آرش زارع گاریزی؛ علی طالبی؛ منیره فرامرزی
چکیده
در این پژوهش از مدل SWAT برای شبیهسازی فرسایش و انتقال رسوب در حوضه قرهسو استان گلستان و شناسایی و اولویتبندی مناطق بحرانی حوضه از نظر فرسایش و رسوب استفاده شد. پس از واسنجی، اعتبارسنجی و تحلیل عدم قطعیت مدل با روش نیمهخودکار SUFI2، از خروجیهای مدل واسنجی شده، برای بررسی تغییرات مکانی فرسایش و رسوب در سطح حوضه استفاده شد. برای این ...
بیشتر
در این پژوهش از مدل SWAT برای شبیهسازی فرسایش و انتقال رسوب در حوضه قرهسو استان گلستان و شناسایی و اولویتبندی مناطق بحرانی حوضه از نظر فرسایش و رسوب استفاده شد. پس از واسنجی، اعتبارسنجی و تحلیل عدم قطعیت مدل با روش نیمهخودکار SUFI2، از خروجیهای مدل واسنجی شده، برای بررسی تغییرات مکانی فرسایش و رسوب در سطح حوضه استفاده شد. برای این کار، چهار شاخص شامل رسوبدهی در واحد سطح، غلظت رسوب، بار رسوب و شاخص کلی بر اساس خروجیهای مدل تعریف و تحلیل شد. نتایج نشان داد که علیرغم کمبود و عدم قطعیت دادههای موجود، کارایی مدل SWAT برای شبیهسازی فرسایش و رسوب در حوضه قرهسو نسبتا قابل قبول است. دقت شبیهسازی رسوب ماهانه با استفاده از شاخص نش-ساتکلیف در دوره واسنجی 0.24 و با شاخص PBIAS، منفی 17 درصد و در دوره اعتبارسنجی بهترتیب 0.2 و 12.1- درصد بهدست آمد که بیانگر ضعف نسبی مدل در شبیهسازی نوسانات رسوب و توانایی خوب آن در پیشبینی کلی متوسط رسوب میباشد. بررسی توزیع مکانی شاخصهای فرسایش و رسوب نشان داد که بهطور کلی، زیرحوضههای بحرانی از نظر شاخص رسوبدهی در واحد سطح، در مناطق بالادست حوضه واقعند در حالیکه زیرحوضههای حساس از نظر غلظت رسوب در مناطق میانی حوضه و زیرحوضههای حساس از نظر بار رسوب عمدتا در پاییندست قرار دارند. در ادامه، اقدامات حفاظتی مناسب برای اجرا در هر یک از مناطق پیشنهاد شد. نتایج این پژوهش میتواند بهعنوان یک راهنمای اولیه و نقطه شروع برای برنامهریزی اقدامات مدیریتی در منطقه به کارشناسان و مدیران کمک کند.
غزاله مددی؛ سعید حمزه؛ علیاکبر نوروزی
چکیده
اکثر سیستمهای ارزیابی خشکسالی عمدتا بر مبنای دادههای بارش استوارند. اما کوتاه بودن دوره آماری بسیاری از دادهها، تراکم ناکافی ایستگاهها و کیفیت نامطلوب دادههای شبکههای سنجش بارش، توانایی نشان دادن الگوی مکانی خشکسالی را کاهش میدهد. بنابراین لازم است منابع داده اقلیمی، که بتواند این نقیصهها را مرتفع سازند، شناسایی ...
