اخیر با توسعه و پیشرفت مباحث سنجش از دور، برآوردهای ماهوارهای خشکسالی با دقت مکانی بالا و گامهای زمانی مختلف بهطور گسترده مورد استفاده قرار گرفته است. لذا هدف پژوهش حاضر، تحلیل خشکسالی ...
بیشتر
در قرن اخیر یکی از مهمترین چالشهای جهان، خشکسالی بوده، پایش و ارزیابی شدت و مدت آن برای مقابله و کاهش اثرات آن بسیار ضروری است. در چند دهه اخیر با توسعه و پیشرفت مباحث سنجش از دور، برآوردهای ماهوارهای خشکسالی با دقت مکانی بالا و گامهای زمانی مختلف بهطور گسترده مورد استفاده قرار گرفته است. لذا هدف پژوهش حاضر، تحلیل خشکسالی هواشناسی و توزیع خطای برآوردی دادههای ماهواره TRMM با دادههای زمینی طی دوره آماری 1998 تا 2014 بوده است. در این راستا، بهمنظور ارزیابی صحت و دقت شاخص خشکسالی هواشناسی، برآوردی از ماهواره TRMM از 41 ایستگاه سینوپتیک ایران استفاده شد. در این پژوهش، معیارهای ارزیابی خطا شامل NSE ،RMSE ،ME، Bias و ضریب همبستگی بوده، برای تحلیل مکانی آنها از روش درونیابی IDW در نرمافزار ArcGIS 10.3 استفاده شده است. نتایج تحلیل شاخص خشکسالی بر اساس دادههای زمینی نشان داد که از لحاظ شدت خشکسالی، ایستگاههای کرمان، بوشهر، کاشمر، قزوین، بجنورد و کاشان در بین ایستگاههای مورد مطالعه یک خشکسالی خیلی شدید را طی دوره 1998 تا 2014 پشت سر گذاشتهاند و از لحاظ فراوانی ایستگاه کرج بیشترین فراوانی خشکسالی را در بین ایستگاههای مورد مطالعه داشته است. نتایج تحلیل مکانی معیارهای ارزیابی خطا نشان داد که شاخص خشکسالی برآوردی از ماهواره TRMM در مناطق شمال شرقی (در اطراف ایستگاههای کاشمر و مشهد) و جنوب غربی (در اطراف ایستگاههای شهرکرد، اصفهان، یاسوج، بوشهر و شیراز) کشور خطای کمتری داشته، بیشترین خطا مربوط به مناطق مرکزی کشور (در اطراف ایستگاههای بیارجمند، طبس) بوده است. همچنین، در بیشتر مناطق کشور، شاخص خشکسالی برآوردی از TRMM با محاسباتی ایستگاههای زمینی تطابق قابل قبولی داشته است و با واسنجی دادههای TRMM با ایستگاههای زمینی، میتوان از آن برای پایش خشکسالی در مناطق فاقد ایستگاه بهصورت شبکههای 0.25× 0.25 درجه طول و عرض جغرافیایی استفاده کرد.
حسن علیپور؛ آرش ملکیان
چکیده
بارندگی از پارامترهای مهم در بین پارامترهای اقلیمی و از عوامل بسیار تأثیرگذار در هیدرولوژی و بیلان آب یک حوزه آبخیز است که پیشبینی و شناسایی رفتار آن برای مدیریت اکوسیستم و منابع آبی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این تحقیق، برای بررسی روند تغییرات بلندمدت آستانههای بارش در شمال غرب کشور، از رویکردهای آماری ناپارامتری (اسپیرمنرو، ...
بیشتر
بارندگی از پارامترهای مهم در بین پارامترهای اقلیمی و از عوامل بسیار تأثیرگذار در هیدرولوژی و بیلان آب یک حوزه آبخیز است که پیشبینی و شناسایی رفتار آن برای مدیریت اکوسیستم و منابع آبی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این تحقیق، برای بررسی روند تغییرات بلندمدت آستانههای بارش در شمال غرب کشور، از رویکردهای آماری ناپارامتری (اسپیرمنرو، کندالتائو، من-کندال و تخمینگر شیب San) و آزمونهای همگنی (فننیومن، بوشانت، همگنی نرمال استاندارد و پتیت) در هشت ایستگاه سینوپتیک طی دوره 1984 تا 2013 استفاده شد. با توجه به نتایج حاصل از آزمونهای ناپارامتری و همگنی ایستگاه مراغه، در همه آستانه بارشها در سطح معنیداری 0.01 روند کاهشی و در سطح معنیداری 0.05 دارای تغییر ناگهانی بهصورت نزولی را نشان داد. آزمونهای من-کندال، اسپیرمنرو و کندالتائو در همه سریها نتایج مشابه با یکدیگر و در برخی آستانهها متفاوت با روش San ارائه دادند. بهطوری که برای کل آستانههای بارشی 26 درصد از آزمونهای ناپارامتری دارای روند بودند. برای تعیین نقطه تغییر در تمام آستانهها نتایج آزمونهای بوشانت، همگنی نرمال استاندارد و پتیت مشابه با یکدیگر ولی با نتایج آزمون فننیومن متفاوت بودند. در این زمینه، بهطور متوسط 25.92 درصد از آستانههای بارشی در منطقه مورد مطالعه ناهمگن بوده است. با بررسی این تغییرات ناگهانی میتوان پی برد که عوامل طبیعی و غیر طبیعی همچون خشکسالیهای هواشناسی یا عوامل انسانی سبب تغییر ناگهانی در بارشهای آستانه گشته است.
علیرضا انتظاری؛ رحمان زندی؛ مریم خسرویان
چکیده
آگاهی از خصوصیات کمی و کیفی تغییرات زمین در برنامهریزیهای محیطی، آمایش سرزمین و توسعه پایدار بسیار حائز اهمیت است. در حال حاضر، استفاده از نقشههای پوشش گیاهی یکی از ارکان مهم در تولید اطلاعات جهت برنامهریزیهای کلان و خرد میباشد. در این پژوهش، برای نمایش تغییرات زمانی و مکانی پوشش گیاهی استان فارس از اطلاعات ماهواره لندست ...
