مجید خزایی؛ ایمان صالح؛ رضا بیات؛ شکراله آبسالان
چکیده
مقدمه
نقش آب در توسعه کشاورزی و رشد اقتصادی غیرقابل انکار است. عدم توازن بین عرضه و تقاضای آب در کشور، مدیریت منابع آب را بهخصوص در بخش کشاورزی، با چالش روبرو ساخته است. یکی از مؤثرترین راهکارهای مقابله با بحران آب و افزایش کمی و کیفی تولیدات در بخش کشاورزی، توجه جدی به بهرهوری آب و ارتقای آن با اعمال روشها و سیاستهای مناسب است. ...
بیشتر
مقدمه
نقش آب در توسعه کشاورزی و رشد اقتصادی غیرقابل انکار است. عدم توازن بین عرضه و تقاضای آب در کشور، مدیریت منابع آب را بهخصوص در بخش کشاورزی، با چالش روبرو ساخته است. یکی از مؤثرترین راهکارهای مقابله با بحران آب و افزایش کمی و کیفی تولیدات در بخش کشاورزی، توجه جدی به بهرهوری آب و ارتقای آن با اعمال روشها و سیاستهای مناسب است. مفهوم بهرهوری آب این است که با صرف کمترین مصرف آب، بهترین و بیشترین محصول را تولید کرد. بهرهوری آب کشاورزی، یکی از مهمترین موضوعاتی است که در سالهای اخیر مورد توجه جدی مجامع علمی مرتبط با آبیاری و کشاورزی قرار گرفته است. اختلاف در بهرهوری آب محصولات مختلف در سطح کشور و همچنین، در مقایسه با سایر کشورها با شرایط اقلیمی مشابه، نشاندهنده وجود پتانسیل برای افزایش بهرهوری آب کشاورزی است. در این پژوهش، با بررسی های میدانی، اندازهگیریهای صحرایی و تحلیلهای سنجش از دوری به بررسی بهرهوری محصولات زراعی و باغی پرداخته شده است.
مواد و روشها
در مرحله اول، وضعیت منابع آبی آبخوان شامل تغییرات سطح آب زیرزمینی و آب قابل برنامهریزی آبخوان مورد بررسی قرار گرفت. سپس، آب مصرفی گیاهان زراعی از تفاضل بارندگی مؤثر و آب مورد نیاز گیاه (تبخیر-تعرق گیاه) محاسبه شد. در مرحله بعد، سطح زیر کشت آبخوان باشت با استفاده از تصاویر ماهواره سنتینل-2 در نرمافزار گوگل ارث انجین مورد بررسی قرار گرفت. عملکرد، تاریخ کشت و برداشت و تعداد دفعات آبیاری محصولات کشاورزی دشت از طریق تکمیل پرسشنامه توسط کشاورزان و کارشناسان مراکز خدمات جهاد کشاورزی بررسی شد. در مرحله بعد، نیاز آبی الگوی کشت فعلی با روش فائو پنمن-مانتیث محاسبه شد. در نهایت، با ارزیابی محصولات از نظر شاخصهای بهرهوری، میزان بهرهوری محصولات مختلف تعیین شد.
نتایج و بحث
وسعت آبخوان آبرفتی باشت، 45.5 کیلومترمربع به طول متوسط حدود 25 کیلومتر و عرض پنج کیلومتر محاسبه شد. حجم کل تخلیه و برداشت از منابع آب زیرزمینی در سطح محدوده 39.723 میلیون مترمکعب است. مقدار نفوذ در سطح آبخوان آبرفتی باشت 7.905 میلیون مترمکعب محاسبه شده است. با پیوستن جریانات خروجی شامل جریانات انتقالی از طریق جبهههای مختلف ارتفاعات به آبخوان، مجموعاً 20.377 میلیون مترمکعب آبخوان را تغذیه مینماید. محاسبات روش فائو پنمن- مانتیث نشان داد که نیاز آبی محصولات غالب آبخوان شامل مرکبات، گندم، جو، ذرت، کلزا، هندوانه، برنج، حبوبات و یونجه بهترتیب 9170، 5630، 4821، 7863، 5411، 9291، 20234، 5225 و 14083 مترمکعب بوده است. در مجموع، میزان آب مصرف شده توسط محصولات کشاورزی آبخوان باشت نزدیک به 45 میلیون مترمکعب بوده است که تقریباً معادل یک مترمکعب در هر مترمربع از سطح زیر کشت آبخوان بوده است که این میزان برداشت، 64/2 برابر آب قابل برنامهریزی پیشبینی شده برای کشاورزی (17 میلیون مترمکعب) است.