بیشتر
اکثر سیستمهای ارزیابی خشکسالی عمدتا بر مبنای دادههای بارش استوارند. اما کوتاه بودن دوره آماری بسیاری از دادهها، تراکم ناکافی ایستگاهها و کیفیت نامطلوب دادههای شبکههای سنجش بارش، توانایی نشان دادن الگوی مکانی خشکسالی را کاهش میدهد. بنابراین لازم است منابع داده اقلیمی، که بتواند این نقیصهها را مرتفع سازند، شناسایی نموده و پس از ارزیابی، بهعنوان مکمل یا جایگزین مورد استفاده قرار گیرند. بر همین اساس در این پژوهش برای پایش خشکسالی در حوضه مرزی غرب (شامل استانهای ایلام، کرمانشاه، کردستان و لرستان)، با کمک دادههای هواشناسی (شامل 30 ایستگاه سینوپتیک و کلیماتولوژی)، اقدام به ارزیابی دادههای ماهانه ماهوارهTRMM(3B43) شد. محاسبات پایش خشکسالی به کمک شاخص SPI و برای مقیاسهای زمانی سه، شش، نه و 12 ماهه در دوره آماری 12ساله (2012-2000 میلادی) انجام شد. پس از ارزیابی دقت و صحت دادههای ماهانه ماهواره، برآورد مقدار خشکسالی در مقیاسهای زمانی با استفاده از تصاویر ماهوارهای بارش ارزیابی شد. برآورد مقدار خشکسالی (SPI) در سراسر منطقه مورد مطالعه با استفاده از تصاویر ماهواره TRMM و نقشه بارش ایستگاههای زمینی در قالب نرمافزار MATLAB انجام شد و در تمام پیکسلها بهطور پیوسته مقدار SPI محاسبه شد. نتایج نشان داد که بین شاخص SPI حاصل از تصاویر ماهوارهای و ایستگاههای زمینی در همه مقیاسهای بررسی شده ارتباط نزدیکی موجود میباشد. طبق نتایج آمار، سال 2008 بهعنوان سال کم باران معرفی شد، همچنین، نتایج نشان داد که با توجه به میزان SPI در حوضه مورد مطالعه، سال 2008، بهعنوان سال خشک تعیین شد.
حمید مسلمی؛ علیجان آبکار؛ سعید چوپانی
چکیده
بهطور کلی نگهداری و بهرهبرداری از آبهای سطحی در مناطق خشک، با روشهای مختلفی از قبیل طرحهای پخش سیلاب صورت میپذیرد که بیشک بر توسعه پایدار منابع آب زیرزمینی نقش مهمی دارد. بهمنظور ارائه راهکارهای مناسب اجرایی و مدیریتی پایش مستمر این طرحها ضروری میباشد. به همین دلیل بررسی اثر پخش سیلاب دهندر بر آبخوان آزاد ...
بیشتر
بهطور کلی نگهداری و بهرهبرداری از آبهای سطحی در مناطق خشک، با روشهای مختلفی از قبیل طرحهای پخش سیلاب صورت میپذیرد که بیشک بر توسعه پایدار منابع آب زیرزمینی نقش مهمی دارد. بهمنظور ارائه راهکارهای مناسب اجرایی و مدیریتی پایش مستمر این طرحها ضروری میباشد. به همین دلیل بررسی اثر پخش سیلاب دهندر بر آبخوان آزاد دشت پاییندست مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور ابتدا موقعیت مکانی پخش سیلاب، وضعیت هیدروژئولوژیکی آبخوان پاییندست با استفاده از دادهها و اطلاعات شرکت سهامی آب منطقهای هرمزگان همراه با بازدیدهای صحرایی مشخص شد. سپس تعداد هفت حلقه چاه مشاهدهای انتخاب شد. در نهایت میزان تاثیر پخش سیلاب بر تغییرات کمی سفره با بهکارگیری معادله بیلان آب زیرزمینی و هیدروگراف واحد قبل و بعد از احداث سیستم پخش سیلاب مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد، متوسط رقوم سطح آب از سطح دریا در قسمتهای مرکزی و حاشیهای دشت (که کمتر تحت تاثیر پخش سیلاب بودهاند) و مناطق نزدیک پخش سیلاب (که تحت تاثیر مستقیم پخش سیلاب بودهاند) در قبل و بعد از اجرای طرح بهترتیب برابر 213.4، 209.5 و 251، 254 میباشد. بنابراین میتوان گفت پخش سیلاب در توسعه پایدار منابع آب زیرزمینی نقش مهمی دارد.