بیشتر
آگاهی از خصوصیات کمی و کیفی تغییرات زمین در برنامهریزیهای محیطی، آمایش سرزمین و توسعه پایدار بسیار حائز اهمیت است. در حال حاضر، استفاده از نقشههای پوشش گیاهی یکی از ارکان مهم در تولید اطلاعات جهت برنامهریزیهای کلان و خرد میباشد. در این پژوهش، برای نمایش تغییرات زمانی و مکانی پوشش گیاهی استان فارس از اطلاعات ماهواره لندست سنجندههای OLI و ETM در طی دوره 30 ساله (2017-1986) استفاده و مقدار شاخص NDVI محاسبه شد. همچنین، بهمنظور بررسی تغییرات کیفی پوشش گیاهی، مقادیر عددی این شاخص به سه طبقه غنی، ضعیف و فاقد پوشش گیاهی طبقهبندی شد و تغییرات دمایی سطح زمین در دوره مطالعاتی با استفاده از تصاویر MODIS محاسبه شد. نتایج نشان داد، تغییرات کمی و کیفی پوشش گیاهی در طی 30 سال برای منطقه مورد مطالعه گسترده بوده است، بهطوری که مناطق فاقد پوشش گیاهی به میزان 107.49 هکتار افزایش و مناطق با پوشش گیاهی ضعیف به میزان 366.56 هکتار کاهش و همچنین، پوشش گیاهی غنی به میزان 455.55 کاهش یافته است. بیشترین کاهش مساحت در اراضی با پوشش گیاهی غنی صورت گرفته است. از بررسی دمای سطح زمین در استان با تصاویر MODIS این نتیجه حاصل شد که دمای سطح افزایش یافته است. دامنه اختلاف دمایی بیش از سه درجه (از 2.85- تا 0.96 درجه سانتیگراد) متفاوت بوده و بیشترین میزان کاهش دما در مناطق شرقی و منتهی به مرکز استان مشاهده میشود. در نهایت، برای بررسی ارتباط پوشش گیاهی و دمای سطح زمین (LST) خطوط همدمای اختلاف دمای سالانه ترسیم و با اختلاف میزان NDVI در دوره مورد مطالعه تلفیق شد. نتایج نشان داد، در اکثر مناطقی که دمای کمتری دارند، پوشش گیاهی انبوهتر بهوجود آمده است. میزان همبستگی پوشش گیاهی مقدار 0.77- را نشان میدهد که بیانگر رابطه مستقیم و معکوس بین پوشش گیاهی و دما میباشد.
معصومه زینعلی؛ محمد رضا گلابی؛ محمد رضا شریفی؛ مریم حافظ پرست
چکیده
با پیشبینی جریان رودخانهها علاوه بر مدیریت بهرهبرداری از منابع آب، میتوان حوادث طبیعی نظیر سیل و خشکسالی را نیز پیشبینی و مهار کرد. استفاده از مدلهای جدید در این زمینه میتواند به مدیریت و برنامهریزی صحیح کمک کند. در این مطالعه، به ارزیابی سه مدل به نامهای، برنامهریزی بیان ژن (GEP)، شبکه بیزین ...
بیشتر
با پیشبینی جریان رودخانهها علاوه بر مدیریت بهرهبرداری از منابع آب، میتوان حوادث طبیعی نظیر سیل و خشکسالی را نیز پیشبینی و مهار کرد. استفاده از مدلهای جدید در این زمینه میتواند به مدیریت و برنامهریزی صحیح کمک کند. در این مطالعه، به ارزیابی سه مدل به نامهای، برنامهریزی بیان ژن (GEP)، شبکه بیزین (BN) و ماشین بردار پشتیبان (SVM) پرداخته شده است. دادههای مورد استفاده برای این پژوهش، دادههای بارش و جریان روزانه رودخانه گاماسیاب نهاوند در یک دوره 10 ساله (1391-1381) میباشد. نتایج نشانگر برتری نسبی مدل برنامهریزی بیان ژن نسبت به بقیه مدلها بود و مدل ماشین بردار پشتیبان (SVM) تقریبا عملکرد بهتری نسبت به شبکه بیزین در مدلسازی جریان روزانه رودخانه داشت. علاوه بر این، سرعت اجرای مدل برنامهریزی بیان ژن نسبت به بقیه مدلها بیشتر بود و در زمان کوتاهی قادر به ارائه نتایج بود. همچنین، مدل SVM در تخمین مقادیر کمینه پایانی نیز دچار بیش برازش شده است. در نهایت مدل برنامهریزی بیان ژن با ضریب تبیین 0.9230 و جذر میانگین مربعات 0.5867 در مرحله آموزش و ضریب تبین 0.9025 و جذر میانگین مربعات 0.4936 در مرحله تست، بهعنوان مدل برتر انتخاب شد.
راضیه معتمدی؛ محمود آذری؛ رضا منصفی
چکیده
سیمای سرزمین، یکی از عوامل موثر بر فرایندهای هیدرولوژی آبخیز میباشد. تغییر ساختار و توزیع مکانی کاربریهای اراضی مختلف، نقش مهمی در تولید رواناب و رسوب در سطح آبخیز دارد. تعیین ارتباط بین الگوهای چشمانداز آبخیز و فرایندهای هیدرولوژی میتواند در تعیین مقدار فرسایش خاک و رسوب آبخیز مورد استفاده قرار گیرد. از اینرو، ...
بیشتر
سیمای سرزمین، یکی از عوامل موثر بر فرایندهای هیدرولوژی آبخیز میباشد. تغییر ساختار و توزیع مکانی کاربریهای اراضی مختلف، نقش مهمی در تولید رواناب و رسوب در سطح آبخیز دارد. تعیین ارتباط بین الگوهای چشمانداز آبخیز و فرایندهای هیدرولوژی میتواند در تعیین مقدار فرسایش خاک و رسوب آبخیز مورد استفاده قرار گیرد. از اینرو، با توجه به مشکلات موجود در اندازهگیری رسوب، برآورد آن با استفاده از ویژگیهای سیمای سرزمین و الگوی کاربری زمین جایگزین مناسبی برای روشهای معمول برآورد رسوب میباشد. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر، تعیین ارتباط رسوب آبخیز با سنجههای سیمای سرزمین در زیرحوضههای منتخب استان گلستان است. بدینمنظور، دادههای دبی و رسوب معلق برای ایستگاههای هیدرومتری استان از منابع مربوطه اخذ و بر اساس خصوصیات آبخیز و کیفیت و کمیت دادهها، زیرحوضههای مناسب این پژوهش انتخاب شد. سپس، با استفاده از نقشه کاربری اراضی استان، 15 سنجه سیمای سرزمین مرتبط با رسوب برای کاربریهای مختلف تعیین شدند. بهمنظور تعیین ارتباط بین رسوب آبخیز با سنجههای سیمای سرزمین، از رگرسیون کمینه مربعات جزئی استفاده شد که ترکیب روشهای تجزیه و تحلیل مؤلفههای اصلی و رگرسیون چندگانه است. نتایج پژوهش نشان داد که بین رسوب آبخیز با الگوهای پوشش زمین ارتباط زیادی وجود دارد. از میان 15 سنجه سیمای سرزمین، شاخص بزرگترین لکه (LPI)، میانگین فاصله نزدیکترین همسایه (ENN-MN) و میانگین نسبت محیط به مساحت (PARA–MN) بهترتیب با مقادیر اهمیت متغیر در پیشبینی (VIP) 1.296، 1.184 و 1.747 و ضرایب رگرسیونی 0.014-، 0.039- و 0.002- بهعنوان سنجههای اصلی در کاهش میزان رسوب آبخیز تعیین شدند و سنجههای شاخص شکل سیمای سرزمین (LSI) و میانگین اندازه لکه (AREA-MN) با مقادیر VIP ،0.80 و 0.84 و ضرایب رگرسیونی 0.020 و 0.017 بهعنوان سنجههای مؤثر در افزایش رسوب آبخیزهای مطالعاتی شناخته شدند که 71 درصد از تغییرات رسوب را در زیرحوضهها تبیین میکنند. نتایج پژوهش حاضر، توانایی برآورد رسوب با استفاده از ویژگیهای سیمای سرزمین و کارایی رگرسیون کمینه مربعات جزئی را در تعیین مدلهای کمی رسوب تایید میکند.
