رحیم کاظمی؛ حمید داودی؛ محمد جعفر سلطانی؛ امیر سررشته داری
چکیده
جریان پایه و شاخص مرتبط، بهعنوان عامل مهمی در مدیریت بهینه آب محسوب میشود. عوامل متعددی در میزان جریان پایه و روند تغییرات آن نقش دارند، از جمله آنها میتوان به کاربری اراضی و پوشش گیاهی اشاره نمود که متأثر از دخالت مستقیم و غیرمستقیم انسان است. در این پژوهش، تغییرات کاربری اراضی در حوزه آبخیز طالقان با استفاده از تفسیر عکسهای ...
بیشتر
جریان پایه و شاخص مرتبط، بهعنوان عامل مهمی در مدیریت بهینه آب محسوب میشود. عوامل متعددی در میزان جریان پایه و روند تغییرات آن نقش دارند، از جمله آنها میتوان به کاربری اراضی و پوشش گیاهی اشاره نمود که متأثر از دخالت مستقیم و غیرمستقیم انسان است. در این پژوهش، تغییرات کاربری اراضی در حوزه آبخیز طالقان با استفاده از تفسیر عکسهای هوایی، تصاویر ماهوارهای و کاربری اراضی در سه مقطع زمانی سالهای 1349، 1366 و 1381 مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، شاخص جریان پایه با استفاده از جریان روزانه و فیلتر رقومی برگشتی لین و هالیک استخراج شد. سپس، از میانگین سالیانه بهعنوان شاخص کل حوضه استفاده و روند تغییرات آن با روند تغییرات کاربری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشاندهنده روند افزایشی تغییر کاربری اراضی از دیم و آبی به مرتعی بود. همچنین، سطح اراضی دیم و آبی بهترتیب، کاهش 73.32 و 60.87 درصدی از خود نشان دادند، در صورتیکه برای اراضی مرتعی، افزایش 20.6 درصد نسبت به وسعت کاربریهای مشابه در سال مبنا (1349) بهدست آمد. تأثیر تغییر کاربری در میزان شاخص جریان پایه نشانگر روند منفی شاخص با درصد تغییرات وسعت اراضی دیم بوده است. این شاخص با درصد تغییرات اراضی آبی نیز همبستگی منفی را نشان داد. روند مثبت شاخص مذکور با درصد تغییرات اراضی مرتعی، حاکی از نقش مثبت این اراضی در افزایش شاخص جریان پایه است. نتایج پژوهش همچنین نشان داد، میانگین شاخص جریان پایه در دورههای مورد بررسی از 0.778 به 0.795 افزایش یافته است.
مهران لشنی زند؛ رضا سیاه منصور؛ سعید تقوی گودرزی؛ فرجاله ذوالفقاری
چکیده
گرمایش جهانی معلول تصاعد گازهای گلخانهای نظیر گازکربنیک، متان، نیترواکسید و غیره به جو در اثر فعالیتهای کشاورزی و صنعتی میباشد. این پژوهش با هدف ارزیابی اثر بخشی عملیات بیومکانیکی آبخیزداری بهمنظور اصلاح تغییرات اقلیمی در دو سایت پخش سیلاب رومشکان و آبخوانداری کوهدشت انجام شد. بدینمنظور چهار گونه درختی اکالیپتوس، سرو، ...