احمد نوحهگر؛ آرش ملکیان؛ مجید حسینی؛ ارشک حلی ساز؛ ادریس تقوای سلیمی
چکیده
دو عامل میزان هزینه و صرف زمان، مستقیما با برآوردهای دقیق از میزان رواناب حوزههای آبخیز مرتبط است. اطلاع دقیقتر از وضعیت بارش رواناب در یک حوضه علاوه بر تسهیل در تصمیمگیریهای مدیران حوضه در برنامههای آتی، گامی در جهت حفظ منابع طبیعی در راستای توسعه پایدار خواهد بود. در این پژوهش بهمنظور دستیابی بهینه به میزان رواناب در حوزه ...
بیشتر
دو عامل میزان هزینه و صرف زمان، مستقیما با برآوردهای دقیق از میزان رواناب حوزههای آبخیز مرتبط است. اطلاع دقیقتر از وضعیت بارش رواناب در یک حوضه علاوه بر تسهیل در تصمیمگیریهای مدیران حوضه در برنامههای آتی، گامی در جهت حفظ منابع طبیعی در راستای توسعه پایدار خواهد بود. در این پژوهش بهمنظور دستیابی بهینه به میزان رواناب در حوزه آبخیز شفارود، ابتدا دادههای بارندگی چهار ایستگاه بارندگی در طی سالهای 1998 تا 2011 جمعآوری شد و به همراه سایر نقشههای تهیه شده از منطقه مورد مطالعه چون DEM، کاربری اراضی و خاکشناسی بهعنوان دادههای ورودی در قالب مدل SWAT به نرمافزار داده شد. پس از اجرای مدل، بهمنظور برررسی عدم قطعیت دادهها و دستیابی به دقیقترین شبیهسازی از الگوریتمهای SUFI-2 و GLUE در نرمافزار SWAT-CUP استفاده شد. بدین ترتیب که سه سال اولیه (2000-1998) از دادههای بارندگی برای warm-up و هفت سال بعدی (2007-2001) برای مرحله واسنجی و چهار سال انتهایی (2011-2008) نیز برای مرحله صحتسنجی در نظر گرفته شدند. در نهایت با انجام شبیهسازیهای متعدد، عدم قطعیت دادهها با مقادیر بهدست آمده برای عوامل P-factor و R-factor و ضرایب R2 و NS مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد، دقت شبیهسازی الگوریتم SUFI-2 (0.85=R2 و 0.74=NS) در برآورد میزان رواناب حوضه از الگوریتم GLUE (0.82=R2 و 0.71=NS) بیشتر است.
رحیم کاظمی؛ امیر صفاری؛ امیر کرم؛ جهانگیر پر همت
چکیده
برآورد شاخص جریان پایه، همواره یکی از موضوعات مهم در هیدرولوژی بوده و اطلاع از میزان آن نقش مهمی در مدیریت بهینه منابع آب دارد. فرایند جداسازی جریان پایه، اغلب با استفاده از دادههای جریان روزانه انجام میشود. عدم پوشش کامل سری زمانی دادههای روزانه برای کل کشور محدودیتهایی را برای برآورد جریان پایه و شاخص مربوطه ایجاد میکند. ...
