میلاد مرادی؛ صابره دربندی
چکیده
آبگرفتگی شهری یک چالش جدی است که بهطور فزایندهای ساکنین بسیاری از شهرها و همچنین سیاستگذاران با آن مواجه هستند. از اینرو، ارزیابی آبگرفتگی به مساله بسیار مهمی در سراسر جهان تبدیل شده است. این ارزیابی جامع شامل شاخصهای متعددی در حوضههای شهری میشود، اما بعدهای زیاد و رابطه غیرخطی بین شاخصها و خطر آبگرفتگی، یک چالش ...
بیشتر
آبگرفتگی شهری یک چالش جدی است که بهطور فزایندهای ساکنین بسیاری از شهرها و همچنین سیاستگذاران با آن مواجه هستند. از اینرو، ارزیابی آبگرفتگی به مساله بسیار مهمی در سراسر جهان تبدیل شده است. این ارزیابی جامع شامل شاخصهای متعددی در حوضههای شهری میشود، اما بعدهای زیاد و رابطه غیرخطی بین شاخصها و خطر آبگرفتگی، یک چالش بزرگ برای ارزیابی دقیق میباشد. در این پژوهش، یک رویکرد برای ارزیابی کمی و کیفی خطر آبگرفتگی در سیستمهای زهکشی شهری بخشی از غرب شهر کرمان بر اساس مدل SWMM، روش پیگیری پروژه، روش کریجینگ معمولی و خوشهبندی K-means بهکار گرفته شد. خطر آبگرفتگی در سیستم زهکشی منطقه مورد مطالعه، تحت سناریوهای مختلف بارش ارزیابی و پارامترهای مورد نیاز مدل با استفاده از نقشه کاربری اراضی، DEM منطقه و بازدیدهای میدانی محاسبه شد. برای واسنجی و ارزیابی مدل، رواناب متناظر در سه نقطه مشاهداتی مختلف اندازهگیری شد و با رواناب شبیهسازی شده بهوسیله مدل مقایسه شد. نتایج نشان میدهد که روش پیشنهادی، میتواند عوامل محرکه اصلی مدت زمان سیلاب، بزرگترین جریان آب و میزان سیلاب کلی در منطقه مورد بررسی را شناسایی کند. همچنین، خطر آبگرفتگی هر گره مورد تجزیه و تحلیل کمی قرار گرفت، بهطوری که بهترتیب سه، 10، 13، 23، 30 و 33 گره در دوره بازگشتهای دو، پنج، 10، 25، 50 و 100 سال در معرض خطر آبگرفتگی قرار داشتند. این پژوهش، یک رویکرد جدید و موفق برای ارزیابی خطر آبگرفتگی در سیستمهای زهکشی شهری پیشنهاد میکند و رهنمودهایی را برای بهبود سیستمهای زهکشی شهری و آمادگی برای مقابله با آبگرفتگی ارائه میدهد.
امیرحسین حلبیان؛ علی قاسمی سیانی
چکیده
بارش در حوضه خزر بهعنوان مهمترین سنجه اقلیمی توزیع زمانی و مکانی خاص و پیچیدهای دارد .بدین دلیل، آگاهی از تغییرات مکانی و زمانی آن در این حوضه آبی از اهمیت ویژهای برخوردار است. زیرا، تغییرات آن میتواند پیامدهای مختلف زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی به همراه داشته باشد. هدف از این پژوهش، واکاوی تغییرات مکانی و زمانی بارش در حوضه ...
بیشتر
بارش در حوضه خزر بهعنوان مهمترین سنجه اقلیمی توزیع زمانی و مکانی خاص و پیچیدهای دارد .بدین دلیل، آگاهی از تغییرات مکانی و زمانی آن در این حوضه آبی از اهمیت ویژهای برخوردار است. زیرا، تغییرات آن میتواند پیامدهای مختلف زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی به همراه داشته باشد. هدف از این پژوهش، واکاوی تغییرات مکانی و زمانی بارش در حوضه خزر است. بدین منظور، دادههای ماهانه بارش از تارنمای مرکز آب و هواشناسی بارش جهانی (GPCC) با توان تفکیک 0.5 در 0.5 درجه قوسی در یک دوره آماری 63 ساله (1951 تا 2013) اخذ شد. برای ارزیابی تغییرات مکانی و زمانی بارش، از دادههای استخراج شده از این پایگاه داده بارشی میانگین سالانه، فصلی و ماهانه تهیه شد. آزمون ناپارامتری من-کندال با احتمال 95 درصد بر روی دادههای ماهانه، فصلی و سالانه اعمال و با استفاده از نرمافزار ArcGIS، نقشههای 17گانه روند مکانی بارش در سطح حوضه ترسیم شد. نتایج نشان داد که بارش در ماههای مارس و آوریل در پهنههای غربی، شرقی و جنوب غربی حوضه خزر روند کاهشی معناداری با احتمال 95 درصد دارد. در بازه زمانی فصلی، بارش تنها در فصول بهار و پاییز روندی معنیدار و کاهشی در بخش غربی حوضه دارد، این در حالی است که در فصول تابستان و زمستان، فرض وجود روند تأیید نشد. تحلیل تغییرات مکانی بارش سالانه نیز نشان از روند کاهشی معنیدار در پهنه غربی حوضه دارد. واکاوی تغییرات بارش حوضه خزر در سریهای زمانی ماهانه نیز حکایت از روند کاهشی معنیدار با احتمال 95 درصد در ماه مارس در این حوضه دارد.
نرگس قاسمیامین؛ نسیم آرمان؛ حسین زینیوند
چکیده
کاربری اراضی شامل انواع بهرهبرداری از زمین بهمنظور رفع نیازهای گوناگون انسان است. تغییرات کاربری اراضی نتیجه برهمکنش انسان و عوامل موثر بر محیط است که در مقیاس زمانی و مکانی مطرح میشود. اطلاع از نسبت کاربریهای اراضی و نحوه تغییرات آن در گذر زمان، یکی از مهمترین موارد در برنامهریزیهای مدیریتی است. با اطلاع ...
بیشتر
کاربری اراضی شامل انواع بهرهبرداری از زمین بهمنظور رفع نیازهای گوناگون انسان است. تغییرات کاربری اراضی نتیجه برهمکنش انسان و عوامل موثر بر محیط است که در مقیاس زمانی و مکانی مطرح میشود. اطلاع از نسبت کاربریهای اراضی و نحوه تغییرات آن در گذر زمان، یکی از مهمترین موارد در برنامهریزیهای مدیریتی است. با اطلاع از نسبت تغییرات کاربریها در گذر زمان میتوان تغییرات آتی را پیشبینی کرد و اقدامات مقتضی را انجام داد. در این پژوهش ابتدا نقشه کاربری اراضی برای سال 2014 با استفاده از سنجش از دور تهیه شد که این نقشه با ضریب کاپا برابر 0.88 و صحت کلی برابر 0.86 دارای دقت خیلی خوب میباشد. در مدل CLUE-S برای بررسی اثرات هر کدام از عوامل موثر بر کاربری از رگرسیون لجستیک و برای ارزیابی رگرسیون لجستیک از منحنی ROC استفاده شد. پس از تعیین میزان تقاضا بر اساس تغییرات گذشته، نقشه کاربری اراضی برای سال 2025 تهیه شد. ارزیابی مدل CLUE-S دقت بالای مدل (ضریب کاپا 0.88) را نشان داد. همچنین، نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که بیشترین تغییر کاربری اراضی، تبدیل کاربری جنگل و مرتع به زمینهای کشاورزی خواهد بود، بهطوری که تا سال 2025 کاربری مرتع 28.12 و جنگل 82.20 درصد کاهش مییابد و کاربری کشاورزی 10.33 درصد افزایش مییابد.
محبوبه اکرمیان؛ محمد تقی دستورانی؛ محمد فرزام؛ احسان عبدی
چکیده
پوشش گیاهی نقش قابل توجهی در کنترل لغزشهای سطحی خاک از طریق اثرات مکانیکی و هیدرولوژیکی ایفا میکند. اما با توجه به پیچیدگی تعاملات گیاهان در خاک، کمیسازی اثرات مقاومت ریشهها در خاک بهعنوان یک چالش باقی مانده است. این مطالعه، به بررسی و کمیسازی اثرات حضور ریشههای گونه گز در افزایش مقاومت برشی خاک کنارههای ...
بیشتر
پوشش گیاهی نقش قابل توجهی در کنترل لغزشهای سطحی خاک از طریق اثرات مکانیکی و هیدرولوژیکی ایفا میکند. اما با توجه به پیچیدگی تعاملات گیاهان در خاک، کمیسازی اثرات مقاومت ریشهها در خاک بهعنوان یک چالش باقی مانده است. این مطالعه، به بررسی و کمیسازی اثرات حضور ریشههای گونه گز در افزایش مقاومت برشی خاک کنارههای رودخانه کشفرود در استان خراسان رضوی میپردازد. به این منظور، بعد از بازدیدهای میدانی از منطقه، تعداد 18 نمونه دست نخورده خاک حاوی ریشههای درختچه گز و سه نمونه خاک بدون ریشه بهوسیله قالبهای 10×10 سانتیمتری از عرصه برداشت شد. این نمونهها به آزمایشگاه منتقل و آزمایش برش مستقیم بر روی آنها انجام شد و با رسم پوش گسیختگی موهر-کولمب، مقاومت برشی خاک مسلح شده با ریشه بهدست آمد و با نمونههای بدون ریشه مقایسه شد. نتایج حاکی از آن است که حضور ریشهها در خاک باعث افزایش چسبندگی و مقاومت برشی خاک بهترتیب تا 216.6 و 41.64 درصد میشود. همچنین، نتایج نشان میدهد که با افزایش شاخصهای تراکم پوششهای گیاهی RAR و RDR چسبندگی و در نتیجه مقاومت برشی خاک نیز افزایش مییابد. بدیهی است این افزایش مقاومت برشی خاک باعث پایداری طبیعی کنارههای رودخانه در مقابل فرسایش و تخریب میشود.
نرگس جاویدان؛ عطاالله کاویان؛ سجاد رجبی؛ حمیدرضا پورقاسمی؛ کریستین کنوشنتی؛ زینب جعفریان
چکیده
ناپایداریهای دامنه و زمینلغزشها از مخاطرات مهمی برای فعالیتهای انسانی هستند که اغلب سبب از دست رفتن منابع اقتصادی، خسارات به اموال و تأسیسات میشوند. این مخاطرات در شیبهای طبیعی و یا شیبهایی که به دست انسان تغییر یافتهاند، اتفاق میافتد. در پژوهش حاضر، بهمنظور مدلسازی و تهیه نقشه حساسیتپذیری ...