مرتضی میری؛ مجتبی رحیمی؛ علیاکبر نوروزی
چکیده
امروزه دادههای بارش ماهوارهای با قدرت تفکیک مکانی و زمانی بالا، یک منبع جایگزین مناسب برای انجام مطالعات مختلف اقلیمی و هیدرولوژیکی در مناطق فاقد آمار و مناطق با عدم توزیع یکنواخت ایستگاهها است. استفاده از این دادهها با شرط داشتن دقت کافی، برای کشور ایران که بسیاری از قسمتهای آن بهویژه مناطق بیابانی و کوهستانی بهدلیل ...
بیشتر
امروزه دادههای بارش ماهوارهای با قدرت تفکیک مکانی و زمانی بالا، یک منبع جایگزین مناسب برای انجام مطالعات مختلف اقلیمی و هیدرولوژیکی در مناطق فاقد آمار و مناطق با عدم توزیع یکنواخت ایستگاهها است. استفاده از این دادهها با شرط داشتن دقت کافی، برای کشور ایران که بسیاری از قسمتهای آن بهویژه مناطق بیابانی و کوهستانی بهدلیل تراکم پایین ایستگاهها، طول دوره آماری کوتاه ایستگاههای جدید و غیره، همواره با مشکلات دسترسی به اطلاعات مکانی و زمانی اقلیم مواجه میباشند، از اهمیت زیادی برخوردار است. از اینرو، هدف اصلی تحقیق حاضر ارزیابی دقت دادههای بارش GPM و TRMM در مقابل دادههای ثبت شده ایستگاههای منتخب در سطح ایران است. برای رسیدن به این منظور، از روشهای سنجش از دوری و آماری استفاده شد. دادههای مورد استفاده شامل دادههای بارش روزانه 70 ایستگاه همدیدی منتخب و دادههای شبکهبندی شده بارش GPM و TRMM با قدرت تفکیک مکانی 0.25×0.25 درجه جغرافیایی طی دوره زمانی 2016-2014 است. نتایج بهدست آمده نشان داد که در حالت کلی مقادیر بارش روزانه سنجندههای نام برده شده از دقت مناسبی در سطح ایران برخوردار نیستند و میزان خطای بارش برآوردی برای بیشتر ایستگاهها قابل توجه است. مقایسه دقت سنجندههای TRMM و GPM در برابر دادههای مشاهدهای نشان داد که هر چند شباهت زیادی بین مقادیر بارش برآوردی GPM و TRMM وجود دارد، ولی دقت دادههای روزانه سنجنده GPM در سطح ایران نسبت به دادههای TRMM بیشتر است. زیرا مقدار ضریب تعیین برای دادههای بارش TRMM در بهترین حالت به 0.46 و برای GPM به 0.6 میرسد. از نظر مکانی، بهترین دقت پایگاه دادههای سنجشازدوری GPM و TRMM در غرب کشور و بهویژه در امتداد کوههای زاگرس است و همانند بسیاری از پایگاه دادههای دیگر کمترین دقت در نواحی ساحلی و بهویژه سواحل دریای خزر مشاهده میشود. بررسی و مقایسه مجموع بارش سالانه ایستگاهها و پایگاه دادههای دورسنجی نشان داد که نهتنها بین مقادیر بارش برآوردی بلکه از نظر مکانی نیز بین هستههای پر بارش و کم بارش اختلاف وجود دارد.
رقیه آسیابی هیر؛ رئوف مصطفیزاده؛ مجید رئوف؛ اباذر اسمعلیعوری
چکیده
وجود و تأمین آب کافی از پیشنیازهای بنیادی برای توسعه اقتصادی-اجتماعی جوامع انسانی میباشد. هدف مطالعه حاضر، ارزیابی پایداری منابع آب سطحی و عوامل موثر بر آن است. به کمک شاخصهای تعیین شده شامل: منابع (موجودیت، تغییرپذیری)، دسترسی (دسترسی به بهداشت)، مصارف (مصرف آب خانگی، مصرف آب کشاورزی)، محیط زیست (جریان پایه، پوشش گیاهی طبیعی، ...
بیشتر
وجود و تأمین آب کافی از پیشنیازهای بنیادی برای توسعه اقتصادی-اجتماعی جوامع انسانی میباشد. هدف مطالعه حاضر، ارزیابی پایداری منابع آب سطحی و عوامل موثر بر آن است. به کمک شاخصهای تعیین شده شامل: منابع (موجودیت، تغییرپذیری)، دسترسی (دسترسی به بهداشت)، مصارف (مصرف آب خانگی، مصرف آب کشاورزی)، محیط زیست (جریان پایه، پوشش گیاهی طبیعی، جریان زیستمحیطی) و ظرفیت اجتماعی-اقتصادی (نرخ سواد، جمعیت فعال اقتصادی، اشتغال در بخش غیر کشاورزی) مؤلفههای اثرگذار بر پایداری منابع آب سطحی در 21 حوزه آبخیز استان اردبیل ارزیابی شده است. مقادیر شاخصها پس از محاسبه، بر اساس دامنه آنها بهصورت استاندارد در دامنه صفر تا 100 ارائه شدند. امکان مقایسه مولفههای مختلف و چند بعدی در حوضههای مورد مطالعه، بهصورت ارائه نتایج در قالب نمودارهای راداری فراهم شده است. معیار منابع که شامل سرانه آب و ضریب تغییرات بارش است، در حوضههای شمسآباد و هیر بهترتیب با مقادیر استاندارد 16 و 93 پایینترین و بالاترین مقدار را دارند. حوضههای نیر، پلالماس و دوستبیگلو از نظر معیار استاندارد شده محیط زیست با مقادیر 60، 58 و 54 در شرایط مطلوب و سایر حوضهها در وضعیت بسیار نامناسبی قرار دارند. مقدار معیار ظرفیت در حوضه پل الماس بیشتر و پل سلطان کمتر از بقیه حوضهها میباشد. در معیار دسترسی، حوضههای شمسآباد و احمدکندی بهترتیب کمترین و بیشترین مقدار را دارند. متوسط مقادیر استانداردسازی شده معیارهای منابع، مصارف، دسترسی، ظرفیت و محیط زیست بهترتیب برابر 50، 60، 42، 38 و 25 است. در مجموع، نتایج نشان داد که معیارهای دسترسی و منابع دارای تغییرات بیشتری بوده، معیار محیط زیست در شرایط نامطلوبی قرار دارد. قابل ذکر است که حوضههای مرکزی و شرق استان دارای مقادیر مشابهی از نظر معیارها هستند.