بیشتر
برآورد شاخص جریان پایه، همواره یکی از موضوعات مهم در هیدرولوژی بوده و اطلاع از میزان آن نقش مهمی در مدیریت بهینه منابع آب دارد. فرایند جداسازی جریان پایه، اغلب با استفاده از دادههای جریان روزانه انجام میشود. عدم پوشش کامل سری زمانی دادههای روزانه برای کل کشور محدودیتهایی را برای برآورد جریان پایه و شاخص مربوطه ایجاد میکند. در این تحقیق، شاخص جریان پایه با استفاده از جریان روزانه و ماهیانه، به روشهای حداقل محلی، فواصل ثابت، فواصل متحرک، فیلتر رقومی برگشتی یک پارامتره، فیلتر رقومی برگشتی دو پارامتره، و فیلتر رقومی برگشتی لینه و هالیک در تعدادی از زیرحوضههای کرخه استخراج شد، نتایج با استفاده از معیارهای مختلف آماری، از جمله، انحراف معیار، میانگین مطلق خطا، خطای نسبی و سایر آمارههای توصیفی تحلیل شد. نتایج نشان داد که حداقل خطای نسبی داده ماهانه نسبت به روزانه در منطقه پژوهش، به روش فیلتر رقومی برگشتی دو پارامتره با 2.45 درصد خطا و بیشینه آن به روش لینه و هالیک با 84.19 درصد خطا تعلق دارد. در جمعبندی کلی، روش فیلتر رقومی دو پارامتره بهدلیل خطای نسبی کم، کمینه میانگین مطلق خطا و ریشه میانگین مربعات خطا به عنوان روشهای مناسب برای استخراج جریان پایه با استفاده از دادههای ماهانه در غیاب دادههای مناسب روزانه، شناخته شد.
شهلا توانگر؛ حمیدرضا مرادی؛ علیرضا مساح بوانی؛ محمود آذری
چکیده
اقلیم سیستم پیچیدهای است که عمدتا بهدلیل افزایش گازهای گلخانهای در حال تغییر است و گرمایش جهانی منجر به تشدید تغییرات عوامل اقلیمی از جمله مقدار بارش و شدت وقایع حدی بارش میشود. در اثر تغییر اقلیم در آینده انتظار تغییر در میزان و حجم فرسایش خاک وجود دارد که مهمترین عامل اثر افزایش قدرت فرسایندگی باران میباشد. هدف از این تحقیق ...
بیشتر
اقلیم سیستم پیچیدهای است که عمدتا بهدلیل افزایش گازهای گلخانهای در حال تغییر است و گرمایش جهانی منجر به تشدید تغییرات عوامل اقلیمی از جمله مقدار بارش و شدت وقایع حدی بارش میشود. در اثر تغییر اقلیم در آینده انتظار تغییر در میزان و حجم فرسایش خاک وجود دارد که مهمترین عامل اثر افزایش قدرت فرسایندگی باران میباشد. هدف از این تحقیق تعیین اثر تغییر اقلیم بر عامل فرسایندگی باران است. به این منظور از خروجیهای مدل اقلیمی HadCM3 تحت سناریوی انتشار A1B استفاده شد و ریزمقیاس سازی با مدل LARS-WG انجام گرفت. سپس با هدف پایش تغییرات عامل فرسایندگی در شمال ایران، عامل فرسایندگی در سه دوره 2030-2011، 2065-2045 و 2099-2080 شبیهسازی شد. نتایج شبیهسازیها نشان داد که عامل فرسایندگی باران در ایستگاههای سنگده، بابل، کورکورسر، انزلی، بهشهر و گرگان در دوره 2030-2011 افزایش خواهد یافت و در ایستگاههای بابلسر، هشتپر، رشت و در دورههای 2065- 2045 و 2099-2080 کاهش مییابد. بیشترین تغییرات عامل فرسایندگی باران در دورههای آتی مورد بررسی در دوره 2030-2011 و کمترین تغییرات آن مربوط به دوره 2099-2080 محاسبه شد. همچنین، بیشترین میزان عامل فرسایندگی باران شبیهسازی شده، 42.6 مگاژول میلیمتر بر هکتار ساعت در ایستگاه هشتپر و مربوط به دوره 2030-2011 بهدست آمد. نتایج بهدست آمده نشان میدهد که عامل فرسایندگی در طول قرن اخیر در منطقه شمال کشور در اکثر نقاط افزایشی خواهد بود.