بیشتر
ناپایداریهای دامنه و زمینلغزشها از مخاطرات مهمی برای فعالیتهای انسانی هستند که اغلب سبب از دست رفتن منابع اقتصادی، خسارات به اموال و تأسیسات میشوند. این مخاطرات در شیبهای طبیعی و یا شیبهایی که به دست انسان تغییر یافتهاند، اتفاق میافتد. در پژوهش حاضر، بهمنظور مدلسازی و تهیه نقشه حساسیتپذیری خطر زمینلغزش حوزه آبخیز گرگانرود از مدل بیشینه آنتروپی که یکی از مدلهای پیشرفته دادهکاوی است، استفاده شده است. در مرحله اول نقشه پراکنش زمینلغزشهای منطقه شامل 351 نقطه لغزشی بود تهیه شد. برای مدلسازی بیشینه آنتروپی 18 متغیر مستقل بهعنوان عوامل پیشبینی کننده شامل مدل رقومی ارتفاعی، درصد شیب، جهت شیب، بارندگی، فاصله از گسل، فاصله از شبکه زهکشی، فاصله از جاده، کاربری اراضی، تراکم زهکشی، سازند سنگشناسی، بافت خاک، انحنای طرح، انحنای پروفیل، شاخص رطوبت توپوگرافی، عامل طول شیب، شاخص توان جریان، موقعیت شیب نسبی و شاخص زبری سطح شناسایی و به مدل معرفی شد. سه سری متفاوت از نقاط وقوع زمینلغزش (S1, S2, S3) شامل 70 درصد برای آموزش مدل و 30 درصد برای اعتبارسنجی بهصورت تصادفی آماده شد تا قوت یا استحکام مدل مورد ارزیابی قرار بگیرد. دقت مدل بر اساس شاخص ROC مورد ارزیابی قرار گرفت و مدل بیشینه آنتروپی دقت پیشبینی عالی (بالای 80 درصد) از خود نشان داد. همچنین، در این پژوهش درجه اهمیت متغیرها بهوسیله مدل مورد بررسی قرار گرفت و عوامل مدل رقومی ارتفاعی (32.4 درصد اهمیت)، سنگشناسی (22.9 درصد اهمیت) و فاصله از گسل (14.8 درصد اهمیت) بهترتیب بهعنوان مهمترین عوامل پیشبینی کننده در این منطقه شناسایی شدند.
ابوالقاسم دادرسی سبزوار؛ نادر جلالی؛ ابراهیم گوهری
چکیده
بهرهوری از سیلابهای بهوقوع پیوسته در کشور که از کمبود منابع آبی شدیدا در رنج است، ضرورتی اجتناب ناپذیر به شمار آمده، پخش سیلاب در مناطق مستعد یکی از روشهای ساده و قابل اعتماد بهرهوری محسوب میشود. مناطق مساعد برای بهرهبرداری و پخش سیلاب دارای خصوصیات منحصر به فردی هستند که شناسایی این نقاط بهشکل سنتی بسیار وقتگیر ...
بیشتر
بهرهوری از سیلابهای بهوقوع پیوسته در کشور که از کمبود منابع آبی شدیدا در رنج است، ضرورتی اجتناب ناپذیر به شمار آمده، پخش سیلاب در مناطق مستعد یکی از روشهای ساده و قابل اعتماد بهرهوری محسوب میشود. مناطق مساعد برای بهرهبرداری و پخش سیلاب دارای خصوصیات منحصر به فردی هستند که شناسایی این نقاط بهشکل سنتی بسیار وقتگیر و پرهزینه است. استفاده از اطلاعات ماهوارهای و تکنیک GIS، سرعت و دقت دستیابی به این مناطق را زیادتر میکند. منطقه تحقیق، بخشی از دو استان خراسان رضوی و شمالی است که شهرستانهای سبزوار، اسفراین، جاجرم، کاشمر، بردسکن و خلیلآباد را شامل میشود. در این تحقیق هفت لایه اطلاعاتی، شامل واحدهای کواترنری، محدودیتهای کاربری، شیب، نفوذپذیری، ضخامت آبرفت، رواناب و ضریب ذخیره انتخاب و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نقشه نهشتههای کواترنری در منطقه مورد بررسی از نقشههای 1:250000 زمینشناسی تهیه و مرز آنها از روی عکسهای هوایی، کنترل شد. در این لایه اطلاعاتی نهایتا 43 واحد مطالعه یا عرصهکاری انتخاب شد. برای بررسی محدودیتهای کاربری، از روش بررسی صحرایی و تفسیر چشمی تصاویر ماهواره، استفاده شد. با استفاده از فایل رقومی منحنیهای میزان 100 متری و با انتخاب سلولهای 30 متری، نقشه شیب در GIS تهیه و مورد بهرهبرداری قرار گرفت. برای بررسی نفوذپذیری، از روش استوانههای مضاعف و برای تعیین ضخامت آبرفت، از روش کاوشهای ژئوفیزیک، استفاده شد. همچنین، مطالعه ضریب ذخیره، با روش نمونهبرداری خاک تا عمق یک متر و انجام آزمایشات دانهبندی و با استفاده از جداول رایج موجود، انجام شد و بالاخره بهروش جاستین، بررسی هیدرولوژی و تعیین حجم رواناب سالانه عرصهها، صورت پذیرفت. با روش وزندهی و کاربرد سه مدل آماری منطق بولین، شاخص همپوشانی و منطق فازی، بههمراه تعدادی از عملگرهای آنها، اولویت مناطق مستعد برای پخش سیلاب، تعیین شد. نتایج نشان داد که مدل فازی با عملگر جمع از کارایی بالاتری نسبت به سایر روشها جهت تفکیک و شناسایی نهشتههای مناسب پخش سیلاب، برخوردار بوده و بیشتریت همپوشانی را با عرصههای کنترلی دارد، ضمن آنکه تصویر مجازی RGB742 بهترین و مناسبترین ترکیب سه نواری برای این منظور است که تفسیر چشمی آن بههمراه استفاده از سامانه اطلاعات مکانی، میتواند به شناسایی مناطق مستعد پخش سیلاب و اولویتبندی آنها انجامد.
ملیحه محمدنیا؛ ابوالقاسم امیراحمدی؛ لیلی گلی مختاری
چکیده
مقدمه
انسان با مسائل محیط زیستی فراوانی مواجه است. بلایای طبیعی جزئی از این مشکلات هستند که سالانه موجب کشته و مجروح شدن صدها هزار تن و بیخانمان شدن میلیونها نفر در سراسر جهان میشوند. مخاطرات ژئومورفولوژیک بهعنوان پدیدهای بالقوه زیانبار مطرح است که مهمترین آنها حرکتهای تودهای و زمینلغزشها هستند. حرکت تودهای، ...
بیشتر
مقدمه
انسان با مسائل محیط زیستی فراوانی مواجه است. بلایای طبیعی جزئی از این مشکلات هستند که سالانه موجب کشته و مجروح شدن صدها هزار تن و بیخانمان شدن میلیونها نفر در سراسر جهان میشوند. مخاطرات ژئومورفولوژیک بهعنوان پدیدهای بالقوه زیانبار مطرح است که مهمترین آنها حرکتهای تودهای و زمینلغزشها هستند. حرکت تودهای، شامل حرکت به سمت بیرون یا رو به پایین یک توده از مواد تشکیلدهنده دامنه تحتتأثیر نیروی گرانش است. این نوع حرکات عمدتاً در اثر نیروی ثقل، عوامل طبیعی مثل بارش شدید، زلزله، اشباع شدن خاک از آب و همچنین، علل انسانی مثل تخریب پوشش گیاهی و عملیات نادرست مهندسی به وقوع میپیوندد. برطبق گزارشهای جهانی مخاطرات طبیعی در سال 2012، لغزش در میان هفت بلایای طبیعی خطرناک جهان قرار گرفت. وقوع مخاطرات طبیعی (ازجمله زمینلغزشها) فشار جدی بر روی توسعه اقتصادی کشورها، بهویژه کشورهای جهان سوم دارد. بهطوریکه خسارتهای مالی ناشی از مخاطرات طبیعی، رشد و شکوفایی اقتصادی را با رکود مواجه میسازد. سرزمین ایران با توپوگرافی نسبتاً کوهستانی، فعالیت زمینساختی و لرزهخیزی زیاد و شرایط متنوع زمینشناسی و اقلیمی عمده شرایط طبیعی را برای ایجاد طیف وسیعی از زمینلغزشها فراهم کرده است.
مواد و روشها
هدف از این پژوهش، مدلسازی مکانی حساسیت زمینلغزش با استفاده از روشهای یادگیری ماشین شامل جنگل تصادفی، ماشین بردار پشتیبان و درخت رگرسیون تقویتشده در استان خراسان رضوی است. در ابتدا، نقشه پراکنش زمینلغزشهای منطقه در بازدیدهای صحرایی و با استفاده از بانک اطلاعات زمینلغزشهای کشور تهیه شد. در مرحله بعد، 70 درصد زمینلغزشهای شناساییشده برای فرایند مدلسازی و 30 درصد برای ارزیابی مدلهای یاد شده، بهکار برده شد. لایههای اطلاعاتی ارتفاع، شیب، جهت شیب، فاصله از آبراهه، تراکم آبراهه، فاصله از جاده، فاصله از گسل، کاربری زمین، شاخص پوشش گیاهی، انحنای سطح، انحنای نیمرخ، بارش و واحدهای سنگشناسی انتخاب و نقشههای آن در محیط ArcGIS تهیه شد.
نتایج و بحث
نتایج اولویتبندی عوامل مؤثر با استفاده از مدل جنگل تصادفی نشان داد که عوامل بارش و ارتفاع بیشترین تأثیر را در وقوع رخداد زمینلغزشهای منطقه موردمطالعه داشته است. همچنین، نتایج ارزیابی مدلهای یادگیری ماشین با استفاده از منحنی تشخیص عملکرد نسبی (ROC) نشان داد نقشه تهیه شده با روش جنگل تصادفی بیشترین دقت (0.97) را در تهیه نقشه پتانسیل زمینلغزش در منطقه موردمطالعه داشته است و بر این اساس، بیش از 25 درصد منطقه در کلاس خطر زیاد و خیلی زیاد قرار دارد.