بیشتر
گرمایش جهانی معلول تصاعد گازهای گلخانهای نظیر گازکربنیک، متان، نیترواکسید و غیره به جو در اثر فعالیتهای کشاورزی و صنعتی میباشد. این پژوهش با هدف ارزیابی اثر بخشی عملیات بیومکانیکی آبخیزداری بهمنظور اصلاح تغییرات اقلیمی در دو سایت پخش سیلاب رومشکان و آبخوانداری کوهدشت انجام شد. بدینمنظور چهار گونه درختی اکالیپتوس، سرو، بادام و انجیر در سایت پخش سیلاب رومشکان و پنج گونه درختی پسته، انار، انجیر، سرو و بادام در سایت آبخوانداری کوهدشت که همراه با عملیات مکانیکی و در مجاورت سازههای مکانیکی همگی در سال 1375 کاشته شدهاند، انتخاب شد. سپس با قطع کامل این گونهها از اندام مختلف هر گونه درختی 10 نمونه با دو تکرار تهیه و با انجام مراحل مختلف آزمایشگاهی میزان کربن ترسیب شده در اندام مختلف هر گونه درختی تعیین شد. با توجه به نتایج آزمایشات و تحلیل اطلاعات بهدست آمده از سایتهای مورد مطالعه، مشخص شد در مکانهایی که پروژههای پخش سیلاب در آنها صورت پذیرفته و گونه اکالیپتوس کشت شده است، شرایط ترسیب کربن نسبت به سایر گونههای کشت شده در پخش سیلاب و آبخوان مطلوبتر بوده و میزان آن بهطور میانگین 167.9 تن در هکتار میباشد. نتایج این پژوهش نشان داد که در گونههای اکالیپتوس و سرو کاشته شده در پخش سیلاب رومشکان و نیز انجیر و سرو کاشته شده در آبخوان کوهدشت شاخه بیشترین میزان ترسیب کربن را بهخود اختصاص داده است. در گونه بادام، پسته و انار کاشته شده در آبخوان کوهدشت ریشه بیشترین مقدار ترسیب کربن را دارا بوده، در انجیر کاشته شده در پخش سیلاب رومشکان تنه و در بادام کاشته شده در آبخوان کوهدشت ریشه و شاخه بهطور مشترک بیشترین مقدار ترسیب کربن را بهخود اختصاص دادهاند. همچنین، بررسیها نشان میدهد که برگ تمامی گونههای مورد مطالعه کمترین نقش را در ترسیب کربن داشتهاند.
علی اکبر داودی راد؛ داود نیککامی؛ مهدی مردیان
چکیده
افزایش تولید و سطح رفاه آبخیزنشینان توأم با کاهش فرسایش خاک همیشه در محور برنامههای مدیریتی حوزههای آبخیز است. بهینهسازی کاربری اراضی یک استراتژی کارآمد در این زمینه میباشد که میتواند اهداف توسعه پایدار را محقق سازد. در این پژوهش، با استفاده از مدل برنامهریزی خطی و سامانه اطلاعات جغرافیایی، بهینهسازی کاربری اراضی ...
بیشتر
افزایش تولید و سطح رفاه آبخیزنشینان توأم با کاهش فرسایش خاک همیشه در محور برنامههای مدیریتی حوزههای آبخیز است. بهینهسازی کاربری اراضی یک استراتژی کارآمد در این زمینه میباشد که میتواند اهداف توسعه پایدار را محقق سازد. در این پژوهش، با استفاده از مدل برنامهریزی خطی و سامانه اطلاعات جغرافیایی، بهینهسازی کاربری اراضی در حوزه آبخیز آدینه مسجد شازند استان مرکزی بهکمک نرمافزار Lingo 11.0 انجام شد. مدل برنامهریزی خطی در سه سناریوی وضعیت فعلی، وضعیت اعمال مدیریت و وضعیت استاندارد، برای دو هدف افرایش درآمد و کاهش فرسایش خاک تعریف شد. نتایج حاصل از اجرای مدل نشان داد که میزان فرسایش در وضعیت فعلی 1.27 درصد، در وضعیت اعمال مدیریت اراضی 18.69 درصد و در وضعیت استاندارد 26.93 درصد کاهش مییابد. همچنین، میزان درآمد خالص سالانه در وضعیت فعلی 18.56 درصد کاهش یافته؛ اما در وضعیت اعمال مدیریت اراضی 48.01 درصد و در وضعیت استاندارد 220.07 درصد افزایش دارد. با توجه به اینکه در سناریوی شرایط فعلی کاربری اراضی، ارزش وزنی کاهش فرسایش خاک (1.27 درصد) بهمراتب بسیار کمتر از ارزش وزنی کاهش درآمد (18.56 درصد) است، لذا بهینهسازی کاربری اراضی در حوزه آبخیز مطالعاتی بدون اعمال مدیریت و یا استاندارد کردن اراضی با در نظر گرفتن همزمان دو تابع هدف امکانپذیر نیست.
رامین سلماسی
چکیده
آبیاری زمینهای زیر کشت سبزیهای خوراکی بهوسیله پسابهای آلوده، موجب میشود که فلزات سنگین در این گیاهان انباشته شوند. تثبیت فلزات سنگین در محل با استفاده از اصلاحگرهای معدنی، روشی است که برای کاهش جذب فلزات بهوسیله گیاهان بسیار مورد توجه قرار گرفته است. براین اساس، در پژوهش حاضر، بررسی کارایی پنج نوع اصلاحگر معدنی، ...