نتیجهگیری
الگوی کشت، تحتتأثیر عاملهایی نظیـر سـازگاری اقلیمـی محصـولات، پتانسیلهای منابع آب و خاک، نیازهای منطقه، عرف و علایق مردم منطقه و ارزیـابی اقتصـادی و درآمد حاصل از تولید خواهد بود. هر نوع تغییر الگوی کشت، باید با لحاظ همه ملاحظات اجتماعی و اقتصادی و زیستمحیطی صورت گیرد اما با توجه به شرایط موجود منابع آب هر نوع الگوی کشت (حتی با لحاظ بالا بودن درآمد) که سبب بالا رفتن میزان تخلیه نسبت به منابع تغذیه آبخوان شود، برای حیات آینده آبخوان خطر محسوب و موجب شور شدن منابع آب زیرزمینی و نشست آبخوان خواهد شد. کشت گیاهان پرمصرفی مانند ذرت دانهای، با توجه به شرایط وخیم آبی منطقه باید متوقف شده و سرمایهگذاری بیشتری در جهت توسعه کشت محصولاتی مانند کلزا که با وضعیت آبوهوایی منطقه سازگاری بهتری دارند صورت پذیرد.
مهسا تشکری؛ مهدی حیات زاده؛ علی فتح زاده؛ جواد چزگی؛ اکرم بمانی خرانق
چکیده
مقدمهمهمترین مشکل در توسعه و ایجاد سدهای زیرزمینی، پیچیدگی تعیین مناطق مناسب احداث سد است. این مشکل از آنجا ناشی میشود که معیارها و عوامل زیادی شامل معیارهای اجتماعی، اقتصادی، زمینشناسی و هیدرولوژیکی در مکانیابی مناسب آن دخیل هستند. لذا، استفاده از روشهایی که بتوانند مکانهای مناسب برای احداث سدهای زیرزمینی را با دقت ...
بیشتر
مقدمهمهمترین مشکل در توسعه و ایجاد سدهای زیرزمینی، پیچیدگی تعیین مناطق مناسب احداث سد است. این مشکل از آنجا ناشی میشود که معیارها و عوامل زیادی شامل معیارهای اجتماعی، اقتصادی، زمینشناسی و هیدرولوژیکی در مکانیابی مناسب آن دخیل هستند. لذا، استفاده از روشهایی که بتوانند مکانهای مناسب برای احداث سدهای زیرزمینی را با دقت بالا و با صرف کمترین میزان وقت و هزینه تعیین نمایند، حائز اهمیت است. احداث سد زیرزمینی، بهعنوان یکی از راهحلهای تامین آب در مناطق خشک که امکان دسترسی به منابع معمول، نظیر چاه و رودخانه دایمی وجود ندارد یا دارای منابع آبی اندکی هستند، توصیه شده است. به همین منظور، در پژوهش حاضر مکانیابی مناطق مستعد برای احداث اینگونه سدها مورد بررسی قرار گرفته است. محدوده مورد مطالعه، حوزه آبخیز رودان در استان هرمزگان است که بهدلیل دارا بودن شرایط اقلیمی خشک و شرایط خاص زمینشناسی، میتواند از پتانسیل مناسبی برای ساخت سد زیرزمینی برخوردار باشد.مواد و روشهادر پژوهش حاضر، از طریق تلفیق مدل رقومی ارتفاع، خصوصیات توپوگرافی، زمینشناسی و هیدرولوژیکی در محیط GIS، تعداد هشت مکان اولیه بهعنوان نقاط مستعد احداث سد زیرزمینی مشخص شد. در ادامه، پس از تشکیل ماتریس تصمیم با استفاده از مدل ویکور، رتبهبندی، تعیین شاخص و انتخاب کوچکترین شاخص بهعنوان بهترین گزینه صورت پذیرفت. در نهایت، اقدام به مرتبسازی گزینهها بر اساس مقادیر شاخص مطلوبیت، شاخص نارضایتی و شاخص ویکور شد. سپس، بهترین گزینه که کوچکترین شاخص ویکور را داشته باشد، انتخاب شد.