احمد ملا احمدی؛ مرضیه رضایی؛ منصوره شمیلی
چکیده
مقدمهمدیریت صحیح حوضه بر اساس اصول اکولوژیکی است که درک فرایند اکولوژیکی پیشنیاز اصلی برنامهریزی منابع طبیعی است. حوضههای مجاور دریای عمان و خلیج فارس بهعلت وجود گنبدهای نمکی فراوان، نسبت به سایر حوزههای آبخیز کشور از شرایط ویژهای برخوردار هستند. این رخسارههای ژئومورفولوژیکی بر کیفیت آبهای زیرزمینی مناطق تاثیر میگذارند ...
بیشتر
مقدمهمدیریت صحیح حوضه بر اساس اصول اکولوژیکی است که درک فرایند اکولوژیکی پیشنیاز اصلی برنامهریزی منابع طبیعی است. حوضههای مجاور دریای عمان و خلیج فارس بهعلت وجود گنبدهای نمکی فراوان، نسبت به سایر حوزههای آبخیز کشور از شرایط ویژهای برخوردار هستند. این رخسارههای ژئومورفولوژیکی بر کیفیت آبهای زیرزمینی مناطق تاثیر میگذارند و نیازمند تکنیکهای مدیریتی خاصی هستند. در میان عوامل اکولوژیکی، خاک یکی از عواملی است که نقش مهم و تاثیرگذاری در پراکندگی و تراکم پوشش گیاهی دارد. همبستگی قوی و رابطه نزدیک بین پوشش گیاهی و خاک به گونهای است که تغییر در وضعیت هر یک، تاثیر بسیار قوی بر سایر عملکردهای اکوسیستم خواهد داشت. پژوهش حاضر بهمنظور بررسی تغییرات جوامع گیاهی و نقش عوامل خاکی بر این جوامع در این حوضهها، در نواحی رویشی خلیج و عمانی در شهرستان بستک هرمزگان انجام شد.مواد و روشهابدین منظور، پس از مشخص نمودن محدوده مورد نظر با استفاده از تصاویر ماهوارهای گوگل ارث و با کنترل زمینی، تیپبندی انجام و سپس نمونهبرداریها در هر تیپ و بر روی سه ترانسکت 1000 متری و با پلات چهار متر مربعی با فاصله مناسب صورت گرفت. در هر پلات، درصد تاج پوشش، تراکم، ارتفاع و دو قطر عمود بر هم گیاهان غالب اندازهگیری شد. بهمنظور بررسی خاک در هر تیپ، تعداد نه پروفیل حفر و از دو عمق صفر تا 45 و 45 تا 90 سانتیمتری نمونهبرداری انجام و به آزمایشگاه منتقل شد. آنالیز آماری توسط نرمافزار SPSS و مقایسه میانگینها به روش دانکن و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی انجام شد.نتایج و بحثنتایج مقایسه نقشههای کاربری نشان میدهد که طی دوره 20 ساله 1399-1379، تمامی کاربریها دستخوش تغییرات شدیدی شده است. در این بازه زمانی، مراتع 18.32درصد کاهش داشته که از این میزان 9.85 درصد به اراضی شور و بایر، 0.70 درصد به مناطق دستساز شهری و 5.95 درصد به اراضی کشاورزی تغییر یافته است. نتایج آنالیز ضریب همبستگی بیانگر آن است که پوشش گیاهی با هدایت الکتریکی و میزان سدیم در سطح پنج درصد دارای همبستگی بوده است. ارتفاع گونههای گیاهی با درصد رطوبت اشباع و درصد سیلت عمق اول و دوم مرتبط بوده و تراکم گونههای گیاهی با عاملهای هدایت الکتریکی، میزان سدیم، مجموع کلسیم و منیزیم، هر سه مورد در عمقهای اول و دوم در سطح یک درصد و با رویکرد مثبت و با اسیدیته خاک در هر دو عمق همبستگی نشان داد.نتیجهگیریشور شدن خاک و توسعه آن در حوزههای آبخیز خشک و نیمهخشک یکی از مخاطرات محیط زیست است که در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. شهرستان فرامرزان بستک یکی از مناطقی است که شرایط محیطی خشک و نیمهخشک و یکی از مخاطرات محیط زیست این حوضه، شور شدن اراضی است. بهطور کلی، میتوان بیان کرد که منطقه فرامرزی بستک در نواحی مرتفع با گنبدهای نمکی و در نواحی پایین با رودخانه نمکی به واسطه شورهزارهای هرمزگان محدود میشود. نوع گونههای گیاهی این شورهزار با توجه به مرکز شوری متفاوت بوده و این تفاوت در نتیجه ویژگیهای خاک و سازگاری متفاوت گونهها با سطح شوری است.