نتیجهگیری
این نقشه میتواند به برنامهریزان محیطی جهت پروژههای عمرانی کمک کند و از تغییر کاربری و ساختوساز در مناطق با حساسیت بالا جلوگیری شود. همچنین، میتوان با آگاه نمودن مردم، فعالیتهای ناصحیح انسانی در این زمینه را کاهش داد. گرچه کنترل زمینلغزش در حال وقوع اغلب امکانپذیر نبوده و یا در صورت امکان بسیار پرهزینه است ولی میتوان با مدیریت صحیح در جهت پیشگیری و یا کاهش خطرات آن با در نظر گرفتن ویژگیهای منطقه مطالعاتی، فعالیتهایی را به انجام رساند. امید است، با شناسایی عوامل مؤثر در وقوع حرکتهای تودهای و پهنهبندی آن، بتوان کمک مؤثری در تدوین برنامه مدیریت خطر و کاهش خسارتهای ناشی از این پدیده نمود.
رضا سکوتی اسکوئی؛ حمیدرضا پیروان؛ داود نیککامی؛ محمدحسین مهدیان
چکیده
با توجه به اینکه اراضی مارنی در محدوده حوزههای آبخیز بخش شمالی استان آذربایجان غربی گسترش زیادی داشته و فرسایش خاک در این اراضی زیاد است، در این پژوهش فرسایشپذیری و اشکال فرسایشی خاکهای حاصل از مارنها و رابطه آنها با تلفات خاک در این اراضی مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور ابتدا مناطق پراکندگی مارنها در ...
بیشتر
با توجه به اینکه اراضی مارنی در محدوده حوزههای آبخیز بخش شمالی استان آذربایجان غربی گسترش زیادی داشته و فرسایش خاک در این اراضی زیاد است، در این پژوهش فرسایشپذیری و اشکال فرسایشی خاکهای حاصل از مارنها و رابطه آنها با تلفات خاک در این اراضی مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور ابتدا مناطق پراکندگی مارنها در استان بررسی و با توجه به شرایطی مانند ضخامت و برونزدهای مارنی، تناوب میان لایههای مارنی و اشکال فرسایشی مشهود در آنها، مارنهای حساس به فرسایش در مناطق شمالی استان شناسایی شدند. در 15 نقطه و با سه تکرار از خاک سطحی این اراضی نمونهبرداری شد. شاخصهای فرسایشپذیری این خاکها شامل نسبت رس و شاخص فرسایشپذیری k در فرمول جهانی فرسایش تعیین شد. با استفاده از بارانساز قابل حمل، میزان تولید رواناب و رسوب نیز در مناطق انتخابی بهدست آمد. شدت و اشکال فرسایش با استفاده از روش BLM تعیین و ارتباط بین فرسایشپذیری خاکهای مارنی با شکل، نوع فرسایش و رسوبدهی از طریق ماتریس همبستگی بررسی و گروههای همگن از نظر تولید رسوب و حساسیت به فرسایش با استفاده از آزمون دانکن تعیین شدند. نتایج بهدست آمده نشان میدهد، با وجود آنکه بهطور کلی وضعیت فرسایش سطحی به روش BLM در طبقه متوسط قرار میگیرد، در مناطق قرهتپه و قرهآغاج فرسایش آبکندی امتیاز بیشتری بهخود اختصاص داده و فرسایش شیاری در کلیه نقاط امتیازات بالایی داشته است. حجم رواناب سطحی کمینه 255 در منطقه شعبانلو و بیشینه 577 سانتیمتر مکعب در منطقه قرهتپه بهدست آمد. ضریب رواناب بین 0.23 تا بیشینه 0.53 محاسبه شد. کمینه گلآلودگی تولید شده برابر 10 گرم در لیتر در قرهتپه و بیشینه آن برابر 180 گرم در لیتر در قرهآغاج اندازهگیری شد. همچنین، مشخص شد که شاخص نسبت رس در ظهور فرسایش به شکل آبکندی و حجم رواناب در فرسایش سطحی و شیاری نقش تعیینکننده (با اطمینان 95 درصد) داشته است.
رضا نوروز ولاشدی؛ حدیقه بهرامی پیچاقچی
چکیده
مقدمه
در مناطق کوهستانی ایران، بخش قابل توجهی از بارش بهصورت برف است که منبع مهم جریان رودخانهای محسوب میشود. شناخت دقیق کمیت این منابع، به لحاظ ارزش روزافزون آب شیرین و هم بهواسطه بهرهبرداری بهینه از منابع آب ضروری است. از نظر جهانی، پایش برف و داشتن اطلاعات دقیق از توزیع فضایی پهنه برفی برای پیشبینی وضع هوا و مدلسازی هیدرولوژیکی ...
بیشتر
مقدمه
در مناطق کوهستانی ایران، بخش قابل توجهی از بارش بهصورت برف است که منبع مهم جریان رودخانهای محسوب میشود. شناخت دقیق کمیت این منابع، به لحاظ ارزش روزافزون آب شیرین و هم بهواسطه بهرهبرداری بهینه از منابع آب ضروری است. از نظر جهانی، پایش برف و داشتن اطلاعات دقیق از توزیع فضایی پهنه برفی برای پیشبینی وضع هوا و مدلسازی هیدرولوژیکی و آب و هواشناسی لازم است. یک ویژگی مهم مناطق کوهستانی پوشش برف است که با داشتن بازتاب بالا، تاثیر زیادی بر آب و هوای محلی، کاهش تابش خالص در سطح و در نتیجه، انتقال انرژی دارد. پوشش برف، علاوهبر اینکه یک عامل مهم برای توسعه اکوسیستم است، برای فعالیتهای انسانی اهمیت زیادی دارد. برآورد دقیق سطح پوشش، بهعنوان یکی از عملیاتهای محوری و اساسی در زمینه مدیریت منابع آب، بهویژه در مناطقی که بارش برف سهم زیادی در نزولات جوی دارد، محسوب میشود. آشکارسازی و تعیین ویژگیهای مختلف برف و یخ، با استفاده از دادههای سنجش از دور که در هیدرولوژی کاربرد وسیعی دارد، روش نوینی را در بهدست آوردن پارامترهای مورد نیاز هیدرولوژی پدید آورده است.
مواد و روشها
رشته کوههای البرز که منطقه مورد مطالعاتی این پژوهش است، جلگههای ساحلی استان مازندران را از قسمت داخلی ایران جدا کرده است. نیمه شرقی البرز غربی و تمام البرز مرکزی و قسمتی از البرز شرقی، در محدوده استان مازندران قرار دارند، بدین ترتیب، همراه با سایر عوامل طبیعی، شرایط جغرافیایی خاصی پدید آمده است. در این منطقه، برف نقش کلیدی در چرخه هیدرولوژیکی و هیدرو اقلیم دارد و بخش قابل توجهی از کل رواناب سالانه در این منطقه حاصل ذوب برف است. بهطوری که گرمایش جهانی بر مدیریت حوزههای آبخیز و نیاز آبی پاییندست زیرحوضههای آن تاثیرگذار است. برای انجام پژوهش، نخست دادههای سنجنده MODIS بهصورت روزانه با قدرت تفکیک مکانی ۵۰۰×۵۰۰ متر از پایگاه ملی دادههای برف و یخ ناسا (NSIDC) دریافت شد. تصاویر دریافتی مربوط به بازه زمانی 2018-2000 است. برای پردازش تصاویر، نخست عملیات پیش پردازش بر روی آنها در محیط نرمافزار ENVI 5.3 اعمال شد. از نمایه NDSI، برای برآورد پهنه پوشش برف استفاده شد. برای بررسی روند تغییرات پوشش برف از آزمون من-کندال، روش تخمینگر شیبسن و آزمون همگنی پتیت استفاده شد. همچنین، ناهنجاری فصلی و سالانه پوشش برف، دما و بارش در منطقه مطالعاتی بر اساس نمره استاندارد Z بررسی شد.
نتایج و بحث
نتایج آزمون من-کندال و روش تخمینگر شیبسن در منطقه شمالی البرز مرکزی نشان میدهد، بیشترین کاهش پهنه پوشیده از برف در ماه ژانویه و فصل زمستان بهترتیب برابر 220.39 و 50.41 کیلومتر مربع در هر سال رخ داده است. نتایج آزمون همگنی پتیت، به روش تحلیل نقطه تغییر (CPA) در سال 2010، ماه ژانویه برای پهنه پوشیده از برف و ماه می 2014 و ژوئن 2010، برای میانگین دمای ماهانه، جهش اقلیمی را در سطح معنیداری 0.05 نشان داد. همچنین، نقطه تغییر در سری زمانی پهنه پوشیده از برف، در ماه ژانویه بهصورت نزولی اتفاق افتاده است، ولی نقطه تغییر در سری زمانی میانگین دما در ماه می و ژوئن بهصورت صعودی بوده است. مقایسه وضعیت پوشش برف با شرایط دما و بارش، نشان میدهد در بیشتر مواقع ناهنجاریهای منفی پوشش برف، با ناهنجاری مثبت دما و منفی بارش، همخوانی دارد. نتایج حاصل، هشداری است در رابطه با تحول آب و هوا در این منطقه که تحت عنوان پدیده گرمایش جهانی و خشکسالی هواشناسی شناخته شده است. به یقین این تغییرات، تاثیری مستقیم بر کاهش منابع آب برای بخش کشاورزی و شرب دارد.
نتیجهگیری
در مجموع بررسی روند تغییرات پهنه پوشیده از برف در ماه ژانویه طی 19 سال آماری نشان میدهد که به ازای افزایش میانگین دما به میزان 0.13 درجه سانتیگراد، پهنه پوشیده از برف در این ماه به میزان 220.39 کیلومتر مربع در هر سال کاهش یافته است. همچنین، با توجه به نتایج آزمون همگنی پتیت، تغییرات ناگهانی در سال 2010 و 2014 نشان میدهد که گرمایش جهانی و خشکسالی هواشناسی موجب تغییر ناگهانی در پهنه پوشیده از برف و دما در این سالها و ماهها شده است. مقایسه شرایط بارش و دما با وضعیت پوشش برف نشان داد، در بیشتر سالها ناهنجاری منفی پوشش برف با ناهنجاری مثبت دما و ناهنجاری منفی بارش همزمان بوده است که بیشترین تاثیر افزایش دما در فصل بهار مشاهده شده است. از این رو، با افزایش دما و تغییر شرایط اقلیمی، بارشهای زمستانه که به انباشت برف تبدیل خواهند شد، کاهش یافته است و میتوانند روی رواناب ناشی از این بارشها در فصل بهار تاثیرگذار باشند. از آنجایی که این منطقه قابلیت ریزش برف از اواسط پاییز تا اوایل بهار را دارا است، بنابراین، اطلاعات درباره پهنه پوشیده از برف در این منطقه برای کاربرد آنها در زمینه هیدرولوژی، هواشناسی، اقلیمشناسی، تولید برقآبی و همچنین، پیشبینی سیلاب ضروری است.