بیشتر
آبیاری زمینهای زیر کشت سبزیهای خوراکی بهوسیله پسابهای آلوده، موجب میشود که فلزات سنگین در این گیاهان انباشته شوند. تثبیت فلزات سنگین در محل با استفاده از اصلاحگرهای معدنی، روشی است که برای کاهش جذب فلزات بهوسیله گیاهان بسیار مورد توجه قرار گرفته است. براین اساس، در پژوهش حاضر، بررسی کارایی پنج نوع اصلاحگر معدنی، برای تثبیت فلزات سنگین خاکهای کشاورزی اطراف شهرستان تبریز که با پسابهای آلوده آبیاری میشوند، مد نظر بوده است. بدین منظور، نیم گرم از پنج اصلاحگر کلسیت، ایلیت، هماتیت، زئولیت و بنتونیت و 10 نمونه خاک برداشتشده از خاکهای واقع در شمال غرب شهرستان تبریز، محلولهای حاوی عناصر کادمیوم، سرب، نیکل، مس و روی اضافه شد. بعد از دو ساعت قرار دادن در دستگاه تکاندهنده، غلظت این پنج عنصر در محلولهای صاف شده با استفاده از دستگاه جذب اتمی اندازهگیری شد. با استفاده از آزمون دانکن، مقایسه میانگینها انجام و در نهایت، اصلاحگرهای بهینه در این رابطه مشخص شد. نتایج نشان داد، تفاوت آشکاری بین مواد اصلاحگر از لحاظ میزان جذب پنج عنصر وجود دارد، بهطوریکه بیشترین میزان جذب عناصر کادمیوم، نیکل و روی مربوط به کلسیت؛ بیشترین میزان جذب عناصر سرب و مس مربوط به هماتیت و برای هر پنج عنصر کمترین میزان جذب مربوط به ایلیت بوده است. همچنین، کلسیت، زئولیت، بنتونیت و هماتیت ظرفیت جذب بالاتر معنیداری در سطح پنج درصد برای عناصر کادمیوم، نیکل و روی نسبت به تمام خاکهای مورد آزمایش داشتند. در مورد سرب، بالاترین میزان جذب با استفاده از اصلاحگرهای کلسیت و هماتیت (بدون تفاوت معنیدار با هم) صورت گرفت. کلسیت، هماتیت و زئولیت بالاترین میزان جذب مس را داشتند، در حالیکه بیشترین میزان جذب این عنصر در سطح پنج درصد، اختلاف معنیدار با دو ماده اصلاحی دیگر، بهوسیله هماتیت داشت. کلسیت و هماتیت اصلاحگرهایی بودند که با اضافه شدن به 10 نمونه خاک مورد آزمایش، توانستند باعث افزایش معنیدار (در سطح پنج درصد) ظرفیت جذب پنج آلاینده کادمیوم، مس، روی، نیکل و سرب شوند و بدینوسیله کاهش جذب عناصر یاد شده در گیاهان زیر کشت مناطق کشاورزی اطراف شهرستان تبریز را موجب شوند.
بنفشه یثربی؛ مجید صوفی؛ سید خلاق میرنیا؛ جهانگرد محمدی
چکیده
فرسایش آبکندی یک رخساره فرسایشی پر رسوب است که سهم عمدهای در تخریب اراضی دارد. در منطقه مورد مطالعه بهدلیل توسعه فرسایش آبکندی در اراضی کشاورزی، این پژوهش با هدف بررسی تاثیر ویژگیهای توپوگرافیک شامل شیب-مساحت و عوامل خاکی بر گسترش آبکندهای جبههای در حوزه آبخیز سیکان واقع در استان ایلام انجام شد. به این منظور تعداد 46 آبکند جبههای ...