سعیده شیرینمنش؛ مسعود صدری نسب؛ علی کرمیخانیکی؛ امیر اشتری لرکی؛ سید مصطفی سیادت موسوی
چکیده
بررسی غلظت رسوب معلق در دلتاها یکی از مهمترین مباحث محیط زیستی و مهندسی در دریا محسوب میشود. الگوی پخش رسوب معلق نزدیک سواحل را میتوان با توجه به توپوگرافی بستر و نوع جریانهای غالب منطقه، بهوسیله نمونهبرداری از رسوب معلق دریا و ترکیب آن با محصولات سنجش از دور پیدا کرد. این نوشتار دستاورد پژوهشی است که هدف آن تعیین الگوریتم ...
بیشتر
بررسی غلظت رسوب معلق در دلتاها یکی از مهمترین مباحث محیط زیستی و مهندسی در دریا محسوب میشود. الگوی پخش رسوب معلق نزدیک سواحل را میتوان با توجه به توپوگرافی بستر و نوع جریانهای غالب منطقه، بهوسیله نمونهبرداری از رسوب معلق دریا و ترکیب آن با محصولات سنجش از دور پیدا کرد. این نوشتار دستاورد پژوهشی است که هدف آن تعیین الگوریتم حاکم بر غلظت رسوب معلق سطحی با استفاده از تصاویر ماهواره لندست 8، OLI و دادههای میدانی در دلتای هندیجان در شمال غربی خلیج فارس بوده است. برای این منظور، همزمان با عبور ماهواره لندست 8 در تاریخهای اول اسفند 1394 و 18 بهمن 1395، نمونهبرداری از آب و رسوب در بیش از 60 ایستگاه انجام شد و محدوده تغییرات غلظت رسوب معلق در دلتای هندیجان (740-0) اندازهگیری شد. پس از تصحیح هندسی و اتمسفری تصاویر SWIR ماهواره لندست 8، OLI، روابط مقادیر غلظت رسوب معلق با کمیت بازتابهای تصاویر فوق مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که همبستگی بالایی بین غلظت رسوب بهدست آمده و بازتابش سطحی در نوارهای 4 و 5 ماهواره لندست 8 وجود دارد. با استفاده از آزمونهای آماری و آزمودن بیش از 50 معادله، نوع الگوریتم حاکم بر غلظت رسوب معلق تعیین شد. بهترین الگوریتم با ترکیب نوار 4 و نوار 5 ماهواره لندست 8 و از نوع نمایی انتخاب شد. ضریب همبستگی پیرسن r=0.93 و میزان جزر میانگین ریشه مربعات خطا و خطای نسبی بهترتیب 28.12=RMSE و 34.24=PRMSE درصد بهدست آمد. پس از اعمال الگوریتم بهدست آمده بر تصاویر ماهوارهای، نقشه پراکندگی رسوب معلق سطحی در دلتای هندیجان حاصل شد. طبق این نتایج، غلظت رسوب معلق در نزدیک ساحل هندیجان مقدار بالایی دارد و با دور شدن از ساحل، مقدار رسوب معلق کاهش مییابد. میزان این تغییرات از مناطق نزدیک به ساحل دلتا تا فاصله پنج کیلومتری به سمت دریا، حدود 2800 mgl-1 تا 20 mgl-1 در تاریخ اول اسفند 94 و 800 mgl-1 تا 15 mgl-1 در تاریخ 18 بهمن 95 برآورد شد. نتیجه اینکه تصاویر لندست 8، OLI برای محاسبه غلظت رسوب معلق در دلتای هندیجان بسیار مناسب است.
مهدیس امیری؛ حمیدرضا پورقاسمی؛ غلامعباس قنبریان؛ سید فخرالدین افضلی
چکیده
فرسایش خندقی یکی از اشکال پیشرفته فرسایش آبی میباشد که شناسایی عوامل موثر و پهنهبندی آن یکی از ابزارهای مهم برای کنترل این پدیده میباشد. هدف اصلی پژوهش حاضر، مدلسازی مکانی و ارزیابی فرسایش خندقی با استفاده از مدل احتمالاتی وزن واقعه و سناریوهای مختلف در انتخاب محل رخداد خندقهای شناسایی شده در حوزه آبخیز مهارلو در استان ...
بیشتر
فرسایش خندقی یکی از اشکال پیشرفته فرسایش آبی میباشد که شناسایی عوامل موثر و پهنهبندی آن یکی از ابزارهای مهم برای کنترل این پدیده میباشد. هدف اصلی پژوهش حاضر، مدلسازی مکانی و ارزیابی فرسایش خندقی با استفاده از مدل احتمالاتی وزن واقعه و سناریوهای مختلف در انتخاب محل رخداد خندقهای شناسایی شده در حوزه آبخیز مهارلو در استان فارس میباشد. بدین منظور، ابتدا با استفاده از بازدیدهای میدانی گسترده نقاط راس خندق، انتهای خندق و همچنین مرز خندقها (پلیگونهای خندقی) شناسایی و نقشه پراکنش خندقهای منطقه مورد مطالعه تهیه شد. سپس، لایههای اطلاعاتی درصد شیب، جهت شیب، انحنای سطح، طبقات ارتفاعی، شاخص رطوبت توپوگرافی، متوسط بارندگی سالانه، شاخص پوشش گیاهی تفاضلی نرمالشده، کاربری اراضی، واحدهای سنگشناسی، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، تراکم زهکشی و مشخصات خاک (درصد سیلت، درصد رس، هدایت الکتریکی و pH) بهعنوان عوامل موثر بر وقوع خندقها شناسایی و در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی نقشههای آنها تهیه و طبقهبندی شد. با استفاده از الگوریتم وزن واقعه ارتباط هر یک از عوامل و سه سناریو مختلف در انتخاب محل وقوع خندقها (راس خندق، انتهای خندق و همچنین، پلیگونهای خندقی) تعیین و وزن طبقههای هر عامل مشخص شد. نتایج وزندهی لایهها با استفاده از مدل وزن واقعه، نشان داد که افزایش بارندگی، تراکم زهکشی بالا، درصد سیلت زیاد، طبقات ارتفاعی کم، جهتهای جنوبی، فاصلههای کم از جاده و آبراهه، سازندهای زمینشناسی آسماری، آغاجاری، رازک، گچساران، میشان و ساچون و همچنین، اراضی لخت نقش موثری در وقوع فرسایش خندقی در منطقه مورد مطالعه داشته است. نهایتاً، در محیط نرمافزار ArcGIS، نقشههای پهنهبندی حساسیت فرسایش خندقی تهیه شد. ارزیابی سه نقشه پهنهبندی فرسایش خندقی با استفاده از منحنی ROC و 30 درصد از خندقهای استفاده نشده در فرایند مدلسازی حاکی از آن بود که دقت مدلهای تهیه شده بر اساس سه سناریو راس خندق، انتهای خندق و پلیگون خندقها بهترتیب 0.847، 0.861 و 0.792 میباشد. بهمنظور کنترل و جلوگیری از این نوع فرسایش آبی در حوزه آبخیز مهارلو، اقدامات حفاظتی و آبخیزداری را در قالب فعالیتهای بیولوژیکی در مراحل اولیه و بهویژه در ابتدای خندق بهمنظور پیشروی از گسترش آن میتوان انجام داد.