محمد علی زنگنه اسدی؛ مهناز ناعمی تبار؛ مختار کرمی
چکیده
در حال حاضر بیابانزایی بهعنوان یک معضل، گریبان بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران را گرفته است. این مشکل، نه تنها در نواحی خشک و نیمهخشک، بلکه در بخشهایی از مناطق نیمهمرطوب نیز دیده میشود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی و پهنهبندی شدت بیابانزایی با استفاده از مدل مدالوس اصلاح شده و روش خوشهبندی سلسله مراتبی ...
بیشتر
در حال حاضر بیابانزایی بهعنوان یک معضل، گریبان بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران را گرفته است. این مشکل، نه تنها در نواحی خشک و نیمهخشک، بلکه در بخشهایی از مناطق نیمهمرطوب نیز دیده میشود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی و پهنهبندی شدت بیابانزایی با استفاده از مدل مدالوس اصلاح شده و روش خوشهبندی سلسله مراتبی در دشت باقوس سبزوار است. بدینمنظور، معیارهای موثر در بیابانزایی شامل اقلیم، پوشش گیاهی، خاک، فرسایش و نحوه مدیریت انتخاب و میانگین هندسی شاخصها محاسبه شدند. لایههای اطلاعاتی شاخصهای مربوط به هر یک از معیارها با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی تهیه شد. این اطلاعات بر اساس روش مدالوس امتیازدهی شده و از میانگین هندسی شاخصهای هر یک از معیارها، نقشه نهایی وضعیت هر معیار تهیه و از میانگین هندسی معیارها، نقشه وضعیت فعلی بیابانزایی منطقه تهیه شد. نتایج نشان داد، معیارهای پوشش گیاهی، اقلیم و فرسایش بیشتر از سایر عوامل در بیابانزایی منطقه موثر بودند و تیپ حساسیت زیاد و بحرانی، با فقر پوشش گیاهی و خشکی اقلیم مطابقت داشته و واحدهای کاری 1 و 2 بیشترین مساحت تیپهای بیابانزایی با شدت زیاد را به خود اختصاص دادهاند. همچنین، نتایج نشان داد که 21 درصد از منطقه مورد مطالعه، در پهنه حساسیت زیاد، 28 درصد در پهنه حساسیت زیاد و بحرانی، 17 درصد در پهنه حساسیت کم، 28 درصد در پهنه حساسیت کم و بحرانی و شش درصد در پهنه حساسیت ناچیز به فرسایش قرار دارد. 55.6 درصد از نتایج مدل مدالوس اصلاح شده بهوسیله روشهای خوشهبندی معنیدار بهدست آمد. با توجه به نقشه توزیع مکانی شدت بیابانزایی مستخرج از مدل مذکور میتوان بهعنوان ابزاری کمکی در مقابله با بیابانزایی استفاده کرد و از تخریب بیش از حد منطقه در آینده جلوگیری به عمل آورد.
سمانه اروندی؛ فرود شریفی؛ علی شاهنظری
چکیده
آب عامل عمده در تولید محصولات و مواد غذایی و پایداری زیستبوم محسوب میشود. نیاز به منابع آبی روز بهروز افزایش مییابد. با توجه به کمبود آب و خشک بودن بسیاری از عرصهها، توسعه فناوریهای جدید تامین نیاز آبی گیاه در مرحله استقرار یا پس از آن حائز اهمیت است. حل مشکل کمآبی، نیازمند توسعه فناوریهای نوین است. چگالش ...