برومند صلاحی؛ مسعود گودرزی؛ سید اسعد حسینی
چکیده
پیشبینی تغییرات دما و بارش برای اطلاع از میزان تغییرات آن در آینده و در نظر گرفتن تمهیدات لازم برای تعدیل اثرات سوء ناشی از تغییرات آب و هوایی بر منابع آبی و کشاورزی و همچنین اثرات محیطی، اقتصادی و اجتماعی از اهمیت فزایندهای برخوردار است، بر همین اساس، مدلهای گردش عمومی جو (GCMs) طراحی شدهاند که میتوانند پارامترهای ...
بیشتر
پیشبینی تغییرات دما و بارش برای اطلاع از میزان تغییرات آن در آینده و در نظر گرفتن تمهیدات لازم برای تعدیل اثرات سوء ناشی از تغییرات آب و هوایی بر منابع آبی و کشاورزی و همچنین اثرات محیطی، اقتصادی و اجتماعی از اهمیت فزایندهای برخوردار است، بر همین اساس، مدلهای گردش عمومی جو (GCMs) طراحی شدهاند که میتوانند پارامترهای اقلیمی را شبیهسازی کنند. لذا، در این پژوهش دادههای خروجی مدل گردش عمومی HadCM3 تحت سه سناریوی تغییر اقلیم A1B ،A2 و B1 بهوسیله مدل آماری LARS-WG در ایستگاههای منتخب حوزه آبخیز دریاچه ارومیه ریزمقیاس گردانی شد و نتایج حاصل از آن در سه ایستگاه سینوپتیک منتخب شامل ایستگاههای سقز، تبریز و ارومیه در دوره پایه (1990-1961) و دهه 2050 (2065-2046) برای سه متغیر اقلیمی شامل دمای حداقل، دمای حداکثر و بارش مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در ارزیابی مدل LARS-WG به بررسی میزان خطای دادههای مشاهداتی و شبیهسازی با استفاده از شاخصهای MSE ،RMSE ،MAE و ضریب تعیین و همبستگی پرداخته شد و مدل برای منطقه مورد مطالعه، مناسب ارزیابی شد. نتایج حاصل از پیشبینی مدل در دهه 2050 نیز حاکی از کاهش 8.22 درصدی بارش و افزایش 3.1 درجه سلسیوس دما در منطقه مطالعاتی نسبت به دوره پایه میباشد. بیشترین افزایش دمای حداکثر مربوط به ایستگاه سینوپتیک تبریز و بیشترین افزایش دمای حداقل و همچنین، بیشترین میزان کاهش بارش در منطقه نیز مربوط به ایستگاه سینوپتیک ارومیه میباشد. نتایج حاصل از این پژوهش میتواند کمک فراوانی به حل چالشهای مدیران و برنامهریزان منابع آب در دورههای آتی نماید.
میلاد نوری؛ مهدی همایی؛ محمد بنایان
چکیده
در این مطالعه، روند تغییرات شاخص خشکی (AI)، تبخیر و تعرق مرجع (ET0) و بارش طی دورههای 2010-1966، 2040-2011، 2070-2041 و 2100-2071 در شش ایستگاه سینوپتیک غربی و شمال غربی ایران مطالعه شد. بدین منظور خروجیهای مدل اقلیمی HadCM3 تحت سناریوهای انتشار A2 و B2 به روش آماری بهوسیله مدل Statistical downscaling model (SDSM) ریزمقیاس سازی شد. بهمنظور روندیابی تغییرات شاخص خشکی، ...