زهرا رزقی؛ مهدی همایی؛ علیاکبر نوروزی
چکیده
آگاهی از بافت بهدلیل تأثیر مستقیم آن بر دیگر ویژگیهای خاک برای مطالعات کشاورزی، منابع طبیعی، هیدرولوژی و غیره از اهمیت زیادی برخوردار است. تعیین بافت خاک در پهنههای گسترده مستلزم صرف وقت و هزینههای زیاد است. به همین دلیل، پژوهشگران بهدنبال راههایی برای تعیین این ویژگی مهم خاک در مقیاسهای وسیع هستند. یکی ...
بیشتر
آگاهی از بافت بهدلیل تأثیر مستقیم آن بر دیگر ویژگیهای خاک برای مطالعات کشاورزی، منابع طبیعی، هیدرولوژی و غیره از اهمیت زیادی برخوردار است. تعیین بافت خاک در پهنههای گسترده مستلزم صرف وقت و هزینههای زیاد است. به همین دلیل، پژوهشگران بهدنبال راههایی برای تعیین این ویژگی مهم خاک در مقیاسهای وسیع هستند. یکی از این روشها، استفاده از بازتاب طیفی خاک سطحی است. در این روش، انتخاب روش واسنجی، دقت اندازهگیری ویژگیهای خاک را بهشدت از خود متأثر میسازد. در این پژوهش، عملکرد دو روش رگرسیونی کمینه مربعات جزئی (PLSR) و رگرسیون مؤلفههای اصلی (PCR) برای شناسایی روش مناسب برای ارزیابی شن، سیلت و رس خاک مقایسه شد. به همین منظور، 50 نمونه خاک از استان تهران گردآوری و بهعنوان مجموعه داده برای روش واسنجی و اعتبارسنجی مورد استفاده قرار گرفت. نمونهها با پنج سطح رطوبتی صفر، پنج، 10، 15 و 20 درصد وزنی و با استفاده از اسپکترورادیومتر زمینی با محدوده اندازهگیری 2500-350 نانومتر اسکن شدند. طیفها نیز با استفاده از سه روش پیش پردازش SG، FD-SG و Normal+SG تصحیح شد. نتایج ضریب تبیین (R2) حاصل از ارزیابی متقابل نشان داد که مدل PLSR عملکردی بهتر از PCR دارد. روش پیش پردازش Normal+ SG برای بافت لوم رسی و روش SG برای بافت لوم رس شنی برآورد بهتری از خصوصیات مورد اندازهگیری نشان داد. مقدار R2 برای رس 0.74، 0.81، 0.97 و 0.87 بهترتیب در رطوبتهای صفر، پنج، 15 و 20 درصد در بافت لوم رسی و 0.95 و 0.61 در سطوح صفر و پنج درصد در بافت لوم رس شنی بهدست آمد. سیلت با مقدار R2 0.67 در رطوبت پنج درصد در بافت لوم رسی و 0.97 در رطوبت 20 درصد در بافت لوم رس شنی برآورد بهتری داشت. شن نیز با R2 برابر با 0.86 و 0.72 بهترتیب در رطوبتهای پنج و 10 درصد در بافت لوم رسی برآورد شد.
میثم صمدی؛ عبدالرضا بهرهمند؛ ابوالحسن فتحآبادی
چکیده
در هر برنامه مدیریتی برای منابع آب، آگاهی از شرایط آینده بهمنظور تخصیص بهینه منابع آب به بخشهای مختلف از قبیل شرب، کشاورزی و غیره لازم میباشد. آنچه در این میان مهم میباشد، پیشبینی مقادیر جریان ورودی به سیستم منابع آب در ماههای آینده است. در این راستا، استفاده از روشهایی که بتواند با کمینه خطا و با توجه به ...
بیشتر
در هر برنامه مدیریتی برای منابع آب، آگاهی از شرایط آینده بهمنظور تخصیص بهینه منابع آب به بخشهای مختلف از قبیل شرب، کشاورزی و غیره لازم میباشد. آنچه در این میان مهم میباشد، پیشبینی مقادیر جریان ورودی به سیستم منابع آب در ماههای آینده است. در این راستا، استفاده از روشهایی که بتواند با کمینه خطا و با توجه به داده و اطلاعات موجود، جریان رودخانه را پیشبینی کند، از اهمیت فراوانی برخوردار میباشد. در پژوهش حاضر، مقادیر دبی ماهانه ورودی به سد بوستان برای آینده با استفاده از دادههای هیدرومتری ایستگاه تمر و بهکارگیری سه مدل سری زمانی، شبکه عصبی مصنوعی و ماشین بردار پشتیبان و همچنین، سه مدل ترکیبی پیشبینی شد. سپس، با استفاده از معیارهای ارزیابی اقدام به مقایسه عملکرد هر کدام از مدلها شد. با توجه به نتایج بهدست آمده در مدل، سری زمانی بر اساس کمینه بودن معیارهای آکاییک و شوارتز، مدل (1,0,1) ARIMA (2,0,0) بهعنوان مدل برتر انتخاب شد. در مدل شبکه عصبی، شبکه با ورودی 2 و 4 نرون و در مدل SVM شبکه با ورودی 3، بهعنوان شبکه برتر انتخاب شدند. در نهایت، با توجه به نتایج بهدست آمده از معیارهای ارزیابی، مدل سری زمانی بهترین عملکرد را داشته است که مقادیر معیارهای میانگین مربعات خطا، متوسط مقادیر مطلق خطای نسبی، میانگین مطلق خطا و نش-ساتکلیف برای این مدل بهترتیب برابر با 0.88، 4.71، 0.024- و 0.36 بهدست آمد. در نتیجه، مدل سری زمانی بهعنوان بهترین مدل برای پیشبینی دبی ماهانه در این ایستگاه معرفی شد.