بیشتر
آب عامل عمده در تولید محصولات و مواد غذایی و پایداری زیستبوم محسوب میشود. نیاز به منابع آبی روز بهروز افزایش مییابد. با توجه به کمبود آب و خشک بودن بسیاری از عرصهها، توسعه فناوریهای جدید تامین نیاز آبی گیاه در مرحله استقرار یا پس از آن حائز اهمیت است. حل مشکل کمآبی، نیازمند توسعه فناوریهای نوین است. چگالش بخار در خاک، روشی نوین و در حال توسعه بوده که با استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر دارای قابلیت در افزایش راندمان مصرف آب است. در این روش، با استفاده از انرژی خورشید، بخار آب بهطور مستقیم به ناحیه ریشه منتقل شده و رطوبت خاک را بالا میبرد. هدف پژوهش حاضر، بررسی کارایی سامانه آبیاری تبخیری-تقطیری در افزایش بهرهوری آب و امکانسنجی افزایش رطوبت خاکهای مختلف بهبود یافته با مواد آلی است. در این روش، برای افزایش چگالش، بخار آب تولیدی وارد لولههای هادی بخار شده و پس از تقطیر منجر به افزایش رطوبت خاک میشود. در این پژوهش، ابتدا تعدادی آزمایش در فلومهای کوچک انجام شد. نتایج بهدست آمده نشان داد که رطوبت چگالش یافته در خاک با مواد آلی، 11 درصد بیشتر از همان خاک بدون ماده آلی بود. سپس، با توجه به امکان افزایش رطوبت با این روش، آزمایشها در گلدانهای بزرگتری انجام شد. نتیجه تجزیه واریانس اثر متقابل بافت خاک، دمای بخار و مواد آلی نشان داد که پارامترها تاثیر معنیداری بر جذب رطوبت بخار ندارند. بر اساس نتایج بهدست آمده، خاک با بافت متوسط، 35 درصد ماده آلی و بخار 45 درجه سانتیگراد با لوله هادی پوششدار از شرایط بهتری نسبت به بقیه تیمارها از نظر جذب رطوبت برخوردار بود. بخار دمیده به درون لولههای هادی بخار در فلوم و گلدانها برای آزمون خاک با دو دمای 45 و 55 درجه سانتیگراد بود که برای کشت گیاه، بخار 30 درجه سانتیگراد انتخاب شد. پس از تعیین دمای مناسب و انتخاب بافت خاک، کشت گیاه با روش آبیاری تبخیری-تقطیری و مقایسه آب مصرفی با کشت گلخانهای و مزرعهای صورت گرفت. خاک انتخابی، برای کشت کاهو در شرایط کنترل شده و با آبیاری تبخیری-تقطیری، متوسط و در ترکیب با 35 درصد ماده آلی و لوله هادی با پوشش و همچنین، دمای بخار 30 درجه سانتیگراد تعیین شد. نتایج این پژوهش نشان داد که پس از برداشت محصول و رشد کامل کاهو در هر سه شرایط، تولید به ازای مصرف یک متر مکعب آب برای کاهو در روش تبخیری-تقطیری، گلخانه و مزرعه بهترتیب 1250، 333 و 75.5 کیلوگرم است. کارایی مصرف آب در تمامی تیمارها بررسی شد و نتایج نشان داد که با احتمال 99 درصد، اختلاف معنیدار بین روشهای مختلف آبیاری وجود دارد، بهطوری که کارایی مناسب مصرف آب در تیمار آبیاری تبخیری-تقطیری است. آب مصرفی در طی دوران رشد در گلخانه در حدود چهار برابر روش آبیاری تبخیری-تقطیری و در مزرعه حدودا 21 برابر روش آبیاری تبخیری-تقطیری برای تولید کاهو (متوسط یک متر مربع) بوده که این ارقام نشاندهنده کاهش چشمگیر استفاده از آب با روش یاد شده است. با بررسی وزن ماده خشک کاهو در هر سه روش، نتایج حاکی از آن است که در تمامی نمونههای برداشت شده از آبیاری تبخیری-تقطیری، گلخانه و مزرعه، بهطور متوسط ماده خشک 12.5 درصد بوده و بهطور متوسط 87.5 درصد آب که این امر نشان از کیفیت یکسان محصول در هر سه روش است.
پیام ابراهیمی؛ جمیله سلیمی کوچی؛ محسن محسنی ساروی
چکیده
مدل SWAT یک مدل هیدرولوژیک پیوسته و فیزیک پایه است که فرایندهایی نظیر تولید رواناب، بار رسوب و نیتروژن برای هر یک از واحدهای هیدرولوژیک شبیهسازی میشود. هدف اصلی در این پژوهش، آزمون کارایی مدل ارزیابی SWAT و قابلیت استفاده از آن بهعنوان شبیهساز جریان و استفاده از نرمافزارهای SWAT-CUP و الگوریتمهای SUFI2 برای واسنجی ...