نتایج و بحثطبق نتایج بهدست آمده، مقدار شاخص ویکور (Q) برای سایت 5، عدد 0.0158 و برای سایت 2، عدد 0.097 بهدست آمد که بدین ترتیب بر مبنای شاخص ویکور، رتبه اول متعلق به سایت 5 و رتبه دوم به سایت 2 تعلق گرفت. لذا، از بین هشت مکان اولیه تنها دو نقطه مناسب و سایر سایتهای مستعد بهعلت فاصله از مراکز تمرکز جمعیتی و کشاورزی رد شدند. رتبه یک، واقع در شرق شهر زیارتعلی با توجه به شرایط هیدرولوژیکی و توپوگرافی از جمله اینکه شیب در این سایت کمتر از پنج درصد است، بهعنوان یکی از بهترین مکانها برای احداث سد زیرزمینی است. اولویت دوم، واقع در شمال بخش برنطین، بهدلیل قرارگیری در مجاورت روستای کم جمعیتی که آب آشامیدنی از طریق چاه تامین میشود، بهعنوان گزینه مناسب برای احداث سد زیرزمینی در نظر گرفته شد. در سایتهایی که اولویت اول و دوم را به خود اختصاص دادهاند، از بین معیارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر، معیارهای نیاز آبی، فاصله از روستا، پارامترهای pH و EC و کمیت آب، بیشترین اهمیت را داشتهاند.نتیجهگیریبررسی نتایج عامل سطح مخزن در این پژوهش نشان داد که هر چه سطح مخزن بزرگتر باشد، در مکانیابی این سازه دارای اولویت بیشتری خواهد بود. در سدهای زیرزمینی، بر خلاف سدهای سطحی که بزرگ بودن سطح مخزن بهدلیل تلفات ناشی از تبخیر یک عیب محسوب میشود، بدون در نظر گرفتن سایر عوامل، بهترین مکان برای احداث سد زیرزمینی در یک رودخانه، تنگههایی هستند که دارای بیشترین سطح مخزن در مناطق بالادست جریان باشند. با نگاهی به محورهای انتخاب شده در پژوهش حاضر، مشاهده میشود که بالاترین اولویتها و با ارزشترین محورهای انتخابی در سازندهای کواترنر قرار گرفتهاند که این نکته میتواند بیان کننده صحت مکاننمایی سازه باشد. از آنجا که اوج مصرف آب منطقه در فصول بهار و تابستان است، لذا، با احداث سد زیرزمینی در سایتهای پیشنهادی میتوان بخشی از کمبود و بحران آب در فصول گرم را جبران کرد.
محمد صادق پرهمت؛ جهانگیر پرهمت؛ مهدی میرزایی
چکیده
چشمههای کارستی مناطق غرب ایران، تأمینکننده دبی پایه رودخانههایی همچون کرخه، طی سالهای گذشته با کمبود آبدهی مواجه شدهاند. سراب نیلوفر در شمال غرب شهر کرمانشاه از جمله آنها است که در سالهای اخیر با کاهش آبدهی و نیز خشکیدگی فصلی مواجه است. با توجه به عوامل مشترک اقلیمی و انسانی در خشکیدگی این چشمهها، ضروری است که بررسی ...