بیشتر
در این مطالعه، روند تغییرات شاخص خشکی (AI)، تبخیر و تعرق مرجع (ET0) و بارش طی دورههای 2010-1966، 2040-2011، 2070-2041 و 2100-2071 در شش ایستگاه سینوپتیک غربی و شمال غربی ایران مطالعه شد. بدین منظور خروجیهای مدل اقلیمی HadCM3 تحت سناریوهای انتشار A2 و B2 به روش آماری بهوسیله مدل Statistical downscaling model (SDSM) ریزمقیاس سازی شد. بهمنظور روندیابی تغییرات شاخص خشکی، بارش و تبخیر و تعرق مرجع در 2010-1966 از آزمون روندیابی من-کندال استفاده شد. بر مبنای نتایج آزمون روندیابی من-کندال، روند AI و بارش طی 2010-1966 در اکثر ایستگاهها بهطور معنیداری (0.05>p) نزولی بوده است. روند کاهشی تغییرات شاخص خشکی طی فصلهای زمستان، بهار، تابستان و پاییز بهترتیب در پنج، چهار، صفر و دو ایستگاه از شش ایستگاه مطالعه شده معنیدار بوده است. این امر نشانگر نقش مهم کاهش شاخص خشکی فصل زمستان در روند نزولی شاخص خشکی سالانه در منطقه مورد مطالعه دارد. نتایج همچنین نشان دادند که در سه دوره 30ساله ابتدایی، میانی و انتهایی قرن 21، AI (میانگین تمامی ایستگاهها) نسبت به دوره پایه (1990-1966) بهترتیب 8.0، 14.7 و 34.3 درصد تحت سناریوی A2 و 12.6، 12.5 و 20.1 درصد تحت سناریوی B2 کاهش خواهد یافت که بیانگر خشکتر شدن اقلیم مناطق شمال غربی و غربی کشور طی سده حاضر است. بیشترین کاهش فصلی AI طی قرن 21 در تابستان تحت سناریوی A2 و در بهار تحت سناریوی B2 مورد انتظار است. میانگین AI تمامی ایستگاهها در دهههای انتهایی قرن حاضر تحت سناریوی A2 نزدیک به 0.2 خواهد شد که بیانگر کاهش شدید شاخص خشکی مناطق مورد مطالعه تحت سناریوی A2 میباشد. در برخی از مناطق از قبیل تبریز، افزایش نیاز تبخیری جو و کاهش بارش سبب تغییر کلاس اقلیمی از نیمهخشک به خشک خواهد شد.
طیب رضیئی
چکیده
با استفاده از مدلهای سری زمانی و زنجیره مارکف مرتبه اول امکان پیشبینی پدیده خشکسالی در بخش خشک و نیمهخشک مرکز و شرق ایران مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور با استفاده از دادههای بارش 69 ایستگاه سینوپتیک و اقلیمشناسی منطقه مورد مطالعه در دوره 2005-1975 نمایه SPI در مقیاسهای زمانی سه، شش و 12 ماهه برای همه ایستگاهها ...
بیشتر
با استفاده از مدلهای سری زمانی و زنجیره مارکف مرتبه اول امکان پیشبینی پدیده خشکسالی در بخش خشک و نیمهخشک مرکز و شرق ایران مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور با استفاده از دادههای بارش 69 ایستگاه سینوپتیک و اقلیمشناسی منطقه مورد مطالعه در دوره 2005-1975 نمایه SPI در مقیاسهای زمانی سه، شش و 12 ماهه برای همه ایستگاهها محاسبه شد. با استفاده از تحلیل مولفههای اصلی و چرخش به روش وریمکس منطقه مورد مطالعه بر اساس تغییرات زمانی SPI سه و 12 ماهه به دو منطقه و بر اساس تغییرات زمانی SPI شش ماهه به سه منطقه کاملاً همگن تقسیم و سری زمانی نمره استاندارد مولفههای انتخابی بهعنوان سری زمانی منطقهای SPI در هر منطقه برای پیشبینی شدت خشکسالی با استفاده از مدلهای سری زمانی باکس-جنکینز مورد استفاده قرار گرفت. با