احمد نوحهگر؛ آرش ملکیان؛ مجید حسینی؛ ارشک حلی ساز؛ ادریس تقوای سلیمی
چکیده
دو عامل میزان هزینه و صرف زمان، مستقیما با برآوردهای دقیق از میزان رواناب حوزههای آبخیز مرتبط است. اطلاع دقیقتر از وضعیت بارش رواناب در یک حوضه علاوه بر تسهیل در تصمیمگیریهای مدیران حوضه در برنامههای آتی، گامی در جهت حفظ منابع طبیعی در راستای توسعه پایدار خواهد بود. در این پژوهش بهمنظور دستیابی بهینه به میزان رواناب در حوزه ...
بیشتر
دو عامل میزان هزینه و صرف زمان، مستقیما با برآوردهای دقیق از میزان رواناب حوزههای آبخیز مرتبط است. اطلاع دقیقتر از وضعیت بارش رواناب در یک حوضه علاوه بر تسهیل در تصمیمگیریهای مدیران حوضه در برنامههای آتی، گامی در جهت حفظ منابع طبیعی در راستای توسعه پایدار خواهد بود. در این پژوهش بهمنظور دستیابی بهینه به میزان رواناب در حوزه آبخیز شفارود، ابتدا دادههای بارندگی چهار ایستگاه بارندگی در طی سالهای 1998 تا 2011 جمعآوری شد و به همراه سایر نقشههای تهیه شده از منطقه مورد مطالعه چون DEM، کاربری اراضی و خاکشناسی بهعنوان دادههای ورودی در قالب مدل SWAT به نرمافزار داده شد. پس از اجرای مدل، بهمنظور برررسی عدم قطعیت دادهها و دستیابی به دقیقترین شبیهسازی از الگوریتمهای SUFI-2 و GLUE در نرمافزار SWAT-CUP استفاده شد. بدین ترتیب که سه سال اولیه (2000-1998) از دادههای بارندگی برای warm-up و هفت سال بعدی (2007-2001) برای مرحله واسنجی و چهار سال انتهایی (2011-2008) نیز برای مرحله صحتسنجی در نظر گرفته شدند. در نهایت با انجام شبیهسازیهای متعدد، عدم قطعیت دادهها با مقادیر بهدست آمده برای عوامل P-factor و R-factor و ضرایب R2 و NS مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد، دقت شبیهسازی الگوریتم SUFI-2 (0.85=R2 و 0.74=NS) در برآورد میزان رواناب حوضه از الگوریتم GLUE (0.82=R2 و 0.71=NS) بیشتر است.
سمانه اروندی؛ فرود شریفی؛ علی شاهنظری
چکیده
آب عامل عمده در تولید محصولات و مواد غذایی و پایداری زیستبوم محسوب میشود. نیاز به منابع آبی روز بهروز افزایش مییابد. با توجه به کمبود آب و خشک بودن بسیاری از عرصهها، توسعه فناوریهای جدید تامین نیاز آبی گیاه در مرحله استقرار یا پس از آن حائز اهمیت است. حل مشکل کمآبی، نیازمند توسعه فناوریهای نوین است. چگالش ...
بیشتر
آب عامل عمده در تولید محصولات و مواد غذایی و پایداری زیستبوم محسوب میشود. نیاز به منابع آبی روز بهروز افزایش مییابد. با توجه به کمبود آب و خشک بودن بسیاری از عرصهها، توسعه فناوریهای جدید تامین نیاز آبی گیاه در مرحله استقرار یا پس از آن حائز اهمیت است. حل مشکل کمآبی، نیازمند توسعه فناوریهای نوین است. چگالش بخار در خاک، روشی نوین و در حال توسعه بوده که با استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر دارای قابلیت در افزایش راندمان مصرف آب است. در این روش، با استفاده از انرژی خورشید، بخار آب بهطور مستقیم به ناحیه ریشه منتقل شده و رطوبت خاک را بالا میبرد. هدف پژوهش حاضر، بررسی کارایی سامانه آبیاری تبخیری-تقطیری در افزایش بهرهوری آب و امکانسنجی افزایش رطوبت خاکهای مختلف بهبود یافته با مواد آلی است. در این روش، برای افزایش چگالش، بخار آب تولیدی وارد لولههای هادی بخار شده و پس از تقطیر منجر به افزایش رطوبت خاک میشود. در این پژوهش، ابتدا تعدادی آزمایش در فلومهای کوچک انجام شد. نتایج بهدست آمده نشان داد که رطوبت چگالش یافته در خاک با مواد آلی، 11 درصد بیشتر از همان خاک بدون ماده آلی بود. سپس، با توجه به امکان افزایش رطوبت با این روش، آزمایشها در گلدانهای بزرگتری انجام شد. نتیجه تجزیه واریانس اثر متقابل بافت خاک، دمای بخار و مواد آلی نشان داد که پارامترها تاثیر معنیداری بر جذب رطوبت بخار ندارند. بر اساس نتایج بهدست آمده، خاک با بافت متوسط، 35 درصد ماده آلی و بخار 45 درجه سانتیگراد با لوله هادی پوششدار از شرایط بهتری نسبت به بقیه تیمارها از نظر جذب رطوبت برخوردار بود. بخار دمیده به درون لولههای هادی بخار در فلوم و گلدانها برای آزمون خاک با دو دمای 45 و 55 درجه سانتیگراد بود که برای کشت گیاه، بخار 30 درجه سانتیگراد انتخاب شد. پس از تعیین دمای مناسب و انتخاب بافت خاک، کشت گیاه با روش آبیاری تبخیری-تقطیری و مقایسه آب مصرفی با کشت گلخانهای و مزرعهای صورت گرفت. خاک انتخابی، برای کشت کاهو در شرایط کنترل شده و با آبیاری تبخیری-تقطیری، متوسط و در ترکیب با 35 درصد ماده آلی و لوله هادی با پوشش و همچنین، دمای بخار 30 درجه سانتیگراد تعیین شد. نتایج این پژوهش نشان داد که پس از برداشت محصول و رشد کامل کاهو در هر سه شرایط، تولید به ازای مصرف یک متر مکعب آب برای کاهو در روش تبخیری-تقطیری، گلخانه و مزرعه بهترتیب 1250، 333 و 75.5 کیلوگرم است. کارایی مصرف آب در تمامی تیمارها بررسی شد و نتایج نشان داد که با احتمال 99 درصد، اختلاف معنیدار بین روشهای مختلف آبیاری وجود دارد، بهطوری که کارایی مناسب مصرف آب در تیمار آبیاری تبخیری-تقطیری است. آب مصرفی در طی دوران رشد در گلخانه در حدود چهار برابر روش آبیاری تبخیری-تقطیری و در مزرعه حدودا 21 برابر روش آبیاری تبخیری-تقطیری برای تولید کاهو (متوسط یک متر مربع) بوده که این ارقام نشاندهنده کاهش چشمگیر استفاده از آب با روش یاد شده است. با بررسی وزن ماده خشک کاهو در هر سه روش، نتایج حاکی از آن است که در تمامی نمونههای برداشت شده از آبیاری تبخیری-تقطیری، گلخانه و مزرعه، بهطور متوسط ماده خشک 12.5 درصد بوده و بهطور متوسط 87.5 درصد آب که این امر نشان از کیفیت یکسان محصول در هر سه روش است.
داود داودمقامی؛ حسین بانژاد؛ مجتبی صانعی؛ سید اسدالله محسنیموحد
چکیده
سرریزهای لبه تیز یکی از سازههای اندازهگیری، انحراف و کنترل سطح آب در پروژههای هیدرولیکی، آبی و زیستمحیطی هستند. ضریب آبگذری این سرریزها نیز چون سایر سرریزها تابعی از H/P (H ارتفاع آب روی سرریز و P ارتفاع سرریز) میباشد. در شرایطی که نیاز به عبور جریان بیشتر با یک ارتفاع مشخص از روی سرریز وجود دارد با تغییر شکل پلان ...
بیشتر
سرریزهای لبه تیز یکی از سازههای اندازهگیری، انحراف و کنترل سطح آب در پروژههای هیدرولیکی، آبی و زیستمحیطی هستند. ضریب آبگذری این سرریزها نیز چون سایر سرریزها تابعی از H/P (H ارتفاع آب روی سرریز و P ارتفاع سرریز) میباشد. در شرایطی که نیاز به عبور جریان بیشتر با یک ارتفاع مشخص از روی سرریز وجود دارد با تغییر شکل پلان سرریز، طول آن افزایش داده میشود. یکی از این سرریزها، سرریز نوک اردکی میباشد. گاهی اوقات در اثر عواملی نظیر جمع شدن رسوبات در پشت سرریز، فرسایش در پاییندست سازه سرریز و مانند آن شرایطی به وجود میآید که رقوم بستر بالادست و پاییندست تغییر کرده، باعث تغییر در خصوصیات هیدرولیکی جریان عبوری، از جمله ضریب آبگذری جریان میشود. در این تحقیق این تغییرات بر روی ضریب آبگذری سرریز لبه تیز نوک اردکی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تغییر در ارتفاع سرریز نوک اردکی تاثیری بر میزان ضریب آبگذری در نسبتهای برابر H/P ندارد. اما با افزایش نسبت بزرگنمایی یعنیL/W (L طول سرریز و W عرض فلوم) ضریب آبگذری کاهش مییابد. همچنین، با افزایش بزرگنمایی مقدار بیشینه ضریب دبی در مقدار H/P کمتر روی میدهد بهطوری که ضرایب آبگذری بیشینه در بزرگنماییهای دو، سه و چهار بهترتیب دارای مقادیر 0.73، 0.68 و 0.63 هستند که بهترتیب در H/P معادل 0.5، 0.3 و 0.25 روی دادهاند. بالا آمدن رقوم بستر بالادست باعث کاهش آبگذری میشود. در جریان مستغرق کاهش رقوم بستر پاییندست باعث افزایش ضریب آبگذری میشود، اما تا هنگامی که جریان مستغرق نباشد و شرایط هوادهی یکسان باشد، این کاهش رقوم تاثیری بر ضریب آبگذری ندارد. با افزایش نسبت بزرگنمایی سرریز نوک اردکی از سه به چهار، مقدار H/P در آستانه تداخل جریان و استغراقهای موضعی از 0.5 به 0.3 کاهش یافت.