بیشتر
چشمههای کارستی مناطق غرب ایران، تأمینکننده دبی پایه رودخانههایی همچون کرخه، طی سالهای گذشته با کمبود آبدهی مواجه شدهاند. سراب نیلوفر در شمال غرب شهر کرمانشاه از جمله آنها است که در سالهای اخیر با کاهش آبدهی و نیز خشکیدگی فصلی مواجه است. با توجه به عوامل مشترک اقلیمی و انسانی در خشکیدگی این چشمهها، ضروری است که بررسی و بر حسب عوامل تأثیرگذار برنامه احیای آن تهیه شود. بدینمنظور، پژوهش حاضر برای ارزیابی تأثیر نوسانات خشکسالی بر کاهش آبدهی آن انجام و دو روش تعیین خشکسالی، یکی شاخص بارش استاندارد (SPI) و دیگری میانگین متحرک استفاده شد. بر اساس نتایج میانگین متحرک، چهار دوره شامل ترسالی 70-1369 تا 78-1377، خشکسالی 78-1377 الی 83-1382، ترسالی 84-1383 تا 86-1385 و خشکسالی 87-1386 الی 95-1394 بهوقوع پیوسته است. بررسی نتایج شاخص SPI نشان داد که در طی این زمان، دو دوره کلی شامل 1369 تا 1377 و 1378 تا 1395 قابل تفکیک است. دوره اول دارای تناوب سالهای مرطوب و یا نرمال ولی دوره دوم خیلیخشک، خشک و نرمال است. با این وصف، دوره دوم با تداوم و شدت خشکی بیشتری مواجه است. همچنین، نتایج این پژوهش نشان داد که دبی چشمه در دوره 29 ساله از 1348 تا 1377 با وجود خشکسالیهای شدید دهه 30 و 40 از ثبات لازم برخوردار و تنها دارای نوسانات فصلی بوده، ولی طی 19 سال اخیر کاهش شدیدتری را نشان میدهد. بهطوریکه طی دوره اول، متوسط دبی چشمه حدود 1100 لیتر بر ثانیه ولی 19 سال بعدی به 337 لیتر بر ثانیه کاهش یافته است. نتایج پژوهش نشان داد، کاهش دبی با وقوع خشکسالیها منطبق، ولی در ترسالیها روند کاهشی آن همچنان ادامه یافته و شیب کاهش دبی نسبت به بارندگی بیشتر است. بنابراین، خشکیدگی چشمه تنها متأثر از خشکسالی نیست و افت سطح آب آبخوان مجاور تأثیر بیشتری داشته است.
داود قربانپور لندی؛ کریم سلیمانی؛ میرخلاق میرنیا؛ کاکا شاهدی؛ عبدالنبی کلاهچی
چکیده
رشد جمعیت و تغییرات ناشی از گرمایش زمین تاثیرات مختلفی بر محیط پیرامون داشته است. این تغییرات سبب چالشهایی در روند بهرهبرداری از منابع آب از دیدگاه کمی و کیفی شده است. کاهش سطح آب زیرزمینی شیرین و بالازدگی آب شور دریا در آبخوانهای ساحلی سبب کاهش میزان بهرهوری از آب در این مناطق شده است. در این پژوهش، شبیهسازی کیفیت ...
