نادر جلالی؛ فاضل ایرانمنش؛ محمدهادی داودی
چکیده
بسیاری از طوفانها، با استفاده از تصاویر و دادههای اقلیمی و محیطی بررسی میشوند. بیشتر تحلیلها به روش تولید دمای درخشایی، شاخصها و تصاویر رنگی کاذب محدود میشود. در موارد زیادی نیز برای منشاءیابی طوفانها از تفسیر چشمی استفاده میشود. با توجه کارایی متفاوت شاخصها و روشها، در این تحقیق، پهنههای ...
بیشتر
بسیاری از طوفانها، با استفاده از تصاویر و دادههای اقلیمی و محیطی بررسی میشوند. بیشتر تحلیلها به روش تولید دمای درخشایی، شاخصها و تصاویر رنگی کاذب محدود میشود. در موارد زیادی نیز برای منشاءیابی طوفانها از تفسیر چشمی استفاده میشود. با توجه کارایی متفاوت شاخصها و روشها، در این تحقیق، پهنههای گرد و غباری با استفاده از روش طبقهبندی مکانی تهیه و مرز پلیگونهای مربوطه به روش تصویر چشمی تدقیق شدند. منشاءهای تولید گرد و غبار نیز به روش تفسیر چشمی بر اساس معیارها شناخته شده، به نقشه در آمدهاند. برای شناخت طوفانهای گرد و غبار سالهای 1384 الی 1387، تصاویر رنگی مرکب سنجنده MODIS منطقه تهیه و به نوارهای اولیه تشکیل دهنده آنها تجزیه شده و با استفاده از روشهای مختلف پردازش و تفسیر آنها مورد پردازش و تفسیر قرار گرفتند. مقایسه پراکنش مکانی مناطقی که قبلا بهعنوان منشاء طوفانها معرفی شدهاند و آنچه که بر اساس نتایج این تحقیق بهعمل آمده است، نشان از افزایش چشمگیر منشاءها و بحرانی بودن شرایط در منطقه دارد. تهیه نقشههای روزانه مناطق تحت تاثیر گرد و غبار در طول سال و وضعیت سالانه اسقرار طوفانهای شدید و بسیار شدید حامل گرد و غبار در دوره بررسی و معرفی مناطق اصلی تولید گرد و غبار ها در بینالنحرین و تاثیرگذاری آنها بر طوفانهایی که به سمت جنوب و جنوب غرب ایران وارد میشوند از دیگر نتایج این تحقیق به شمار میروند. بررسیها نشان میدهد که نتایج بهدست آمده از به کارگیری روش طبقهبندی، با نتایج حاصل از مدلسازی به روش محاسبه اختلاف دمای درخشایی همخوانی دارد. بنابراین، این روش ساده را میتوان در مواقعی که به دادههای اصلی دسترسی وجود ندارد، برای تشخیص منشاء، کشند و مناطق تحت تاثیر طوفانهای گرد و غبار پیشنهاد نمود.
حمیدرضا پیروان؛ محسن شریعتجعفری؛ دادور لطفاللهزاده
چکیده
این تحقیق در حوزه آبخیز سد لتیان بهمنظور تعیین ارتباط بین زمینلغزشها و افزایش بار رسوبی رودخانه جاجرود انجام شده است. میزان رسوبدهی شش زیرحوزه آبخیز بالادست سد لتیان به دو روش برآوردی و مشاهدهای محاسبه شد. به کمک تصاویر ماهوارهای ETM+ و Google Earth، موقعیت مکانی بیش از 150 لغزش بهوقوع پیوسته شناسایی و به نقشه درآمد. ...