بیشتر
فرسایش آبکندی یک رخساره فرسایشی پر رسوب است که سهم عمدهای در تخریب اراضی دارد. در منطقه مورد مطالعه بهدلیل توسعه فرسایش آبکندی در اراضی کشاورزی، این پژوهش با هدف بررسی تاثیر ویژگیهای توپوگرافیک شامل شیب-مساحت و عوامل خاکی بر گسترش آبکندهای جبههای در حوزه آبخیز سیکان واقع در استان ایلام انجام شد. به این منظور تعداد 46 آبکند جبههای انتخاب و خصوصیات مورفومتریک مانند شیب و مساحت بالادست آبکند در محلهای اولیه و فعلی بهوسیله دستگاه موقعیتیاب جهانی و شیبسنج سانتو برداشت شد. دو نمونه خاک ترکیبی از حوضه بالادست، کف و دیوارههای آبکند برداشت شد. سپس با استفاده از ماتریس همبستگی و رگرسیون دو متغیره بهبررسی عوامل موثر پرداخته شد. در بررسی وابستگی عوامل مورفومتریک آبکندها نتایج ماتریس همبستگی نشان داد که با افزایش میزان شیب بالادست بر ارتفاع بالاکند افزوده میشود و در نتیجه آبکندهایی با حجم بالاتر تشکیل میشوند. همچنین، نتایج حاکی از آن است که شاخص مساحت بالادست بهمساحت آغازین آبکندها میتواند بهعنوان شاخص مناسبی جهت تعیین مرحله توسعه آبکندهای جبههای استفاده شود و رابطه معکوسی با شاخص عرض/عمق، طول و حجم آبکندها دارد. رابطه شیب-مساحت در منطقه مورد مطالعه منفی بوده و با افزایش مساحت، مقدار شیب کاهش مییابد، مقدار نرخ کاهش برابر با 0.31 میباشد و میتوان عامل تشکیل بالاکند در منطقه مورد مطالعه را رواناب هورتونی دانست. آستانه توپوگرافی آبکندها در منطقه مورد مطالعه، حدود 0.40 میباشد و مقدار آستانه متوسط آغاز آبکندها در شیب 10 درصد حدود 0.50 هکتار که با کاهش شیب به حدود دو درصد، تا دو هکتار افزایش مییابد و آستانه بحرانی در شیب دو درصد حدود 0.70 هکتار میباشد. بررسی عوامل خاکی نشان میدهد که افزایش مقدار ماده آلی خاک تنها عاملی است که میتواند باعث افزایش مقدار آستانه تشکیل آبکندها شود و سایر عوامل خاکی نظیر بافت سبک خاک و افزایش شوری باعث افزایش حجم آبکند و در نتیجه افزایش میزان تولید رسوب میشود. نتایج رگرسیونهای دو متغیره نشان میدهد که حجم آبکندها در سطح معنیدار یک درصد عاملی وابسته به عمل تعریض میباشد و عرض بالا بهتنهایی 85 درصد از تغییرات حجم را تبیین میکند.
عبدالرسول شفیعی دستجردی؛ محمد حسین مهدیان؛ کوروش کمالی؛ حمید حسینی مرندی
چکیده
ورود حجم زیادی از سیلاب محتوی بار معلق فراوان به شبکههای پخش سیلاب با برجای گذاردن رسوبات و نفوذ مواد محلول و ریزدانه همراه سیلاب در آبرفتها، بهمرور زمان سبب تغییراتی در نفوذپذیری خاک عرصه پخش میشود. هدف این پژوهش بررسی میزان و روند تغییرات نفوذپذیری پخش سیلاب بر آبخوان پسکوه سراوان، تحت تأثیر عملیات پخش سیلاب با ...