بیشتر
مدل SWAT یک مدل هیدرولوژیک پیوسته و فیزیک پایه است که فرایندهایی نظیر تولید رواناب، بار رسوب و نیتروژن برای هر یک از واحدهای هیدرولوژیک شبیهسازی میشود. هدف اصلی در این پژوهش، آزمون کارایی مدل ارزیابی SWAT و قابلیت استفاده از آن بهعنوان شبیهساز جریان و استفاده از نرمافزارهای SWAT-CUP و الگوریتمهای SUFI2 برای واسنجی و اعتبارسنجی حوزه آبخیز نکا مازندران میباشد. در این پژوهش، از شاخصهای عامل P، عامل R ،NS و R2 بهمنظور ارزیابی مدل SWAT استفاده شد. از آمار رواناب چهار ایستگاه هیدرومتری در سالهای 1373-1382 بهمنظور واسنجی و 1383-1387 برای اعتبارسنجی این حوضه بهکار برده شده است. ضرایب واسنجی برای آبلو، پایین زرندین، کارخانه سیمان و سفیدچاه بهترتیب 0.85، 0.78، 0.78، 0.89 برای P-factor؛ 2.55، 2.03، 1.71، 2.43 برای عامل R؛ 0.76، 0.62، 0.69، 0.71 برای NS و 0.71، 0.82، 0.76، 0.63 برای R2 بهدست آمد. اعتبارسنجی این حوضه نیز برای آبلو، پایین زرندین، کارخانه سیمان و سفیدچاه بهترتیب 0.87، 0.88، 0.72، 0.72 برای P-factor؛ 3.61، 2.24، 3.56، 1.78 برای R-factor؛ 0.74، 0.66، 0.58، 0.64 برای NS و 0.81، 0.68، 0.73، 0.61 برای R2 بهدست آمد. نتایج کلی واسنجی مدل نشان میدهد که مدل SWAT میتواند ابزار مناسبی در رابطه با شبیهسازی رواناب در حوزه آبخیز نکا باشد.
پرویز عبدینژاد؛ پرویز مرادی
چکیده
در این مقاله عوامل موثر در پایداری و رسوبگیری سدهای اصلاحی سبک فلزی در اراضی مارنی مورد بررسی قرار گرفت. برای انجام این پژوهش با پیمایش صحرایی اقدام به بررسی و جمعآوری دادهها 380 سدهای سبک فلزی شده و از نرمافزار آماری (SPSS) و روشهای ضریب همبستگی پیرسون و تجزیه واریانس رگرسیونی برای انجام تجزیه و تحلیل ...
بیشتر
در این مقاله عوامل موثر در پایداری و رسوبگیری سدهای اصلاحی سبک فلزی در اراضی مارنی مورد بررسی قرار گرفت. برای انجام این پژوهش با پیمایش صحرایی اقدام به بررسی و جمعآوری دادهها 380 سدهای سبک فلزی شده و از نرمافزار آماری (SPSS) و روشهای ضریب همبستگی پیرسون و تجزیه واریانس رگرسیونی برای انجام تجزیه و تحلیل آماری استفاده شده است. بر اساس نتایج بهدست آمده، رابطه بین صفات عرض، طول و حجم سدها با پایداری آن در سطح اطمینان درصد معنیدار بوده، با توجه به ضرایب همبستگی صفت عرض سد دارای همبستگی بیشتری نسبت به دو صفت دیگر دارد و صفت طول سد در مرتبه دوم میباشد. بر این اساس ابعاد سدهای احداثی از عوامل موثر بر پایداری این نوع سدها است. همچنین، پایداری با مقدار حجم رسوب تجمیع یافته در پشت سدها نیز دارای یک رابطه خطی و معکوس با ضریب تبیین 0.24 میباشد. رابطه بین طول و عرض سدها با مقدار رسوب جمع شده در پشت آنها از نوع خطی و مستقیم بوده، با توجه به ضرایب تبیین آنها (طول 0.69 و عرض 0.23) تأثیر عامل طول بیشتر است. بهطور کلی برای پایداری مناسب این سدها باید ابعاد آنها به نحو مشخص که طبق معادلات و روابط موجود بین آنها قابل محاسبه است، تعیین و اعمال شود.