بابک همایون پور؛ مسعود گودرزی؛ غلامرضا زهتابیان؛ بهارک معتمدوزیری؛ حسن احمدی
چکیده
این پژوهش، با استفاده از گزارش هیات بینالدول تغییر اقلیم سازمان ملل، به بررسی تاثیر پدیده تغییر اقلیم بر روی نوسانات آب سطحی و زیرزمینی دشت برخوار میمه اصفهان، پرداخته است. بهمنظور، مدلسازی هدایت هیدرولیکی در حالت ماندگار و آبدهی ویژه در حالت غیرماندگار واسنجی شد. برآورد بارندگی و دما در منطقه نیز با استفاده از خروجی مدل HadCm3 ...
بیشتر
این پژوهش، با استفاده از گزارش هیات بینالدول تغییر اقلیم سازمان ملل، به بررسی تاثیر پدیده تغییر اقلیم بر روی نوسانات آب سطحی و زیرزمینی دشت برخوار میمه اصفهان، پرداخته است. بهمنظور، مدلسازی هدایت هیدرولیکی در حالت ماندگار و آبدهی ویژه در حالت غیرماندگار واسنجی شد. برآورد بارندگی و دما در منطقه نیز با استفاده از خروجی مدل HadCm3 از طریق مدل ریزمقیاسنمایی Lars-WG برای موقعیت ایستگاه میمه، تحت دو سناریوی A2 و A1B شبیهسازی شد. از دو آزمون تحلیل روند ناپارامتریک تخمینگر شیب سن و منکندال، برای آشکارسازی روند سطح ایستابی آبهای زیرزمینی دشت برخوار میمه اصفهان طی دوره آماری 1398-1370 بر اساس آمار سطح ایستابی 19 چاه مشاهداتی استفاده شد. با استفاده از ماتریس همبستگی پیرسون، همبستگی بین عناصر اقلیمی (ایستگاه میمه) دما، بارش و تبخیر و تعرق پتانسیل (تورنت وایت) با سطح ایستابی دشت برخوار محاسبه شد و بر اساس آن یک مدل رگرسیونی چندمتغیره برای مدل کردن سری زمانی سالانه سطح ایستابی، در سطح اطمینان 0.95 توسعه داده شد. سطح ایستابی آب دشت برخوار بهوسیله فاکتورهای اقلیمی دوره 2099-2080 و بر اساس مدل رگرسیون توسعه داده شده، شبیهسازی شد. نتایج بیانگر آن بود که نسبت به دوره پایه، سطح ایستابی آب منطقه با شیب سالانه نزدیک به نیممتر در سال، روند کاهشی داشته است. آنالیز همبستگی بیانگر آن بود که سه عنصر اقلیمی بارش، دما و تبخیر و تعرق در یک ترکیب خطی 0.75 از تغییرات سالانه آب زیرزمینی دشت را مدلسازی کردهاند. نتایج مدل ریزمقیاسنمایی اجراشده روی دادههای مدلهای گردش عمومی جو، بیانگر آن بود که در دوره 2080-2099 تحت هر دو سناریو، سطح آب زیرزمینی منطقه، بین 15 تا 17 متر نسبت به دوره پایه افت خواهد داشت که ناشی از افزایش تبخیر و تعرق و به تبع آن کاهش بارش موثر خواهد بود.
حشمتاله آقارضی
چکیده
بانکتبندی و ایجاد جنگلکاری مصنوعی برای ذخیرهسازی کربن در خاک فرایند مؤثری در حذف کربن از اتمسفر است. در تحقیق حاضر به بررسی تغییر کاربری و اثرات آن بر ذخیره کربن در حوضه پاکل از سرشاخههای رودخانه قرهچای استان مرکزی پرداخته شده است. در این پژوهش، مرتع بهعنوان شاهد و عملیات بانکتبندی و بادامکاری (عملیات ...
بیشتر
بانکتبندی و ایجاد جنگلکاری مصنوعی برای ذخیرهسازی کربن در خاک فرایند مؤثری در حذف کربن از اتمسفر است. در تحقیق حاضر به بررسی تغییر کاربری و اثرات آن بر ذخیره کربن در حوضه پاکل از سرشاخههای رودخانه قرهچای استان مرکزی پرداخته شده است. در این پژوهش، مرتع بهعنوان شاهد و عملیات بانکتبندی و بادامکاری (عملیات بیومکانیک) از نظر ذخیره کربن خاک مقایسه شدند. نمونهبرداری بهصورت ترانسکت و پلات و بهصورت تصادفی-سیستماتیک انجام شد. در امتداد هر ترانسکت بهطور تصادفی سه پلات انداخته شد. از هر پلات نمونههای خاک از عمقهای 15-0 و 30-15 سانتیمتر، به وزن حدود یک کیلوگرم برداشت شد. خصوصیات شیمیایی و فیزیکی خاک از جمله وزن مخصوص ظاهری خاک، کربن آلی و بافت خاک تعیین شد. نتایج نشان داد که میانگین کل کربن ذخیره شده در خاک عملیات بیومکانیک 33.65 تن در هکتار است که از این مقدار 30 درصد آن کربن بیوماس هوایی و زیرزمینی، دو درصد آن کربن لاشبرگ و 38.9 درصد کربن در عمق 15-0 و 29.1 درصد در عمق 30-15 سانتیمتر است. همچنین، مقدار کربن آلی خاک شاهد 30.16 تن بر هکتار بهدست آمده که از این مقدار چهار درصد کربن بیومس هوایی و زیرزمینی، سه درصد کربن لاشبرگ و 62 درصد کربن در عمق 15-0 و 31 درصد در عمق 30-15 سانتیمتر است. در نتیجه مشاهده شد عملیات بیومکانیک در ترسیب کربن از شاهد موفقتر عمل کرده است.
علی بختیاری زاده؛ محمد نجف زاده؛ صدیقه محمدی
چکیده
مقدمه
سفره آب زیرزمینی، از مهمترین منابع آبی هر کشور، بهخصوص کشوری مانند ایران است که در مناطق گرم و خشک قرار دارد. یکی از راههای پیشگیری از آلودگی منابع آب زیرزمینی، ارزیابی آسیبپذیری این منابع است. بهطوری که ارزیابی قابل اعتماد آسیبپذیری آب زیرزمینی میتواند، در تعیین دقیقتر نقاط آسیبپذیر آبخوان برای ...
بیشتر
مقدمه
سفره آب زیرزمینی، از مهمترین منابع آبی هر کشور، بهخصوص کشوری مانند ایران است که در مناطق گرم و خشک قرار دارد. یکی از راههای پیشگیری از آلودگی منابع آب زیرزمینی، ارزیابی آسیبپذیری این منابع است. بهطوری که ارزیابی قابل اعتماد آسیبپذیری آب زیرزمینی میتواند، در تعیین دقیقتر نقاط آسیبپذیر آبخوان برای حفاظت و مدیریت موثر منابع آب زیرزمینی مفید واقع شود.
مواد و روشها
در پژوهش حاضر، از شاخص DRASTIC برای ارزیابی حساسیت آبهای زیرزمینی، با در نظر گرفتن اثرات کاربری اراضی و آلودگی نیترات در دشت کرمان-باغین واقع در استان کرمان، استفاده شد. به این ترتیب، از هفت پارامتر عمق ایستابی، تغذیه خالص، بافت آبخوان، بافت خاک سطحی، توپوگرافی، تاثیر منطقه غیراشباع و هدایت هیدرولیکی برای محاسبه این شاخص استفاده شد. این شاخص، بهصورت یک برآورد اولیه ارزیابی آسیبپذیری آبخوان در برابر آلودگی آب زیرزمینی در مناطق مختلف مورد پذیرش است. اما با وجود پیچیدگیهایی در سامانه آب زیرزمینی و نظرات کارشناسی در تخصیص رتبه و وزن پارامترهای موجود در این شاخص و تفاوت در شرایط حاکم بر مناطق مورد مطالعه، همواره پژوهشگران را بر آن داشته است که در بهبود این شاخص گامهای عملی بردارند. این بهبود در تعدادی از پژوهشها با اضافه کردن پارامترهای دیگر مانند کاربری اراضی و تاثیر نیترات، به پارامترهای این شاخص انجام شده است. لذا، در پژوهش حاضر نیز از پارامترهای کاربری اراضی و خطر بالقوه مرتبط با کاربری اراضی بهترتیب برای محاسبه شاخص DRASTIC مرکب یا Composite DRASTIC (CD) و شاخص آسیبپذیری نیترات (Nitrate Vulnerability Index) استفاده شد. شاخص CD با اضافه کردن پارامتر کاربری اراضی به شاخص DRASTIC و شاخص NVI، با ضرب نقشه رستر رتبهبندی خطر بالقوه مرتبط با کاربری اراضی در شاخص DRASTIC، بهدست آمد. لازم به ذکر است که بر اساس نقشه کاربری اراضی، این دشت شامل 54 درصد مراتع کم تراکم، 24 درصد زراعتهای آبی، 10 درصد جنگلهای دست کاشت، شش درصد اراضی بدون پوشش و کویری، پنج درصد مناطق مسکونی و یک درصد دقهای رسی است. ارزیابی سه معیار آسیبپذیری که با محاسبه سه شاخص DRASTIC، CD و NVI بهدست آمد با همبستگی آنها با خطر آلودگی آب زیرزمینی، مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج و بحث
نتایج نشان داد که همبستگی شاخص DRASTIC با خطر آلودگی آب زیرزمینی هشت درصد، شاخص CD، 30 درصد و شاخص NVI 54 درصد، با احتمال 99 درصد، همبستگی معنیداری را نشان میدهند. نتایج حاکی از آن است که اضافه شدن پارامتر کاربری اراضی، باعث افزایش همبستگی آسیبپذیری با خطر آلودگی آب زیرزمینی میشود و ضرب خطر بالقوه مرتبط با کاربری اراضی به افزایش بیشتر این همبستگی کمک میکند. در نتیجه، شاخص NVI شاخص برتر نسبت به دو شاخص دیگر انتخاب شد.
نتیجهگیری
نتایج حاصل از شاخص NVI، دشت کرمان-باغین را به دو طبقه آسیبپذیری خیلی کم با مساحت 1528.07 کیلومتر مربع (75.52 درصد) با مقدار NVI کمتر از 70 و آسیبپذیری کم با مساحت 495.33 کیلومتر مربع (24.48 درصد) با مقدار NVI 70 تا 110، تقسیم میکند. در مجموع، پیشنهاد میشود در محدودههایی که آسیبپذیری کم است، برای مدیریت صحیح منابع آب زیرزمینی و جلوگیری از آلودگی این منابع، از احداث صنایع و کشت محصولات کشاورزی که باعث ایجاد آلودگی میشود، جلوگیری شود.