بیشتر
ورود حجم زیادی از سیلاب محتوی بار معلق فراوان به شبکههای پخش سیلاب با برجای گذاردن رسوبات و نفوذ مواد محلول و ریزدانه همراه سیلاب در آبرفتها، بهمرور زمان سبب تغییراتی در نفوذپذیری خاک عرصه پخش میشود. هدف این پژوهش بررسی میزان و روند تغییرات نفوذپذیری پخش سیلاب بر آبخوان پسکوه سراوان، تحت تأثیر عملیات پخش سیلاب با استفاده از تجزیه و تحلیل آماری میباشد. در این پژوهش سعی شده است که میزان این تغییرات با استفاده از اندازهگیری میزان نفوذپذیری بهروش مستقیم و بهوسیله نفوذسنج استوانه مضاعف در دو نوبت با فاصله زمانی یکساله و نیز مقایسه آن با زمین شاهد مورد بررسی قرار گیرد. براین اساس سه نوار پخش سیلاب به شبکههای مستطیلشکلی تقسیم و بهعنوان محلهای اندازهگیری انتخاب شدند. همچنین، عرصهای در خارج از محدوده پخش سیلاب بهعنوان شاهد انتخاب شد. بهمنظور مشخص نمودن وضعیت کلی افزایشی یا کاهشی مقادیر نفوذپذیری در نوبت دوم نسبت به نوبت اول اندازهگیری، از آنجاییکه دادهها دارای توزیع نرمال نبودند، از آزمون رتبهای علامتدار ویلکاکسون استفاده شد. نتایج بهدست آمده نشان داد که بین دو نوبت اندازهگیری نفوذپذیری، تفاوت معنیداری وجود ندارد. تعداد کم رخداد سیل (سه رخداد) و مدت زمان کوتاه بین دو نوبت اندازهگیری (یکساله) میتواند از دلایل اصلی این امر باشد. برای تعیین تغییرات میزان نفوذپذیری بین نوارها با یکدیگر و نیز با زمین شاهد بهدلیل توزیع غیرنرمال دادهها در این چینش، از آزمون کروسکال-والیس استفاده شد. نتایج این آزمون نشان داد که سه نوار عرصه پخش در میزان نفوذپذیری در دو نوبت اندازهگیری با یکدیگر و در سطح احتمال پنج درصد تفاوت معنیداری ندارند، ولی نوار عرصه شاهد با هر سه نوار دیگر در هر دو نوبت اندازهگیری تفاوت معنیداری دارد و میزان نفوذپذیری کل نوارهای مورد مطالعه پخش سیلاب نسبت به زمین شاهد کاهش داشته است. همچنین، نتایج بیانگر این موضوع بود که فقط یکی از مستطیلها در دو نوبت اندازهگیری با مستطیلهای شاهد در سطح احتمال پنج درصد تفاوت معنیداری داشته است و تمامی مستطیلهای دیگر در هیچ نوبت اندازهگیری با یکدیگر و نیز با شاهد تفاوت معنیداری را از خود نشان ندادهاند. دلیل اصلی این تفاوت نیز به ضخامت بیشتر رسوبات نهشته شده در محل مستطیل مذکور نسبت به سایر بلوکهای عرصه پخش مرتبط میشد. از لحاظ کمی، میزان نفوذپذیری سطحی عرصه پخش نسبت به عرصه شاهد 55.94 درصد و در طول بازه زمانی یکساله نیز بهمیزان 3.23 درصد از خود کاهش نشان داده است.
سعید نبی پی لشگریان؛ سید علی اصغر هاشمی؛ صمد شادفر
چکیده
یکی از معضلات مهم کشور ایران که باعث کاهش کیفی و کمی خاک میشود، فرسایش خاک و تولید رسوب میباشد. برای کاهش اثرات سوء این پدیده لازم است که اقدامات حفاظت خاک و آبخیزداری صورت گیرد. بنابراین ضرورت اطلاع از میزان فرسایش خاک و تولید رسوب در مناطق مختلف وجود دارد و باید مناطق بحرانی را شناسایی نمود. با توجه به نبود ایستگاههای رسوبسنجی ...
بیشتر
یکی از معضلات مهم کشور ایران که باعث کاهش کیفی و کمی خاک میشود، فرسایش خاک و تولید رسوب میباشد. برای کاهش اثرات سوء این پدیده لازم است که اقدامات حفاظت خاک و آبخیزداری صورت گیرد. بنابراین ضرورت اطلاع از میزان فرسایش خاک و تولید رسوب در مناطق مختلف وجود دارد و باید مناطق بحرانی را شناسایی نمود. با توجه به نبود ایستگاههای رسوبسنجی در اکثر خروجیهای حوزههای آبخیز کشور و عدم کفایت دادهها، مدلهای تجربی، از ابزارهای مناسب برای تولید این لایه اطلاعاتی مهم میباشند. یکی از این مدلها که اخیرا در خارج از ایران طراحی و ابداع شده، مدل تجربی FSM است. هدف اصلی از اجرای این پژوهش، بررسی میزان همخوانی نتایج حاصل از رسوب برآوردی مدل FSM و میزان واقعی میباشد. لذا بهمنظور ارزیابی این مدل، نه سد کوتاه با عمر 10 سال بدون سرریز در استان سمنان انتخاب شد. سپس برای محاسبه رسوبدهی حوضهها، لایههای اطلاعاتی لازم برای مدل تجربی FSM (توپوگرافی، زمینشناسی، خندق، شکل حوضه و پوشش گیاهی) بررسی و امتیازهای مربوطه داده شد و مدل واسنجی شده برای حوضههای منتخب استان ارائه شد. مقادیر برآوردی از مدل با مقادیر واقعی اندازهگیری شده در بندها ارزیابی شد. نتایج حاصله بیانگر آن است که کاربرد معادله اصلی مدل کارایی ندارد. همچنین، نتیجهگیری نشان میدهد که نتایج برآورد شده بهوسیله مدل FSM واسنجی شده با مقادیر حاصل از رسوبسنجی بندها 84 درصد مطابقت دارد.