سعید فرزین؛ حمید میرهاشمی؛ حامد عباسی؛ زهره مریانجی؛ پیام خسروینیا
چکیده
در پژوهش حاضر، حافظه بلندمدت و رفتار دینامیکی سیگنال سری زمانی جریان روزانه رودخانه خرمآباد که حوزه آبخیز آن کوهستانی و دارای کاربری شهری است، با استفاده از نمایه هرست بررسی شده است. مقدار نمایه هرست سیگنال رواناب رودخانه خرمآباد در بازه زمانی سالهای 1370 تا 1393 برابر با 0.8 بهدست آمد. این مقدار نشان از حافظه بلندمدت و دینامیک ...
بیشتر
در پژوهش حاضر، حافظه بلندمدت و رفتار دینامیکی سیگنال سری زمانی جریان روزانه رودخانه خرمآباد که حوزه آبخیز آن کوهستانی و دارای کاربری شهری است، با استفاده از نمایه هرست بررسی شده است. مقدار نمایه هرست سیگنال رواناب رودخانه خرمآباد در بازه زمانی سالهای 1370 تا 1393 برابر با 0.8 بهدست آمد. این مقدار نشان از حافظه بلندمدت و دینامیک غیر خطی سیگنال رواناب این رودخانه دارد. در ادامه، با بهکارگیری مدلهای شبکه عصبی و تبدیلات موجک، سری زمانی بارش-رواناب این رودخانه شبیهسازی شده است. در این راستا، با اتخاذ سریهای زمانی بارش و بارش-رواناب بهعنوان ورودی در دو الگوریتم شبکه عصبی و ترکیب موجک-عصبی، چهار مدل شامل 1) بارش، عصبی، 2) بارش-رواناب، عصبی، 3) بارش، موجک-عصبی و 4) بارش-رواناب، موجک-عصبی تولید شده است. در مدلهای ترکیبی موجک-عصبی، سری زمانی بارش و رواناب به زیرسیگنالهای فرکانس بالا و پایین تجزیه شدهاند. نتایج حاصل از ارزیابی میزان دقت و کارایی چهار مدل حاکی از آن است که مدل بارش-رواناب، موجک-عصبی با بهترین کارایی در سطح اطمینان 99 درصد، دقت بالایی در شبیهسازی رفتار رواناب دارد. بهطوری که مقایسه نتایج مدل موجک-عصبی با مدل عصبی با استفاده از آزمون مرگان-گرنجر-نیوبلد، نشان از برتری معنیدار مدل نخست دارد. همچنین، نتایج ارزیابی سیگنال خطای چهار مدل اجرا شده با استفاده از دو آزمون نسبت واننیومنو بویشاند نشان داد که یک نقطه جابهجایی معنیدار در سیگنال خطای مدل عصبی و سیگنال بارش-رواناب وجود دارد. بنابراین، وجود نوسانهای بسیار متفاوت ماهانه و دورهای شامل دو دوره 1377ـ1370 و 1393ـ1378 در رفتار بارش-رواناب منجر به کاهش کارایی و ضریب دقت مدل شبکه عصبی شده است. در صورتیکه در مدل ترکیبی موجک-عصبی با اختصاص وزن نسبی به هر زیرسیگنال، تأثیر نوسانهای کوتاه مدت، متوسط و بلند مدت در ایجاد خطای مدلسازی بهنحو مؤثری کاهش یافته است.
بهروز محسنی؛ بنیامین متیننیا؛ هادی رزاقیان
چکیده
تعیین موقعیت دقیق زیرحوزههای آبخیز در تولید سیلخیزی بسیار حائز اهمیت است. در برخی موارد، این امر با انجام مطالعات میدانی و ترسیم نقشههای توپوگرافی، بسیار وقتگیر و پرهزینه است. امروزه فناوری جدید و رو به رشد داده سنجنده فعال LIDAR، برای جمعآوری اطلاعات از سطح زمین وجود دارد که بر مبنای اندازهگیری فاصله لیزر عمل ...
بیشتر
تعیین موقعیت دقیق زیرحوزههای آبخیز در تولید سیلخیزی بسیار حائز اهمیت است. در برخی موارد، این امر با انجام مطالعات میدانی و ترسیم نقشههای توپوگرافی، بسیار وقتگیر و پرهزینه است. امروزه فناوری جدید و رو به رشد داده سنجنده فعال LIDAR، برای جمعآوری اطلاعات از سطح زمین وجود دارد که بر مبنای اندازهگیری فاصله لیزر عمل میکند. در این پژوهش، حوضه جنگلی شصتکلاته گرگان بهدلیل داشتن دادههای متنوع انتخاب شد. بهمنظور تهیه زیرحوزههای آبخیز و مشخصات آنها، نیاز به مدل رقومی ارتفاعی زمین است. در مدل فوق از دادههای LIDAR و رادار و سنجندههای دیگر بهترتیب با قدرت تفکیک مکانی یک، 5/12 و 30 متر بهمنظور کنترل دادههای زمینی استفاده شد. آبراههها با استفاده از مدل مناسب در هر یک از روشهای فوق استخراج و انواع مشخصات حوزه آبخیز مورد نظر از طریق نرمافزار Arc-Hydro و IDRISI بهدست آمد. شاخص میزان فاصله هر یک از آبراههها از یکدیگر و واقعیت زمینی مورد بررسی قرار گرفت. مقایسه تحلیلها در نرمافزار SPSS انجام شد. مقدارsig-value برای مقایسه ارتفاعات در راستای آبراههها برای LIDAR با آزمون t جفتی برابر 0.13 بهدست آمد که نشان میدهد، تفاوت معنیداری وجود ندارد. در مقایسه آبراهههای ناشی از مدلهای رقومی مختلف بین مدل رقومی 12.5 و 30 متری زمین و LIDAR، مقدار 0.002 حاصل از آزمون ویلکاکسون تفاوت معنیداری را نشان میدهد. همچنین، بر اساس نتیجهگیری کلی، مشاهده شد که بین روشهای مورد استفاده، اختلاف معنیداری در سطح احتمال 95 درصد وجود دارد. در نهایت دادههای LIDAR بیشترین دقت حاصله را با واقعیت زمین دارا بود.
صلاحالدین زاهدی؛ کاکا شاهدی؛ محمود حبیبنژاد روشن؛ کریم سلیمانی؛ کورش دادخواه
چکیده
این مطالعه بهمنظور بررسی قابلیت مدل DHSVM برای شبیهسازی فرایندهای هیدرولوژیکی در یک حوزه آبخیز کوهستانی با کمینه سطح کاربری کشاورزی انجام شد. پارامترهای اقلیمی مورد نیاز برای گام زمانی روزانه تنظیم شدند. روش فاصله معکوس بهمنظور میانیابی متغیرهای اقلیمی از ایستگاهها به سلولهای شبکه مورد استفاده قرار گرفت. ورودیهای زمانی ...