برازش مدلهای مختلف باکس-جنکینز به سریهای منطقهای SPI در مقیاسهای مختلف، مدل مناسب برای هر یک از سریهای منطقهای شناسایی شد. همچنین با استفاده مدل زنجیره مارکف مرتبه اول احتمال وقوع دورههای خشک، نرمال و تر و نیز تعداد و تداوم رویدادهای خشک و تر مورد انتظار برای همه ایستگاهها محاسبه شد. نتیجه این بررسی نشان میدهد که احتمال رسیدن از یک حالت معین به همان حالت در ماه بعدی در همه ایستگاهها بسیار زیاد و اغلب بیش از 60 درصد است. در مقابل احتمال گذر از یک وضعیت به وضعیت مخالف در همه ایستگاهها بسیار پائین و اغلب کمتر از 10 درصد است. نتیجه این بررسی همچنین نشان داد که مدل ARMA با سریهای منطقهای SPI سه و شش ماهه و مدل SARIMA با سریهای منطقهای SPI دوازده ماهه بهترین برازش را دارند. با استفاده از مدلهای شناسایی شده مقدار SPI برای گامهای زمانی آینده برای هر یک از سریهای SPI منطقهای پیشبینی شد و مشخص شد که مدلهای انتخاب شده حداکثر میتوانند تا سه ماه آینده را با دقت مناسب پیشبینی کنند، اما از دقت پیشبینی برای گامهای زمانی بیش از سه ماه جلوتر به سرعت کاسته میشود.
وفا همایونفر؛ عبدالواحد خالدی درویشان
چکیده
یکی از روشهای بررسی فرسایش، انجام مطالعات در کرتهای آزمایشگاهی است، اما انتقال و آمادهسازی خاک که منجر به تخریب ساختمان خاک میشود، هنوز از جمله معایب انجام مطالعات آزمایشگاهی فرسایش است. دستخوردگی خاک در اثر انتقال و آمادهسازی در آزمایشگاه از جمله مواردی است که میتواند نتایج اندازهگیریهای فرسایش ...
بیشتر
یکی از روشهای بررسی فرسایش، انجام مطالعات در کرتهای آزمایشگاهی است، اما انتقال و آمادهسازی خاک که منجر به تخریب ساختمان خاک میشود، هنوز از جمله معایب انجام مطالعات آزمایشگاهی فرسایش است. دستخوردگی خاک در اثر انتقال و آمادهسازی در آزمایشگاه از جمله مواردی است که میتواند نتایج اندازهگیریهای فرسایش را با آنچه که در طبیعت است، مغایر سازد. از سوی دیگر اندازهگیری پاشمان که بهعنوان اولین عامل مسبب جدایش و سپس حرکت ذرات خاک، از اهمیت زیادی برخوردار است. بنابراین آگاهی از انحراف نتایج پاشمان در اثر اقدامات آمادهسازی خاک برای ارتقای دقت نتایج آزمایشگاهی ضرورتی انکارناپذیر است. در همین راستا پژوهش حاضر برای مقایسه تغییرات میزان پاشمان خاک در یک خاک شنی-رسی-لومی در هر دو حالت دستنخورده و دستخورده و در شدتهای بارندگی 40، 60 و 80 میلیمتر بر ساعت انجام شد. بر طبق نتایج پژوهش حاضر دستخوردگی خاک در مطالعات آزمایشگاهی فرسایش متغیرهای پاشمان در جهت بالادست و پاییندست و پاشمان ناخالص را در سطح 99 درصد و پاشمان خالص را در سطح 95 درصد بهطور معنیدار افزایش داد، در حالی که نسبت پاشمان بالادست به پاییندست در اثر دستخوردگی خاک تغییر معنیداری نداشت. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، متغیرهای مختلف پاشمان شامل پاشمان در جهتهای بالادست و پاییندست، پاشمان ناخالص و پاشمان خالص در خاک دستخورده برای پژوهشهای آزمایشگاهی فرسایش نسبت به خاک طبیعی بهترتیب 216، 241، 234 و 257 درصد افزایش یافتند.