سیما رحیمی بندرآبادی؛ سعید جهانبخش اصل؛ بهروز ساری صراف
چکیده
هر گونه تغییر در غلظت گازهای گلخانهای باعث بر هم خوردن تعادل بین اجزا سیستم اقلیم میشود. اما تغییر در میزان غلظت این گازها و چگونگی اثرات آنها در آینده نامعلوم میباشد. برای بررسی اثرات تغییر اقلیم بر سامانههای مختلف در آینده، ابتدا باید متغیرهای اقلیمی تحت تغییرات گازهای گلخانهای (سناریوهای اقلیمی) شبیهسازی شوند. ...
بیشتر
هر گونه تغییر در غلظت گازهای گلخانهای باعث بر هم خوردن تعادل بین اجزا سیستم اقلیم میشود. اما تغییر در میزان غلظت این گازها و چگونگی اثرات آنها در آینده نامعلوم میباشد. برای بررسی اثرات تغییر اقلیم بر سامانههای مختلف در آینده، ابتدا باید متغیرهای اقلیمی تحت تغییرات گازهای گلخانهای (سناریوهای اقلیمی) شبیهسازی شوند. روشهای مختلفی برای این کار وجود دارد که معتبرترین آنها استفاده از مدلهای اقلیمی میباشد. مدلهای آب و هوایی جهانی (AOGCM)، قادر به شبیهسازی در سطوح بزرگ چند صد کیلومتری هستند و نمیتوانند فرایندهای منطقهای و کوچک مقیاس آب و هوا را شبیهسازی کنند. از اینرو، برای شناخت تغییرات بهطور دقیقتر و در مقیاسهای کوچکتر از روشهای ریزمقیاسنمایی استفاده میشود. یکی از مهمترین روشهای ریزمقیاس نمایی روشهای دینامیکی است که مبتنی بر بالابردن قدرت تفکیک و تجزیه هرچه بیشتر مدلهای آب و هوایی سیارهای هستند. در این مطالعه، به بررسی تغییرات آب و هوا در حوضه کرخه، بهعنوان یکی از مهمترین حوضههای کشور از لحاظ آورد آبی و کشاورزی، در دوره 2070 تا 2100 پرداخته شد. برای این منظور، از مدل ریزمقیاس نمایی دینامیکی PRECIS، برای برآورد بارش و دما تحت دو سناریوی A2 و B2 استفاده شده است. بررسی تغییرات آب و هوایی در حوضه کرخه نشان داد که تحت سناریوی A2، مقدار بارش حدود 11 درصد و میانگین دمای کمینه و بیشینه، حدود پنج درجه افزایش خواهند داشت. برای سناریوی B2، مقدار بارش حدود هفت درصد و مقدار میانگین دمای کمینه و بیشینه، حدود سه درجه افزایش خواهند داشت؛ این در حالی است که تحت هر دو سناریو، بارش فصل پاییز برخلاف دوره پایه، بیشتر از بارش فصل زمستان خواهد بود.
محمدرضا دهمرده قلعه نو؛ محمد نهتانی؛ سعیده خالدی
چکیده
دخالتهای انسان بر روند طبیعی رخدادها و بهرهبرداری بیرویه از منابع طبیعی، روند احیاء طبیعت را مختل و باعث تسریع در روند تخریب آن شده است. هدف از تحقیق حاضر تعیین عوامل انسانی تشدید کننده فرسایش بادی در منطقه هامون سیستان میباشد. جامعه آماری تحقیق شامل دو گروه است، گروه اول شامل تمامی کارشناسان مربوط به بخش منابع طبیعی در شهرستان ...
بیشتر
دخالتهای انسان بر روند طبیعی رخدادها و بهرهبرداری بیرویه از منابع طبیعی، روند احیاء طبیعت را مختل و باعث تسریع در روند تخریب آن شده است. هدف از تحقیق حاضر تعیین عوامل انسانی تشدید کننده فرسایش بادی در منطقه هامون سیستان میباشد. جامعه آماری تحقیق شامل دو گروه است، گروه اول شامل تمامی کارشناسان مربوط به بخش منابع طبیعی در شهرستان زابل، به تعداد 36 نفر که همهپرسی شدند و گروه دوم شامل کلیه خانوارهای موجود در بخش هامون سیستان به تعداد 4121 خانوار میباشد که با استفاده از فرمول کوکران، حجم نمونه 221 خانوار بهدست آمد. نتایج حاصل از استخراج پرسشنامه کارشناسان نشان داد که کشت خارج از فصل خربزه در بستر دریاچه هامون، حفر گوالهای ذخیره آب و برهم زدن بستر تثبیت شده دریاچه و رقابت در چرای دام در بستر دریاچه هامون، از مهمترین عوامل تشدید کننده فرسایش بادی در منطقه هستند. برای بررسی رابطه بین عوامل اقتصادی و اجتماعی و سه عامل تشدید کننده فرسایش بادی از روش همبستگی پیرسون استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد که تجربه بهرهبرداران از منطقه و تعداد اعضای خانوار ساکنان هر دو تاثیر معنیدار مثبتی در سطح اطمینان 99 درصد بر افزایش میزان سطح زیر کشت خارج از فصل خربزه در بستر دریاچه هامون، حفر گودالهای ذخیره آب و میزان چرای دام در بستر دریاچه هامون دارند. از طرفی افرادی که زمین زراعی بیشتری دارند و از سطح تحصیلات بالاتری برخوردار هستند و همچنین، درآمد اقتصادی آنها بالا است، کمتر اقدام به بهرهبرداری بیرویه و تخریب منطقه میکنند.
مجید کاظم زاده؛ علی سلاجقه؛ آرش ملکیان؛ عبدالمجید لیاقت
چکیده
بهطور متوسط 70 درصد بارانی که به سطح زمین میرسد، از طریق فرایند تبخیر-تعرق به اتمسفر باز میگردد که این میزان در مناطق خشک به 90 درصد میرسد. بنابراین، کمیکردن میزان تبخیر-تعرق یکی از عوامل بسیار با اهمیت برای طراحی و اجرای برنامههای مدیریتی برای اصلاح و احیای حوزههای آبخیز است. بهمنظور بررسی تاثیر اقدامات بیولوژیکی ...
بیشتر
بهطور متوسط 70 درصد بارانی که به سطح زمین میرسد، از طریق فرایند تبخیر-تعرق به اتمسفر باز میگردد که این میزان در مناطق خشک به 90 درصد میرسد. بنابراین، کمیکردن میزان تبخیر-تعرق یکی از عوامل بسیار با اهمیت برای طراحی و اجرای برنامههای مدیریتی برای اصلاح و احیای حوزههای آبخیز است. بهمنظور بررسی تاثیر اقدامات بیولوژیکی آبخیزداری بر تغییرات رطوبت خاک و تبخیر-تعرق، حوضه معرف و زوجی زیدشت طالقان استان البرز انتخاب شد. بهمنظور محاسبه تبخیر-تعرق از روش بیلان رطوبت خاک استفاده شد و نقاط پایش رطوبت خاک با مطالعات میدانی و آزمایشگاهی در سه دامنه اصلی (شمال غربی، شرقی و جنوب شرقی) و با سه تکرار و در سه عمق 20-0، 40-20 و 60-40 سانتیمتر در حوزههای آبخیز نمونه و شاهد بهصورت یک به یک با هم انتخاب شد. رطوبت خاک با استفاده از روش رطوبت وزنی و حجمی در مجموع در 48 نقطه طی دوره رشد سال 1396 اندازهگیری شد. همچنین، بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای تجزیه واریانس آشیانهای، تجزیه واریانس یکطرفه و آزمون دانکن استفاده شد. نتایج نشان داد که بهطور متوسط، درصد رطوبت خاک طی دوره رشد بهترتیب 13.55 و 11.9 در حوضههای نمونه و شاهد بوده است. همچنین، مقدار تفاوت تبخیر-تعرق واقعی در بین حوزههای آبخیز نمونه و شاهد از لحاظ آماری معنیدار نشد و بهترتیب مقدار آنها 181 و 159 میلیمتر طی یک دوره رشد بوده است. تبخیر-تعرق واقعی در حوزه آبخیز نمونه تحت عملیات آبخیزداری 2.3 درصد در هر ماه بیشتر از شاهد بوده است. همچنین، نتایج پژوهش نشان داد که مقدار تبخیر-تعرق تحت دامنههای مختلف تفاوت معنیداری در سطح پنج درصد با هم داشته، مجموع تبخیر-تعرق حوضههای نمونه و شاهد در دامنههای شمال غربی بهترتیب 229 و 226 میلیمتر، در دامنههای شرقی بهترتیب 207 و 171 و در دامنههای جنوب شرقی بهترتیب 109 و 80 میلیمتر بوده است.
هیرش انتظامی؛ سید کاظم علویپناه؛ حمیدرضا متینفر؛ علی درویشی بلورانی؛ کامران چپی
چکیده
اهمیت برف و آب حاصل از ذوب آن در تامین منابع آب باعث شده است که مطالعات فراوانی در نقاط مختلف در زمینه برفسنجی و محاسبه رواناب صورت گیرد. این پژوهش در حوزه آبخیز سقز در استان کردستان صورت گرفته که با توجه به کوهستانی بودن منطقه و اهمیت بالای برف و آب حاصل از ذوب آن، برآورد رواناب روزانه حوضه مورد بررسی قرار گرفته و از مدل رواناب ذوب ...