بیشتر
این تحقیق در حوزه آبخیز سد لتیان بهمنظور تعیین ارتباط بین زمینلغزشها و افزایش بار رسوبی رودخانه جاجرود انجام شده است. میزان رسوبدهی شش زیرحوزه آبخیز بالادست سد لتیان به دو روش برآوردی و مشاهدهای محاسبه شد. به کمک تصاویر ماهوارهای ETM+ و Google Earth، موقعیت مکانی بیش از 150 لغزش بهوقوع پیوسته شناسایی و به نقشه درآمد. با مقایسه دادههای رسوب مشاهدهای با دادههای برآورد مدل MPSIAC در دو زیرحوضه لواسانات و کند- افجه مشخص شد که حوضه لواسانات کمتر از حوضه کند– افجه توان رسوبزایی دارد، ولی با این وجود، میزان رسوب مشاهدهای حوضه لواسانات بر اساس تن در سال حدود دو برابر حوضه کند-افجه است و این در حالی است که مساحت لغزش در لواسانات 1.8 و در کند– افجه 0.7 مساحت کل حوضه است. بر اساس رسوبدهی برآوردی به کمک مدل MPSIAC، متوسط وزنی تولید رسوب ویژه دو زیر حوضه کند– افجه با درصد مساحت لغزش 0.7 درصد و گرمابدر با درصد مساحت لغزش 2.4 درصد بهترتیب برابر با 387.02 و 431.39 مترمکعب بر کیلومتر مربع در سال است که بدین مفهوم است که با افزایش درصد نسبی مساحت زمینلغزش ها از 0.7 به 2.4 درصد، حدود 11.5 درصد رسوبدهی ویژه حوضه زیادتر شده است. بر اساس تحلیل دادههای ایستگاه هیدرومتری رودک در خروجی حوضه جاجرود، متوسط دبی رسوب رودخانه جاجرود در نه ماهه اول سال 1383 و قبل از رخدادهای زمینلغزشی ناحیه حاجیآباد 6.17 تن بر روز بوده که در نه ماهه بعد از زمینلغزش به متوسط 16.9 تن بر روز افزایش یافته است. این مقدار معادل 170 درصد افزایش بار رسوبی رودخانه در نه ماهه بعد از رخدادهای مذکور است. نکته جالب توجه این است که این افزایش در حالی است که در این دوره حدود 30 درصد حجم جریان کاهش داشته است و این به مفهوم آن است که افزایش بار رسوبی نه تنها ناشی از افزایش دبی جریان نبوده بلکه کاهش 30 درصدی دبی جریان میتوانسته در کاهش بار رسوبی نیز تاثیرگذار بوده باشد، بنابراین با در نظر گرفتن مساحت 20.45 هکتار زمینلغزشهای فوقالذکر، هر هکتار زمینلغزش، موجب افزایش بیش از هشت درصد بار رسوبی رودخانه شده است.
ابراهیم بروشکه؛ سید احمد حسینی
چکیده
انجام فعالیتهای عمرانی در سرشاخهها و بخش میانی حوزههای آبخیز تغییرات مورفولوژی بستر در بخش انتهایی را بهدنبال دارد. شناخت تغییرات حادث شده و اثرات آن بر موفولوژی بستر و اراضی مجاور رودخانه برای ساماندهی و تثبیت بستر، ضروری است. این پژوهش با هدف شناخت مورفولوژی رودخانه و روند تغییرات حریم بستر طی 50 سال گذشته در بازهای ...
بیشتر
انجام فعالیتهای عمرانی در سرشاخهها و بخش میانی حوزههای آبخیز تغییرات مورفولوژی بستر در بخش انتهایی را بهدنبال دارد. شناخت تغییرات حادث شده و اثرات آن بر موفولوژی بستر و اراضی مجاور رودخانه برای ساماندهی و تثبیت بستر، ضروری است. این پژوهش با هدف شناخت مورفولوژی رودخانه و روند تغییرات حریم بستر طی 50 سال گذشته در بازهای به طول 25 کیلومتر در بخش انتهایی رودخانه زرینهرود و استان آذربایجان غربی انجام شد. برای این کار از عکسهای هوایی سالهای 1334 و 1346 به مقیاس 50000: 1 و 20000: 1، نقشههای توپوگرافی سال 1375 به مقیاس 50000: 1 و تصاویر SPOT سال 1382 استفاده شد. بررسیها نشان داد که وسعت حریم بستر از 561.1 هکتار به 221.3 هکتار کاهش یافته و مورفولوژی بستر و شکل ظاهری قوسها متحول شده است. وسعت سدهای ماسهای در داخل بستر در سالهای 1346 و 1382 بهترتیب 13.68 و 2.86 هکتار بوده که نشاندهنده نوسانات زیاد آبدهی و تغییر شرایط هیدرولوژیکی و هیدرولیکی رودخانه است. تعداد پیچانرودها از چهار مورد به سه مورد تقلیل یافته و بستر رودخانه در ابتدای بازه از حالت پیچانرودی خارج و حالت مستقیم و شریانی پیدا کرده است. بیشترین عامل تاثیرگذار در تغییرات مورفولوژی، تغییر در رژیم هیدرولوژیکی بهدلیل احداث سد، کاهش قابل ملاحظه رواناب در رودخانه و انباشت بار رسوبی در مسیر بستر است.
رحیم کاظمی؛ حمید داودی؛ محمد جعفر سلطانی؛ امیر سررشته داری
چکیده
جریان پایه و شاخص مرتبط، بهعنوان عامل مهمی در مدیریت بهینه آب محسوب میشود. عوامل متعددی در میزان جریان پایه و روند تغییرات آن نقش دارند، از جمله آنها میتوان به کاربری اراضی و پوشش گیاهی اشاره نمود که متأثر از دخالت مستقیم و غیرمستقیم انسان است. در این پژوهش، تغییرات کاربری اراضی در حوزه آبخیز طالقان با استفاده از تفسیر عکسهای ...