بیشتر
این مطالعه بهمنظور بررسی قابلیت مدل DHSVM برای شبیهسازی فرایندهای هیدرولوژیکی در یک حوزه آبخیز کوهستانی با کمینه سطح کاربری کشاورزی انجام شد. پارامترهای اقلیمی مورد نیاز برای گام زمانی روزانه تنظیم شدند. روش فاصله معکوس بهمنظور میانیابی متغیرهای اقلیمی از ایستگاهها به سلولهای شبکه مورد استفاده قرار گرفت. ورودیهای زمانی به مدل برای سالهای 1386 لغایت 1392 تهیه شد. نقشه پوشش زمین با استفاده از روش طبقهبندی نظارت شده و تصاویر لندست 8 تهیه شد. نقشه شبکه آبراهه با استفاده از نقشه DEM و در نرمافزار ARCGIS تولید شد. نقشه طبقات بافت خاک با استفاده از نمونهبرداری میدانی و در آزمایشگاه تهیه شد. آزمایشهای اولیه بهمنظور تعیین حساسیت به پارامترهای ورودی نشان داد که این مدل به هدایت هیدرولیکی جانبی، ضریب کاهش نمایی هدایت هیدرولیکی، میزان تخلخل، ظرفیت مزرعه و کمینه مقاومت روزنهای سطح برگ حساس است. در این مطالعه، بهجز هدایت هیدرولیکی جانبی و ضریب کاهش نمایی، تمامی پارامترهای دیگر (خاک و پوشش گیاهی) بر اساس مطالعات قبلی و مشاهدات میدانی به روش مشابه برای هر دو دسته دادهها تعیین شدند. سری زمانی دادهها به سه دسته زمانی گرم کردن یا آمادهسازی (1388-1387)، واسنجی (1390-1388) و اعتبارسنجی (1392-1390) تقسیم شد. مدل با استفاده از دادههای دبی سالهای 1387 تا 1390 در خروجی حوضه واسنجی شد. ضرایب مختلف کارایی مابین جریان شبیهسازی شده و مشاهده شده محاسبه شد. عدد نش-ساتکلیف برای واسنجی مدل DHSVM 0.59 و برای دادههای اعتبارسنجی مدل 0.606 بودند. بهطور کلی، نتایج اجرای این مدل در حوضه مورد مطالعه و با توجه به کیفیت و کمیت دادههای ورودی به مدل رضایتبخش است.
علیرضا حبیبی؛ حمیدرضا پیروان
چکیده
رتبهبندی فرسایشپذیری سازندهای زمینشناسی حوزههای آبخیز، در شناسایی و تعیین اولویت زیرحوضهها از منظر تصمیمسازی و عملیاتی در مدیریت حوضه از اهمیت خاصی برخوردار است. از اینرو، تحقیق حاضر با هدف اولویتبندی اجرای عملیات حفاظت خاک در زیرحوزههای آبخیز حبلهرود واقع در شمال گرمسار بر اساس درجه حساسیت واحدهای ...
بیشتر
رتبهبندی فرسایشپذیری سازندهای زمینشناسی حوزههای آبخیز، در شناسایی و تعیین اولویت زیرحوضهها از منظر تصمیمسازی و عملیاتی در مدیریت حوضه از اهمیت خاصی برخوردار است. از اینرو، تحقیق حاضر با هدف اولویتبندی اجرای عملیات حفاظت خاک در زیرحوزههای آبخیز حبلهرود واقع در شمال گرمسار بر اساس درجه حساسیت واحدهای سنگی به فرسایش انجام شد. روش کار بر پایه نظر کارشناسی و عملیات میدانی آزمایش شبیهساز باران و مقایسه با نتایج مدلهای تجربی برآورد فرسایش و رسوب استوار بود. نتایج حاصل از اجرای آزمایش شبیهساز باران برای رتبهبندی فرسایشی زیرحوضهها با نتایج حاصل از مدلهای تجربی PSIAC ،EPM و SWAT مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که رتبهبندی فرسایشی زیرحوضهها بر اساس شبیهساز باران در 12 زیرحوضه از 21 زیرحوضه با نتیجه سه مدل یاد شده همخوانی کامل دارد. در شش زیرحوضه با دو مدل و در سه زیرحوضه باقیمانده فقط با یک مدل همخوانی داشته است. نتایج شبیهسازی باران، بیشترین تطابق را با مدل PSIAC با رسوب ویژه 9.02 تن در کیلومتر مربع در سال ارائه کرده، بر اساس نتایج دادههای مشاهداتی ایستگاه رسوبسنجی بنکوه، رسوب ویژه 8.02 تن در کیلومتر مربع در سال بدون در نظر گرفتن بار بستر مشخص شد که مدل PSIAC مطمئنترین نتیجه برآورد رسوب را ارائه کرده است. بدین ترتیب، همخوانی نتایج شبیهساز باران در رتبهبندی فرسایشی زیرحوضهها با مدل PSIAC، نشان میدهد که نتایج رسوبدهی حوضه مبتنی بر واحدهای سنگشناسی به کمک بارانساز قابل اطمینان بوده، میتوان با تکیه بر دادههای مشاهداتی سهلالوصول بارانساز، نسبت به اولویتبندی حوضههای مشابه به فرسایش با درجه اطمینان 90 درصد اقدام و نتایج آن را در اولویت مکانی انجام کارهای حفاظتی حوضهها بهکار بست.
احسان حاجی بابایی؛ سیدعباس حسینی؛ مجتبی صانعی
چکیده
حرکت بار بستر نقش مهمی در انتقال رسوب و خصوصیات ریختشناسی رودخانهها دارد. شیب، دبی جریان و اندازه ذرات از جمله پارامترهای مهم در میزان انتقال بار بستر در بسترهای فرسایشپذیر هستند. تا کنون، مطالعات گستردهای در خصوص تاثیر این پارامترها در بسترهای غیر فرسایشی انجام شده است. در این پژوهش، با انجام مدل آزمایشگاهی در بسترهای فرسایشپذیر، ...