بیشتر
رشد جمعیت و تغییرات ناشی از گرمایش زمین تاثیرات مختلفی بر محیط پیرامون داشته است. این تغییرات سبب چالشهایی در روند بهرهبرداری از منابع آب از دیدگاه کمی و کیفی شده است. کاهش سطح آب زیرزمینی شیرین و بالازدگی آب شور دریا در آبخوانهای ساحلی سبب کاهش میزان بهرهوری از آب در این مناطق شده است. در این پژوهش، شبیهسازی کیفیت آبخوان در اثر تهاجم جبهههای آب شور با استفاده از مدل عددی با استفاده از نرمافزار GMSv.10 انجام گرفته است. با استفاده از دو مدل کیفی MT3D و SEAWAT، وضعیت کیفی آبخوان تحلیل و پیشبینی شد. مدل پیشبینی 10 ساله نشان داد که میزان افزایش غلظت TDS رابطه مستقیمی با افت سطح ایستابی دارد. پس از واسنجی ضریب پخشیدگی مولکولی، نسبت پخش افقی به طول پخش 0.5، نسبت پخش عمودی به طول پخش 0.2 بهدست آمد. تحلیل نتایج کیفی نشان داد که در شمال غرب آبخوان (چاه دریاکنار) میزان غلظت TDS افزایش داشته است که تهاجم جبهههای آب شور دریا بهطرف ساحل را محتمل میکند. نتایج شبیهسازی با استفاده از مدل کیفی نشان میدهد که تهاجم جبهههای آب شور از دو بعد سطح و عمق جریان آب زیرزمینی میباشد و اختلاف چگالی بین منابع آب شور و شیرین سبب هجوم منحنی جبهه آب شور شده است. وضعیت تهاجم جبهههای آب شور بهطرف ساحل حاکی از افزایش غلظت بیش از 2000 میلیگرم بر لیتر در طی دوره پیشبینی میباشد. در این پژوهش بهمنظور تصمیمگیری در خصوص عوامل موثر بر افزایش یا کاهش پیشروی جبهههای آب شور ساحلی سه روش کاهش برداشت آب از منابع آب زیرزمینی، استفاده از طرحهای افزایش تغذیه آبخوان و احداث سد زیرزمینی مورد تحلیل و مدلسازی قرار گرفت. نتایج نشان میدهد که کاهش برداشت، بیشترین تاثیر را در عقبزدگی جبهههای آب شور نسبت به دو روش دیگر دارد.
حسن وقارفرد؛ حسن مقیم
چکیده
پخش سیلاب یک روش موثر برای افزایش سطح آبهای زیرزمینی، برطرف کردن شرایط بحرانی آبهای زیرزمینی و مهار سیلاب نعیمآباد فارس بهشمار میآید. مهمترین مرحله در انجام موفقیتآمیز تغذیه مصنوعی، انتخاب محلهای تغذیه در منطقه مورد پژوهش میباشد. در این پژوهش، از فناوری GIS و روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) استفاده شده است. ...
بیشتر
پخش سیلاب یک روش موثر برای افزایش سطح آبهای زیرزمینی، برطرف کردن شرایط بحرانی آبهای زیرزمینی و مهار سیلاب نعیمآباد فارس بهشمار میآید. مهمترین مرحله در انجام موفقیتآمیز تغذیه مصنوعی، انتخاب محلهای تغذیه در منطقه مورد پژوهش میباشد. در این پژوهش، از فناوری GIS و روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) استفاده شده است. عوامل نهگانه زمین، شیب، فاصله از جاده، ارتفاع، ضخامت آبرفت، فاصله از آبراهه، نفوذپذیری سطحی، کاربری اراضی و گسل در این پژوهش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتهاند. هر لایه با استفاده از روش AHP اولویتبندی شده و لایههای مختلف تلفیق شدهاند. برای اولویتبندی عوامل نهگانه از نرمافزار expect choices استفاده شده است. نتایج نشان داد که 3.6 درصد از منطقه نعیمآباد بر اساس روش AHP و فناوری GIS برای اجرای پخش سیلاب مناسب میباشد. در این پژوهش، عوامل هیدرولوژی با وزن 0.687 بیشترین تأثیر را در بین معیارهای اصلی برای تعیین پهنههای مستعد پخش سیلاب را دارند و از میان زیرمعیارهای این معیار اصلی، نفوذپذیری سطحی با وزن 0.558 بیشترین تأثیر را دارند، همچنین، زیرمعیار کاربری اراضی دارای وزن 0.701 بوده که بیشترین وزن در بین زیرمعیارها را داشته است و کمترین وزن در بین زیر معیارها به فاصله از جاده با وزن 0.106 تعلق گرفت که نشان دهنده کمترین تأثیر در مکانیابی مناطق مناسب برای پخش سیلاب میباشد.