بیشتر
جریان پایه و شاخص مرتبط، بهعنوان عامل مهمی در مدیریت بهینه آب محسوب میشود. عوامل متعددی در میزان جریان پایه و روند تغییرات آن نقش دارند، از جمله آنها میتوان به کاربری اراضی و پوشش گیاهی اشاره نمود که متأثر از دخالت مستقیم و غیرمستقیم انسان است. در این پژوهش، تغییرات کاربری اراضی در حوزه آبخیز طالقان با استفاده از تفسیر عکسهای هوایی، تصاویر ماهوارهای و کاربری اراضی در سه مقطع زمانی سالهای 1349، 1366 و 1381 مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، شاخص جریان پایه با استفاده از جریان روزانه و فیلتر رقومی برگشتی لین و هالیک استخراج شد. سپس، از میانگین سالیانه بهعنوان شاخص کل حوضه استفاده و روند تغییرات آن با روند تغییرات کاربری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشاندهنده روند افزایشی تغییر کاربری اراضی از دیم و آبی به مرتعی بود. همچنین، سطح اراضی دیم و آبی بهترتیب، کاهش 73.32 و 60.87 درصدی از خود نشان دادند، در صورتیکه برای اراضی مرتعی، افزایش 20.6 درصد نسبت به وسعت کاربریهای مشابه در سال مبنا (1349) بهدست آمد. تأثیر تغییر کاربری در میزان شاخص جریان پایه نشانگر روند منفی شاخص با درصد تغییرات وسعت اراضی دیم بوده است. این شاخص با درصد تغییرات اراضی آبی نیز همبستگی منفی را نشان داد. روند مثبت شاخص مذکور با درصد تغییرات اراضی مرتعی، حاکی از نقش مثبت این اراضی در افزایش شاخص جریان پایه است. نتایج پژوهش همچنین نشان داد، میانگین شاخص جریان پایه در دورههای مورد بررسی از 0.778 به 0.795 افزایش یافته است.
محمدمهدی فتاحی؛ حمیدرضا جاویدکیا
چکیده
یکی از انواع فرسایش آبی، فرسایش خندقی است که افزون بر پیآمدهای ناشی از فرسایش، موجب عدم امکان بهرهبرداری از اراضی بهویژه در اراضی زراعی میشود. این تحقیق با هدف شناسایی مناطق دارای فرسایش خندقی و ویژگیهای آنها در مناطق خشک انجام شد. بدین منظور ابتدا با استفاده از اطلاعات و نقشههای موجود، عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای، ...
بیشتر
یکی از انواع فرسایش آبی، فرسایش خندقی است که افزون بر پیآمدهای ناشی از فرسایش، موجب عدم امکان بهرهبرداری از اراضی بهویژه در اراضی زراعی میشود. این تحقیق با هدف شناسایی مناطق دارای فرسایش خندقی و ویژگیهای آنها در مناطق خشک انجام شد. بدین منظور ابتدا با استفاده از اطلاعات و نقشههای موجود، عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای، مناطق دارای فرسایش خندقی در منطقه خشک و بیابانی قم شناسایی گردید. با استفاده از نقشه طبقهبندی اقلیم بهروش دومارتن گسترده، از هر اقلیم، دو منطقه انتخاب گردید. از هر منطقه یک خندق معرف و دو تکرار انتخاب و اندازهگیری ویژگیهای شکلشناسی و برداشت نمونه خاک و آزمایشات مربوطه بر روی آنها اجرا گردید. در نهایت با توجه به ویژگیهای مهم در بین خندقهای مناطق مختلف از قبیل اقلیم و شکل پلان، اقدام به طبقهبندی مناطق خندقی بر اساس آنالیز خوشهای و تهیه نقشه رقومی پراکنش آنها در استان گردید. بر اساس نتایج بهدست آمده، شش منطقه دارای فرسایش خندقی با مساحتی بالغ بر 7437.3 هکتار با سه اقلیم مختلف شناسایی گردید که در این میان سه منطقه با اقلیمهای خشک بیابانی معتدل (منطقه قشلاق البرز و نیزار) و نیمهخشک گرم (منطقه راهجرد) دارای وسعتی بیش از 500 هکتار بودند. این مناطق که بر اساس آنالیز خوشهای در دو طبقه قرار میگیرند (یک طبقه در اقلیم خشک بیابانی معتدل و یک طبقه در اقلیم نیمهخشک گرم)، همگی دارای خندقهایی از نوع جانبی بوده که در کنار زهکش طبیعی منطقه تشکیل شدهاند و از نظر تکاملی جزء خندقهای ناپیوسته شناخته میشوند. بافت خاک سطحی در مناطق خندقی استان معمولاً لومیشنی و بعضاُ لومی و لومی سیلتی بوده و خاک تحتانی نیز عمدتاٌ دارای بافت لومی شنی و لومی سیلتی میباشد. از عوامل عمده مورفوکلیمایی در تشکیل خندقهای منطقه خشک و بیابانی قم میتوان به حساسیت زیاد اراضی به فرسایش، وقوع سیل و بارانهای شدید در گذشته و همچنین وجود املاح زیاد در برخی مناطق اشاره نمود.