بیشتر
حرکت بار بستر نقش مهمی در انتقال رسوب و خصوصیات ریختشناسی رودخانهها دارد. شیب، دبی جریان و اندازه ذرات از جمله پارامترهای مهم در میزان انتقال بار بستر در بسترهای فرسایشپذیر هستند. تا کنون، مطالعات گستردهای در خصوص تاثیر این پارامترها در بسترهای غیر فرسایشی انجام شده است. در این پژوهش، با انجام مدل آزمایشگاهی در بسترهای فرسایشپذیر، تاثیر پارامترهای شیب، دبی جریان، اندازه ذرات و غلظت ذرات معلق بر میزان انتقال بار بستر مورد بررسی قرار گرفته است. آزمایشها در دبیهای 0.90 تا 4.75 لیتر در ثانیه با غلظت ذرات معلق صفر و 10 گرم در لیتر و شیبهای دو، سه و پنج درصد بر روی بار بستر از ذرات غیر چسبنده یکنواخت با دانهبندی با قطرهای متوسط 1.7 و 3.29 میلیمتر انجام و عدد فرود حاصل از 0.93 تا 1.51 و دبی بی بعد بار بستر در محدوده 0.004 تا 0.311 بهدست آمد. در نتایج آزمایشگاهی، نحوه تغییرات ظرفیت انتقال بار بستر نسبت به دبی جریان در شیبها و دانهبندیهای مختلف نشان داده شد. همچنین، با افزایش غلظت ذرات معلق به میزان 10 گرم بر لیتر تاثیر قابل توجهای در ظرفیت انتقال بار بستر مشاهده نشد. با انجام تحلیل ابعادی، پارامترهای تاثیرگذار بر دبی بیبعد بار بستر(ϕ) بررسی و رابطهای تجربی در محدوده انجام آزمایش برای تعیین آن نسبت به تنش برشی بیبعد (θ)، اندازه بیبعد ذرات (D*) و شیب (S) ارائه شد. نتایج حاکی از آن بود که در بسترهای فرسایشی در شیبهای تند، در نظر گرفتن شیب و اندازه بیبعد ذرات بهصورت پارامترهای مستقل در تعیین دبی بیبعد بار بستر نتیجه بهتری نسبت به اصلاح تنش برشی دارد. تحلیل حساسیت پارامترهای موثر بر رابطه تجربی نشان داد که پارامتر شیب بیشترین تاثیر را در رابطه تجربی دارد.
محسن کاظمی؛ سادات فیضنیا؛ حسن خسروی؛ صادق ناجی؛ حمید مصباح
چکیده
پایش تغییرات سطح دریاچهها و کاربری اراضی اطراف آنها یکی از راهکارهای دستیابی به مدیریت صحیح دریاچهها و تالابها است. در پژوهش حاضر، برای پایش تغییرات سطح و کاربری اراضی اطراف دریاچه مهارلو (استان فارس)، از تصاویر ماهوارهای سالهای 1366، 1380 و 1392 در دو ماه پر آب (فروردین) و خشک (شهریور) با اعمال تصحیحات هندسی و ...
بیشتر
پایش تغییرات سطح دریاچهها و کاربری اراضی اطراف آنها یکی از راهکارهای دستیابی به مدیریت صحیح دریاچهها و تالابها است. در پژوهش حاضر، برای پایش تغییرات سطح و کاربری اراضی اطراف دریاچه مهارلو (استان فارس)، از تصاویر ماهوارهای سالهای 1366، 1380 و 1392 در دو ماه پر آب (فروردین) و خشک (شهریور) با اعمال تصحیحات هندسی و اتمسفری بر روی تصاویر، از الگوریتم بیشینه احتمال برای تهیه کاربری اراضی استفاده شد. ضریب کاپا برای تصویر شهریور ماه سال 1366، 1380 و 1392 بهترتیب 0.85، 0.88 و 0.89 و برای فروردین ماه 1366 و 1392، 0.86 و 0.88 حاصل شد. پس از استخراج کاربریها و ارزیابی صحت کار، برای پایش تغییرات از روش مقایسه تصاویر ماهوارهای بعد از طبقهبندی استفاده شده است. نتایج نشاندهنده کاهش 82 درصدی سطح آب دریاچه در شهریور بوده است. این میزان کاهش در فروردین سال 1392-1366 به میزان 20 درصد بوده است. با کاهش سطح آب دریاچه در شهریور، میزان اراضی بدون پوشش و شورهزار به میزان 39 درصد و 37.5 درصد افزایش داشته است. تغییرات میزان اراضی کشاورزی و مرتعی اطراف دریاچه مهارلو از سال 1366 تا 1392 بهترتیب 28 درصد و 3.5 درصد کاهش داشته است. بهطورکلی، میزان سطح زیر کشت در اطراف دریاچه و میزان سطح آب دریاچه مهارلو با توجه به معنیدار نبودن تغییرات بارش طی بازه بلندمدت و افزایش معنیدار تبخیر و تعرق حوضه مهارلو طی سه دهه اخیر، کاهش چشمگیری داشته اما مساحت خاک بدون پوشش و اراضی شورهزار سطح دریاچه افزایش یافته است. این امر دارای پیامدهای متفاوتی است که نیازمند مدیریت و برنامهریزیهای صحیح تالابها و دریاچهها مخصوصا در طی سالهای اخیر است.
جابر صالحپور؛ افشین اشرفزاده؛ سیدعلی موسوی
چکیده
در تحقیق حاضر، با استفاده از خروجی مدل گردش عمومی جو HadCM3، مدل ریزمقیاس ساز LARS-WG و مدل هیدرولوژیک SWAT، به بررسی اثر تغییر اقلیم بر آبدهی حوزه آبخیز حبلهرود پرداخته شده است. ابتدا به کمک مدل LARS-WG، خروجی مدل گردش عمومی جو HadCM3 در دوره 2040-2011 ریزمقیاس شد و دادههای هواشناسی لازم برای مدل SWAT تهیه شد. نتایج ریزمقیاس سازی نشان داد که بارش ...
بیشتر
در تحقیق حاضر، با استفاده از خروجی مدل گردش عمومی جو HadCM3، مدل ریزمقیاس ساز LARS-WG و مدل هیدرولوژیک SWAT، به بررسی اثر تغییر اقلیم بر آبدهی حوزه آبخیز حبلهرود پرداخته شده است. ابتدا به کمک مدل LARS-WG، خروجی مدل گردش عمومی جو HadCM3 در دوره 2040-2011 ریزمقیاس شد و دادههای هواشناسی لازم برای مدل SWAT تهیه شد. نتایج ریزمقیاس سازی نشان داد که بارش در دوره آتی، اختلاف معنیداری با بارش در دوره پایه (2010-1995) ندارد. همچنین، مشاهده شد که در سناریوهای انتشار A2، B1 و A1B، میانگین دمای کمینه، بهترتیب 0.59، 0.47 و 0.43 و میانگین دمای بیشینه، بهترتیب 0.51، 0.39 و 0.35 درجه سلسیوس افزایش خواهند یافت. در مرحله بعد، مدل SWAT با استفاده از دادههای آبدهی ماهانه ایستگاه هیدرومتری بنکوه واقع در خروجی حوضه مورد واسنجی و اعتبارسنجی قرار گرفت. مقادیر ضریب تبیین و نش-ساتکلیف در دوره اعتبارسنجی، بهترتیب برابر با 0.80 و 0.71 بهدست آمدند. با معرفی بارش و دمای ریزمقیاس شده به مدل SWAT، تغییرات رواناب خروجی از حوضه طی دوره 2040-2011 شبیهسازی شد. نتایج نشان از افزایش 10.66، 17.72 و 17.52 درصدی آبدهی سالانه در سه سناریوی مورد بررسی، نسبت به دوره پایه داشت.