فاطمه محمدزاده؛ محمدرضا اختصاصی؛ سید زینالعابدین حسینی
چکیده
یکی از منابع مهم تأمین آب در بیشتر نقاط ایران سفرههای آب زیرزمینی است که در دهههای اخیر تحت تأثیر عوامل مختلف طبیعی و انسانی قرار گرفته است. از جمله عوامل طبیعی میتوان به جنس زمین و سازندهای زمینشناسی در هر منطقه اشاره کرد. در این پژوهش، بررسی کیفی منابع آب زیرزمینی و ارتباط آنها با سازندهای زمینشناسی مدنظر قرار گرفت. به این ...
بیشتر
یکی از منابع مهم تأمین آب در بیشتر نقاط ایران سفرههای آب زیرزمینی است که در دهههای اخیر تحت تأثیر عوامل مختلف طبیعی و انسانی قرار گرفته است. از جمله عوامل طبیعی میتوان به جنس زمین و سازندهای زمینشناسی در هر منطقه اشاره کرد. در این پژوهش، بررسی کیفی منابع آب زیرزمینی و ارتباط آنها با سازندهای زمینشناسی مدنظر قرار گرفت. به این منظور، ابتدا با استفاده از نقشه زمینشناسی منطقه، سازندهای زمینشناسی استخراج شد. سپس، دادههای کیفی 76 چاه بهرهبرداری و سه چاه شاهد، بهمنظور تعیین تیپ آب منطقه وارد نرمافزار Chemistry شد. در ادامه سازندها با توجه به توان تولید تیپ آنها و اثر انحلالیشان (کیفیت)، طبقهبندی شد؛ در مرحله بعد، بافرهایی به فواصل یک، سه، پنج، هفت و 10 کیلومتری در اطراف چاهها ایجاد و لایههای آن با نقشههای زمینشناسی قطع داده شد. نتایج بهدست آمده با استفاده از آزمون t-test نشان داد که با احتمال 95 درصد، در فواصل یک، سه، پنج و هفت کیلومتری از چاهها، درصد تأثیر سازندها بر چاههای بهرهبرداری، معنیدار است، اما در فاصله 10 کیلومتری و با افزایش فاصله، این تأثیر کمتر شده و تأثیر معنیداری به این دلیل وجود ندارد، اما تأثیر مجموع سازندهای غیرکواترنری بر چاهها افزایش مییابد. نتایج حاصل از منطق بولین نیز نشان داد که سازند (Qt2) در فواصل نزدیک به چاهها بیشترین گسترش را دارند که شامل مخروط افکنهها و رسوبات آبرفتی جوان است و محل اصلی تغذیه آبخوانها میباشند. اما هرچه فاصله از چاهها افزایش مییابد، تأثیر سازندهای غیرکواترنری از جمله آهک کرتاسه و سنگهای باتولیتی (آتشفشانی) که بهترتیب دارای توان تولید تیپ آبی کلروره و کربناته را دارند، افزوده میشود.
حمید مسلمی؛ علیجان آبکار؛ سعید چوپانی
چکیده
بهطور کلی نگهداری و بهرهبرداری از آبهای سطحی در مناطق خشک، با روشهای مختلفی از قبیل طرحهای پخش سیلاب صورت میپذیرد که بیشک بر توسعه پایدار منابع آب زیرزمینی نقش مهمی دارد. بهمنظور ارائه راهکارهای مناسب اجرایی و مدیریتی پایش مستمر این طرحها ضروری میباشد. به همین دلیل بررسی اثر پخش سیلاب دهندر بر آبخوان آزاد ...