بیشتر
اهمیت برف و آب حاصل از ذوب آن در تامین منابع آب باعث شده است که مطالعات فراوانی در نقاط مختلف در زمینه برفسنجی و محاسبه رواناب صورت گیرد. این پژوهش در حوزه آبخیز سقز در استان کردستان صورت گرفته که با توجه به کوهستانی بودن منطقه و اهمیت بالای برف و آب حاصل از ذوب آن، برآورد رواناب روزانه حوضه مورد بررسی قرار گرفته و از مدل رواناب ذوب برف SRM برای برآورد رواناب روزانه استفاده شد. بر این اساس، دادهها و متغیرهای مورد نیاز در چهار سال متوالی از 2006 الی 2009 جمعآوری و رواناب ذوب برف برای چهار سال برآورد شد. برای محاسبه سطح برف از تصاویر سنجنده MODIS استفاده شد. پس از جداسازی پوشش برف این تصاویر، با بهرهگیری از سامانه اطلاعات جغرافیایی مساحت برف روزانه برآورد شد و همراه با متغیرهای دیگر وارد مدل شد تا رواناب روزانه برآورد شود. برای کسب نتایج دقیقتر و مدل کردن رفتار رواناب روزانه حوضه، واسنجی و اعتبارسنجی مدل انجام شد. با انجام واسنجی، مناسبترین مقدار برای هر پارامتر بهدست آمد. برای بررسی دقت مدل و مقایسه نتایج با دادههای زمینی رواناب از ضریب تبیین و درصد تفاضل حجمی مدل استفاده شد. بر اساس نتایج، ضریب تبیین بین 0.90 تا 0.94 و تفاضل حجمی بین 6.8 تا 7.2 درصد بدست آمد که کارائی بالای مدل را نشان میدهد.
علی نصیری خیاوی؛ رئوف مصطفیزاده؛ اباذر اسمعلی عوری؛ امید غقارزاده؛ محمد گلشن
چکیده
رژیم هیدرولوژیکی رودخانه نیروی محرکه و عامل اصلی پویایی زیستبوم آن است و عملیات سد سازی تاثیر قابلتوجهی بر دبی جریان رودخانه دارد. از اینرو، هدف اصلی این پژوهش، بررسی تأثیر ترکیبی تغییر مؤلفههای اقلیمی و احداث سد یامچی بر دبی جریان رودخانه بالخلوچای اردبیل با استفاده از نرمافزار IHA Software 7.1 در دورههای قبل از احداث سد (1383-1353) ...
بیشتر
رژیم هیدرولوژیکی رودخانه نیروی محرکه و عامل اصلی پویایی زیستبوم آن است و عملیات سد سازی تاثیر قابلتوجهی بر دبی جریان رودخانه دارد. از اینرو، هدف اصلی این پژوهش، بررسی تأثیر ترکیبی تغییر مؤلفههای اقلیمی و احداث سد یامچی بر دبی جریان رودخانه بالخلوچای اردبیل با استفاده از نرمافزار IHA Software 7.1 در دورههای قبل از احداث سد (1383-1353) و بعد از احداث سد (1392-1384) میباشد. بدین منظور، ابتدا وجود روند در مقادیر متغیرهای اقلیمی بارش، دما و تبخیر-تعرق با استفاده از نرمافزار MAKESENS مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس، تغییرات 33 متغیر هیدرولوژیکی و رویکرد دامنه تغییرپذیری برآورد شد. در نهایت تغییرات متغیرهای مستخرج از دبی جریان در دورههای قبل و بعد از احداث سد در گروههای مقدار، تداوم، زمانبندی، فراوانی و میزان مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به نتایج آزمون روند، تغییر در متغیرهای اقلیمی بهصورت کاهش بارش و افزایش دما بر کاهش مقادیر جریان بوده است. بر اساس نتایج، میتوان گفت که دورههای بعد از احداث سد حدود 92 درصد دبیهای کمینه جریان را بهخود اختصاص داده است. در حالیکه، سهم این دوره از دبیهای بیشینه فقط 25 درصد است که بیانگر کاهش مقدار جریان در اثر احداث سد و همچنین، روند کاهشی بارش میباشد. همچنین، تعداد ضربانهای بالای جریان در دوره قبل از احداث سد 38 درصد بیشتر از دوره بعد از احداث سد میباشد. در حالیکه، تعداد ضربانهای کم جریان در دوره بعد از احداث سد 60.7 درصد نسبت به دوره قبل از احداث سد کاهش داشته است. میزان نوسانات افزایشی دبی در دوره بعد از احداث سد 0.11 ولی در دوره قبل از احداث سد 0.3 است که نشان از کاهش آن میباشد. بهطورکلی، بر اساس متغیرهای گروه 1 (مقدار) میتوان اینگونه نتیجه گرفت که، مقدار متوسط دبی جریان رودخانه در دوره بعد از احداث سد نسبت به دوره قبل از احداث سد، 52 درصد کاهش داشته است. قابل ذکر است که تغییر در شاخصهای هیدرولوژیک جریان عمدتاً تحت تاثیر احداث سد بوده و نیز تغییر متغیرهای اقلیمی نیز در این خصوص اثرگذار بوده است و تفکیک اثرات آن نیازمند مطالعات بیشتری است.
صادق مومنه؛ آرش آذری؛ افشین اقبالزاده
چکیده
در این پژوهش، به بررسی اثر تغییر اقلیم بر تراز آب زیرزمینی دشت چمچمال در دو دوره 20 ساله آتی پرداخته شد. برای شبیهسازی آبخوان، از مدل آب زیرزمینی Groundwater Modeling System استفاده کرده و برای ارزیابی و تصدیق عملکرد مدل بهترتیب برای دو دوره 18 ماهه واسنجی و صحتسنجی انجام شد. در بررسی اثر تغییر اقلیم بر نوسانات تراز آب زیرزمینی منطقه در دوره ...
بیشتر
در این پژوهش، به بررسی اثر تغییر اقلیم بر تراز آب زیرزمینی دشت چمچمال در دو دوره 20 ساله آتی پرداخته شد. برای شبیهسازی آبخوان، از مدل آب زیرزمینی Groundwater Modeling System استفاده کرده و برای ارزیابی و تصدیق عملکرد مدل بهترتیب برای دو دوره 18 ماهه واسنجی و صحتسنجی انجام شد. در بررسی اثر تغییر اقلیم بر نوسانات تراز آب زیرزمینی منطقه در دوره آتی شش مدل گردش عمومی جو-اقیانوسی (AOGCM) تحت سه سناریو انتشار A2 ،A1B و B1 مورد استفاده قرار گرفت. سپس، برای در نظر گرفتن عدم قطعیت پیشبینی مدلهای تغییر اقلیم برای پارامترهای دما و بارش از دو روش وزندهی و استخراج سطوح احتمالاتی استفاده شد. نتایج پیشبینی متغیرهای اقلیمی برای سناریوهای A2 ،A1B و B1 و دو سطح احتمال 90 و 50 درصد بهترتیب نشاندهنده تغییرات میانگین دما به میزان 0.57+، 0.57+، 0.57+، 0.04- و 0.6+ درجه سانتیگراد و تغییرات میانگین بارش بهمیزان 0.12+، 1.8-، 2.49+، 31.78- و 2.33- درصد طی دوره 2030-2011 بود. به همین ترتیب، برای دوره 2065-2046 تغییرات میانگین دما 1.92+، 2.12+، 1.46+، 0.98+ و 2.3+ درجه سانتیگراد و تغییرات میانگین بارش به میزان 20.59-، 26.07-، 19.55-، 47.15- و 15.74- درصد برآورد شد. نهایتا، اثر تغییر اقلیم بر تراز آبخوان تحت سناریوها مشخص شد. نتایج نشان داد، سطح آب زیرزمینی تحت سناریوهای A2، A1B و B1 و دو سطح احتمالاتی 90 و 50 درصد برای دورههای 2030-2011 و 2065-2046 بین 9.6- تا 17.92- متر افت خواهد داشت که نسبت به دوره 2015-1996 به میزان 1.06- تا 9.38- متر تغییر تراز را نشان داد.
بنفشه یثربی؛ مجید صوفی؛ سید خلاق میرنیا؛ جهانگرد محمدی
چکیده
فرسایش آبکندی یک رخساره فرسایشی پر رسوب است که سهم عمدهای در تخریب اراضی دارد. در منطقه مورد مطالعه بهدلیل توسعه فرسایش آبکندی در اراضی کشاورزی، این پژوهش با هدف بررسی تاثیر ویژگیهای توپوگرافیک شامل شیب-مساحت و عوامل خاکی بر گسترش آبکندهای جبههای در حوزه آبخیز سیکان واقع در استان ایلام انجام شد. به این منظور تعداد 46 آبکند جبههای ...
بیشتر
فرسایش آبکندی یک رخساره فرسایشی پر رسوب است که سهم عمدهای در تخریب اراضی دارد. در منطقه مورد مطالعه بهدلیل توسعه فرسایش آبکندی در اراضی کشاورزی، این پژوهش با هدف بررسی تاثیر ویژگیهای توپوگرافیک شامل شیب-مساحت و عوامل خاکی بر گسترش آبکندهای جبههای در حوزه آبخیز سیکان واقع در استان ایلام انجام شد. به این منظور تعداد 46 آبکند جبههای انتخاب و خصوصیات مورفومتریک مانند شیب و مساحت بالادست آبکند در محلهای اولیه و فعلی بهوسیله دستگاه موقعیتیاب جهانی و شیبسنج سانتو برداشت شد. دو نمونه خاک ترکیبی از حوضه بالادست، کف و دیوارههای آبکند برداشت شد. سپس با استفاده از ماتریس همبستگی و رگرسیون دو متغیره بهبررسی عوامل موثر پرداخته شد. در بررسی وابستگی عوامل مورفومتریک آبکندها نتایج ماتریس همبستگی نشان داد که با افزایش میزان شیب بالادست بر ارتفاع بالاکند افزوده میشود و در نتیجه آبکندهایی با حجم بالاتر تشکیل میشوند. همچنین، نتایج حاکی از آن است که شاخص مساحت بالادست بهمساحت آغازین آبکندها میتواند بهعنوان شاخص مناسبی جهت تعیین مرحله توسعه آبکندهای جبههای استفاده شود و رابطه معکوسی با شاخص عرض/عمق، طول و حجم آبکندها دارد. رابطه شیب-مساحت در منطقه مورد مطالعه منفی بوده و با افزایش مساحت، مقدار شیب کاهش مییابد، مقدار نرخ کاهش برابر با 0.31 میباشد و میتوان عامل تشکیل بالاکند در منطقه مورد مطالعه را رواناب هورتونی دانست. آستانه توپوگرافی آبکندها در منطقه مورد مطالعه، حدود 0.40 میباشد و مقدار آستانه متوسط آغاز آبکندها در شیب 10 درصد حدود 0.50 هکتار که با کاهش شیب به حدود دو درصد، تا دو هکتار افزایش مییابد و آستانه بحرانی در شیب دو درصد حدود 0.70 هکتار میباشد. بررسی عوامل خاکی نشان میدهد که افزایش مقدار ماده آلی خاک تنها عاملی است که میتواند باعث افزایش مقدار آستانه تشکیل آبکندها شود و سایر عوامل خاکی نظیر بافت سبک خاک و افزایش شوری باعث افزایش حجم آبکند و در نتیجه افزایش میزان تولید رسوب میشود. نتایج رگرسیونهای دو متغیره نشان میدهد که حجم آبکندها در سطح معنیدار یک درصد عاملی وابسته به عمل تعریض میباشد و عرض بالا بهتنهایی 85 درصد از تغییرات حجم را تبیین میکند.