محمود ایزدی؛ مرتضی پوزششیرازی
چکیده
استان بوشهر با بیش از 5.5 میلیون اصله نخل در جنوب کشور واقع گردیده است. وقوع خشکسالیهای پیدرپی و کمبود آب آبیاری در سالهای اخیر، سبب کاهش عملکرد و همچنین، کیفیت نامطلوب میوههای خرما شده است. استفاده بهینه از آب آبیاری جهت اقزایش کارایی مصرف آب و همچنین شناسایی ارقام مقاوم خرما به خشکی و توسعه کشت آنها از راههای مقابله ...
بیشتر
استان بوشهر با بیش از 5.5 میلیون اصله نخل در جنوب کشور واقع گردیده است. وقوع خشکسالیهای پیدرپی و کمبود آب آبیاری در سالهای اخیر، سبب کاهش عملکرد و همچنین، کیفیت نامطلوب میوههای خرما شده است. استفاده بهینه از آب آبیاری جهت اقزایش کارایی مصرف آب و همچنین شناسایی ارقام مقاوم خرما به خشکی و توسعه کشت آنها از راههای مقابله با بحران کمبود آب در منطقه میباشد. اگرچه درخت خرما این توانایی را دارد که خود را به نوسان های میزان رطوبت خاک که تحملش برای اکثر درختان امکان ندارد، تطبیق دهد اماکاشت درختان خرما در مناطقی موفقیت آمیزتر است که میزان رطوبت در خاک آنها زیاد بوده و تغییرات حرارت سالیانه بین 45-17 درجه سانتی گراد داشته باشد. از اینرو، لزوم مطالعه پیرامون مقاومت ارقام مختلف خرما به خشکی و تعیین میزان کاهش عملکرد آن تحت تأثیر تنش خشکی ضروری است. پژوهش حاضر در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی روی سه رقم خرمای کبکاب، زاهدی و شهابی با سه تیمار آبیاری، در سه تکرار در سالهای 1382 تا 1385 اجرا شد. هرکرت آزمایشی شامل دو درخت و تیمارها شامل 35، 50 و 65 درصد از مقدار آب مورد نیاز بودند. از روش آبیاری تحت فشار بابلر برای آبیاری درختان استفاده شد. صفات اندازهگیری شده شامل وزن، طول و قطر میوه؛ وزن، طول و قطر هسته، نسبت گوشت به هسته، رطوبت، TSS، pH و عملکرد بود. نتایج نشان داد که اثر رقم بر تمامی صفات معنیدار بوده است. در حالیکه تیمارهای آبیاری بهجز بر عملکرد محصول بر سایر صفات اثر معنیدار نداشته است. در عین حال اثر تیمارهای آبیاری تنها بر عملکرد محصول معنیدار بود که در تیمار 65 درصد از مقدار آب مورد نیاز ، بیشترین عملکرد به دست آمد. با توجه به قرار گرفتن دو تیمار آخر در یک کلاس آماری، در شرایط کمبود آب و با در نظر گرفتن بحث کمآبیاری، برتری تیمار 50 به 65 درصد از مقدار آب مورد نیاز مشخص میشود. همچنین، میانگین آب مصرفی در تیمارهای مختلف آبیاری در طول سه سال آزمایش بهترتیب 5497، 7758 و 9822 مترمکعب در هکتار در سال با کارایی مصرف آب 0.544، 0.481 و 0.409 کیلوگرم بر مترمکعب آب مصرفی بود. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که ترتیب مقاومت ارقام مختلف خرما به کم آبیاری و تنش آبی بهترتیب در زاهدی بیشتر از شهابی و در شهابی بیشتر از کبکاب بوده است.