بیشتر
بهطور کلی نگهداری و بهرهبرداری از آبهای سطحی در مناطق خشک، با روشهای مختلفی از قبیل طرحهای پخش سیلاب صورت میپذیرد که بیشک بر توسعه پایدار منابع آب زیرزمینی نقش مهمی دارد. بهمنظور ارائه راهکارهای مناسب اجرایی و مدیریتی پایش مستمر این طرحها ضروری میباشد. به همین دلیل بررسی اثر پخش سیلاب دهندر بر آبخوان آزاد دشت پاییندست مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور ابتدا موقعیت مکانی پخش سیلاب، وضعیت هیدروژئولوژیکی آبخوان پاییندست با استفاده از دادهها و اطلاعات شرکت سهامی آب منطقهای هرمزگان همراه با بازدیدهای صحرایی مشخص شد. سپس تعداد هفت حلقه چاه مشاهدهای انتخاب شد. در نهایت میزان تاثیر پخش سیلاب بر تغییرات کمی سفره با بهکارگیری معادله بیلان آب زیرزمینی و هیدروگراف واحد قبل و بعد از احداث سیستم پخش سیلاب مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد، متوسط رقوم سطح آب از سطح دریا در قسمتهای مرکزی و حاشیهای دشت (که کمتر تحت تاثیر پخش سیلاب بودهاند) و مناطق نزدیک پخش سیلاب (که تحت تاثیر مستقیم پخش سیلاب بودهاند) در قبل و بعد از اجرای طرح بهترتیب برابر 213.4، 209.5 و 251، 254 میباشد. بنابراین میتوان گفت پخش سیلاب در توسعه پایدار منابع آب زیرزمینی نقش مهمی دارد.
محمدرضا فاضل پور عقدائی؛ حسین ملکینژاد؛ محمدرضا اختصاصی؛ جلال برخورداری
چکیده
از اهداف اصلی اجرای پروژههای پخش سیلاب، نفوذ آب به داخل خاک و تغذیه آبخوانها است. بدین منظور، تغییرات نفوذپذیری خاک سطحی در عرصههای پخش سیلاب در استان یزد شامل پخش سیلاب سیریزی بافق، هرات و میانکوه مهریز بهعنوان نماینده مناطق خشک و نیمهخشک بررسی شد. در این پژوهش، در هر عرصه پخش سیلاب 12 آزمایش نفوذپذیری (نوارهای ...
بیشتر
از اهداف اصلی اجرای پروژههای پخش سیلاب، نفوذ آب به داخل خاک و تغذیه آبخوانها است. بدین منظور، تغییرات نفوذپذیری خاک سطحی در عرصههای پخش سیلاب در استان یزد شامل پخش سیلاب سیریزی بافق، هرات و میانکوه مهریز بهعنوان نماینده مناطق خشک و نیمهخشک بررسی شد. در این پژوهش، در هر عرصه پخش سیلاب 12 آزمایش نفوذپذیری (نوارهای اول تا چهارم و در هر نوار سه آزمایش) به روش استوانههای مضاعف انجام شد. با استفاده از دادههای حاصل از اندازهگیری نفوذ، کارایی مدلهای نفوذ کوستیاکوف، کوستیاکوف-لوییس، هورتن، SCS و فیلیپ در برآورد نفوذ تجمعی در عرصههای پخش سیلاب مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد، میانگین نفوذپذیری برای عرصههای پخش سیلاب سیریزی بافق، هرات و میانکوه مهریز بهترتیب 1.06، 1.52 و 2.94 سانتیمتر در ساعت است. همچنین، معادله مناسب برآورد نفوذ تجمعی برای عرصه پخش سیلاب بافق، معادله هورتن با RMSE برابر 0.097 و ضریب ناش و ساتکلیف برابر 0.992 بوده و برای عرصههای پخش سیلاب مهریز و هرات معادله کوستیاکوف- لوئیس با ضرایب RMSE و ناش و ساتکلیف بهترتیب برابر 0.358، 0.994 و 0.081، 0.991 از کارایی بیشتری در برآورد نفوذ تجمعی برخوردار است.