حمید داودی؛ رحیم کاظمی
دوره 2، شماره 1 ، اردیبهشت 1389، ، صفحه 35-43
چکیده
استفاده از منابع آب و خاک از گذشته دور و توجه به محیط زیست و بهرهبرداری پایدار از سرزمین، در چند دهه گذشته، مورد توجه قرار گرفته است. در این میان، مناطق ساحلی از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. در صورت وجود یک برنامه صحیح و پایدار برای بهرهبرداری از سواحل هر کشوری، این مناطق جزء مهمترین و با ارزشترین منابع اقتصادی، سیاسی و ...
بیشتر
استفاده از منابع آب و خاک از گذشته دور و توجه به محیط زیست و بهرهبرداری پایدار از سرزمین، در چند دهه گذشته، مورد توجه قرار گرفته است. در این میان، مناطق ساحلی از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. در صورت وجود یک برنامه صحیح و پایدار برای بهرهبرداری از سواحل هر کشوری، این مناطق جزء مهمترین و با ارزشترین منابع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن کشور محسوب میشوند. عدم توجه به آمایش سرزمین و نبود یک برنامه اصولی و کامل، باعث هدررفت منابع عظیم اکولوژیکی، بخصوص در سواحل جنوبی کشور، میگردد. این سواحل به علت دارا بودن منابع عظیم نفت و گاز، موجب جلب توجه بیشتر مدیران ارشد به این منابع شده است؛ تا حدی که منابع مهم و حیاتی آنها از جمله منابع زیست محیطی، در درجه اهمیت کمتری قرار گرفتهاند. برای بررسی این موضوع، جلگه ساحلی هندیجان بهعنوان منطقه مورد مطالعه انتخاب گردید که شرایط هدررفت سرمایههای ملی در آن بهدلیل موقعیت جغرافیائی، دارای شدت بیشتری است و تجدید منابع اکولوژیکی بهسختی قابل بازیابی است. سرمایههای طبیعی، نظیر آب و خاک، در معرض انواع فرسایش و آلودگی قرار دارد. هدف از این تحقیق، ارزیابی توان اکولوژیکی منطقه، بهمنظور دستیابی به یک برنامه آمایش سرزمین است تا با استفاده از آن به توسعه پایدار محلی دست یافت. جلگه ساحلی هندیجان با آنکه جزء مناطق گرم و خشک محسوب میشود، اما شرایط اقلیمی مناسب زمستانه، وجود رودخانه هندیجان، خور هندیجان و زمین های مسطح و ساحلی طولانی آن از عوامل مهم و مثبتی در راستای توسعه پایدار محلی محسوب میشوند. با استفاده از منابع مختلف کتابخانهای و اطلاعات پایه توپوگرافی، زمینشناسی، خاکشناسی، پوششگیاهی، عکسهایهوایی، تصاویر ماهوارهای و پیمایشهای میدانی، مدلهای ویژه اکولوژیکی منطقه تهیه شد. سپس آمایش سرزمین در هفت اولویت کشاورزی، آبزیپروری، توسعه شهری و روستائی، حفاظت، مرتعداری و گردشگری صورت گرفت و مقایسه اولویت کاربریها و شرایط بهینه آنها تعیین شد. بر اساس نتایج حاصله،از 500 هزار هکتارعرصه مورد بررسی، 14.6درصد مستعد کشاورزی، 14.4 درصد قابلیت توسعه شهری و روستائی، 67 درصد قابلیت گردشگری گسترده، 14.8 درصد قابلیت گردشگری متمرکز، 40 درصد قابلیت آبزیپروری و 34.5 درصد قابلیت حفاظت را دارد.
علی رمضانی؛ مهدی احمدیمقدم؛ امیرحسام حسنی؛ محمدرضا جعفری
چکیده
از دیرباز شکلگیری جوامع انسانی، مراکز صنعتی، کشاورزی و غیره در نزدیکی رودخانهها بوده است و با افزایش جمعیت، رشد تکنولوژی، افزایش استفاده از منابع آبی و دخل و تصرف غیر طبیعی، شرایط کیفی رودخانهها تغییر یافته است. لذا در این زمینه سنجش و تحلیل دادههای کیفی، همچنین بررسی اطلاعات مکانی در اثرگذاری بر کیفیت آب رودخانه جهت پهنهبندی ...
بیشتر
از دیرباز شکلگیری جوامع انسانی، مراکز صنعتی، کشاورزی و غیره در نزدیکی رودخانهها بوده است و با افزایش جمعیت، رشد تکنولوژی، افزایش استفاده از منابع آبی و دخل و تصرف غیر طبیعی، شرایط کیفی رودخانهها تغییر یافته است. لذا در این زمینه سنجش و تحلیل دادههای کیفی، همچنین بررسی اطلاعات مکانی در اثرگذاری بر کیفیت آب رودخانه جهت پهنهبندی و کنترل مدیریتی آن بهسمت استاندارد قابل قبول، ما را یاری مینماید. رودخانه گدارخوش از رودخانههای مرزی کشور در مرز ایران و عراق در استان ایلام با سطح حوزهای معادل 1202.68 کیلومتر مربع واقع شده است. محدوده مطالعاتی این تحقیق، حوزه آبخیز رودخانه گدارخوش میباشد که از محل ورود به استان تا خروج از مرز کشور عراق گسترش یافته است. از 10 ایستگاه نمونهبرداری به نامهای ششدار، تنگ حمام، تصفیه خانه، مهدی آباد، بانویزه، چم آب، گردنه قلا، قبله، پل فلزی و پل شکسته برای مدت شش ماه (مهر ماه 89 تا اسفند ماه 89) بهصورت ماهیانه پارامترهای اکسیژن مورد نیاز بیوشیمیایی، فسفات کل، نیترات، کلیفرم مدفوعی، کل جامدات محلول، اکسیژن محلول، کدورت، pHو دما اندازهگیری شد. تاکنون مطالعات زیادی در خصوص تعیین کیفیت آبهای سطحی صورت گرفته است، که عمدتا به بررسی اثر مواد آلاینده غیرطبیعی (انسانساز) بر کیفیت آب پرداختهاند. در این تحقیق سعی شده است به تاثیر متقابل عوامل طبیعی (غیر انسانساز) و عوامل غیرطبیعی (انسانساز) بر کیفیت آب رودخانه پرداخته شود. نتایج آزمایشگاهی حاصله با تلفیق لایههای اطلاعاتی استخراج شده از محیط GISدر محاسبه شاخص کیفیت آب نشان داد که ایستگاه مهدی آباد با نمره عددی 47.33 شاخص کیفی NSFWQI در وضعیت بد و بقیه ایستگاهها در وضعیت متوسط و در طبقه عددی 70-50 شاخص کیفی NSFWQI قرار دارند.
صمد شادفر؛ مجتبی یمانی؛ محمد نمکی
چکیده
یکی از انواع فرآیندهای حرکتهای دامنهای که خسارتهای مالی وجانی فراوانی را بر زندگی انسانها وارد مینماید، پدیده زمینلغزش است.وجود عواملی از قبیل مستعد بودن ناهمواریها از نظر منشاءساختمانی ودینامیک، قطع درختان جنگل وبهرهبرداریهای مفرط از آنها،رعایت نکردن اصول فنی در احداث ونگهداری جادههای جنگلی وروستایی،عدم ...
بیشتر
یکی از انواع فرآیندهای حرکتهای دامنهای که خسارتهای مالی وجانی فراوانی را بر زندگی انسانها وارد مینماید، پدیده زمینلغزش است.وجود عواملی از قبیل مستعد بودن ناهمواریها از نظر منشاءساختمانی ودینامیک، قطع درختان جنگل وبهرهبرداریهای مفرط از آنها،رعایت نکردن اصول فنی در احداث ونگهداری جادههای جنگلی وروستایی،عدم اعمال مدیریت صحیح و بهرهبرداری اصولی از منابع موجود، سبب شده است که هر ساله خسارتهای زیادی بر سکونتگاههای روستایی،فعالیتهای ساختمانی وزراعی، بهویژه باغهای مرکبات وچای وارد شوند.این مسائل، لزوم پهنهبندی خطر زمینلغزش را بهعنوان اولین مرحله در مدیریت صحیح محیطی این پدیده روشن میسازد.بهاین منظور ابتدا لایههای اطلاعاتی برخی از عوامل مهم تأثیرگذار در وقوع زمینلغزش از قبیل سنگشناسی،شیب،ارتفاع،نوع استفاده فعلی از زمین، فاصله از گسل و فاصله از آبراههتهیه ورقومی شدند.سپس با استفاده از تفسیر عکسهای هوایی و عملیات میدانی، کلیه لغزشهای موجود در حوزه،شناساییوبهصورت نقشه ارائه شدند.از تلفیق نقشههای عامل با نقشه زمینلغزشها،درصد لغزش در واحدهای مختلف هر نقشه بهدست آمد وبامحاسبه LNRF ترکم سطح، ارزش اطلاعاتی وزن هر یک از عوامل تعیین شد.در نهایت نقشه پهنهبندی خطر زمینلغزش با ادغام لایههای مختلف وزنی در مدلهای مختلف، حاصل شد. درستییابی مدلها با انتخاب یک زیرحوزه بهعنوان شاهد و اعمال وزن بهدست آمده برای هر کدام از مدلها در شاهد، برای بقیة حوزه بدون استفاده از نقشة پراکنش زمینلغزشها صورت گرفت. نتایج حاصلاز این بررسی نشان میدهد که بیشترین سطح لغزش در واحدهای سنگ شناختی Pdr و Js بهعلت وجود لایههای مارن،رسو سیلتودر طبقه شیب 50-30ودر ارتفاع 2500-2000 متربهوقوع پیوسته است.از طرف دیگر طبقه کاربری مرتع، طبقهبندی فاصله از آبراهة 300-0 متروفاصله از گسل 1000-0 بیشترین ناپایداریها را بهخود اختصاص میدهند.این تحقیق نشان میدهد که در مدل تراکم سطح، حدود 79درصد ودر مدل LNRF، حدود 63درصد ودر مدل ارزش اطلاعاتی، حدود 66درصد از حوزه مورد مطالعه در محدوده استعداد خطر لغزش بالا قرار میگیرند.