عبدالرسول شفیعی دستجردی؛ محمد حسین مهدیان؛ کوروش کمالی؛ حمید حسینی مرندی
چکیده
ورود حجم زیادی از سیلاب محتوی بار معلق فراوان به شبکههای پخش سیلاب با برجای گذاردن رسوبات و نفوذ مواد محلول و ریزدانه همراه سیلاب در آبرفتها، بهمرور زمان سبب تغییراتی در نفوذپذیری خاک عرصه پخش میشود. هدف این پژوهش بررسی میزان و روند تغییرات نفوذپذیری پخش سیلاب بر آبخوان پسکوه سراوان، تحت تأثیر عملیات پخش سیلاب با ...
بیشتر
ورود حجم زیادی از سیلاب محتوی بار معلق فراوان به شبکههای پخش سیلاب با برجای گذاردن رسوبات و نفوذ مواد محلول و ریزدانه همراه سیلاب در آبرفتها، بهمرور زمان سبب تغییراتی در نفوذپذیری خاک عرصه پخش میشود. هدف این پژوهش بررسی میزان و روند تغییرات نفوذپذیری پخش سیلاب بر آبخوان پسکوه سراوان، تحت تأثیر عملیات پخش سیلاب با استفاده از تجزیه و تحلیل آماری میباشد. در این پژوهش سعی شده است که میزان این تغییرات با استفاده از اندازهگیری میزان نفوذپذیری بهروش مستقیم و بهوسیله نفوذسنج استوانه مضاعف در دو نوبت با فاصله زمانی یکساله و نیز مقایسه آن با زمین شاهد مورد بررسی قرار گیرد. براین اساس سه نوار پخش سیلاب به شبکههای مستطیلشکلی تقسیم و بهعنوان محلهای اندازهگیری انتخاب شدند. همچنین، عرصهای در خارج از محدوده پخش سیلاب بهعنوان شاهد انتخاب شد. بهمنظور مشخص نمودن وضعیت کلی افزایشی یا کاهشی مقادیر نفوذپذیری در نوبت دوم نسبت به نوبت اول اندازهگیری، از آنجاییکه دادهها دارای توزیع نرمال نبودند، از آزمون رتبهای علامتدار ویلکاکسون استفاده شد. نتایج بهدست آمده نشان داد که بین دو نوبت اندازهگیری نفوذپذیری، تفاوت معنیداری وجود ندارد. تعداد کم رخداد سیل (سه رخداد) و مدت زمان کوتاه بین دو نوبت اندازهگیری (یکساله) میتواند از دلایل اصلی این امر باشد. برای تعیین تغییرات میزان نفوذپذیری بین نوارها با یکدیگر و نیز با زمین شاهد بهدلیل توزیع غیرنرمال دادهها در این چینش، از آزمون کروسکال-والیس استفاده شد. نتایج این آزمون نشان داد که سه نوار عرصه پخش در میزان نفوذپذیری در دو نوبت اندازهگیری با یکدیگر و در سطح احتمال پنج درصد تفاوت معنیداری ندارند، ولی نوار عرصه شاهد با هر سه نوار دیگر در هر دو نوبت اندازهگیری تفاوت معنیداری دارد و میزان نفوذپذیری کل نوارهای مورد مطالعه پخش سیلاب نسبت به زمین شاهد کاهش داشته است. همچنین، نتایج بیانگر این موضوع بود که فقط یکی از مستطیلها در دو نوبت اندازهگیری با مستطیلهای شاهد در سطح احتمال پنج درصد تفاوت معنیداری داشته است و تمامی مستطیلهای دیگر در هیچ نوبت اندازهگیری با یکدیگر و نیز با شاهد تفاوت معنیداری را از خود نشان ندادهاند. دلیل اصلی این تفاوت نیز به ضخامت بیشتر رسوبات نهشته شده در محل مستطیل مذکور نسبت به سایر بلوکهای عرصه پخش مرتبط میشد. از لحاظ کمی، میزان نفوذپذیری سطحی عرصه پخش نسبت به عرصه شاهد 55.94 درصد و در طول بازه زمانی یکساله نیز بهمیزان 3.23 درصد از خود کاهش نشان داده است.